روش ممانعت از بروز حسادت

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، متن زیر یادداشتی از حجت‌الاسلام دکتر علی فضلی عضو هیأت علمی گروه عرفان پژوهشگاه می‌باشد که در ادامه خدمتتان ارائه می‌گردد:

از نگاه ارباب سلوک و معرفت حسادت از قوای جهل و یک قوۀ کاذب نفس است که توان حسود را از دیدن خیر و خوبی برای دیگران می­‌گیرد و نه تنها آرزوی داشتن آن خیر و خوبی را دارد که مقابلش شر و بدی را برای دیگران می­‌خواند و در صورت آسیب دیگران خوشحال می­‌شود. این حال خیلی عجیب است. به واقع حسد به ‌معناي تمناي موقعيّت و نعمت از شخصي است كه سزاوار آن نعمت و موقعيّت است؛ آن‌چنان كه جان را به تنگ آورد و سخت بيمارش كند و به درد و رنج مبتلا سازد و تن را نيز چون عليلي وامانده ذوب کند و آنگاه جان و تن روي آرامش مي‌بيند كه اين تمنّا حاصل آيد. حسود زوال آن نعمت را نعمت خويش مي‌پندارد و از ابتلاي آن شخص به شرور و بلايا شادماني مي‌كند، هم‌چنان كه از سرور و شادي او غمگين مي‌شود؛ از روي نفاق آشكارا زبان به محبّت مي‌گشايد و چاپلوسي مي‌كند، ولي در نهان رفتاري ستيزه‌جويانه و نفرت‌بار دارد و زشتي‌ها براي او مي‌تراشد و غيبت‌ها مي‌سرايد؛ در هنگام گفتگوي مذمت‌بار دربارة آن شخص چنان خود را ستمديده نشان مي‌دهد كه گويي‌ آن شخص حق وي را به كام كشيده و او را به خاك سياه نشانده است؛ در هنگام گرفتاري آن شخص دلسوزانه و پندورزانه او را سرزنش مي‌كند، اما در دل پاي‌كوبي مي‌كند و محفل شادي برپا مي‌كند. اينها اندكي از بسيار نشانه‌هاي حسود مي‌باشند.

در نگاه ارباب سلوک و معرفت یک بار سخن بر این است که چگونه می‌توان حسادت را درمان کرد و یک بار سخن بر این است که باید چه کار کرد که دیگران به او حسادت نورزدند و اذیت نشوند.

در پاسخ به پرسش دوم، باید گفت به نظر شما آیا باید دست از کار و زندگی کشید تا موفقیت و پیشرفتی حاصل نگردد و در نتیجه شاخکهای دیگران تحریک نشوند؟ روشن است که این چنین چیزی درست نیست. نمی‌توان زندگی و پیشرفت خود را به خاطر دیگران تعطیل کرد. آیا باید پنهان کاری کند و سعی کند که خوبی‌­ها و خوشی‌­ها بر ملا نشوند؟ خوب، این امری بسیار پسنیده است و از بزرگان دین نیز تأکید شده که نعمت­‌های خویش را آشکارا بیان نکنید تا مورد حسادت واقع گردید؛ لیک برخی موفقیت‌­ها و پیشرفت‌­ها به ناچار بروز می‌­کند. دست فرد نیست. اینجا باید چه کند؟ اول باید بداند که به طور طبیعی برخی در وهله اول حساس شده و حسادت می‌­ورزند و واکنش منفی نشان داده و چه بسا زبان طعن و تحقیر می­‌گشایند. به هیچ وجه نباید ناراحت شد. این واکنش برای بیشتر افراد طبیعی است. چراکه توان برتری دیگران بر خودشان را ندارند. در این حالت، باید موفقیت عالی و پیشرفت لذت انگیز را به گذر زمان سپرد. زمان آهسته آهسته آن موفقیت را به دیگران می‌قبولاند. چه بخواهند و چه نخواهند. اما یک رفتار را نیز نباید فراموش کرد و آن این که نباید روی موفقیت خویش مانور داد؛ لب به سخن گشود و اندر وصف خویش مدح و ثنا نمود که این واقعا حسادت دیگران را تحریک می­‌کند؛ آنان را خیلی اذیت می­‌کند، آتش به دل آنان می­‌زند؛ گاهی بی­طاقتشان می‌­کند و چه بسا برای آرامش درونشان دست به انجام اعمال بدی بزند تا به نوعی آسیب برساند و زخمی به لذت آن موفقیت وارد کند. از این رو به هیچ وجه نباید مانور داد. افزون بر آن باید سعی کرد متواضعانه برخورد کند. آن موفقیت و پیشرفت خودش را چندان بزرگ نشان ندهد که این برای دیگران بسیار شیرین و خوشایند است به ویژه حسودان. انگار آبی بر روی آتش دل آنان است. احساس می‌­کنند که خوب، کار ویژه­ای رخ نداده. با این تواضع دردسر کمتر می­شود و زحمت آنان از سر می‌­گذرد و آسیبی که از جهت روحی یا اجتماعی در حال یا آینده از سوی آنان به وی خواهد رسید خنثی می‌­شود.

