شرایط تحقق عدالت در جامعه و امتداد آن از نگاه امام رضا(ع)

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی با موضوع “عدالت در سیره سیاسی اجتماعی امام رضا(ع)” سه شنبه مورخ یکم اسفندماه سال جاری توسط گروه سیاست پژوهشگاه در راستای پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع) به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

حجت الاسلام دکتر سیدسجاد ایزدهی رئیس پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه در این نشست به سخنرانی پرداخت که متن آن در ادامه می آید:

عدالت مسأله اول جوامع

مسأله عدالت در تمامی جوامع به عنوان مسأله اوّل از اهمیّت فراوانی برخوردار است. از این رو، غالباً ملت‏ها برای عدالت تلاش می‏‌کنند و حاکمان جوامع وعده عدالت می‏‌دهند و مشروعیت حاکمیّت خویش را در گرو ایجاد عدالت تعریف می‌‏کنند. به طور طبیعی نظام اسلامی نیز حساب ویژه‌‏ای روی مسأله عدالت باز کرده است و به همین دلیل عدالت را از اساسی‏‌ترین ویژگی‏‌های رهبر جامعه اسلامی برشمرده است.

سخن گفتن از عدالت به معنای پر کردن خلأ و برطرف کردن معضل و برون رفت از یک مشکل است. طبیعی است که مسأله عدالت در عرصه‏های مختلف ظهور و بروز پیدا می‏کند و بنای عدالت بر حل مشکل در هر یک از این عرصه‏‌هاست. برای این مقصود، باید در مرحله قبل، عدالت در هر عرصه را متناسب با آن حوزه تعریف کرد. در ذیل عرصه‏‌های مختلف عدالت به طور اجمال ذکر می‏شود.

معانی مختلف عدالت

  1. عدالت به عنوان نقطه مقابل «ظلم» تفسیر می‏شود که در این صورت عدالت در قالب مفهومی عدمی(فقدان یک شیء) تعریف می‏شود؛ عدالت یعنی اینکه چه چیزی نیست.
  2. عدالت در مقابل «فسق» است؛ فسق عبارت است از ارتکاب اموری که خلاف موازین شریعت اسلامی است. در اینجا آن چیزی که مورد ظلم واقع می‏شود شریعت است؛ توضیح مطلب آن است که ظلم انسان می‏تواند در راستای ظلم به خویشتن[۱]، جامعه، دین، خدا و امام باشد که بالطبع سطح ظلم در هر یک از این موارد متفاوت خواهد بود. گاهی اوقات انسان با ارتکاب اعمالی که در اسلام مورد نهی قرار گرفته است، شریعت و خداوند متعال را مورد ظلم خویش قرار می‏دهد: «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم‏»[۲] یعنی صرف باور اینکه خداوند دارای شراکت دارد ظلم به خداست و به دلیل آنکه متعلّق این ظلم، خداوند متعال است، بدترین نوع ظلم به شمار می‏آید.
  3. عدالت در مقابل «جور» است؛ عدالت در این معنا ضرورتاً به معنای یک نوع رفتار نیست. در ادبیات فقهی مراد از «حاکم جائر»- در مقابل حاکم عادل- حاکمی است که غصب منصب امامت کرده است نه اینکه عمل ظالمانه‌‏ای انجام داده و در حق شخص یا اشخاص خاصی ستم کرده باشد. طبیعی است که در اینجا ظلم به امام و جایگاه امامت صورت می‏گیرد.[۳]
  4. عدالت در مقابل «ظلم» است؛ در اینجا ظلم به معنای انجام رفتار تبعیض آمیز، فسادزاست که می‏تواند در عرصه‌‏های مختلف مانند سیاست، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و … صورت پذیرد.

عنوان همایش بین المللی «عدالت برای همه، ظلم برای هیچ کس» اقتضا دارد از بحث‏‌هایی که ناظر به حوزه عدالت به معنای «ملکه» است اجتناب شود و از اختصاص مبحث عدالت به حوزه‌‏های شخصی دوری شود. حتّی ممکن است گفته شود مفهوم عدالت در مقابل جور نیز متناسب با این مقام نیست بلکه مطلوب آن است که مراد از عدالت در اینجا را عدالت در مقابل ظلم بدانیم. بنابراین در صورت بازتعریف مفهوم عدالت در حوزه حاکمیت و اجتماع، وجهه دیگری پیدا می‏کند که از آن می‏توان با عنوان «قسط» یاد کرد؛ قسط به معنای عدالت در عرصه اجتماع و جامعه است که رویکرد فراگیر یافته و نیاز به «اقامه» دارد. طبیعتاً محور بحث، اقامه عدل و قسط در حوزه جامعه و برای توده مردم است. از طرف دیگر، ممکن است بحث عدل در مقابل جور مطرح شود؛ زیرا بستر عدالت اجتماعی(عدالت به معنای قسط) از خاستگاه حاکم عادل صورت می‏گیرد و غالباً حاکم جائر به دلیل ظلمی که به خدا و امام روا می‏دارد، معلوم نیست که نسبت به حقوق مردم عدالت‏‌ورزی داشته باشد. از این رو، در ادبیات دینی برای حاکم اوصافی برشمرده شده است که حاکم معصوم به عنوان بالاترین مرتبه عدالت در نظر گرفته می‌‏شود؛ زیرا وی از عدالتی برخوردار است که امکان خطا در آن راه ندارد. در مرحله پائین‏‌تر، حاکمانی قرار دارند که با وجود امکان خطا، اقدام عامدانه برای رفتار اشتباه ندارند بلکه از روی ملکه و به صورت عادت، عمل خویش را بر موازین عادلانه انجام می‌‏دهند.

