ظرفیت های فلسفه اسلامی برای مطالعات نظری فضای مجازی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی با موضوع “ظرفیت های فلسفه اسلامی برای مطالعات نظری سایبر” یکشنبه مورخ ۲۰ آذرماه توسط گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

دکتر مهدی عباس‌زاده عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه در این نشست با بیان اینکه برگزاری این نشست علمی به ویژه از این جهت که موضوع بسیار مهم و روزآمدی را مد نظر قرار داده است، گفت: مباحث فضای مجازی (سایبر) دست کم دو بخش دارد: یکی مسائل و مباحث فنی و فناورانه که عمدتا مرتبط با علوم رایانه و پیشرفت های شگرف آن است و این محل بحث کنونی ما نیست؛ و دیگری مسائل و مباحث نظری که بخشی از آن مباحث فلسفی است که از آن می توان به «فلسفه فضای مجازی» تعبیر کرد، یعنی مطالعه فضای مجازی از زاویه تفکر فلسفی یا پرداختن به مباحث فلسفی برآمده از فضای مجازی و این محل بحث کنونی ماست. البته مطالعات نظری فضای مجازی، مباحث دیگری از جمله مباحث فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و … نیز دارد که در جای خود بسیار مهم اند.

وی اظهار کرد: باید دید چرا فلسفه اسلامی مواجهه درست و تعریف شده ای با مسائل روز از جمله فضای مجازی ندارد. آیا ایراد در ذات این فلسفه است، یا در اهل فلسفه، یا در مشکلات جامعه ما، یا … یا در همه اینها. این یک بحث مهم است. به نظرم مشکل به نحوی در همه اینهاست. نباید صرفا یک بخش را مقصر بدانیم.

دکتر مهدی عباس‌زاده افزود: به نظر می رسد، سه قسم فلسفه اسلامی قابل تصور است: فلسفه اسلامی در مقام مفهوم (آنچه در ذهن خود از فلسفه اسلامی می فهمیم)، فلسفه اسلامی در مقام تحقق (فلسفه اسلامی موجود)، و فلسفه اسلامی آینده (فلسفه اسلامی مطلوب). ما باید به سمت فلسفه اسلامی آینده یا مطلوب حرکت کنیم، فلسفه ای که بروز است و با مسائل روز مواجهه دارد. ما اکنون با چنین فلسفه ای فاصله داریم و این نیاز به تلاش بسیار دارد. لذا آنچه اکنون محل بحث ماست، راهکارهایی است که می تواند این فلسفه را با مسائل روز درگیر کند:

