کرسی رئالیسم ارزش‌شناختی در علوم انسانی برگزار شد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرگزاری ایکنا کرسی «رئالیسم ارزش‌شناختی در علوم انسانی»، از سلسله نشست‌های دومین همایش علوم انسانی – اسلامی، پژوهش و فناوری به همت مجمع پژوهشگاه‌های علوم انسانی – اسلامی و با همکاری معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه، امروز چهارم دی‌ماه با سخنرانی جمعی از صاحب‌نظران برگزار شد.

در این کرسی رمضان علی‌تبار، عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه به ارائه نظریه خود با این موضوع پرداخت و سپس حجج اسلام علیرضا پیروزمند، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم و حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی، عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه به عنوان ناقد به ارائه دیدگاه‌های خود پرداختند.

دکتر رمضان علی تبار به عنوان ارائه دهنده در این کرسی علمی گفت: در ابتدا باید ببینیم مراد از ارزش، آن هم وقتی که به علم مضاف می‌شود و مثلا از رئالیسم ارزش‌شناختی در علم صحبت می‌کنیم، چیست. دو معنا را مد نظر قرار می‌دهیم؛ یکی معنای معرفتی است و وقتی می‌گوییم ارزش، گاهی ناظر به معنای معرفتی است؛ یعنی ارزش معرفت و علم که مسئله صدق و ویژگی‌های قوام‌بخش علم و معرفت مراد است. اما در بحث ما مراد ارزش معرفتی نیست بلکه ارزش فرامعرفتی است. خیلی از مباحث مانند معیار سازگاری، پیش‌بینی و … ارزش معرفتی پیدا می‌کند اما در ارزش فرامعرفتی با طبقه‌بندی ارزش‌ها مواجه هستیم. آنچه در بحث خود مطرح می‌کنیم فرامعرفتی است؛ یعنی ارزش‌های معرفتی را در مبانی خود مفروض می‌گیریم و روی ارزش‌های فرامعرفتی متمرکز می‌شویم. همچنین بیشتر ارزش‌های اخلاقی را مدنظر قرار می‌دهیم؛ چون این ارزش‌ها حاکمیت دارند و از گستره بیشتری برخوردار هستند، و الا ارزش‌های اجتماعی و … نیز مطرح هستند.

حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم در این نشست بیان کرد: واقعیت را تابع اراده نمی‌دانیم و اراده انسان آن قدر توانایی ندارد بخواهد واقعیت را طبق میل خودش بسازد که اعم از واقعیت هستی‌شناختی، ارزش‌شناختی و معرفت‌شناختی است؛ به نظر بنده این حرف درست و قابل تصدیق است. همچنین اینکه بین ارزش‌های معرفتی و فرامعرفتی تفکیک شود، نیز امر روشن و درستی است.

وی افزود: همچنین در مقاله آقای رمضان علی‌تبار، بین موضوع و محمول، تفکیک صورت گرفته که درست است. دیگر اینکه باید مراقب نیفتادن در دام نسبی‌گرایی مبتنی بر اراده‌گرایی افراطی بود که حرف درستی است. آنچه بنده از این بحث متوجه شدم این است که همانطور که هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی یا واقع‌گرایی در هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی را داریم، در ارزش نیز وجود دارد؛ همچنین علم می‌تواند مبتنی بر ارزش شکل بگیرد و از طرفی ارزش‌ها نیز مبتنی بر واقعیت‌هایی هستند که تابع اراده نیستند و ثبات پیدا می‌کنند و ارزش‌های غیرثابت نیز به ارزش‌های ثابت برمی‌گردند.

تأکید بر معرفت‌شناسی رئالیسم ارزش‌شناختی چه نکته جدیدی دارد؟

پیروزمند در بخش دیگری از سخنان خود، ملاحظاتی که در این زمینه دارد را مطرح کرد و گفت: اولا باید دید در این بحث چه حرف جدیدی وجود دارد؟ یعنی با فرض بر اینکه قبول کنیم علم می‌تواند تحت تاثیر ارزش‌ها شکل بگیرد که دیگران هم گفته‌اند، باید ببینیم تأکید بر معرفت‌شناسی رئالیسم ارزش‌شناختی چه نکته جدیدی دارد؟ نکته دوم اینکه، ما واقعیتی را برای ارزش قائل باشیم را می‌توانیم قبول کنیم و مسئله‌ای نیست اما به نظر من این تمام ماجرا نیست بلکه تمام ماجرا تحلیل این واقعیت است، ولو که اسمش را نفس‌الامر بگذاریم که محدود به واقعیت خارجی نیست.

