زیست‌نامه علامه طباطبایی به قلم دکتر ابوالحسن غفاری

به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت سالروز رحلت جانسوز مفسر المیزان علامه محمد حسین طباطبایی(ره)، حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالحسن غفاری مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه در یادداشتی به بخشی از زیست‌نامه ایشان پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

 

الف) بدون شک علامه طباطبایی بزرگترین متفکر اسلامی در حوزه حکمت و فلسفه اسلامی و تفسیر قرآن در دوره معاصر است. اندیشه ها، خلاقیت ها، ابتکارات و نوآوری های او درحوزه های علوم انسانی به خصوص در مسائل عقلی  وتربیت طیف وسیعی از متفکران وصاحب نظران معاصر او را متفکری برجسته وصاحب مکتب ساخته است، بنابراین به حق می توان او را فیلسوف علوم انسانی اسلامی نامید. افق فکری او بر بسیاری از آراء و اندیشه های متفکران معاصر سایه افکن شده و خط سیر بسیاری از ره آوردهای علمی وفلسفی را نشان داده وبر بسیاری از یافته ها وتحقیقات علمی در راستای تفکرات اسلامی سامان داده است.

ب) زیست نامه علمی علامه طباطبایی

۱.تحصیل در تبریز

علامه از سال ۱۲۹۰شمسی یعنی از ۹سالگی تحصیلات ابتدایی را آغاز کرده وتا سال ۱۲۹۶شمسی قرآن کریم، گلستان و بوستان سعدی، نصاب الصبیان، تاریخ معجم و دیگرکتابهای متداول در آن دوره را یاد گرفت. سپس در سال ۱۲۹۷شمسی به دروس حوزوی روی آورده وتاسال ۱۳۰۴شمسی و در مدت هفت سال ادبیات عربی، و دروس فقه واصول دوره سطح و کتابهای منطق، کلام، فلسفه را خوانده است. متأسفانه از تمام اساتید وی در تبریز اطلاع دقیقی در دست نیست.

۲.ابتکارات علامه طباطبایی

در مدت چند دهه ای که علامه به تدریس وتحقیق در قم مشغول بود، علاوه بر تربیت شاگردان زیاد به رشد وبالندگی فلسفه اسلامی و تفسیر قرآن کمک شایانی کرد، وی نه تنها مدرس و مروج حکمت اسلامی بود، بلکه با تسلط کامل به حکمت مشاء، اشراق وحکمت متعالیه دست به ابتکار و نوآوری زد. دراینجا تنها به بیان فهرست ابتکارات او در زمینه فلسفه اکتفا می کنیم:

مسئله امکان اقامه برهان لم در مسائل فلسفی

سلب حد از خدای متعال

معرفت شناسی

نظریه استخدام

اراده وعلم

قاعده بسیط الحقیقه

عدم فرق بین فاعل بالجبر و فاعل بالقصد

نوآوری در مسله اراده  و قدرت ذاتی واجب تعالی

نظر خاص علامه در باره مثل افلاطونی

ارجاع مسئله قوه وفعل به ثابت ومتغیر

حرکت جوهری و وقوع حرکت در حرکت

ارجاع مقوله این به مقوله وضع

تبیین نو وجدید از برهان صدیقین

تبیین نو وابتکاری دراثبات توحید ربوبی(جوادی آملی، ۱۳۸۶، صص ۱۸۷- ۲۱۰. همچنین: یادنامه، ۱۳۶۱، صص۱۷۰-۱۸۸)

احیا روش برهای صرف در طرح و مباحث فلسفی و پرهیز از دخالت دادن گزاره های عرفانی، کلامی، شعری و… درمسائل فلسفی

تفکیک حقایق از اعتبارات

۳.خدمات فرهنگی

پی‌ریزی شیوه نوعی از تفسیر یعنی تفسیر قرآن با قرآن که کاملاً بدیع و ابتکاری است.

