مقیمی حاجی: تخصصی‌شدن الزاماً به معنای تجزی اجتهاد نیست

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت‌الاسلام و المسلمین ابوالقاسم مقیمی‌حاجی رئیس پژوهشکده دانشنامه‌نگاری دینی پژوهشگاه در گفت‌وگو با مفتاح، درباره تخصصی‌شدن فقه به چند نکته اشاره کرد که بدین شرح است؛

نکته نخست؛

در ابتدای بحث لازم است تذکر بدهیم میان بحث تخصصی‌شدن با بحث تجزی در اجتهاد نباید خلط صورت گیرد. از این‌رو ممکن است شخصی در هنگام تحصیل و طی کردن فرآیند علمی و اجتهادی به اجتهاد مطلق دست پیدا کند، یعنی قوه استنباط احکام شرعی از منابع را با توسل به ادله تفصیلی در همه ابواب فقه تحصیل کند، ولی در عین حال در تحقیق و تتبع در یکی از بحث‌های فقه متمرکز شده و با مسائل، موضوع شناسی، قواعد و لوازم آن بحث آشنایی عمیق‌تر و بیشتری پیدا کند.

لذا می‌توان میان این دو امر جمع کرد که تخصصی‌شدن پس از دستیابی به قوه اجتهاد برای افراد امکان دارد. اگر این امر اتفاق بی‌افتد از آسیب‌هایی که فقها و اصولیون در بحث تجزی در اجتهاد گوشزد می‌کنند دچار نخواهیم شد و اجتهاد در عین این‌که به تخصصی شدن نزدیک می‌شود در فرآیند دست‌یابی به مسأله و رسیدن به حجت واقعی دچار آسیب نخواهد شد.

نکته دوم؛

ضرورت بحث تخصصی شدن است. در کنار تأکید بر تحصیل قوه اجتهاد و تسلط بر مبانی اصولی، رجالی و قواعد فقهی که به عنوان زیربنای اجتهادی فقه شیعه شناخته می‌شوند، امروزه با توجه به گسترش نیازها در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی و… و همچنین با پیچیده شدن مسائل جدید و ضرورت درک و تلقی درست از موضوعات مستحدثه، ضروریست افراد در بررسی حکم یک مسأله یا یک باب خاص به همه ابعاد و نکات دقیق در آن باب و مجموعه توجه کنند. زیرا ابواب فقه متعدد است و به طور طبیعی امکان بررسی تفصیلی با توجه به تمامی این ابعاد، برای نوع محققان مشکل و سخت خواهد بود. از این‌رو برای شناخت درست مسائل و موضوعات، توجه به ابعاد و زوایای آن و بررسی چند جانبه یک مسأله خوب است مجتهدان برای تعمیق مباحث در باب خاصی تمرکز کنند که از آن به تخصصی شدن اجتهاد یاد می‌شود.

همچنین امروزه ما با ضرورت استخراج نظام سازی مواجه هستیم؛ لازمه رسیدن به دیدگاه و مکاتب کلان فکری از نگاه اسلام، شناخت علمی مباحث مطرح در این عرصه، تسلط بر مبانی و مکاتب فکری رقیب و تأمل ژرف در این مسأله است که این امر جز با تخصصی شدن قابل دستیابی نیست.

نکته سوم؛

تخصصی شدن دارای مزایا و ویژگی‌های مختلفی است؛ از مزایا آن بررسی عمیق و چند جانبه یک مسأله است؛ بررسی یک مسأله با توجه به موضوع شناسی و مباحث علمی مطرح در آن سبب می‌شود فقیه بتواند درک درستی از مسأله و ابعاد آن داشته باشد تا به خوبی به تشخیص حکم بپردازد.

در این رویکرد می‌توانیم دست به نظام سازی بزنیم برای نمونه مکتب و نظام اقتصادی، تربیتی و… را از اسلام استخراج کرده و به یک منظومه فکری و منسجم در آن باب دست پیدا کنیم که اگر به صورت پراکنده و غیر تخصصی کار شود مسلماً این امر حاصل نمی‌شود.

نکته چهارم؛

آسیب‌های احتمالی تخصصی شدن؛ تخصصی شدن چون تمرکز بر یک باب و یک عرصه از عرصه‌ها و مسائل فقهی است، اگر به لوازم و پیش نیازهای آن توجه نشود، می‌تواند آسیب‌هایی داشته باشد.

۱ – ورود افراد غیر کارشناس و بدون تسلط به روش شناسی اجتهاد به مباحث تخصصی؛ در این صورت افراد به سبب اشتغال در مباحث تخصصی، موضوع شناسی و بحث‌های آکادمیک و درگیر شدن با این عرصه، از روش شناسی اجتهاد که برای تسلط بر آن نیازمند تحصیل و تحقیق چندین ساله است، غفلت کرده و بدون اجتهاد لازم و مقبول وارد مباحث تخصصی می‌شوند که طبیعی است به اهداف مذکور دست پیدا نمی کنند.

۲ – جامع نبودن در مباحث فقهی مرتبط و غفلت از مباحث و مسائلیست که می‌تواند در ابواب مختلف بر روی هم تأثیرگذار باشد. جزیره‌ای شدن و توجه به یک بخش خاص شاید ما را از مسائل و مبانی مؤثر دیگر در یک باب غافل کند که امروزه در علوم انسانی و در محافل دانشگاهی همین نگرانی وجود دارد. لذا برای رفع این نگرانی و آسیب، مباحث میان رشته‌ای مطرح شده است. اگر ما به تخصص کامل در یک باب برسیم، همین آسیب به مباحث فقهی سرایت می‌کند که بعداً مجبور می‌شویم بحث‌های میان رشته‌ای را مطرح کنیم، به همین دلیل از آغاز باید به این موضوع فکر کرده و از این آسیب‌ها جلوگیری کرد.

۳ – شتاب زدگی در ارائه نظریه؛ در مباحث سنتی فقه بر یک مسأله سال‌ها تحقیق صورت گرفته و انظار و ادله در طی زمان به پختگی لازم رسیده است و فقیهان حاضر با تکیه بر این تراث ارزشمند دست به اجتهاد و نوآوری می‌زنند، اما در مسائل جدید ادبیات لازم هنوز تولید نشده و یافته‌های فردی افراد به حد کمال مطلوب نرسیده است. از این‌رو نباید شتابزده عمل کرد و شاید با کارهای گروهی بتوان قدری این فاصله را کم نمود.

نکته پنجم؛

همواره دغدغه مراکز و علما این بوده که حوزه علمیه بر میراث ارزشمند و کهن فقهی خود به ویژه مبانی اصولی، فقهی، رجالی، درایه، قواعد فقهی و تسلط بر این مباحث که زیربنای روش اجتهادی شیعه هستند، تأکید کند، به عقیده ما نیز حوزه نباید هیچ‌گاه از این امر غافل باشد، ولی در عین حال باید به ضرورت‌های جامعه، نیازهای روز افزون آن و پاسخگوی به این نیازها و برخوردار از یک مکتب و منظومه فکری برای پاسخ‌گویی توجه کند.

ما نمی‌توانیم جامعه‌ای که مسائل مختلفی دارد را تنها از راه عدم مغایرت با شرع اداره کنیم، بلکه باید دیدگاه ایجابی و فعالانه اسلام و نظریه دینی در عرصه مختلف استخراج و مبنای عمل قرار گیرد و این امر نیازمند تخصصی شدن است و هر دو امر باید در کنار یک‌دیگر دیده و عمل شود.