وی تصریح کرد: این نفس‌الامر یعنی حسن و قبح ذاتی که از دو حیث، محل سوال است؛ یکی اینکه این ذات قوامش به چیست و آیا ما با توجه به اینکه نباید به حرف اشاعره توجه کنیم، آیا می‌خواهیم بگوییم چیزی محکم‌تر از اراده و قدرت الهی هست که خدا هم باید به آن اخذ کند، والا اعتبار و انشاء و ارزشی که وضع می‌کند قابل تردید است؟ یعنی گویی داریم خدایی بالادست خدا درست می‌کنیم و می‌خواهیم خود خدا را نیز با آن متر کنیم؟ بنده این را نمی‌فهمم. این البته بحث کلامی نیست و ما را از رابطه ارزش و علم دور می‌کند اما این سؤال را می‌توان طرح کرد.

باید ملاک حسن و قبح روشن شود

پیروزمند گفت: بر فرض پاسخ دادن به این سؤال، می‌گوییم ارزش ذاتی چیست؟ می‌گوید حسن عدل و قبح ظلم. اما باید ببینیم ملاک عدل و ظلم چیست؛ یعنی به فرض که قبول کنیم حسن عدل و قبح ظلم ذاتی است، مسئله حل است و می‌توانیم بر این اساس متر کنیم و ارزش‌های دیگر را با آن بسنجیم؟ خیر، چون ملاک عدل و ظلم دست ما نیست و عقل بشر نمی‌تواند به ملاک ظلم برسد ـ اگر برسد پس انزال کتب و ارسال رسل زیر سؤال است؛ چون عقل بشر می‌رسد ـ بنابراین چیزی که در ارزش‌هایی که باید بالادست علم باشد تعیین‌کننده است. صرف اینکه بگوییم مبتنی بر حسن و قبح ذاتی است، صحیح نیست و باید ملاک آن‌ها را بگوییم و آن وقت نمی‌توانیم بگوییم ذاتی است، بلکه استقلالی است.

وی تصریح کرد: ممکن است بگوییم واقعیت را نظام فاعلیت و اراده درست می‌کند اما نه نظام اراده انسان، بلکه ترکیبی از اراده خدا و انسان‌ها. چه‌ اینکه واقعیت هستی‌شناسی یا معرفت‌شناسی، می‌تواند حاصل ترکیب اراده‌ها با هم باشد و در این صورت چه‌بسا این محذورات را نیز نداشته باشیم و در دام نسبی‌گرایی هم نیفتیم؛ چون اراده‌گرایی که آمده ما را با خود نمی‌برد و هم از این طرف به اطلاق‌گرایی که در نگاه‌های رئالیستی وجود دارد، نمی‌افتیم. نکته دیگر اینکه یک گسستی ذیل واقعیت معرفت‌شناسی در درون این تفکر نهادینه شده است؛ یعنی از یکسو می‌خواهید قبول کنید انسان‌ها اراده دارند که تابع چه نظام ارزشی هستند و بر آن اساس در مقام داوری هم دریافت‌های متفاوت دارند که درست است اما می‌خواهید به دام نسبی‌گرایی هم نیفتید که سازگاری ندارد و راهی نیست جز اینکه در نظریه معرفت‌شناسی تجدیدنظر شود.

باید نوع دیگری از واقع‌گرایی و اراده‌گرایی پایه‌ریزی شود

پیروزمند در انتهای سخنان خود گفت: باید نوع دیگری از واقع‌گرایی و اراده‌گرایی پایه‌ریزی شود که بتواند این مسئله را به هم پیوند دهد و مکمل این بحث، این است که وقتی آقای علی‌تبار می‌خواهند معیار درستی را در قضایای ارزشی بیان کنند، می‌گویند معیار صدق با واقعیت خارجی نیست بلکه ملاک درستی آن حق و باطل است اما وقتی می‌گوییم حق و باطل پای اراده به وسط می‌آید و میل انسان نمی‌تواند ملاک حقانیت باشد اما پرسش این است که اراده الهی هم نمی‌تواند ملاک باشد؟

