ضرورت روش‌شناسی علوم اجتماعی محاسباتی در چارچوب علم اسلامی

ضرورت «روش‌شناسی علوم اجتماعی محاسباتی» در چارچوب علم اسلامی
نوشتاری از دکتر رمضان علی‌تبار عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛

با گسترش فناوری‌های دیجیتال و افزایش دسترسی به داده‌های کلان اجتماعی، نیاز به روش‌های جدید تحلیل پدیده‌های اجتماعی احساس شده است. در این راستا، علوم اجتماعی محاسباتی (Computational Social Science) به عنوان یک حوزه یک حوزه علمی نوپدید و بینا‌رشته‌ای، با تلفیق علوم اجتماعی و ابزارهای محاسباتی، توانسته است به مسائل اجتماعی نگاهی نو بخشد. این حوزه، با استفاده از مدل‌سازی، شبیه‌سازی و تحلیل داده‌های اجتماعی، قادر به پیش‌بینی الگوها و رفتارهای جمعی است. به عبارت دیگر، این رشته جدید، با بهره‌گیری از ابزارهای داده‌محور، مدل‌سازی و تحلیل شبکه‌ها، به مطالعه رفتارهای فردی و جمعی می‌پردازد. این دانش با توسعه فناوری‌های دیجیتال و ظهور داده‌های بزرگ (Big Data)، تبدیل به یکی از مهم‌ترین ابزارهای تحلیل پدیده‌های اجتماعی شده است.

 این دانش به لحاظ روش‌شناختی ذیل پارادایم محاسباتی و تا حدودی متاثر از پارادایم اثباتی و رویکرد کمی است؛ زیرا در این دانش، پدیده‌های اجتماعی با داده‌های کمی و محاسباتی مطالعه می‌شود و همچنین با استفاده از داده‌های کمی به پیش‌بینی رفتارهای اجتماعی یا تحلیل الگوهای جمعی می‌پردازد؛ اما در عین حال، اختصاصی به پارادایم اثباتی ندارد و به تعبیری، خود، یک پارادایم مستقل محسوب می‌شود و سایر پارادایم‌ها نظیر پارادایم تفهمی، انتقادی، ساختارگرا و امثال آن نیز روی آن تاثیرگذار بوده‌اند؛ مثلاً پارادایم تفسیری، که پدیده‌های اجتماعی را از طریق تفسیر معانی و ذهنیت‌های افراد مطالعه می‌کند بر علوم اجتماعی محاسباتی تأثیر می‌گذارد، به ویژه در تحلیل داده‌های کیفی مانند متن‌ها، مصاحبه‌ها یا محتوای شبکه‌های اجتماعی.

مثلاً تحلیل احساسات (Sentiment Analysis) در متن‌های شبکه‌های اجتماعی برای شناخت ذهنیت افراد، بر خاسته از پارادایم تفهمی است. یا پارادایم انتقادی که بر نابرابری‌ها، قدرت و تغییرات اجتماعی تمرکز دارد در حوزه علوم اجتماعی محاسباتی نیز برای تحلیل نابرابری‌های اجتماعی، تبعیض‌ها و تأثیرات قدرت، از این مدل استفاده می‌کند. پارادایم انتقادی، با تحلیل داده‌های بزرگ برای شناسایی تبعیض‌های نژادی یا جنسیتی در سیستم‌های تصمیم‌گیری، بهره می‌گیرد.