اشاعه تفکر فلسفی و عقلی

کوشش در نشر آثار اهل‌بیت، در این رابطه چاپ بحار‌الانوار با پیگیری ایشان انجام شد.

اشاعه تفکر شیعی در خارج ازکشور از طریق مصاحبه‌ها و مکاتبه‌ها

تربیت شخصیت‌های علمی و فکری که جزء اساتید حوزه و صاحب فکرند(یادنامه، ۱۳۶۱ ص۷۲)

بوجود آوردن موجی ازآزادمنشی در مسائل عقلی(گرامی، بی تا، ص ۱۰).

ارتباط با شخصیت های برجسته وعلمی دنیا؛ از جمله ملاقات های متعدد با پرفسور هنری کربن استاد دانشگاه سوربن فرانسه و پرفسور مورکان استاد دانشگاه کولیگت Colgate آمریکا، و طرح گفتگو با فلسفه های غرب.

تدوین متون درسی مناسب جهت تدریس در مقاطع مختلف، تالیف بدایه الحکمه ونهایه الحکمه در همین راستا انجام شده است.

مسافرت های متعدد به تهران ودیگر مناطق کشور برای معرفی فلسفه اسلامی و دیدار و بحث وگفتگو با اساتید برجسته.

توجه به نیاز عصر وپاسخ به شبهات؛ پرداختن به مسائلی همچون حقوق زن، برده داری در اسلام؛ اسلام وآزادی، نظام اجتماعی و سیاسی اسلام، معرفی شیعه و دیگر مباحث کلامی جدید.

عنایت به سازگاری دین با عقل و علم

۴.آثار

آثاری که در نجف نوشته شده است:

رساله فی البرهان

رساله المغالطه

رساله فی التحلیل

رساله در ترکیب

رساله فی الاعتباریات

رساله فی النبوات والمنامات
آثاری که در تبریز نوشته شده است:

رساله در اثبات ذات

رساله در اسماء و صفات

رساله در افعال

رساله در وسائط میان خدا و انسان

انسان قبل الدنیا، فی الدنیا، وبعد الدنیا

رساله در ولایت

رساله در نبوت

سلسله انساب طباطبائی ها

آثاری که در قم نوشته شده است

‌ المیزان فی تفسیر القرآن: جامع ترین تفسیردوره معاصر واز بهترین تفاسیر قرآن کریم است. این تفسیرشامل مباحث گوناگونی است که کمتر محققی خود را از آن بی نیاز می بیند. روش آن تفسیر آیات قرآن به کمک آیات دیگر است. علامه در مقدمه المیزان روش ومسلک کسانی را که قرآن را براساس مباحث علمی وتجربی ویا براساس یافته های اجتماعی که مبتنی برآمار واستقرا است مورد انتقاد قرار داده ومعتقد است که این گروه درصددآن هستندکه نتیجه مباحث علمی را برقرآن تحمیل کنند. وی درروش خودضمن تفسیر قرآن با قرآن مصادیق را به وسیله ویژگی هایی که خود آیات بدست می دهندشناسایی می کند. دراین تفسیر احادیث پیامبر و ائمه نیزمورد اهتمام جدی قرار می گیرد. این تفسیر نقطه عطفی در تاریخ تفسیر به شمار می رود. در این تفسیر علاوه بر جهات یادشده موشکافی هایی درباره مسائل فلسفی، کلامی، منطقی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، تربیتی، لغوی وادبی، فراوان به چشم می خورد.

رساله‌ای در مبدأ و معاد

حاشیه بر کفایه‌الاصول

سنن النبی(ص): در این کتاب سیره و روش رسول الله (ص) در مسائل مختلف آمده است.  این کتاب در زمان حیات علامه و با اجازه ایشان توسط آیۀ الله حاج شیخ محمدهادی فقهی ترجمه وچاپ شده است.

شیعه در اسلام: علامه در این اثر به معرفی اجمالی شیعه پرداخته است. این کتاب بنا به درخواست برخی از متفکران و صاحبنظران نوشته شده و به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است.

