انتظارات فرهنگی از دولت سیزدهم

نشست علمی «انتظارات فرهنگی از دولت سیزدهم» توسط گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه، روز دوشنبه ۳ خردادماه ۱۴۰۰ بصورت حضوری محدود و مجازی از طریق نرم افزار اسکایپ برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این کرسی علمی خدمتتان ارائه می‌گردد:

علی رمضانی
مدیر گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه و دبیر علمی نشست
حماسه سوم خرداد و آزاد سازی خرمشهر را تبریک عرض می کنم. مقام معظم رهبری تعبیری دارند مبنی بر اینکه ((خرمشهرها در پیش است)). ما عرصه فرهنگ را یکی از خرمشهرهای بازپس گرفته نشده از بدخواهان انقلاب اسلامی و مردم می دانیم.
گروه فرهنگ پژوهی در مسائل مورد پژوهی خود تلاش می کند مستمراً حل مسائل و دغدغه های روز مردم و موضوعات نظری و نظریه پردازانه را مورد بررسی قرار دهد؛ از این روی موضوع انتظارات فرهنگی از دولت سیزدهم عنوان این نشست علمی انتخاب شده است. لازم است لازم بود برای افراد و فعالان در انتخابات این مساله مهم را که گویی فراموش شده بود یادآوری کنیم و چه بسا می شد نتیجه گرفت تا اینجای انتخابات دوره سیزدهم ریاست جمهوری، فرهنگ غایب بزرگ این میدان است.
به این جهت ما هم وظیفه خود می دانیم که به این موضوع مهم بپردازیم؛ هم تاکیدات مقام معظم رهبری و بزرگان کشور بر این هست که به این حوزه توجه کنیم. بزرگان کشور اگر مسئله اقتصاد را طرح و تاکید دارند و شعارهای سنواتی کشور را با مضامین اقتصادی تعیین می کنند اما همواره مطرح می کنند که فرهنگ در کنار اقتصاد مورد توجه است و باید مورد توجه سیاست گذاران، مجریان و قانون گذاران و همه آحاد جامعه قرار گیرد.
در دوران مختلف حوادثی که اتفاق می افتد حوزه فرهنگ حوزه ای است که کمتر مورد توجه قرار می گیرد حال آنکه باید برعکس باشد. اگر قرار باشد کسی یک پایه اساسی در کشور بنا بگذارد آن رافقط از طریق حوزه فرهنگ می شود انجام داد.