  1. ۱. توجه فلسفه اسلامی به جریان‌ های چهارگانه فلسفه در جهان ضرورت دارد. به نظر می رسد فلسفه در طول تاریخ، چهار جریان اصلی را به خود دیده است: جریان هستی شناسی یا متافیزیک (از یونان باستان تا رنسانس)؛ جریان معرفت شناسی (از هیوم و کانت به بعد)؛ جریان مباحث زبانی و منطقی (قرن بیستم)؛ و جریان علوم شناختی (دوره معاصر). البته جریان های دیگری در قرن بیستم مثل فلسفه قاره ای نیز وجود دارد که نباید از نظر دور بماند. فلسفه اسلامی هنوز در دوره اول باقی مانده است و اخیرا تا حدی وارد دوره دوم شده است. اما اکنون توجه فلسفه اسلامی به علوم شناختی و مباحث آن از قبیل مطالعات ذهن و روان، مغز و اعصاب، زبان، هوش مصنوعی، و … مهم و ضروری است. فضای مجازی نیز با علوم شناختی ارتباط وثیق دارد، چون برآمده از علوم رایانه است و مرتبط با مباحث هوش مصنوعی است. پس فلسفه اسلامی باید به مسئله فضای مجازی توجه ویژه کند.
  2. فلسفه اسلامی به علوم جدید نیز باید توجه داشته باشد، علومی مانند فیزیک، زیست شناسی، عصب شناسی و … خاصه مسائل فلسفی که این علوم ایجاد می کنند. فلسفه اسلامی متقدم، با فیزیک و نجوم زمان خود و در واقع هیات بطلمیوسی مواجهه داشت (بحث از نظام عقول و نفوس کلی و افلاک و اجرام سماوی در فلسفه اسلامی از همین جا ناشی شد)، اما اکنون چنین پیوندی بین فلسفه اسلامی و این علوم برقرار نیست. به نظر می رسد مطالعه فلسفی فضای مجازی نیز توجه به علوم و فناوری های امروزین را می طلبد.
  3. فلسفه اسلامی باید به فلسفه های مضاف (مضاف به علوم و مقولات) توجه داشته باشد. جهان غرب در این زمینه، بسیار جلوتر از عالم اسلام است. در صورت چنین توجهی، فلسفه های مضاف از قبیل: فلسفه اخلاق، فلسفه دین، فلسفه سیاست، فلسفه پزشکی، فلسفه هنر و … و از جمله فلسفه فضای مجازی، با رویکرد اسلامی شکل خواهد گرفت. این یک راهکار مهم برای روزآمدسازی فلسفه اسلامی است. ما در فلسفه فضای مجازی چندان تولید ادبیات نکرده ایم، خصوصا با رویکرد اسلامی.
  4. ۴. همچنین باید به مطالعات بینارشته ای در فلسفه اسلامی و ترابط این فلسفه با سایر امور و مقولات امروزین توجه داشته باشیم. در صورت چنین توجهی، مطالعات بینارشته ای از قبیل: فلسفه و فناوری، فلسفه و تمدن، فلسفه و فرهنگ، و … و از جمله فلسفه و فضای مجازی، با رویکرد اسلامی شکل خواهد گرفت. امروزه مرز دانش در دنیا را پژوهش های بینارشته‌ ای تعیین می کند و ما با این وضعیت فاصله داریم. ما در علوم انسانی عمدتا درون رشته ای عمل کرده ایم.
  5. لازم است فلسفه اسلامی به روش شناسی های جدید نیز توجه داشته باشد. در تاریخ فلسفه اسلامی، فلسفه مشاء مبتنی بر روش عقلی و استدلال از طریق برهان بوده است. فلسفه اشراق مبتنی بر جمع عقل و شهود بوده است. حکمت متعالیه نیز به معنای عام اشراقی است و سعی کرده بین فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان و کلام جمع کند. لذا در کل تاریخ فلسفه اسلامی، ما با روش های چندان متکثری مواجه نبوده ایم. اما فلسفه در دنیا با تکثری از روش ها مواجه شد و لذا تنوعی از دیدگاه ها پدید آمد. فلسفه غرب، گذشته از روش های عقلی و بعضا اشراقی، روش هایی از قبیل روش تجربی، روش های تحلیل زبانی و منطقی، روش پدیدارشناسی، روش معناشناسی و … را دنبال کرده است و اکنون نیز روش های علمی که در علوم شناختی دنبال می شود، به نحو جدی مطرح است. در این صورت، ما مثلا به مطالعات پدیدارشناختی فضای مجازی نیاز داریم.
  6. فلسفه اسلامی امروز باید رویکرد حل مسئله داشته باشد. فلسفه ما می تواند به جای مطالعات توصیفی و مقایسه ای محض، کلان اندیشی و انتزاعی نگری، قدری به مسائل واقعی و عینی جامعه معطوف گردد. بسیاری از تحقیقات فلسفی ما اکنون موضوع محور است، نه مسئله محور. گاه ما مسئله سازی می کنیم. این نمی تواند ما را پیش ببرد. مسئله امری واقعی است که باید کشف شود، نه اینکه ساخته شود. ما می توانیم مسائل واقعی و عینی فضای مجازی را به فلسفه اسلامی عرضه کنیم و به دنبال پاسخ آنها از همین زاویه باشیم.

عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه همچنین افزود: نهایتا ظرفیت های مهمی در «فلسفه اسلامی موجود» برای مطالعات نظری فضای مجازی وجود دارد که در ادامه به برخی مباحث هستی شناختی و معرفت شناختی اشاره می کنم:

  1. هستی شناسی فضای مجازی از طریق یافته های فلسفه اسلامی امکانپذیر است، مثلا به مدد مباحثی همچون اقسام وجود، مسئله نفس الامر، اصالت وجود و تشکیک وجود می توان نحوه و احکام وجود مجازی را توضیح داد. اینکه وجود منحصر در وجود خارجی نیست بلکه اقسام دیگری نیز دارد؛ اینکه واقعیت را باید اعم از ظرف خارج در نظر گرفت؛ اینکه وجود اصیل است و در هر ظرف ممکنی سریان می یابد؛ و اینکه وجود دارای اقسام و مراتب قوی و ضعیف است، می تواند ظرف وجود مجازی را تا حدی توضیح دهد. بر این اساس، وجود مجازی نحوه یا قسم خاصی از وجود است؛ ظرف خاص خود را دارد؛ کاملا حقیقی و واقعی است (نه مجازی به معنی دقیق کلمه)؛ و مرتبه خاصی در سلسله مراتب موجودات عالم دارد.

همچنین برخی محققان، عالم خیال یا مثال منفصل در فلسفه اسلامی را با فضای مجازی مقایسه کرده اند و شباهت ها و اختلاف های این دو را برشمرده اند، از جهت داشتن مرتبه تجرد، داشتن صورت بدون ماده و ….

  1. معرفت شناسی فضای مجازی از طریق یافته های فلسفه اسلامی امکانپذیر است، مثلا اینکه وضعیت ارکان معرفت (عالِم و معلوم و علم) در فضای مجازی چگونه است. در واقع می‌ توان پرسید: آیا فناوری مجازی، همانند نفس یا ذهن انسان، به معنای دقیق کلمه، فاعل شناسا یا شناسنده است؟ (در اینجا بحث از امکان هوش مصنوعی قوی قابل مطالعه است). یا اینکه فضای مجازی همانند اشیا و امور خارجی، صرفا متعلَّق شناخت یا شناخته ‌شده برای ماست؟ (در اینجا بحث از چگونگی علم انسان به محتواهای فضای مجازی و نیز آسیب های معرفتی فضای مجازی قابل مطالعه است). یا اینکه فضای مجازی اساساً خودِ شناخت یا نحوه و مرتبه ‌ای از شناخت است؟ (در اینجا مسئله تفاوت اطلاعات و معرفت بسیار مهم است. اینکه آیا فضای مجازی صرفا دربردارنده اطلاعات است و فقط اطلاعاتی را به منتقل می کند یا اینکه معرفت هایی را در خود دارد و معرفت بخش است).

همچنین بحث از فضای مجازی به مثابه منبع معرفت و حتی ابزار معرفت قابل مطالعه است. فضای مجازی، یک منبع مهم معرفت، شناخت و ادراک است؛ زیرا انسان همواره و به طور فزاینده، اطلاعات و آگاهی‌ های متکثر و مختلفی را از آن دریافت می‌کند. همچنین فناوری سایبر در حال تبدیل شدن به یک ابزار مهم معرفت، شناخت و ادراک است؛ زیرا برخی محققان، فناوری مجازی و اینترنت را امتداد ذهن انسان دانسته اند. گویی فناوری مجازی و اینترنت، بخشی از ذهن انسان امروز شده است. امروزه بحث از اتصال سخت افزاریِ مغز انسان به رایانه ها بسیار جدی است.

وی در پایان بیان داشت: فلسفه اسلامی، در بحث صدق قائل به مطابقت است و در بحث توجیه مبناگراست. می توان پرسید مطابقت و مبناگرایی در فضای مجازی چگونه اتفاق می افتد.

همچنین برخی محققان، نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی را بر مباحث معرفت شناختیِ فضای مجازی قابل تطبیق دانسته اند.

البته ظرفیت های فلسفه اسلامی برای مطالعات نظری فضای مجازی، بیش از اینهاست و بحث از آن مجال وسیعتری را می طلبد.