عدالت سیاستمداران در حکمرانی، بقاء حکومت را در پی خواهد داشت

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی با موضوع “عدالت در سیره سیاسی اجتماعی امام رضا(ع)” سه شنبه مورخ یکم اسفندماه سال جاری توسط گروه سیاست پژوهشگاه در راستای پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع) به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

حجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا مدیر گروه سیاست پژوهشگاه در این نشست به سخنرانی پرداخت که متن آن در ادامه می آید:

ظهور عدالت

امام رضا علیه السلام ضمن بیانات گوناگون، عدالت سیاسی را تشریح فرموده است. آن حضرت در روایتی می‏فرماید: « مَنْ‏ عَامَلَ‏ النَّاسَ‏ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غِیبَتُهُ.»[۱] سیاستمدارانی که با مردم تعامل کرده و بر آنان حکومت می‏‌کنند در صورتی که ظلم روا ندارند، دروغ نگویند و خلف وعده نداشته باشند، عدالت آنان آشکار خواهد شد. به نظر می‌‏رسد این سخن امام علیه السلام از تعابیر سهل ممتنعی است که در عین روشن و شفاف بودن، نیاز به مقداری توضیح و روشنگری نیز دارد. سؤال اساسی آن است که مراد از «ظهور عدالت» که در فرمایش امام علیه السلام آمده است چیست؟ توضیح این عبارت نیازمند ذکر مقدمه‌‏ای است که در ذیل بدان اشاره می‌‏شود.

در میان مفاهیم فلسفی از مفهومی به نام «هیولا» (ماده المواد) نام برده می‏شود که به معنای صرف شأنیت، قابلیّت و استعداد است که می‏تواند با عارض شدن صورتی بر آن به فعلیّت تبدیل شود. همه پیروان ارسطو (مشائین) مانند بوعلی و خواجه تا ملاصدرا در حکمت متعالیه بر این باورند که هر جسمی دارای ماده اولیه (هیولا) است که امکان و قابلیت تبدیل شدن به فعلیت را داراست. مکتب اشراق با نقد این دیدگاه، وجود هیولا را ناظر به موجودات جسمانی دانست در حالی که دسته‏ای از موجودات مبرای از جسمانیت و قوه و شأنیت محض هستند، که بالطبع فاقد هیولا خواهند بود. به همین دلیل مکتب اشراق در مقام انکار ماده اولیه(هیولا) برآمد. صدر المتألهین در دیدگاه دوم خویش رویکرد اشراقی را پذیرفت با این نکته که به لحاظ جسمانی نمی‌‏توان به وجود ماده اولیه ملتزم شد اما به لحاظ تحلیل عقلی می‏توان چنین ماده‏ای را برای اجسام تصوّر کرد.

مفاهیم سیاسی از منظر فلسفی

با توجه به این نکته می‌‏توان مفاهیم سیاسی را از منظر فلسفی بر سه دسته تقسیم کرد:

  1. مفهوم «قدرت» به عنوان ماده اولیه سیاست؛ قدرت یعنی توانایی اولیه برای اعمال سیاست که موضوع سیاست است.
  2. مفاهیمی مانند «دولت»، «حکومت»، «حاکمیّت» و… که با عارض شدن صورت بر ماده اولیه(قدرت) به وجود می‌‏آیند.
  3. مفاهیمی مانند «عدالت» و «ظلم» که در اثر اتصاف صورت‏بندی فوق به برخی اوصاف و ویژگی‏ها ایجاد می‏شوند. به عنوان نمونه حکومت که یک نوع صورت‌‏بندی است متّصف به ویژگی و وصف عدالت می‏شود و «حکومت عادلانه» در ادبیات سیاسی جایگاه پیدا می‌‏کند. بنابراین عدالت وصفی کلی است که مترتب بر صورت‏‌بندی(نه ماده اولیه) شده و در مرحله سوم قرار می‌‏گیرد یعنی عدالت، صورت نیست بلکه بعد از صورت واقع می‏‌شود و وصف صورت است نه خود صورت.

در روایت امام رضا علیه السلام، عدالت وصف «مَنْ‏ عَامَلَ‏ النَّاسَ‏» در نظر گرفته شده است یعنی سیاست‌مداری که تعامل با مردم کرده و بر آنان حکمرانی می‏‌کند با مبرا ساختن حاکمیت خویش از ظلم، عدالت در حکومت وی ظاهر می‏‌شود. پس عدالت وصف حکومت کردن و عمل حکمرانی حاکم مسلمان است نه وصف ماده اولیه که قدرت است.