علی ذوعلم
عضو شورای علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه و ناقد نشست
سوم خرداد است؛ سالروز فتح خرمشهر، آن حماسه بزرگی که به برکت فرهنگ انقلابی و فرهنگ اسلامی که در رزمندگان اسلام ما ریشه دار بود شکل گرفت. امیدواریم که آن درس ها، عبرت ها و سرفصل هایی که در سوم خرداد ۶۱ موجب پیروزی چشمگیر رزمندگان اسلام در جبهه جهاد در برابر رژیم بعثی بود انشالله بتواند در همه جبهه ها با همان صلابت و ریشه ها کارساز بوده و نظام انقلاب اسلامی را روز به روز بیشتر و عمیق تر به اهداف خودش نزدیک کند. همانطور که اشاره کردند بحث های فرهنگی بسیار مغفول‌ واقع شده است.
معمولا در شرایط امروز ما به خصوص در آستانه انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری بحث های اقتصادی بسیار برجسته است ولی انتظارات فرهنگی و فعالیت های فرهنگی دولت مورد غفلت قرار گرفته است؛ در حالی که اساسا وجه تمایز جامعه اسلامی، نظام مبتنی بر مکتب اسلامی و یک نظام اعتقادی با سایر نظام های سیاسی در همین بحث فرهنگی نظام است و به همین جهت رسالت و وظایف یک دولت در نظام جمهوری اسلامی بسیار عمیق تر و مهم تر از بقیه رسالت ها در دیگر عرصه هاست و ما معتقدیم اگر حل همه مسائل بخواهد به صورت ریشه ای صورت بگیرد حتما در گرو پرداختن به مقوله فرهنگ است.
به دلیل فرصت محدود و اینکه دوستان بحث هایی را مطرح خواهند کرد به بعضی از نکات کاملا عینی، ملموس و مستند در وظایف و انتظاراتی که دولت آینده بر عهده اش است و وظایفی که از او انتظار میرود که باید انجام دهد می پردازم و یک اشاره مختصر به دولت های فعلی و قبلی در این زمینه خواهم کرد که چقدر دچار قصور و کوتاهی و تقصیر بودند.
این نکته را هم عرض کنم نباید تصور کرد اگر بحث های فرهنگی مطرح نمی شود، به این معناست که در مطالبات مردم وجود ندارد، اتفاقا بخش گسترده ای از جامعه عمق مطالباتشان از دولت ها از جنس مطالبه فرهنگی است.
اگر مردم گله مندند که چرا دولت ها با مردم صادقانه برخورد نمی کنند یا اگر گله مندند که چرا صمیمیتی که باید بین دولت به معنای قوه مجریه و مردم وجود داشته باشد و وجود ندارد و یا از بعضی از برخوردهای غیر اخلاقی دولت گله مندند این به همین معناست که مطالبه فرهنگی بسیار قویست و این مطالبات باید مطرح و تصحیح شود. بیان کاندیدها باید دیده شود آنها به این می اندیشند و دغدغه فرهنگی دارند البته یک شاخص برای خود ما در مناظره ها و برنامه های نامزدهای ریاست جمهوری دوره سیزدهم این است که ببینیم کدامشان واقعا به تعهدها و دغدغه های فرهنگی اهتمام بیشتری دارند.
نکته اولی که میخواهم عرض کنم این است که در اصل سوم قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی موظف است که همه امکانات خودش را برای شانزده مورد که در اصل سوم آمده  به کار بندد، یعنی اگر‌ ما به قانون اساسی مراجعه کنیم صریحاً دولت را موظف کرده به پرداختن این  شانزده مورد! البته دولت در این اصل فقط شامل قوه مجریه نیست ولی قطعا قوه مجریه هم مشمول این اصل است و در این اصل تسریع شده که همه امکانات دولت باید برای این امور بکار رود.
اگر این شانزده مورد را دوستان مرور کنند می گویند پنج مورد از این شانزده مورد به تماما و صریحا و مستقیما موارد فرهنگی است و در چهار مورد هم مواردی است که شامل موارد فرهنگی می شود یعنی در نه مورد از شانزده مورد قانون اساسی دولت را موظف کرده که به آنها بپردازد، جنس و سنخ آنها فرهنگی است.
پس اگر رئیس جمهور سوگند یاد می کند که پاسدار و مجری قانون اساسی باشد حتما پرداختن به این موارد وظیفه دولت هاست، ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا، مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی، بالا بردن سطح آگاهی عمومی با استفاده از‌ مطبوعات، رسانه های گروهی و وسایل دیگر، آموزش و پرورش، تقویت روحیه ورزشی در زمینه های مختلف از طریق تاسیس مراکز و تشویق محققان و توسعه و تحقیق برای برابری اسلامی و تعاونی عمومی بین مردم، اصلا اینها وظایفی است که در قانون اساسی صراحتا آمده و اگر رئیس جمهور واقعا خودش را ملزم بداند که قانون اساسی را اجرا کند باید به اینها بپردازد.
یعنی شما مقایسه کنید بعضی از دولت ها و روسای جمهور که اساسا گویا  رسالت فرهنگی را از دوش دولت کنار میدانند و دولت را صرفا متولی مسائل مادی جامعه‌ تلقی می کنند.
علاوه بر این بحث جلوگیری از نفوذ اجانب، بحث مشارکت عامه درسرنوشت فرهنگی، رفع تبعیض و ایجاد امکانات عادلانه در زمینه های مادی و معنوی و بحث تامین حقوق همه جانبه افراد که از جمله مهمترین حقوق جامعه حقوق فرهنگی و معنوی جامعه است از وظایف دولت است. بنابراین من میخاهم در اولین نکته عرض کنم که اگر دولت ها بخواهند به قانون اساسی ملتزم باشند و اصل سوم قانون اساسی که صراحتا وظیفه دولت ها است را مطرح کرده بپردازند بخش اساسی و عمده از وظایف دولت ها توجه به مباحث فرهنگی است با همین تعابیر بسیار روشن که در قانون اساسی آمده است.
نکته بعدی درک و نگرش فرهنگی در خود دولت هاست؛ یعنی دولت سیزدهم چه مقدار از توجه به فرهنگ و درک فرهنگی و شناخت و اهمیت فرهنگ برخوردار است و کنش گری فرهنگی را در رفتار خودش اصل قرار می دهد؟ این نکته بسیار مهمی است! یعنی یک انتظار اساسی از دولت ها این است که در تعامل خود با مردم با زیر مجموعه دولت با سایر قوا و با نخبگان، مواجه فرهنگی و اخلاقی داشته باشد.
این بسیار مهم است که اگر در آموزه های دینی این مطلب به صراحت بیان شده که مردم از نوع رفتار حاکمان الگو می پذیرند و مردم به حاکمانشان شبیه ترند تا به پدر و مادرانشان، خوب شخص رئیس جمهور به عنوان نخستین مقام رسمی بعد از رهبری و مجموعه دولت نوع رفتارهاش واقعا چگونه است؟با مردم رابطه صمیمانه صادقانه دارد یا خیر؟با سایر قوا آیا ارتباطی مبتنی بر اخلاق مبتنی بر رعایت انصاف مبتنی بر رعایت سایر حقوق و وظایف خودشون دارد یا نه؟
زیر مجموعه دولت با وزارت خانه ها و دستگاه های دولتی نوع و جنس رابطه شان یک رابطه اخلاقی و فرهنگی است یا نه؟ آیا صرفا از طریق تصویب آیین نامه و بخشنامه و از این قبیل اهداف می خواهند پیش ببرند یا از طریق فرهنگ سازی، تبیین، همسو سازی هم افزایی و نوع برخورد فرهنگی می خواهند کار خود را انجام دهند و به خصوص با نخبه های جامعه با دانشگاهیان باحوزویان با صاحب نظران آیا یک تعامل علمی هم افزا متواضعانه صادقانه دارند یا نه؟
ما در دولت های گذشته شاهد برخی بداخلاقی های بسیار اسفناک بودیم! بعضی از بد اخلاقی هایی که حتی رهبری انقلاب صریحا تذکر بدهند و آن رفتارها را اصلاح کنند. گاهی مواجه با این بودند که روسای جمهور در گذشته یا بعضی از وزرا بعضی از دولتی ها اساسا نگاهی به هم افزایی، تعامل، مشورت، مشورت پذیری، نقد پذیری ندارند. اینها همه نکات فرهنگی است.
بنابراین در این مسئله دوم تاکید بنده بر این است که اصلا خود رفتار دولت ها و سنت و سیره ای که دولت سیزدهم‌ می خواهد وارد شود حقیقتا باید یک‌ مواجه فرهنگی و اخلاقی باشد و مردم احساس کنند که خود رئیس جمهور و اصحاب دولت و مسئولین دولتی واقعا برخوردشان با اقشار مختلف جامعه در مواجهه با مسائل مختلف یک مواجهه فرهنگی است یک رویکرد تبیین است یک رویکرد هم راهسازی است نه یک رویکرد تحکمی واز موضع تکبر و نخوت مدیریتی است.
نکته سوم که یک اصل کاملا اجرایی و قابل سنجش است اهتمام رئیس جمهور به شوراها و مجامعی است که سنخ کار آنها کار فرهنگی ست و حتما رئیس جمهور باید بتواند یک برخورد فعال با این شوراها داشته باشد. یک اهتمام جدی به این شوراها داشته باشد،حداقل چهار شوراست که رئیس جمهور رئیس این آنهاست و اگر رئیس جمهور در این شوراها حضور فعال، متعهدانه اثرگذار و پاسخگو داشته باشد بخش های عمده ای از فرهنگ کشور میتواند سامان پیدا کرده و یک مسیر رو به رشد داشته باشد و یک مسیر اثر گذار، یعنی این نوع برخورد رئیس جمهور کارایی دستگاه های فرهنگی را حتما افزایش خواهد داد. بخش های فرهنگی جامعه را حتما پاسخگو خواهد کرد و به افزایش کارآمدی جامعه کمک‌ خواهد کرد، خوب یک اینکه رئیس جمهور رئیس عالی انقلاب فرهنگی است شورای انقلاب فرهنگی‌به عنوان ستاد برنامه ریزی و عملیات فرهنگی کشور از جایگاه بسیار بالایی برخوردارست حتی نقدهای که گاه به ترکیب شورای فرهنگی و فعال نبودن شورای عالی انقلاب فرهنگی میشه واقعا متوجه شخص رئیس جمهور است. اگر رئیس جمهور پیشنهادی دارد برای ترکیب شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اصلاح آیین نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تقویت شورای عالی انقلاب فرهنگی حتما می تواند موثر واقع شود.
خوب در این دوره های اخیر شاهد بودیم که رئیس جمهور گاهاً در جلسات شرکت نمی کرد و این مانع شکل گیری شورای انقلاب فرهنگی می شد یا بعضی از برخوردهای سخیف و سبکی که با بعضی از اعضای منتقد شورای انقلاب فرهنگی داشت.