اوصاف حاکم جامعه در روایات رضوی

بحث ما از یک جهت مربوط حاکم عادل در مقابل حاکم جائر است و به همین دلیل امام رضا علیه السلام در بسیاری از موارد سخن از حاکم و ویژگی‏‌های مطلوب وی به میان می‏‌آورد. در دیدار صوفیه با امام رضا علیه السلام وارد شده است که آنان بر امام علیه السلام نسبت به پوشیدن لباس‌‏های تمیزش اشکال کرده و آن را غیرمناسب با مقام امامت می‏‌پنداشتند. از دیدگاه آنان مناسب مقام امامت پوشیدن لباس‏های ژولیده و مندرس بود. امام رضا علیه السلام در پاسخ می‌‏فرماید: حضرت یوسف پیامبر و پیامبرزاده بود اما با این وجود دیباجی که با طلا آراسته شده بود می‌‏پوشید و در مجالس آل فرعون شرکت می‏‌کرد اما چیزی از موقعیت وی کاسته نشد. آن حضرت تذکّر می‏‌دهد که نباید از امام انتظار داشت که لباش ژولیده بپوشد بلکه باید از امام مطالبه نسبت به قسط‌‏ورزی و اقامه عدل در جامعه مطالبه کرد. بحث لباس به تناسب شرایط زمانی است که اگر جایگاه بود مناسب با جایگاه بپوشد و در غیر این صورت مانند مردم عادی رفتار کند. مهم آن است که امام علیه السلام مرتکب حرام نشده و رعایت حلال و حرام کند همچنان‌که مهم است که امام اقامه قسط در جامعه کند.[۴] امام علیه السلام در همین عبارت محدود تأکید بر عدالت اجتماعی و تحقق آن در جامعه می‏‌کند.

مسأله جامعه اسلامی در دوران امام رضا علیه السلام

با گستردگی حاکمیت اسلامی در اقصی نقاط عالم در زمان امام رضا علیه السلام توقّع عمومی تحقق عدالت در تمامی نواحی حاکمیّتی و برخورداری مردم از یک بهره‏‌مندی متناسب است. به دلیل آنکه جلوه خارجی اوصاف یک حاکم به مردم سرایت می‏یابد و مردم از آن بهره‌‏مند می‏شود، تحقق عدالت اجتماعی از حاکم عادل به عنوان مسأله اصلی این دوران تلقّی می‏شود. امام علیه السلام در سخنی دیگر با برشماری برخی اوصاف برای حاکم، رفتار از روی عدل و انصاف را از جمله شرایط حاکم یک جامعه دینی می‌‏داند: «أَنْ يَكُونَ عَالِماً بِالتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ فَيُحَاجَّ أَهْلَ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ أَهْلَ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ أَهْلَ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ وَ أَنْ يَكُونَ عَالِماً بِجَمِيعِ اللُّغَاتِ حَتَّى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ لِسَانٌ وَاحِدٌ فَيُحَاجَّ كُلَّ قَوْمٍ بِلُغَتِهِمْ ثُمَّ يَكُونَ مَعَ هَذِهِ الْخِصَالِ تَقِيّاً نَقِيّاً مِنْ كُلِّ دَنَسٍ طَاهِراً مِنْ كُلِّ عَيْبٍ عَادِلًا مُنْصِفاً حَكِيماً رَءُوفاً رَحِيماً حَلِيماً غَفُوراً عَطُوفاً صَدُوقاً بَارّاً مُشْفِقاً أَمِيناً مَأْمُوناً رَاتِقاً فَاتِقاً»[۵]. در سخنی دیگر امام علیه السلام عصمت را از شرایط حاکم می‏شمارد: «فَهُوَ مَعْصُومٌ‏ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِه‏»[۶] مراد از عصمت در این فرمایش یعنی آنکه عمل حاکم به گناه و خطا منتهی نمی‌‏شود.

