زیستگاه و سکونتگاه انقلاب در گام دوم
(تحلیلی بر رویارویی «ترکیب» با «تجزیه»)
نوشتاری از دکتر محمود مهام استادیار گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه،
بیش از نیم قرن است که در دانش های پیشرفته، خلاء ناشی از فهم غیر پیوندی و شناسایی تک– حوزه رشته ای مسائل، و پیامدهای زیانبار آن، آشکار گردیده است. علاوه بر این، روشن شده که تشخیص بافت مساله و آشکارسازی توان های محیطی، محتاج درک «مقیاس» می باشد. روشن است که مسائل، فوقالعاده متنوع اند. نکته کلیدی برای تحلیل ایجابی «مسائل» نه تنها در گرو فهم پیوندی و عبور از انحصارهای تخصصی فرسوده است، بلکه نیازمند توجه جدی به طراحی الگوهایی است که بر پایه پیوند حوزههای «طبیعی و انسانی»، ترسیم شده باشند. یکی از مسائل بنیادی در گام دوم انقلاب، روند–الگوشناسی زیستگاه و سکونتگاه انقلاب اسلامی است. به بیان دقیق تر، آمایش سرزمین میبایستی در مقیاس زیست کُره، خوانده، طراحی و تحلیل گردد. بنابراین، «شناخت اجتماعی» از پرسش– چالش «دفاع» و تغییر در رویکرد طراحی و تحلیل به سوی فهم پیو.ندی و آمایش سرزمینی، ضرورتی حیاتی برای دوره پیش رو در گام دوم است. تشخیص بافت مساله «دفاع» و آشکارسازی توانهای محیطی در دفاع و جنگ صورت گرفته تنها منحصر در درک نظامی از دفاع و جنگ نیست. توجه به این نکته، یادآوری دفاع اجتماعی بومپایه و دارایی های حافظه اکولوژیک برای بقاء فرا پایدار است. چشمگیرترین صحنههای جنگ معطوف به عینیت های محسوس و فیزیکی است، در صورتی که بدون پشتوانه های نامحسوس و بیوفیزیکی-اجتماعی، امکان پذیر نیست. به طور مشخص، پشتیبانی دانشی–پژوهشی از «دفاع» برای تشخیص بافت مساله و آشکارسازی توان های محیطی آن، ضرورتی حیاتی و مکمل دفاع/جنگ نظامی است. بدین ترتیب، به نظر می رسد مطالعات و تحقیقات در مورد پشتوانه های نامحسوس و بیوفیزیکی–اجتماعی «دفاع» در برابر جنگی که اکنون با استفاده از ابزار رژیم صهیونی متجاوز، آغاز شده، ضروری است. از آنجایی که هدف آشکار(ذکر شده) برای تجاوز، از بین بردن پایه ای ترین نیاز وجودی برای هستی فردی و جمعی یعنی امنیت و توان دفاعی می باشد، درک آمایش سرزمینی «دفاع» به صورت بین رشته ای و فرا رشته ای و کاربست رویکرد پیوندی و همبستی، سرفصلی پژوهشی–کاربردی است. در این صورت، هدف پنهان(تصریح نشده) نیز مشخص خواهد شد؛ از دست رفتن و «تجزیه» زیستگاه و سکونتگاه انقلاب اسلامی. در این رویارویی، کلیدواژه «تمامیت سرزمینی» فراتر از درک سطحی، خطی و غیر زیستی از «مرز»، بیانگر واقعیتی فراگیر و معطوف به «سیمای سرزمین» در مقیاسی فرا ملی میباشد. از این رو، راهبرد بلند مدت «تجزیه»، محصور و محدود به راهبرد جنگ تحمیلی و ترکیبی نظامی نیست، بلکه در لایه های زیرین، حامل راهبردهایی است که به از دست رفتن «ترکیب» یعنی «سرزمین به مثابه بافت»، میانجامد. تخریب بافت با هدف تغییر در «ریختشناسی قدرت» در ایران و تحقق ناتوانی در حفاظت از «ترکیب»(استعدادها و سیمای سرزمین) است. این واقعیت، بر خلاف صورت ظاهری جنگ، به تدریج آشکار می شود. یکی از گامهای اولیه، بازخوانی پیشینه آمایش و دفاع سرزمینی برای شناخت اجتماعی جنگ و درک غیر عامل از دفاع است که می تواند راهگشای تحقیقات آینده باشد.