معیار صدق گزاره‌های ارزشی مطابقت ارزش با هدف است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی «رئالیسم ارزش‌شناختی در علوم انسانی»، از سلسله نشست‌های دومین همایش علوم انسانی – اسلامی، پژوهش و فناوری به همت مجمع پژوهشگاه های علوم انسانی – اسلامی و با همکاری معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و معاونت  پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه، چهارم دی‌ماه توسط گروه منطق فهم دین پژوهشگاه برگزار شد.

در ادامه متن سخنان دکتر رمضان علی‌تبار عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه را می‌خوانید؛

در ابتدا باید ببینیم مراد از ارزش، آن هم وقتی که به علم مضاف می‌شود و مثلا از رئالیسم ارزش‌شناختی در علم صحبت می‌کنیم، چیست. دو معنا را مد نظر قرار می‌دهیم؛ یکی معنای معرفتی است و وقتی می‌گوییم ارزش، گاهی ناظر به معنای معرفتی است؛ یعنی ارزش معرفت و علم که مسئله صدق و ویژگی‌های قوام‌بخش علم و معرفت مراد است. اما در بحث ما مراد ارزش معرفتی نیست بلکه ارزش فرامعرفتی است. خیلی از مباحث مانند معیار سازگاری، پیش‌بینی و … ارزش معرفتی پیدا می‌کند اما در ارزش فرامعرفتی با طبقه‌بندی ارزش‌ها مواجه هستیم. آنچه در بحث خود مطرح می‌کنیم فرامعرفتی است؛ یعنی ارزش‌های معرفتی را در مبانی خود مفروض می‌گیریم و روی ارزش‌های فرامعرفتی متمرکز می‌شویم. همچنین بیشتر ارزش‌های اخلاقی را مدنظر قرار می‌دهیم؛ چون این ارزش‌ها حاکمیت دارند و از گستره بیشتری برخوردار هستند، و الا ارزش‌های اجتماعی و … نیز مطرح هستند.

ارزش‌های فرامعرفتی عام و خاص

برخی از ارزش‌های فرامعرفتی که بیشتر ارزش‌های عام محسوب می‌شوند؛ مانند عدالت، آزادی و امنیت هستند و ارزش‌های خاص نیز به حسب هر علمی وجود دارد. نکته دیگر در باب مفاهیم مقدماتی و در باب رئالیسم این است که ما واقع‌گرایی را داریم که آن رویکرد و مکتب مراد ما است و دومین مطلب واقع‌نمایی است که ناظر به محتوا و معنا است. البته هر دوی اینها مراد ما است. وقتی می‌گوییم ما واقع‌گرا هستیم، واقع‌گرایی مکتب و رویکرد را مراد می‌کنیم و در واقع‌نمایی نیز گزاره‌ها و ارزش‌ها مدنظر هستند. وقتی این ارزش‌ها را در پارادایم‌های مختلف ردیابی می‌کنیم، رویکردهای مختلفی داریم؛ برخی‌ها می‌گویند علم باید تهی از ارزش باشد؛ چون ارزش‌ها نسبی و تابع نیازهای جامعه و فرهنگ هستند و از طرفی با عینیت سازگاری ندارند و با حضور ارزش‌ها در علم مخالفت می‌کنند که دیدگاه پوزیتیویست‌ها است. در مقابلش دیدگاه دیگری است که اصل ارزش‌مداری علم را قبول دارند و مبنای آنها ایده‌آلیستی است.

برخی‌ها نیز تأثیر ارزش‌ها در علم را قبول دارند و می‌گویند واقعیت‌ها و ارزش‌ها در جامعه وجود دارد و چیزی که مناسب نیست را باید تغییر دهیم و باید ارزش‌های موجود را به ارزش‌های مطلوب تغییر دهیم اما معیاری ندارند که مطلوب بودن چیست و چطور می‌توانیم این ارزش‌ها را با واقعیت‌ها تطبیق دهیم.

اما نکته دیگر این است که ما بیشتر بحث واقع‌نمایی را مطرح می‌کنیم و رویکردمان نیز رویکرد علامه مصباح یزدی است؛ به خصوص نظریه‌ای که در حوزه اخلاق دارند و چارچوب نظری را از آنجا گرفته‌ایم. ابتدا باید ببینیم وقتی می‌گوییم واقع‌گرا هستیم و ارزش‌هایی که در علوم انسانی اسلامی باید باشند و ارزش‌های مطلوبی که در علم محسوب می‌شوند، اینها واقع‌نما هستند، از واقع چه چیزی را مراد می‌کنیم. براساس انواع واقع‌ها، به واقع‌گرایی می‌رسیم؛ یکی واقع‌گرایی تکوینی است که در مقابل آن، واقع‌گرایی اعتباری قرار دارد. ما واقع‌گرایی تکوینی داریم که اعم از عینی و ذهنی است و واقع‌گرایی ماهوی و غیرماهوی را نیز داریم که تکوینی‌اند. در مقابل، واقعیت‌های اعتباری را داریم؛ مانند قراردادهای اجتماعی و همچنین از طرفی واقعیت‌های تشریعی یا تقریری را داریم. بر این اساس، به لحاظ تکوینی و اعتباری واقع‌گرا هستیم.