انتظار ما از دولت سیزدهم، رئیس جمهور شورای انقلاب فرهنگی آن است که این جلسات حداقل همان دو هفته یکبار به صورت جدی تشکیل شود اگر جلسات فوق العاده ای نیاز است برگزار کند اگر اصلاحی در رویه ها لازم است به رهبر معظم انقلاب پیشنهاد دهد و خودش را واقعا مسئول و پاسخگوی شورای انقلاب فرهنگی بداند.
دوم شورای انقلابی آموزش و پرورش است که رئیس جمهور قانونا رئیس شورای آموزش و پرورش، ما در این دوره اخیر شاهد بودیم که اصلا جلسات شورای آموزش و پرورش بدون حضور رئیس جمهور برگزار می شده شاید یکی دو جلسه تشریفاتی برای ملاقات و دیدار بوده در حالی که ما می دانیم رئیس یک شورا در تعیین دستور یک شورا در هدایت دستور جلسات در پشتیبانی اجرا و تضمین اجرا و سایر مصوبات نقش اساسی دارد. بنده عرضم این است که اگر تا امروز آن تحول مطلوب در آموزش و پرورش اتفاق نیفتاده درصد بسیار بالایی از این عدم موفقیت به شخص رئیس جمهور برمیگشته است و نه به وزیر امور آموزش و پرورش نه به هیئت وزیران؛ بنابراین انتظار این است رئیس جمهور رئیس، شورای امور آموزش و پرورش را جدی گرفته و آن را مدیریت کند.