قرآن در اسلام

بدایه‌الحکمه؛ دوره ای فشرده وگویا از فلسفه را شامل می شود که درزمان حیات ایشان وبه درخواست مسئولین مدرسه حقانی جهت تدریس نوشته شده و درهمان زمان توسط برخی از شاگردان علامه از جمله حضرت آیۀ الله جوادی آملی تدریس شده است.

نهایه‌‌الحکمه، اثری بالاتر از بدایه بوده وحاوی ابتکارات و نوآوری های فلسفی و آخرین دیدگاه های علامه طباطبایی است. این اثر برای تدریس فلسفه با توضیح بیشترو در سطحی عالی‎تر تدوین شده است. بر کتابهای بدایه و نهایه شروح گوناگونی نوشته شده است.

حاشیه بر اسفار؛ علامه طباطبایی بر اسفار ملاصدرا حواشی ارزشمندی دارد. برخی از حواشی او انتقادی است. وی در برخی حواشی نظرات ابتکاری خود را بیان فرموده است. این حواشی در اسفار نه جلدی و در زمان حیات خودشان چاپ شده است.

اصول فلسفه و روش رئالیسم؛ بدون شک تاثیرگذارترین اثرعلامه درحوزه علوم عقلی وفلسفه ونقدماتریالیسم وفلسفه های الحادی است و نقش تعیین کننده ای درشکست تفکر مارکسیستی در قرن حاضر را دارد. به گفته آیۀ الله محمد تقی مصباح یزدی هنوز در جهان اسلام برای رد افکار مادی وفلسفه ماتریالیسم دیالکتیک کتابی بهتر از این نوشته نشده است…

رساله‌ای در قوه و فعل

علی و فلسفه الهی

وحی یا شعور مرموز

تعلیقه بر بعضی مجلدات بحارالانوار

رساله‌ای در حکومت اسلامی

رساله‌ای در وسائط

تعلیقه بر اصول کافی

حاشیه بر مکاسب شیخ‌انصاری

نظریه السیاسه و الحکم فی‌الاسلام

رساله‌ای در عشق

غیر از آثار یاد شده رساله ها و نامه ها وآثار پراکنده ای نیز از ایشان به یادگار مانده است.

 

ج) زیست نامه اجتماعی – سیاسی علامه طباطبایی

علامه طباطبایی متفکری جامع نگر بود. هندسه فکری او در بردارنده طرح بسیاری از مباحث اجتماعی و سیاسی است. او زندگی اجتماعی را سبب استکمال انسان می داند(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج‏۱،  ص ۱۳) و همه اجزای فردی اجتماعی سیاسی اقتصادی و… را مرتبط و متصل به هم می داند: من أهم ما یشاهد فی هذا الدین ارتباط جمیع أجزائه ارتباطا یؤدی إلى الوحده التامه بینها(همان، ج۴، ص۱۰۹). در این ارتباط روح توحید ویگانگی درهمه اجزای آن از اخلاق گرفته تا تکالیف اجتماعی جاری وساری است(همانجا). علامه تاکید می کند: هر کس در متن تعلیمات عالیه اسلام سیر کند…خواهد دید که اسلام از معارف الهى فلسفى، و اخلاق فاضله، و قوانین دینى و فرعى، از عبادتها، و معاملات، و سیاسات اجتماعى و هر چیز دیگرى که انسانها در مرحله عمل بدان نیازمندند، نه تنها متعرض کلیات و مهمات مسائل است، بلکه جزئى‏ترین مسائل را نیز متعرض است، و عجیب این است که تمام معارفش بر اساس فطرت، و اصل توحید بنا شده، بطورى که تفاصیل و جزئیات احکامش، بعد از تحلیل، به توحید بر مى‏گردد، و اصل توحیدش بعد از تجزیه بهمان تفاصیل بازگشت مى‏کند(همان، ج‏۱، ص، ۶۴). نظریه «مدنی بالاستخدام» بودن انسان که از نوآوری های اوست، و همچنین آنچه در باره سیاست اسلامی بیان کرده است، همگی بر مدارتوحید استوار است.