در بخش دیگری از این نشست، حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی بیان کرد: جوهره اصلی مطلب من این است که مشکل اصلی اینجا است کسانی که قائل به عدم ورود ارزش‌ها در امور علمی یعنی رئالیسم هستی‌شناختی یا معرفت‌شناختی هستند، بیان می‌کنند برای یک تفاهم بشری به مبانی مشترک بشری نیاز داریم و در مبانی مشترک بشری ارزش‌های الهیاتی یا ارزش‌های فرقه‌ای و نحله‌ای برای پیروان آن مجموعه معتبر است. وقتی قرار است گفت‌وگوی بین بشری رخ بدهد، باید قدر مشترکی اتخاذ شود و نمی‌شود آنجا گفت ابتدا در مورد اثبات مکتب من صحبت کنیم و سپس ارزش‌ها جاری شود؛ از این‌رو آمدند و گفتند بر آنچه مشاهده‌پذیر است، متمرکز شویم.

وی تصریح کرد: اصل مشکل در این قسمت است که بتوانیم برای رسیدن به تفاهم بین‌المللی بشری روشی را برای کشف واقع ارائه دهیم. این بحث ارزش‌باری نظریه‌ها توسط پوزیتیویست‌های متأخر قبول شده است. در این بخش، گفت‌وگویی نیست و همه قبول کرده‌اند و فلاسفه و متکلمین هر یک تبیینی دارند. ما به عنوان کسانی که در فضای علوم انسانی ـ اسلامی می‌خواهیم فعالیت کنیم برای حل این مسئله باید راه چاره بدهیم. در یک بخش، صحبت این است که پوزیتیویست‌ها به نتایج برهان عقلی هم عنایت ندارند اما نسبت به وحی و وحیانی بودن این مسیر را باید برهانی دنبال کنیم تا ارزش وحی به دست آید. حالا اگر علوم انسانی  ـ اسلامی را مبتنی بر گزاره‌های وحیانی جلو ببریم، چه معیاری پیشنهاد می‌شود تا کسی که وحی را قبول ندارد بتواند با ما تفاهم کند؟

چطور باید با منکران وحی به زبان مشترک رسید؟

واسطی بیان کرد: حال ما انتظار داریم که محصولات مبتنی بر مبانی هستی‌شناسانه در زندگی بشر بر اساس توصیف‌های وحیانی، جاری شود اما وقتی دیگران اعتبار وحی را قبول ندارند، چطور می‌توانیم ارزش وحی را با آنها به اشتراک بگذاریم تا با ما همراهی کنند؟ اینجا باید پاسخ داده شود و این پاسخ در مقاله آقای علی‌تبار بحث کارکرد و عدم کارکرد در میزان اعتبار قضایای ارزشی است که علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز این مطلب را مطرح کرده‌اند.

وی تصریح کرد: مشکل آنها با ما این است که امکان سنجش این ارزش‌ها در برخی موارد وجود ندارد که کارکرد آنها را بسنجیم. ما می‌گوییم ارزش‌های ما تابع قضایای نفس‌الامری واقعی است و پشت صحنه آن حسن و قبح ذاتی وجود دارد و حتی برخی‌ها بحث حجیت را مطرح می‌کنند؛ بنابراین امکان اثبات کارکردها با چالش مواجه است. ما می‌خواهیم بگوییم ارزش‌های ما واقع‌گرا هستند و در این صورت باید واقع‌گرایی ارزش‌ها را نیز قبول کرد. چون واقعیت‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی پذیرفته شده است اما پوزیتیویست‌ها می‌گویند واقع‌گرایی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی را قبول داریم اما ارزش‌شناختی را خیر.

واسطی گفت: ما بر اساس حسن و قبح و … می‌گوییم ارزش‌ها دارای واقع‌نمایی‌اند اما در غیر از ارزش‌های پایه، دعوا سر مصادیق است که چه چیز حسن و چه چیز قبح است و باید ببینیم اینجا را چه بکنیم. یعنی اگر بنا باشد علوم انسانی ـ اسلامی پیش برود نسبت به منکران وحی چطور باید تفاهم کنیم و اگر تفاهم را روی سنجش کارکرد و عدم کارکرد بسنجیم، جاهایی که کارکردها قابل سنجش نیست، تکلیف چیست و اگر کارکرد را سنجیدند و طبق روش آماری مقبول با فضای روش تحلیل تجربه‌محور جلو آمدند و کارکرد معنادار نداشت، چطور؟ فرض کنید اینها قبول شد اما اگر روی مصادیق بحث شود، چطور؟ این موارد، ابهاماتی است که مطرح می‌شود.