سوم شورای عالی فضای مجازی است که بسیار مهم است. دیدید که چقدر دبیر شورا گله مند بود از اینکه جلسات برگزار نمی شود و بعضی جلسات نوبتش بسیار طولانی می شود،فضای مجازی به عنوان یک عرصه تاثیرگذار در فرهنگ کشور تاثیر بسیار بالایی دارد و اگر گله مندیم که نخبگان جامعه و دغدغه مندان و رهبری انقلاب اسلامی از رها بودن فضا مجازی منتقد هستند. همه ما می دانیم خوب چه کسی واقعا باید پاسخگو باشد؟ حتما رئیس جمهور بایستی این شورا را حقیقا بها داده و در انها شرکت کند.
چهارمین جلساتی که رئیسش در بسیاری از موارد رئیس جمهور است هیئت امنا برخی از دانشگاهاست شما می دانید که رئیس هیئت امناء برخی از دانشگاهای مهم ما رئیس جمهور است و نقشی که رئیس جمهور در هدایت این جلسات دارد و نقشی که دانشگاه  در تحول فرهنگی جامعه دارد بسیار مهم است. من در این بخش به عنوان آخرین نکته ای که واقعا مطالبه ما از رئیس جمهور آینده است این است که وظیفه خودش در این شوراها را به درستی و با دغدغه و با اهتمام انجام دهد و یکی از بخش هایی که واقعا می شود پیگیری کرد به عنوان ترک فعل هایی که این ترک فعل ها موجب تضعیف بخش فرهنگی می شود همین بخش است چرا باید رئیس جمهور به خودش اجازه بدهد که در بعضی از شوراهایی که رئیسش هست شرکت نکند یا اهتمام کافی نداشته باشد یا مصوبات آنها را ابلاغ نکند یا نوع برخوردش در جلسات به گونه ای نباشد که بتواند کارایی آن جلسه را افزایش دهد؟

