به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، یادداشت دکتر محسن ردادی عضو هیأت علمی گروه انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه در شماره ۵۶۱ روزنامه صبح نو در ادامه از منظرتان عبور خواهد کرد که خواندن این یادداشت خالی از لطف نیست.
سخنان رییسجمهوری در سازمان ملل قاطعانه و یک نه بزرگ به استکبارطلبی آمریکا بود. اقدام ایران برای مذاکره و شاید برخی پیامها مبنی بر ترس از جنگ، آمریکا را به این خیال خام انداخته بود که تحت فشار و تهدید میتوان ایران را وادار به هر کاری کرد. سخنرانی مستدل و دیپلماتیک رییسجمهوری و تحقیر قدرتطلبی آمریکا پیروزی برای تفکر انقلاب اسلامی به شمار میرود، اما در همین زمان، خطی که رسانهها و نشریات در داخل کشور دنبال میکنند اغلب اشتباه، گمراهکننده و نافرجام است. رسانهها با پنهان کردن واقعیتها سعی میکنند فضای افکار عمومی را بهگونهای مهندسی کنند که جامعه نتواند اشتباهات خود را بفهمد و مسیر سیاسی خود را اصلاح کند. بهرغم اینکه مشخص است رییسجمهوری، هوشمندانه و با ظرافت در حال تغییر مسیر دیپلماسی کشور است و دستگاه دیپلماسی از آن خوشبینی خام و افراطی سابق به جامعه جهانی در حال فاصله گرفتن است، رسانهها این تغییر را نفهمیدهاند یا نمیخواهند بفهمند که دیگر در دولت بر پاشنه مذاکره نمیچرخد. اما رسانهها همچنان پیامهای اشتباه مخابره میکنند. بهعنوان نمونه:
پیام غیرواقعی شماره ۱) «توانستیم آمریکا را در انزوا قرار دهیم»
رسانههایی که همچنان در خیال خوش حل مشکلات از طریق مذاکره با غربیها به سر میبرند ناچارند نشان دهند که مذاکره مسیر درستی بوده و باعث شده اروپا در برابر آمریکا صفآرایی کند. قطعاً این تحلیل اشتباه است. برای آشکار شدن حقیقت، جملاتی که از سوی اروپا در جلسه شورای امنیت بیان شد مرور میکنیم: ماکرون(رییس جمهور فرانسه): «ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند این هستیم که کنار هم بایستیم… «در مورد ایران» همه ما همچنان همان هدف سابق را داریم…هرچند با نظر آقای رییس«جمهوری آمریکا» در مورد برجام مخالف هستم، اما در این مورد که باید از برجام فراتر برویم با او همنظر هستیم… ما باید متحد و همصدا باشیم… » می (نخست وزیر انگلیس): برای مقابله با گسترش سلاح هستهای نیازمند رهبر هستیم و بهخصوص تلاشهای شما [ترامپ] در زمینه کره شمالی بسیار مؤثر بود… ایران تبدیل به یک نگرانی شده بود و ما با برجام توانستیم جلوی ایران را بگیریم… بریتانیا تلاش و همکاری خود با آمریکا را ادامه خواهد داد.» از این جملات اروپائیان کنار ایران بودن و در مقابل آمریکا ایستادن درک نمیشود. چرا رسانههای دولتی و غیردولتی اصرار دارند که موضع صریح و واقعی اروپا را سانسور و پنهان کنند؟ این فریب افکار عمومی نیست؟ باعث نمیشود که مردم همچنان به سراب مذاکره با اروپا امید واهی ببندند و با یک اخم و لبخند بیگانه ارزش پول ملی بالا و پایین شود؟