بنا بر این، نقش هر یک از پارادایم‌ها به لحاظ روش‌شناختی در مراحل مختلف علوم اجتماعی محاسباتی، آشکار است. بی‌شک این مسأله درباره پارادایم علم اسلامی نیز صادق است و روش‌شناسی نیز متفاوت خواهد بود؛ زیرا در تحلیل شبکه‌های اجتماعی، چارچوب نظری مشخص می‌کند که چگونه روابط بین افراد را مدل‌سازی و شبیه‌سازی کرده و جوامع را شناسایی کنیم.  یا در معیار و روش اعتبارسنجی نتایج و یافته‌ها (اطمینان از اعتبار و پایایی نتایج) نوع پارادایم، مؤثر خواهد بود.  در علوم اجتماعی محاسباتی، استفاده از داده‌های بزرگ و روش‌های محاسباتی ممکن است منجر به نتایج نادرست یا گمراه‌کننده شود. روش‌شناسی به محققان کمک می‌کند تا از اعتبار و پایایی نتایج اطمینان حاصل کنند؛

مثلاً در تحلیل احساسات از متن‌های شبکه‌های اجتماعی، روش‌شناسی مشخص می‌کند که چگونه از خطاهای نمونه‌برداری یا سوگیری‌های الگوریتمی جلوگیری کنیم. این روش‌شناسی در پارادایم‌های مختلف به رغم، اشتراکات فراوان، نتایج متفاوت خواهد داشت. از جمله مسائل روش‌شناختی در علوم اجتماعی محاسباتی، مسأله مدیریت اخلاقی و حریم خصوصی است. داده‌های اجتماعی اغلب حاوی اطلاعات حساس افراد هستند. روش‌شناسی به محققان کمک می‌کند تا مسائل اخلاقی و حریم خصوصی را در فرآیند تحقیق رعایت کنند؛ مثلاً در استفاده از داده‌های شبکه‌های اجتماعی، روش‌شناسی مشخص می‌کند که چگونه داده‌ها را ناشناس‌سازی کرده و از سوءاستفاده جلوگیری کنیم؛ اما اصول امنیتی و اخلاقی بر اساس پاردایم‌ها، متفاوت خواهد بود.

   علوم اجتماعی محاسباتی از ابزارها و تکنیک‌های متنوعی مانند یادگیری ماشین، تحلیل شبکه‌ها و شبیه‌سازی‌ها استفاده می‌کند. روش‌شناسی به محققان کمک می‌کند تا ابزارها و تکنیک‌های مناسب را برای سوالات تحقیق انتخاب کنند؛ مثلاً در تحلیل رفتارهای جمعی، روش‌شناسی مشخص می‌کند که آیا از شبیه‌سازی چندعاملی استفاده کنیم یا از تحلیل شبکه‌ها.

یکی دیگر از محورهای روش‌شناسی علوم اجتماعی محاسباتی، تفسیر نتایج و تعمیم‌پذیری است. روش مطلوب، باید نتایج حاصل از تحلیل داده‌های اجتماعی را به درستی تفسیر کرده و از تعمیم‌پذیری آن‌ها اطمینان حاصل کنند؛ مثلاً در تحلیل داده‌های انتخابات، معیار تعمیم‌پذیری چیست و چگونه نتایج و یافته‌ها را به سایر جوامع یا دوره‌های زمانی تعمیم دهیم؟

لازم به ذکر است همان گونه که علوم اجتماعی محاسباتی، جایگزین علوم اجتماعی کلاسیک نیست بلکه مکمل آن به شمار می‌آید، روش‌شناسی محاسباتی نیز به هیچ وجه جایگزین روش‌شناسی کلاسیک و سنتی نخواهد بود؛ بلکه نسبت به روش‌های سنتی، نقش مکمل را خواهد داشت.

علوم اجتماعی محاسباتی به لحاظ معرفت‌شناسی و روش‌شناسی؛ هنوز در قالب‌های غیربومی و تحت تأثیر پارادایم‌های سکولار و اثباتی قرار دارد. این یادداشت ضمن مروری بر ماهیت این علوم، لزوم بازنگری در معرفت‌شناسی و روش‌شناسی آن با رویکرد اسلامی را مطرح می‌کند و ضرورت طراحی یک چارچوب نظری و عملی مبتنی بر مبانی و پارادایم علم اسلامی در زمینه علوم اجتماعی محاسباتی را مورد برجسته قرار می‌دهد تا مبدأ و پایه‌ای برای تدوین یک روش‌شناسی جامع و مطلوب در علوم اجتماعی محاسباتی باشد.