نکته بعدی این است که ما در دو سند مهم که از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگیست نقش رئیس جمهور یا معاون اول رئیس جمهور بسیار مهم دیده شده است. یک نقشه جامع علمی کشور، دو نقشه مهندسی فرهنگی کشور به نظر بنده یکی از انتظارات این است که اولا نقشه مهندسی فرهنگی کشور به روز رسانی و ترمیم شود. چون خود آن مصوب بگونه ای است که اجرای کاملش بسیار دشوار می شود اگر رئیس جمهور و دولت سیزدهم اهتمام کافی به امر فرهنگ نداشته باشد. از طریق اصلاح نقشه مهندسی فرهنگی کشور و اجرای بعضی ازمصوبات آن که بسیار مهم است که من به یک مصوبه اشاره خواهم کرد یعنی نقشه جامع علمی کشور؛ در حال حاضر جلساتی برگزار می شود ما هم خبر داریم کمابیش ولی اجرای نقشه جامع علمی کشور حتما بسیار عمیق تر وموثرتر از آن چیزی که امروز اجرا می شود باید اجرا شود یعنی باید بتواند در برنامه ریزی رشته های درسی، در دانشگاه و برنامه ریزی کلان آموزشگاهی کشور اثرگذار باشد. الان ما این اثر گذاری نمی بینیم و علی رغم اینکه وضع تحول در امور انسانی بحث تحول و نوسازی در آموزش کشور هم آموزش و پرورش هم آموزش عالی بارها مطرح شده متاسفانه مواجهه ضعیف و بسیار حاشیه ای است. مواجهه رئیس جمهور در دوره های مختلف هم در دوره یازدهم و هم دوازدهم و هم در دولت نهم و دهم و هم در دولت های قبلی با این مقوله موجب شده که ما نتوانیم به یک تحول در مباحث آموزشی بپردازیم.