باید واقع‌نمایی گزاره‌های علوم انسانی روشن شود

تقسیم‌بندی دیگری هم داریم که هستی‌شناختی، معناشناختی، ارزش‌شناختی و … است. اینجا واقع‌گرایی، هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی را پیش‌فرض می‌گیریم و وارد حوزه ارزش‌شناختی می‌شویم. در اینجا وقتی گزاره‌های علوم انسانی را به توصیفی و توصیه‌ای تقسیم می‌کنیم، باید واقع‌نمایی اینها را نشان دهیم. وقتی می‌گوییم ارزش‌ها در علوم انسانی حضور دارند و قلمرو آنها در مقام کشف و داوری است، باید ببینیم واقع‌نمایی گزاره‌های علوم انسانی چطور است.

واقع‌نمایی به معنای قابلیت انطباق با واقع است و صدق نیز مطابقت با واقع است و چون گزاره توصیفی است، واقعیتش همان واقعیت خارجی و حقیقی است اما در علوم انسانی، گزاره‌های ارزشی داریم و هم از طرف دیگر، ارزش‌ها حاکم هستند؛ یعنی هم مبانی ارزش‌شناختی و هم گزاره‌های ارزشی داریم و باید ببینیم واقع‌نمایی اینها از چیست و از چه سنخ قضایا هستند که علامه مصباح در فلسفه اخلاق اینها را تبیین کرده‌اند و با توجه به طبقه‌بندی که دارند، به نوعی بخشی از اینها را از سنخ مباحث فلسفی می‌دانند که ذهن با فعالیت بیشتری اینها را انتزاع می‌کند و این ضرورتی که در حوزه ارزش‌ها به خصوص در اخلاق مطرح می‌شود که بایدهایی وجود دارد را مطرح می‌کند.

واقع‌نمایی قضایای ارزشی چطور نشان داده می‌شود؟

قضایای ارزشی مانند انفاق و دوستی و … ناظر به کنش اختیاری انسان است که از سنخ مقولات فلسفی و انتزاعی هستند و تابعیت آنها مبتنی بر واقعیت مبتنی بر منشأ انتزع آنها است؛ لذا ریشه‌های آنها را می‌توانیم با یک واسطه‌ای در واقعیت نشان دهیم. قضایای ارزشی از سنخ مفاهیم انتزاعی و قراردادی‌اند و واقع‌نمایی این قضایا نیز با بررسی سعادت انسانی به دست می‌آید و از رابطه اینها با هدف، عنوان‌های ارزشی و تجویزی انتزاع می‌شود. این تبیین واقع‌گرایی ارزش‌شناختی بر واقع‌گرایی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی استوار است؛ مانند حسن و قبح ذاتی و عقلی. ذاتی ناظر به مقام هست‌ها است و به تعبیری حسن و قبح در مقام ذات و ثبوت مطرح می‌شود و عقلی ناظر به مقام معرفت‌شناختی است؛ یعنی بشر می‌تواند با عقل خود به این ارزش‌ها دسترسی داشته باشد و برخی از ارزش‌ها حسن‌ها و قبح‌ها را تحلیل کرده و معرفت حاصل کند. ارزش‌های در حوزه علوم انسانی اعم از اخلاقی، هنری، معنوی و … واقع‌نمایی‌شان مبتنی بر واقع‌نمایی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی است.

اما در مقام جمع‌بندی باید بگویم که رئالیسم ارزش‌شناختی در علوم انسانی، می‌شود یکی از مبانی ارزش‌شناختی در علوم انسانی. همچنین باید توجه داشت که ارزش‌ها در علوم انسانی دو دسته‌اند؛ پایه و غیرپایه. ارزش‌های پایه دارای ثبات هستند اما سایر ارزش‌ها تابع این ارزش‌های پایه و اصلی هستند و نه تابع میل و سلیقه جمعی.

معیار صدق گزاره‌های ارزشی مطابقت ارزش با هدف است

دومین نکته اینکه باید ببینیم معیار اعتبار قضایای ارزشی در علوم انسانی چیست؟ در گزاره‌های توصیفی، معیار صدقشان مطابقت با واقع به نفس‌الامر خودش است و به تعبیری مطابقت قضایا با نفس‌الامر به حسب خودش است اما آیا در قضایای ارزشی صدق معنا دارد؟ معیار صدق در اینها مطابقت ارزش با اهداف مورد نظر است. صدق به معنای مطابقت با واقعیت خارجی نیست، بلکه مطابقات انتزاع و هرچه هست با هدف است و در این صورت یعنی مطابقت با اهداف مطلوب و در غیر این صورت باطل است.

ارزش‌ها در قلمرو مختلف علم حضور دارند و حال باید دید در کدام مواضع حضور دارند. ارزش‌ها در فرضیه‌پردازی، کشف و مطلعات اولیه منافاتی ندارند و محل نزاع نیستند. همانطور که مبانی شخصی نیز می‌تواند اینطور باشد. در مقام جمع‌آوری اطلاعات نیز همین است اما در مقام توجیه و داوری و اثبات، ارزش‌ها چطور می‌توانند در علم باشند؟ به رغم آنکه به عینیت و علیت و مسئله قوام علم هم لطمه‌ای نخورد. این را معمولاً کسانی که قائل به ارزش‌باری علم که ما هم در این دسته هستیم معتقدند.

بنابراین وقتی می‌گوییم ارزش‌ها در علوم حضور دارند و برخی مبانی ارزش‌شناختی هستند و برخی خود ارزش‌ها، مبانی معرفتی هم متحول می‌شود و صرفاً منابع پرسشنامه‌ای و … نخواهد بود.