برهمین اساس او متفکری بود که ضمن حضور در کوران های علمی روزگار به طرح اندیشه های اسلامی در حوزه های اجتماعی و سیاسی پرداخته ومباحث مختلف اجتماعی وسیاسی مثل بحث آزادی و غیره را از نظر اسلام تبیین کرده است. درالمیزان با طرح مباحث اجتماعی به بسیاری از پرسش ها پاسخ داده و دررفع ویا دفع شبهات گوناگون تلاش نموده است او در این عرصه مبارزی خستگی ناپذیر بوده وتا آخرین لحظه حیات با تدریس و تحقیق به معرفی ابعاد گوناگون اسلام پرداخت.

در این خصوص می توان در مجالی دیگر ودر جای خود بحث کرد در اینجا به اختصار به دو عنوان اشاره می کنیم:

علامه طباطبایی و انقلاب اسلامی

علامه طباطبایی وظیفه خود را مبارزه در سنگر علم وپرورش شاگردان دید. طیف وسیعی از مبارزان انقلابی با رژیم فاسد پهلوی و افکار انحرافی را شاگردان او تشکیل می دهند. تعدادی از برجسته گان آنها در راه انقلاب اسلامی وآرمانهای الهی به شهادت رسیدند. علامه طباطبایی در کنار این مسئله از بررسی ونگاه به آنچه در جامعه می گذشت نیز غافل نبود. “او از سال ۱۳۴۲ـ ۱۳۴۱ در نشست‌‌ها و اقداماتی که توسط علمای حوزه درباره نهضت اسلامی و آینده آن برگزار می‌شد، شرکت داشت. در اعلامیه معروف ۹ امضایی که در اسفند ۱۳۴۱ توسط ۹ نفر از مراجع وقت علیه اقدامات و مفاسد رژیم شاه به رشته تحریر درآمده امضای وی در کنار امضای امام خمینی به چشم می‌خورد(روحانی، ۱۳۷۲، ج اول، صص ۲۹۴ و ۳۰۳)

آیت الله العظمی بروجردی در مجلس رسمی که آرشه تونگ دبیرکل سازمان بین الملل مبارزه با الکل شرکت داشت و از محضر آیت الله بروجردی درخواست کرد رساله‌ای در باره نظر اسلام پیرامون الکل بنویسد و آیت الله فرمودند جناب آقای سید محمدحسین طباطبایی تبریزی از علمای اسلام اند تفسیر ارزنده‌ای دارند ایشان در این مورد رساله‌ای بنویسند و در اختیار آقایان بگذارند(تاجدینی، ۱۳۶۹، ص۶۳)

«ایشان با امام از قدیم روابط دوستانه داشتند و برای ایشان احترام قائل بودند و نسبت به انقلاب هم بی‌شک نظر مثبت داشتند، ایشان بطور کلی در جریان  مسائل سیاسی بودند در زمان شاه از آنچه در جامعه می‌گذشت ناراحت بودند، از تبعید امام و مسائل حول وحوش آن ناراحت و از شاه و رژیم‌اش منزجر بودند، یکبار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است به ایشان دکترای فلسفه بدهند خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند که به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد(همان، ص۵۳)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی خوشحال از انقلاب بود به دلیل پیری توان تدریس و فعالیت را نداشت اما نقش او در حمایت از انقلاب بارویکرد دیگری ادامه یافت. آیت الله قدوسی که از مبارزین قبل از انقلاب بوده و توسط امام به ریاست دادستان کل انقلاب انتخاب شد داماد علامه بود. نوه او شهید حسن قدوسی در جبهه‌های نبرد به شهادت رسید(همان، ص۴۹)