نکته دیگری که عرض می کنم و یکی از بندهای اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور هست نیاز ما  به نظریه ملی فرهنگ است؛‌یعنی می توان گفت در قالب مبانی نظریه تحول آموزش و پرورش به یک نظریه ملی در آموزش رسیده ایم ولی در واقع فرهنگ ما فاقد نظریه ملی است. این نظریه ملی فرهنگ براساس مبانی اسلامی و فلسفی که در فرهنگ خودمان داریم براساس اقتضات ظرفیت ها امکانات و آسیب ها و چالش های فرهنگی جامعه امروز، براساس تجربه های فرهنگی در جهان بدست آمده است تجربه های علمی و تجربه های مدیریتی موفق براساس ظرفیت نخبه گانی باید تبیین شود. یکی ازمصوبات در نقشه سند مهندسی فرهنگی کشور این است که ما به نظریه ملی فرهنگ، نیاز داریم. اعتقاد بنده این است که دولت سیزدهم می تواند به یان مساله اولویت دهد به خصوص با توجه به انبوهی از کارهای علمی و آثار پژوهشی و دستاوردهایی که ما در مراکز پژوهشی داشتیم و در مراکز پژوهشی فرهنگی با یک تیم عملی و قوی عملیاتی می تواند پیش نویس این نظریه علمی فرهنگ در فرصت کوتاهی می تواند اجرا شده بعد در شورای انقلاب فرهنگی تصویب شود. ما بدانیم از نظر اولویت ها ارزش ها و جهت گیری ها چیکار باید کنیم؟ در همین راستا عرض می کنم که بیانیه گام دوم در جهت تبیین نظریه ملی فرهنگی می تواند بسیار به ما کمک کرده و کار ما را ساده کند. این یک انتظار کاملا مصداقی است که می توانیم مطرح کنیم و رئیس جمهور منتخب باید به آن بپردازد.
آخرین نکته ای که عرض می کنم عرصه های مختلفی است که ما باید به ان اهتمام بورزیم ودر وظایف اصل سوم قانون اساسی اشاراتی به آن وجود دارد و رویکردی است که رئیس جمهور باید از دستگاه ها مطالبه کند. ما نیاز داریم به یک صدا و سیمای فرهنگی، نه یک صدا و سیمای سیاسی صرف، نه یک صدا و سیمای اجتماعی صرف، ما نیاز داریم به یک سینمای فرهنگی، ما نیاز داریم به تئاتر و موسیقی فرهنگی، ما نیاز داریم به دانش آموز فرهنگی، به دانشجوی فرهنگی، به پژوهش محوری فرهنگی، یعنی تعابیری که عرض می کنم یک تغییر رویکرد یک چرخش رویکرد در این مجموعه هاست. ما امروز به آن نیاز داریم. ما به یک دولت فرهنگی، به قوه قضاییه فرهنگی، مجلس فرهنگی نیاز داریم و امروزه بسیار از آنها فاصله داریم. به عبارت دیگه می خواهم عرض کنم اگر ما معتقد به نظام ولایی هستیم اگر در سطح جامعه پردازی تراز تمدن اسلامی هستیم که در بیانیه گام دوم مطرح شده این در صورتی است که یک چرخش اساسی در نهادهای ما و در مجموعه های ما به سمت وسوی سبقه فرهنگ پیدا کنند به سمت و سوی عملکرد فرهنگی داشته باشند به سمت وسوی فرایند فرهنگ‌ محوری داشته باشند. ما از آن فاصله داریم اگرچه خوشبختانه نسبت به همه کشورهای دیگر سبقه و جهت گیری و رویکرد فرهنگی به آن معنای فرهنگ اسلامی و انسانی اصیل و اخلاق محوری و به رسمیت شناختن حقوق انسان ها و آزادی انسان ها، استقلال انسان ها در مبارزه با ظلم، مبارزه با تعبیض، مبارزه با استعمار، این جهت گیری ها خوشبختانه در همه دستگاهای کشور امروز به برکت انقلاب اسلامی جریان پیدا کرده ما از این جهت از همه کشورها جلو هستیم امروز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نیروهای مسلحی هستند که فرهنگ مدارند امروز دستگاه های آموزشی و تربیتی ما به فرهنگ انقلابی به فرهنگ ظلم ستیزی بها می دهند، امروز دستگاه اقتصادی ما حتی با همه فاصله ای که با دستگاه اقتصادی مطلوب دارند ولی به نیازها وجهت گیرهای فرهنگی در یک حدی قائل هستند.
بنابراین ما در این جهت پیشرفت کردیم ما در این چهل سال توانسته ایم یک چرخش اساسی در حرکت دستگاه ها ایجاد کنیم ولی کافی نیست؛ من قبول دارم سینمای امروز علی رغم همه انتقادهایی که به آن وارد هست ولی در مقایسه با سینمای هالیوود حرفی برای گفتن دارد. جهت گیری خوبی دارد سینماگران ما فیلمسازان ما هنرمندان ما موسیقی دانان ما قصه نویسان ما همه در این جهت حرکت کردند ولی عرض من این است که باید دولت سیزدهم یک دولت فرهنگ مداری باشد که کمک کند به این جریان ها. گله مندی اصحاب فرهنگ، اصحاب رسانه، اصحاب سینما و تئاتر و موسیقی تا حوزویان و دانشگاهیان و نخبگان وپژوهشگران یک گله مندی مشترکی ازهمه دولت ها داشته و دارند و آن بی توجهی دولت ها به فرهنگ به معنای وسیع و گسترده کلمه بوده و هست. انتظار ما از دولت سیزدهم این است که انشالله بتواند با رای مردم با بصیرت مردم یک دولت فرهنگ‌ مدار و یک دولت فرهنگی رقم بزند و نگاهش به حل مسائل اقتصادی مسائل سیاسی مسائل اجتماعی و آسیب ها حتی نگاهش به تاملات اجتماعی مبتنی بر مبانی ارکان و اصول فرهنگی باشد. امیدواریم خدای متعال به دولت ها این رشد را عنایت فرماید تا به این مقولات بیشتر بپردازند و این مطالبه در جامعه ما قوی تر از گذشته بتواند به یک گفتمان تبدیل شود.