پیام غیرواقعی شماره ۲) فاصله گرفتن از جامعه جهانی برای آمریکا فاجعهبار است. حس لعنتی ترس از انزوا در جامعه جهانی! که حتی در انتخاب رییسجمهورهای ایران هم اثرگذار است. تصور این است که تنها ماندن ایران یعنی کره شمالی شدن و به آخر دنیا رسیدن. در حالی که لزوماً اینگونه نیست. آمریکا همیشه در جامعه جهانی تنها و جلودار بوده و سایر کشورها مجبور شدهاند به دنبال آن بروند. اغلب شهروندان آمریکا از ایده دولت مستقل از جامعه جهانی حمایت میکنند. قهرمانان سینمای آمریکا همیشه تنها هستند : بت من، رمبو،و… . بنابراین آمریکا از اینکه تنها و منزوی بماند ترسی ندارد. مردم و حکومت ایران نیز باید با این فوبیا مقابله کنند که متفاوت بودن ، انزوا نیست و انزوا هم آخر دنیا نیست. رسانهها اینگونه جلوه میدهند که ایران توانسته است از انزوایی که دولت قبل به وجود آورده بود بگریزد و آمریکا را در انزوا قرار دهد؛ آیا این فرار از انزوا توانست تورم، رکود و بیکاری را حل کند؟ بر فرض که آمریکا در انزواست و همه کشورهای جهان در کنار ایران؛ اگر منزوی بودیم ولی واحد پول ملی ما معادل صد و هشتادهزار و پانصدم واحد پول کشور منزوی آمریکا نبود خوشحالتر نبودیم؟ پیام غیرواقعی شماره
۳: «ترامپ مدیریت بلد نیست، مضحکه دنیا شده و آمریکا را به قهقرا میبرد» ترامپ با ثروتی معادل سه و نیم میلیارد دلار جزو معدود میلیاردرهای آمریکاست و کمتر شخص حقیقی در دنیا وجود دارد که بتواند چند میلیارد دلار را اداره کند. پیش از ریاست جمهوری در باره فن مذاکره کتاب نوشته و واقعیتی که رسانههای ایران آن را پنهان میکنند این است که در پرتوی مدیریت این شخص مردم آمریکا اشتغال، درآمد ، ثبات و غرور ملی کسب کردهاند. او با تأکید بر اقتصاد ملی میلیاردها دلار از ثروت مردم آمریکا که در خارج از کشور بود را به آمریکا بازگرداند، با وضع عوارض بر واردات، تولید داخلی و اقتصاد مقاومتی را تقویت کرد. بله، ممکن است این سیاستها برخی کشورها را خشمگین کرده باشد، اما همه اینها در برابر رضایت مردم آمریکا و سفیدپوستانی که او خود را پاسخگوی آنها میداند چه اهمیتی دارد؟ به نظر میرسد که رسانهها عمداً آگاهی مردم را در این موارد دستکاری میکنند تا همچنان مردم رابه مذاکره با اروپا و حتی آمریکا امیدوار نگاه دارند. در حالی که دیگر اینگونه بازیهای رسانهای نمیتواند مردم را فریب دهد. پنهان کردن واقعیت، بدترین کاری است که یک رسانه میتواند انجام دهد و اصرار بر نگه داشتن مردم در جهل، یک جنایت رسانهای است. باید واقعیتها را هرچند تلخ به مردم گفت. ای کاش در شرایطی که رسانهها همراهی نمیکنند، رییسجمهوری واقعیتها را خود به مردم بگوید. ای کاش روزی مردم تلویزیون را روشن کنند و با گفتوگوی صریح رییسجمهوری مواجه شوند: «مردم عزیز ایران! من صادقانه فکر میکردم مذاکره با غرب میتواند مشکل شما را حل کند اما اینگونه نبود و اکنون به وضوح میبینم که سفره شما کوچکتر و فقیرهایمان بیشتر شده است. » در خیابانهای نیویورک مردم آمریکا را خوشحالتر و ثروتمندتر از قبل دیدم و این احتمالاً به دلیل تکیه بر ظرفیتهای داخلی و ملی در تولید است. من هم میخواهم مردمم امیدوارتر و مرفهتر شوند و اکنون با صدای بلند اعلام میکنم که آن کلیدی که بهدنبال آن بودم نه مذاکره، که تکیه بر ظرفیتهای شماست. شهروندان! دیگر نمیخواهم نان شب و آب خوردنتان را به میل و ارادهبیگانگان گره بزنم. ما کشور ثروتمندی هستیم و جوانان تحصیلکرده داریم. همین برای آباد کردن ایران کافی است. ایرانیان وطندوست! من از شما کمک میخواهم. لطفاً به من و دولتم اعتماد کنید تا با هم کشور را بسازیم.»