امام بعد از بازگشت از پاریس، همسایه علامه بودند، جمعیت از هر سوی کشور می آمدند وطبیعتا کوچه شلوغ وپر سرو صدا بود. علامه درآن زمان در سن کهولت بودند. به ایشان عرض کردند سرو صدا شما را اذیت نمی کند؟ ایشان با ظرافت خاصی فرموند: هرچه از دوست رسد نیکوست( بصائر، بی تا، ص۱۶)

د) زیست نامه تربیتی- اخلاقی علامه طباطبایی

مبنای اساسی اخلاق وتربیت در قاموس علامه طباطبایی براساس تعالیم قرآن کریم و سنت پیامبر وخاندان او بنا شده است، نه سود محوری و یا ستایش دیگران وحتی خوف. به اعتقاد علامه، روی­کرد مبتنی بر ستایش و نکوهش مردم روشی است که از قدیم در علم اخلاق جریان داشته و اخلاق یونان و غیر آن بر آن اساس بنا شده است(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱، ص۳۷۳). در تربیت اسلامی تنها موجود مستقل واجب الوجود بوده و انسان خود را جز عین ربط و فقر به خدا چیزدیگری نمی بیند، این نگرش ظهور توحید حق دراندیشه، نیات و عملکرد آدمی است. در چنین نگرشی آدمی غرق در جمال وجلال الهی شده و روح وقلب انسان جز به خدا ومحبت او رو نمیکند؛ خدا را زیبای مطلق دیده وبه سمت زیبای مطلق که مقتضای فطرت اوست رهسپار می گردد. در اثر این جذبه ومحبت جز در برابر خالق خاشع نمی شود. وبا تحقق چنین معرفتی جایی برای غیرخدا نمی ماند. علامه تاکیدمی کند: درنظام تربیتی قرآن کمال واقعی وحقیقی که سعادت دنیوی واخروی بشر در گرو اوست جز تو حیدحق تعالی وعبودیت محض او چیز دیگری نیست(همانجا). به عقیده علامه روی­کرد قرآن مبتنی بر توحید خالص و کامل است، توحیدى که تنها و تنها در اسلام دیده مى‏شود(همان، ج۱، ص۳۵۸-۳۶۰) و چنین روحی در اخلاق قرآنی هم در افراد وهم دراجتماع ساری وجاری است(همان، ج۴، ص۱۰۹). وقتی انسان به چنین درکی از حقیقت الهی رسید، از همه رذائل اخلاقی همچون خودبینی، تکبر، ریاء، بخل، حسد، و … اجتناب میکند. اینجاست که نحوه ادراک و طرز رفتارش به­کلی عوض می­شود، یعنى هیچ چیزى را نمى‏بیند، مگر آن که خداى سبحان را قبل از آن و با آن وبعد از آن می­بیند. «هنگامی که انسان یقین پیدا کرد که هستی حقیقی، ویژه خداست، خواهد دانست که او، مالک کل هستی و پروردگار تمامی جهانیان است، و دیگران در برابر او، مالک نفع و ضرر یا مرگ و زندگی نیستند. در این حال است که انسان، جز آنچه را که خدا بخواهد، اراده نمی­کند و جز از آن چه خدا کراهت دارد، متنفر نیست. چنین کسی اصلاً خودش را مالک چیزی نمی­داند تا خود را به آن مشغول کند، و در نتیجه، دچار عجب و تکبر و یا غم و اندوه و دیگر حالات نفسانی نمی­گردد. او در جهان هستی، برای غیر خدا وقع و منزلتی قائل نیست که کلیدهای خیر و سعادت در دست آن­ها باشد تا او مجبور شود، به آنچه نزد آنان است، دل ببندد و بی­آنکه سزاوار باشد، تن به ذلت و خواری دهد، و یا این که به طمع به­دست آوردن مال و مقامی از حریم حق و عدل دور افتد و به کسی ظلم و ستم روا بدارد. او در جهان، جز خدا را مؤثر نمی­داند. در نتیجه، کسی را مالک نفع و ضرر نمی­داند تا از او بر جان خویش بترسد و ناچار تن به ذلت دهد و یا برای خاطر او حقی را باطل گرداند(طباطبایی، علی(ع) و فلسفه الهی ، ص۲۴-۲۵)