علی رمضانی
مدیر گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه و دبیر علمی نشست
لازم هست به صحبت های جناب ذوعلم اضافه کنم؛ در کنار مقولات دیگری مثل شورای عالی جوانان و بحث های دیگری که ظاهراً در حوزه اقتصادی هم وجود دارد مثل شورای عالی مسکن و … موضوع مهمی مانند معماری که در آنجا مطرح هست هم ما مطالبه گر ایفای نقش فرهنگی از دولت بوده و معتقدیم که دیدگاه فرهنگی باید در تمام موضوعات دولت و در دستور کار دولت ها قرار گیرد؛ چه اینکه در طول این چهل و دو سال و قبل از آن و در خارج از کشور مسئله توسعه بدون توجه به فرهنگ توسعه بدون پیوست فرهنگی را مستمرا مشاهده کردیم و می توانیم مظاهر آن را نیز ببینیم.

 

دکتر حسن بنیانیان
ناقد نشست
آنچه بیان می کنیم از دخالت دولت و مسئولیت دولت در کار فرهنگی به عنوان مدیریت و تحولاتی است که فرهنگ جامعه را شکل می دهد. این مساله دو منشا دارد. نخست تلاش های آگاهانه ای ست که در سازمان ها و نهادهای فرهنگی جامعه و افراد فرهنگی جامعه صورت می گیرد و تصمیم گیرندگان می توانند به دنبال تغییر در اعتقادات، ارزش ها و نماد های جامعه باشند. بخشی از تحولات فرهنگی آگاهانه و بخشی ناآگاهانه است، مثلا اگر بهترین نظریه‌پرداز در دانشگاه سخنرانی و فلسفه حجاب را بیان کند و دختران متقاعد شوند، ولی بانوان بدحجاب همچنان به دلایل ضدفرهنگی در احترام مقدم باشند اثر آن مباحث از بین می‌رود. اگر در جامعه بگوییم راستگویی خوب است و تقریباً همه ساختارهای اجرایی ما به دروغگویی امتیاز بیشتری بدهند و حتی هر کدام از نامزدهای ریاست‌جمهوری با دروغ گفتن رأی بیشتری داشته باشند، جایی برای رشد فضائل اخلاقی باقی نمی‌ماند.

ساختارهای حاکم بر روابط جهان اثر فرهنگی دارد، در ۲۰۰ سال گذشته تحت تأثیر خارج مرزها نبودیم، ولی الان این اثرگذاری بسیار است. ابتدا نخبگان و سپس کل جامعه اثرپذیرند. لذا بیش از ۷۰ درصد تحولات فرهنگی ناخودآگاه است. قصد داریم که در تفکر اسلامی سیاست‌ها ذیل مبانی و اصول دینی و فرهنگی تعریف و اصلاح شوند، یعنی اگر کسی با دروغ رأی جمع کرد حرام است یا دولت با اقتصاد بازی نکند. اگر با پیشرفت اقتصادی عدالت رشد کند، مقدمه تربیت اخلاقی و دینی ایجاد می‌شود و فضائل اخلاقی رشد می‌کند.