در ادامه ضمن، بیان ماهیت و مختصات علوم اجتماعی محاسباتی و اشاره به برخی چالش‌های معرفت‌شناسی و روش‌شناختی آن، به ضرورت معرفت‌شناسی و روش‌شناسی مطلوب در این حوزه خواهیم پرداخت:

  1. ماهیت علوم اجتماعی محاسباتی و پیشینه آن

علوم اجتماعی محاسباتی به مطالعه تعاملات انسانی، رفتارهای اجتماعی و الگوهای جمعی با استفاده از داده‌های دیجیتال، مدل‌سازی کامپیوتری و تحلیل شبکه‌های اجتماعی می‌پردازد. این دانش شامل:

-روش‌های داده‌محور (مانند تحلیل احساسات در شبکه‌های اجتماعی)

-شبیه‌سازی رفتارهای اجتماعی (مانند مدل‌سازی حرکت افکار عمومی)

-تحلیل شبکه‌های اجتماعی (بررسی روابط و تعاملات افراد)

این روش‌ها اغلب تحت تأثیر پارادایم‌های مختلفی مانند اثبات‌گرایی، تفسیرگرایی و انتقادگرایی قرار دارند. ولی در مجموع، این علوم از رویکردهای مدرن و سکولار شکل گرفته‌اند که نیازمند واکاوی در چارچوب‌های فرهنگی و دینی هستند.

  این علوم به لحاظ پیشینه عام، ریشه در قرن بیستم با ظهور محاسبات و فناوری اطلاعات دارد. با پیشرفت فناوری اطلاعات و محاسبات در نیمه دوم قرن بیستم، ابزارهای جدیدی برای تحلیل داده‌ها در دسترس قرار گرفت. ظهور کامپیوترها و الگوریتم‌های محاسباتی، تحول بزرگی در روش‌های تحقیق ایجاد کرد. در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، روش‌های محاسباتی مانند شبیه‌سازی‌های کامپیوتری و تحلیل داده‌های بزرگ و حجیم (Big Data) به تدریج وارد حوزه علوم اجتماعی شدند. در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم، علوم اجتماعی به سمت همکاری با رشته‌هایی مانند علوم کامپیوتر، آمار، ریاضیات و فیزیک حرکت کرد. این همکاری منجر به ظهور حوزه‌های جدیدی مانند علوم اجتماعی محاسباتی شد و به تبع آن، روش‌شناسی کلاسیک نیز متحول شده و روش‌شناسی جدید محاسباتی شکل گرفت. به عبارت دیگر، علوم اجتماعی محاسباتی به عنوان یک حوزه مستقل در اوایل قرن بیست و یکم شکل گرفت. این حوزه از ترکیب روش‌های علوم اجتماعی و ابزارهای محاسباتی مانند یادگیری ماشین، تحلیل شبکه‌ها و شبیه‌سازی‌های کامپیوتری به وجود آمد. در این زمینه، آثار فراوانی منتشر شده است؛ اما به لحاظ پیشینه خاص (روش‌شناسی علوم اجتماعی محاسباتی با رویکرد اسلامی) تاکنون اثر مستقلی نیافتم؛ لذا تحقیق حاضر با توجه به رویکرد اسلامی، کاملاً بی‌پیشنه و نو است..