کارکردهای عدالت

  1. عدالت روشی است برای زیست بهتر: «وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»[۲] یعنی حکمرانی خود را با روش عدالت پیش ببرید.
  2. عدالت به عنوان یک هدف مورد بحث قرار می‏گیرد: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»[۳]
  3. عدالت به عنوان مبنا و زیربنای فکری و اساس سیاست است که مشی سیاسی بر اساس آن صورت می‏گیرد: «مَنْ‏ عَامَلَ‏ النَّاسَ‏ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غِیبَتُهُ.»[۴]
  4. عدالت به عنوان یک امر تکوینی و زیر ساخت تکوینی سیاست است: «وَ وَضَعَ الْمیزان‏»[۵] که در اینجا میزان به عدالت تکوینی تفسیر شده است.
  5. عدالت، مساله و عمل خارجی است: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»‏[۶] یعنی رفتارهای خود را نسبت به سایر افراد بر اساس عدالت تنظیم کنید که در اینجا به عنوان وصف یک عمل خارجی مورد ملاحظه قرار گرفته است.

ظهور عدالت که در کلام امام رضا علیه السلام وارد شده است، ناظر به کدام کارکرد عدالت است؟ تعاریف مختلف عدالت مانند «وضع الشیء فی موضعه» یا «اعطاء حق به صاحب آن» گویای آن است که عدالت وصفی است که به راحتی قابل تفسیر نیست همچنان‌که امام علی علیه السلام در نهج البلاغه در تعریف حق فرموده است: «فَالْحَقُ‏ أَوْسَعُ‏ الْأَشْیَاءِ فِی‏ التَّوَاصُفِ وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُف‏»[۷]؛ عدالت نیز مانند حق مفهومی است که از نظر توصیف دارای وسعت است اما در مقام عمل با چالش‌‏های جدی مواجه است. با توجه به روایت امام رضا علیه السلام می‏توان گفت: عدالت وصفی است که بر افعال سیاسی مترتب می‏شود و جزء اوصاف صورت‏بندی اجتماعی و سیاسی است نه ماده آن.

در کلامی دیگر، امام رضا علیه السلام می‏‌فرماید: «إِذَا جَارَ السُّلْطَانُ هَانَتِ‏ الدَّوْلَه»[۸] ظلم در مقابل عدالت قرار دارد و با توجه به تعریفی که از عدالت مطرح شد، ظلم و جور یک حاکم یعنی آنکه حاکم در مسیر سلطنت خود فعل غیرعادلانه‏ای و «فی غیر موضعه» انجام دهد که نتیجه این اقدام، حرکت دولت به سوی زوال و انحطاط است. پرواضح است که جور سلطان نیز مانند عدالت باید از باب ردیف ثالث مفاهیم فلسفی مورد لحاظ قرار گیرد. بنابراین اگر حاکم در رفتار، افعال و به طور کلّی در حکمرانی خود با مردم فعلی را خارج از موضع خود انجام دهد مرتکب ظلم شده و بدین ترتیب زمینه فروپاشی حکومت خود را فراهم می‏آورد. در سوی مقابل، امام علیه السلام عدالت و احسان و نیکوکاری را موجب دوام نعمت الهی برشمرده است: «اسْتِعْمَالُ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ مُؤْذِنٌ بِدَوَامِ النِّعْمَهِ»[۹] این عبارت حضرت دارای اطلاق است که استفاده از این ضابطه را در مبحث سیاسی بلامانع می‏کند؛ از این رو باید گفت: عدالت سیاستمداران در حکمرانی بقاء حکومت را در پی خواهد داشت.

جمع بندی

عدالت با نگاه فلسفی در سیره سیاسی امام رضا علیه السلام جزء اوصاف و حالاتی است که عارض بر حکومت و افعال و رفتار سیاستمداران می‏شود. خود عدالت یک ماده یا صورت خاصی نیست بلکه می‏تواند عارض بر هر فعل و رفتار سیاسی حکومت و حاکمان شود.

[۱] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ۲: ۳۰، ح۳۴.

[۲] . نساء: ۵۸

[۳] .حدید: ۲۵

[۴] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ۲: ۳۰، ح۳۴.

[۵] .الرحمن: ۷

[۶] . مائده:۸

[۷] . نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.

[۸] . امالی(مفید): ۳۱۰، ح۲.

[۹] . عیون اخبار الرضا علیه السلام ۲: ۲۴، ح۵۲.