دوره معصومین مانند عصر پیامبر(ص) دوره نصوص است نه اجتهاد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی نقد و بررسی کتاب «فقه، سیاست و حکومت» اثر علی دارابی، صبح پنجشنبه اول آبان ماه، به صورت مجازی توسط موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) برگزار شد.

در این نشست حجت‌الاسلام محسن مهاجرنیا عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشگاه به نقد کتاب پرداخت و اظهار کرد: فصل دوم کتاب تحت عنوان تاریخچه فقه و اجتهاد شیعی است که در آن یازده عصر دیده شده است. من ابتدا دو پیش فرض بیان کنم: در فصل اول نویسندگان محترم فقه سیاسی را به عنوان یک دانش بشری پذیرفتند، دانشی که مجتهدین تولید کردند و تولید شده توسط دین نیست. اگر ما این را پذیرفتیم ما باید یک مبنا را بپذیریم و آن اینکه دوگانه‌ای به نام نص و اجتهاد داریم، یعنی بخشی از آموزه‌های دینی ما نصوص دینی هستند و بخشی هم اجتهادات دینی هستند. بخش نصوص به عصر حضور پیامبر(ص) و ائمه(ع) بر می‌گردد. بعد از این دوران اسمش اجتهاد است که محصول اجتهاد، فقه شده است. این یک مبنایی است که باید به آن پایبند بود.

وی افزود: یک نکته دیگر هم عرض کنم و آن اینکه در دانش فقه، دو مبنا وجود دارد: یک مبنای تصویب و یک مبنای تخطئه. شیعه معقتد است چون فقه یک دانش بشری است ممکن است محصول نهایی‌اش درست باشد یا درست نباشد. بنابراین مبنای شیعه را بر تخطئه گذاشتیم. مبنای اهل سنت بر تصویب است؛ یعنی می‌گوید اجتهاد مجتهدان همواره به حقیقت اصابت می‌کند. این دو مبنا را در نظر داشته باشید.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ اسلامی تصریح کرد: بر اساس این دو پیش فرض وقتی وارد فصل دوم شویم قابل مناقشه است به خاطر اینکه عصر تشریع و عصر تفسیر و تبیین، جزء دوره‌های فقه نیست که داخل در اقسام فقه بیاورید. مقسم شما فقه است؛ یعنی فقه چند دوره است. شما دوره تشریع و تبیین را داخل در اقسام فقه قرار دادید در حالی که اینها فقه نیستند بلکه جزء نصوص است و اصل دین است و داخل در اجتهاد نیست. بنابراین این دو بخش بر اساس پیش‌فرض شما از دایره فقه خارج می‌شوند.

وی ادامه داد: نکته بعدی که مهم است این است تفاوت ما و اهل سنت عمدتا ریشه‌اش اینجاست که اعتقاد ما این است که دوره نصوص، دویست و پنجاه سال طول کشیده است. ما در دوره حضور پیامبر(ص) و ائمه فقه مصطلح نداریم، بلکه فقه به معنی الاعم به معنای فهم کلی دین داریم، ولی منظور شما آن نیست، بلکه فقه مصطلح مورد نظرتان است. پس شما باید تکلیفتان را با مبنای تشیع روشن کنید. آیا شما قبول داریم عصر ائمه عصر تشریع است؟ ما معتقدیم دوره ائمه دوره اجتهاد بشری نیست و مردم سؤالات خود را از امام می‌پرسیدند. پس اجتهاد آنها تلاشی بود که خود را به امام و حدیث برسانند. پس دوره معصومین ما مثل دوره پیامبر است و دوره نصوص تلقی می‌شود.

وی یادآور شد: اهل سنت گفتند دوره نصوص ما دوره بیست و سه ساله پیامبر(ص) است و بعد از آن نص نداریم و دوره اجتهاد است. به همین دلیل وقتی امام صادق(ع) به ائمه اربعه آنها اشکال وارد می‌کند به اجتهادشان اشکال وارد می‌کند. از این جهت این بخش از کتاب نیازمند تصحیح است، چون این دوره را دوره فقه در نظر گرفته و گفته است ائمه ما فقیه بودند. خیر، ائمه ما بخشی از شریعت بودند. افتخار ما به همین است که دویست و پنجاه سال عصر حضور داریم. درخواست من این است که این دوره را جزء دوره تشریع قرار دهید.

وی ادامه داد: نکته بعدی اینکه بحث زمینه‌گرایی در کار شما غالب شده و عمده بحث روی زمینه‌های تاریخی رفته و خود فقه به حاشیه رفته است در حالی که تمرکز شما باید روی خود فقه باشد، اما دوره‌ها آنقدر برجسته شده، زمینه و زمانه آنقدر برجسته شده که خود دوره دیده می‌شود؛ یعنی دستگاه معرفتی مکتب فقهی تحت تاثیر زمینه‌ها و شرایط زمانی قرار گرفته است و این زمینه‌گرایی، دستگاه معرفتی را در حالت نسبت قرار می‌دهد گویا زمان است که دارد این دوره فقهی را شکل می‌دهد در حالی که همه‌اش معلول زمان نیست بلکه بخشی از وزنه را باید روی خود فقه بگذاریم.

در ادامه نشست حجت الاسلام نعیمیان به ایراد سخن پرداخت و اظهار کرد: در مورد فرمایش آقای مهاجرنیا که بحث تفکیک عصر نص و اجتهاد را مطرح کردند، باید عرض کنم درست است که در عصر معصومین نص‌محوری حاکم است، ولی همان جا استارت اجتهاد توسط اهل بیت(ع) زده شده است؛ لذا در تفسیر روایت «اما الحوادث الواقعه»، روایت حدیث به معنای محدث صرف نیست. حداقل این تفاوت روایات باعث شده است ما رساله‌هایی در مورد تنوع احادیث در دوره معصومین داشته باشیم. شما دانشنامه اوصلیان شیعه را ملاحظه کنید. در این کتاب نشان داده شده که فقها در همان دوره موارد مختلف از اختلافات روایت را به بحث گذاشتند.