  1. چالش‌های معرفت‌شناختی و روش‌شناختی

علوم اجتماعی محاسباتی به رغم ویژگیهای یادشده، با چالش‌های فراوانی اعم از چالش‌های فنی و معرفتی همراه بوده است. از جمله چالش‌های معرفتی و بنیادی، چالش‌های معرفت‌شناختی و روش‌شناختی است. به عبارت دیگر، مهم‌ترین چالش‌های بنیادی و معرفتی این علوم، چالش‌های معرفت‌شناختی و روش‌شناختی است. چالش‌های معرفت‌شناختی، بیشتر ناظر به اصل اعتبار «دانش»، منابع معرفتی آن و معیارهای تحلیل پدیده‌های اجتماعی تجزیه و تحلیل داده‌ها است و چالش‌های روش‌شناختی، به دشواری‌های انتخاب و به‌کارگیری روش‌های مناسب با ابزارهای محاسباتی مربوط می‌شود. فهم و بررسی این چالش‌ها برای ارزیابی انتقادیِ دستاوردهای علوم اجتماعی محاسباتی و جهت‌دهی به مسیر آینده آن، امری ضروری و بنیادین است.

از جمله چالش‌ها، وجود جهت‌گیری‌ها و سوگیری داده‌ها است. داده‌های جمع‌آوری‌شده از فضای سایبر ممکن است دارای سوگیری باشند. امروزه این نکته در ابزارهای هوش مصنوعی هم به وضوح به چشم می‌خورد. در روش‌شناسی مطلوب با تأکید بر معرفت‌شناسی واقع‌گرا، این سوگیری‌ها را باید تشخیص داد و اصلاح کرد.

مسأله دیگر در روش‌شناسی علوم اجتماعی محاسباتی، چالش تفسیر داده‌ها است. تفسیر داده‌ها باید در چارچوب معرفت‌شناسی عقل‌گرا و واقع‌گرای اسلامی صورت گیرد. در کنار چالش‌های فوق، چالش‌های اخلاقی نیز مطرح است و در روش‌شناسی نیز تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم دارد؛ مثلاً استفاده از داده‌های افراد بدون رضایت یا سوءاستفاده از آن‌ها، با اصول اخلاقی در تضاد است.

  1. ضرورت یک روش‌شناسی بر پایه معرفت‌شناسی واقع‌گرا و پارادایم علم اسلامی

علوم اجتماعی محاسباتی در سال‌های اخیر به دلیل ظرفیت‌ها و قابلیت‌های روزافزون داده‌های پرحجم،  موضوع مورد علاقه دانشمندان اجتماعی قرار گرفته است. یکی از مهمترین ویژگی آن در دسترس‌بودن حجم زیاد و بی‌سابقه‌ای از داده‌ها و اطلاعات در حوزه تعاملات انسانی – اجتماعی است که گستره جدیدی از مرزهای مطالعات اجتماعی را بر روی اندیشمندان اجتماعی می‌گشاید. در کنار این ویژگی، حجیم، متنوع و پیچیده‌بودن داده‌ها و اطلاعات و ابزارها و تکنیک‌های جدید را باید افزود. با توجه به این ویژگی‌ها، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها، مسأله روش و روش‌شناسی تحقیق در این دانش است. در علوم اجتماعی محاسباتی از ابزارها و تکنیک‌هایی نظیر مدل‌سازی و  الگوریتم‌های یادگیری ماشین، شبیه‌سازی‌های کامپیوتری و تحلیل شبکه‌های اجتماعی و امثال آن، استفاده می‌شود. امروزه رویکردهای مختلفی در روش‌شناسی این دانش، قابل ردیابی است؛ اما متأسفانه خلاء رویکرد اسلامی در این  دانش به ویژه در روش‌شناسی آن، مشهود است؛ لذا مسأله روش و روش‌شناسی با رویکرد اسلامی از اهمیت و ضرورت خاصی برخوردار است.

با عنایت به ظرفیت‌های علوم اجتماعی محاسباتی و چالش‌های آن، نیازمند چارچوب  معرفت‌شناختی و روش‌شناختی مناسب و مطلوب هستیم تا بر پایه آن، زمینه لازم برای تولید علوم اجتماعی محاسباتی با رویکرد اسلامی فراهم می‌‌شود. روش‌شناسی مطلوب بر پایه پارادایم علم اسلامی در علوم اجتماعی محاسباتی دارای ویژگی‌ها، مبادی و مبانی خاصی است.