مجموع سخنان امام علیه السلام حاکی از آن است که مطلوب، تحقق عدالت در جامعه و امتداد یافتن آن در سطح اجتماع و بهره‌‏مندی آحاد مردم است. طبیعی است که حاکم جامعه در صورت برخورداری از اوصاف مزبور، عدالت در عرصه جامعه ظهور و بروز پیدا می‏‌کند: « مَنْ‏ عَامَلَ‏ النَّاسَ‏ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ يُخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ كَمَلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غِيبَتُهُ.»[۷] عدالت به معنای فراگیری که به واسطه آن در مقام عمل کسی مورد ظلم واقع نخواهد شد.

عدالت و جامعه جهانی

امروز جامعه جهانی در تمامی ابعاد آن نیازمند عدالت است. منطق پیشینی عدالت ممکن است در برخی موارد با برقراری مساوات تحقق یابد همانگونه که امروزه سخن از مساوات در برخی ساحات مانند تساوی در جنسیت به میان آورده می‏‌شود. اما سؤال اساسی آن است که آیا می‏توان عدالت را به تساوی در تمامی حوزه‏‌ها تقلیل داد؟ یا اینکه عدالت دارای منطق پیشینی است که لزوماً به معنای تساوی نخواهد بود بلکه باید الزامات هر جنس و اقشار مختلف مردم را باید در نظر گرفت.

جامعه مهدوی که قصد فتح جامعه جهانی و اقامه عدل و داد در سراسر عالم هستی- بنا بر تصریح امام رضا علیه السلام- را دارد، زمانی تحقق خواهد یافت که اولاً: معیار برای عدالت وجود داشته باشد. ثانیاً: عدالت در حوزه فردی، اجتماعی و حاکمیّتی سریان داشته باشد یعنی حاکم عدالت به معنای جور نداشته باشد و عدالت به معنای قسط در جامعه حاکم باشد و در نهایت به واسطه اقامه عدل و قسط، جامعه می‌‏تواند برای ظهور جامعه مهدوی آماده شود تا در این جامعه رویکرد حداکثری برای دین و شریعت حاکم شود.

 

[۱] . البته ظلم انسان به نفس ضرورتاً به معنای «معصیت» نیست همچنانکه تعبیر«ظَلَمتُ نَفسِی» که در مضامین ادعیه از لسان ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است به معنای معصیت نیست بلکه به معنای آن است که من جسم و نفس خود را در جایی قرار دادم که اگر در جای دیگری قرار می‏دادم شاید مطلوب‏تر بود. استفاده نکردن از فرصت بهتر اگر چه می‏تواند به معنای ظلم به نفس باشد اما به معنای معصیت نیست.

[۲]. لقمان: ۱۳

[۳] . مرحوم نائینی در بحث مشروطه، بر این باور است که مشروطه باید صورت گیرد؛ زیرا در حکومت‏های جور چند نوع ظلم صورت می‏گیرد: ظلم به خداوند متعال، ظلم به امام و ظلم به مردم. از طریق مشروطه تنها می‏توان ظلم به مردم را منتفی ساخت اما ظلم به خدا و مردم امری ناگزیر است.

[۴] . مکارم الاخلاق: ۹۸:  دَخَلَ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع فَقَالُوا لَهُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ أَنْكَرُوا عَلَيْكَ هَذَا اللِّبَاسَ الَّذِي تَلْبَسُهُ قَالَ فَقَالَ لَهُمْ إِنَّ يُوسُفَ بْنَ يَعْقُوبَ ع كَانَ نَبِيّاً ابْنَ نَبِيٍّ ابْنِ نَبِيٍّ وَ كَانَ يَلْبَسُ الدِّيبَاجَ وَ يَتَزَرَّرُ بِالذَّهَبِ وَ يَجْلِسُ مَجَالِسَ آلِ فِرْعَوْنَ فَلَمْ يَضَعْهُ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا يُذَمُّ لَوْ احْتِيجَ‏ مِنْهُ‏ إِلَى‏ قِسْطِهِ‏ وَ إِنَّمَا عَلَى الْإِمَامِ أَنَّهُ إِذَا حَكَمَ عَدَلَ وَ إِذَا وَعَدَ وَفَى وَ إِذَا حَدَّثَ صَدَقَ وَ إِنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ مَا قَلَّ مِنْهُ وَ مَا كَثُرَ وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْحَلَالَ بِعَيْنِهِ مَا قَلَّ مِنْهُ وَ مَا كَثُر

[۵] . الخرائج و الجرائح، ۱: ۳۵۰

[۶] . کافی(الاسلامیه)، ۱: ۲۰۳، ح۱.

[۷] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ۲: ۳۰، ح۳۴.