اما برای پاسخ به پرسش اول نخست باید ریشۀ حسادت را فهمید. مهمترین ريشة حسادت انكار فضل و كرم الهي، بلكه خشم بر قضا و قدر الهي و بلكه ناخشنودي از عدالت و قسمت الهي است؛ به تعبيري دل چنان از خدا روي مي‌گرداند كه نه‌تنها مي‌پندارد باب تفضّل خدا بر وي بسته شده، بلكه زبان گشوده حكمت الهي را در باب تقديرها به سُخره مي‌گيرد و قسمت خدا را نه از روي عدالت، بلكه ستمگرانه مي‌پندارد و لذا بر نعمت‌هاي الهي كه ارزاني ديگران شده، دشمني مي‌ورزد. دومين ريشة حسادت بدخواهي براي ديگران است، مانند حسادت برادران یوسف بر یوسف؛ چراكه نفس از آن روي كه نفس امّاره است و برترين دشمن آدميّت به‌شمار مي‌آيد، در ذاتش بدخواه است؛ اين بدخواهي در ناخوشي از خوشي ديگران جلوه مي‌کند و با ترس از فخرفروشي و كبرورزي صاحب‌نعمتان، آشکار می‌شود.

براي درمان حسادت بايد دو راه علمي و عملي را بپيمايند.

راه عملي بر اساس العلاج بالاضداد در خيرخواهي صادقانه، نهفته است. حسود آن هنگام كه در نهان است، از آن شخص تمجيد كند و اندر فضايل او سخن راند و چه‌بسا در موقعيّت‌هاي مناسب، او را بر خود مقدم سازد و آن هنگام كه نزد اوست، افزون بر اين كه وي را تجليل مي‌كند و در برابر او فروتني مي‌كند و به او مهرباني و محبّت مي‌ورزد، اگر او را با مشكلاتي دست به گريبان ديد، با بيان راهكار درست و اقدام مناسب وي را دريابد. البته اين گونه رفتار در آغاز سخت و گران است، ولي اندك اندك نفس بدخواه در اين رياضت مهار مي‌شود و آهسته آهسته آدمي از بيماري حسادت مي‌رهد. اين عمل ريشة دوم حسادت را مي‌زدايد. حسود به ‌جز اين روش خيرخواهانه، براي درمان و بلكه براي پيش‌گيري مي‌بايست به آنچه ديگران به آن متنعّم هستند، چشم ندوزد و فكر و كردار و گفتار خويش را به آن نعمت ها معطوف نسازد.

اما راه علمي كه ريشة اول حسادت را مي‌زدايد، در معرفت يقيني به عدالت الهي نهفته است، چه اين كه وجود خدا از تمامي جهات كامل‌ترين وجود است و لذا صفات او نيز كامل‌ترين صفات هستند؛ پس علم او نيز كامل‌ترين علم است؛ هم علم به كل نظام هستي و هم علم به تك تك موجودات هستي. ازاين‌رو خداي سبحان به استحقاق و شايستگي هر يك از انسان‌ها آگاه است و استحقاق هيچ انساني را مهمل نمي‌گذارد و به هر كس هر چه را استحقاق دارد، مي‌دهد. به اين رعايت استحقاق‌ها، عدالت گويند. پس قسمت يعني تقسيم نعمت‌ها بر پاية استحقاق‌ها. استحقاق نیز به خود شخص برمي‌گردد و فقط خدا عدالت را رعايت مي‌كند. لذا انسان بايد موقعيّت استحقاقی خود را بشناسد و به‌قدر و اندازة خود راضي باشد، نه اين كه به نعمت‌هاي واصل به ديگران كه براساس استحقاق آنان بوده است، رشك برد و حسد ورزد و بر تقدير و قسمت خدا اعتراض كند و خشم گيرد؛ چرا به‌جاي حسدورزي و خشم، پاك‌دلي و پرهيزگاري را بيش از پيش رسم زندگي خود نمي‌سازد و با همّت و تلاش به استحقاق خويش ارتقا نمي‌بخشد تا سرای نزول نعمت‌هاي بيشتر گردد؟!! افزون بر آن، چرا به‌جاي رنجش پر آه از تنعم دیگران، عاجزانه و متضرّعانه دست به دعا برنمي‌دارد كه خدا موقعيّت استحقاقي وي را توسعه بخشد؟! البته اگر خداي مهربان تفضّل نكرد، به حتم حكمت و مصلحت الهي مقتضي نبود.