علامه اضافه می کند:

چنین فردی چنان متحول می شود که اهداف او با هدف­هاى مردم فرق می کند، او مانند سایر مردم که کمالات انسانی را بدان جهت که فضلیت انسانی هستند، انتخاب می کرد، و اگر از عمل یا اخلاقی دورى می­کرد، به جهت آن رذیلت انسانی آن بود، اما اینک هر کار را به جهت محبوبش انجام می دهد و اگر کاری را نمى‏کند براى آن است که محبوبش آن را خوش نمیدارد. هم و غم چنین فردی محبوب اوست، نه فضیلت و رذیلتى برایش مطرح است، و نه در پی ستایش مردم است، بلکه اصلاً توجهى به دنیا و آخرت ندارد، نه بهشتى در نظر دارد و نه دوزخى، بلکه همه توجهش به خداوند متعال است(طباطبایی، ۱۴۱۷، جلد۱، ص۳۷۳-۳۷۴؛ همچنین: جلد۱۱، ص۱۶۰-۱۶۱)

بدون شک علامه طباطبایی خود در زندگی عملی اش اینگونه بود. او چنان غرق درسبحات حق تعالی بود که وظیفه خود را جز اطاعت از حق و کسب رضایت اونمی دید، او انسان وارسته ای بود که تربیت واخلاق قرآنی را درعمق جان خویش ودر تمام شئون زندگی پیاده کرد. در سراسر زندگی خود ظهور عینی تواضع، تقوا، مهر، ادب، خشیت و دیگر فضایل انسانی و الهی بود. سیر اجمالی در زندگی او این حقیقت را نمایان می کند. دراینجا به ذکر قطره های از دریای بیکران فضایل او بسنده می کنیم.

علامه طباطبایی فرهیخته ای بود دارای عدل، تقوا، تواضع، ادب، زهد، احسان، قناعت، صفا، صمیمیت، رافت و دیگر فضایل قرآنی و انسانی، زیرا وی عمری در خدمت قرآن کریم زندگی کرد ودرباره قرآن سخن گفت، نگاشت و نشر داد وبر این پایه، هم معارف قرآن در جانش مستقر شد و هم آثار قرآن مجید در سیره آموزنده او به خوبی مشهود بود(جوادی آملی،۱۳۸۶، ص ۲۳۴). تواضع و فروتنی خصلتی بود که در علامه طباطبایی به یک سیره عملی تبدیل شده بود وجزو لاینفک شخصیت رفتاری وی به شمار می آمد( بصائر، بی تاص۴۴).

استاد از هر نوع تظاهر به علم و دانش وارسته بود و پیوسته محرک او در هر عمل، اخلاص و جلب رضایت خدا بود… به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یاد آور ‌شود یا سخنی را سؤال نکرده از پیش خود مطرح  کند(یادنامه، ۱۳۶۱،ص۴۸).

هرکس با ایشان می‌نشست و زبان خاموش و سکوت مطلق ایشان را می‌نگریست می‌پنداشت که این مرد در مفکره خود هیچ ندارد ولی چنان مستغرق انوار الهیه و مشاهدات غیبیه ملکوتیه بودند که مجال تنازل پیدا نمی‌کردند(طباطبایی تهرانی، ۱۳۷۲، ص۲۰)

در دوران زندگی خود با سهرها در سحرها انس داشت ودرآن لحظات به تهجد و راز ونیاز می پرداخت. البته اشک وآه ایشان منحصر در این ساعات خاص نبود، به طوری که هنگام قرائت و تفسیرقرآن کریم، وقتی به آیات رحمت، غضب، توبه و… می رسیدند، منقلب می شدند.. ایشان برهمین اساس وبا اشک اسحار و ناله های خود به طهارتی دست یافت که محضرایشان مبارک وتاثیرگذاربود(جوادی آملی، ۱۳۸۶،ص۲۲۹)