اگر بخواهیم تمدن ایجاد کنیم، باید نخبگان جامعه باورشان را از متون اسلامی بگیرند و تصمیم‌گیری‌های آنها باید در دین ریشه داشته باشد و الگوها را در خانواده و جامعه رواج دهیم و رد پای اندیشه اسلامی در همه عرصه‌ها مشاهده شود. بنابراین دولتها مهم‌ترین بازیگران فرهنگی هستند و کسانی که می‌گویند دولت در فرهنگ دخالت نکند، ابتدا فرهنگ را به کالاهای فرهنگی تقلیل داده‌اند. همه مدیران باید درک درستی از تمدن اسلامی داشته باشند و غیر از رهبری افراد دیگر درک درستی از فرهنگ ندارند، حتی بسیاری از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی.

بعد از درک فرهنگی درست، باید پیامدهای فرهنگی ساختارهای اجرایی بررسی و اصلاح شود، اولین رسالت شورای عالی انقلاب فرهنگی این است که یک دوره فهم فرهنگی برای مسئولان برگزار کند. باید فعالیت مساجد و هیئات آسیب‌شناسی و نیز نهضتی برای توجه به فرهنگ راه‌اندازی شود. تحول سیاست‌گذاری‌ها نیز ضروری است، زیرا مدیران، معلمان و استادان تأثیر بیشتری دارند. از این رو باید در هر وزارتخانه نظام‌سازی انجام شود.

هدایت و تربیت مردم باید فرهنگی باشد و در صورت لزوم از پاداش و قانون استفاده کنیم؛ بنابراین شاهد غربت سنگین فرهنگی بین مسئولان و نخبگان هستیم. وقتی بخشی از مردم خواهان ماهواره هستند باید کار فرهنگی انجام و بعد قانونی وضع شود. در دین ظرفیت‌های بزرگ و ناشناخته‌ای برای تربیت فرهنگی وجود دارد. مردم‌‌سالاری ناقص و ناهماهنگ با نظام اسلامی از موانع جدی تربیت فرهنگی است؛ بر این اساس نباید مقدرات آموزش و پرورش را دولت‌های کوتاه‌مدت و شعارزده‌های سیاسی تعیین کند.

درآمدهای نفتی سبب شده نقش نیروی انسانی نادیده گرفته شود. یکی دیگر از موانع فرهنگ این است که تأثیر آن بلندمدت است و فرد باید از خودش شروع کند، برخلاف اقتصاد که تأثیر آن در درآمد افراد و به صورت کوتاه‌مدت مشهود است. بنابراین مسئولان کمتر رغبت می‌کنند به سمت فرهنگ بروند. فاصله زیاد حوزه و دانشگاه هم از دیگر موانع است و این پدیده‌های تلخ سبب شده که رهبری به این نتیجه برسند که باید آتش به اختیار باشید.

 

مهدی جمشیدی
عضو هیات علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه و ناقد نشست
بسیار خرسندم از اینکه در جمع شما حاضر هستم سوالی که مطرح شده بایدهای فرهنگی دولت پیش روست؛ یعنی این دولت باید چه ضرورت هایی را در نظر بگیرد؟ منظری که می خواهم از آن به این سوال پاسخ دهم چیزی هست که اخیرا رهبر انقلاب با تشکل های دانشجویی مطرح کردند. در باور من، سخن درباره باور تحول فرهنگی از جمله مهمترین سخنرانی های ده سال اخیر رهبر انقلاب است؛ سخنی است که در آینده ما سایه جدی می افکند و براین باورم ایشان سخنی انتقادی و چالشی صریحی داشتند. با توضیحی که می دهم شاید قدری مسئله روشن شود؛ ایشان فرموده اند چون ساختار دچار مشکلات مزمن حل نشده است مشکلاتی که در طول زمان حل نشده است و این مشکلات با روندهای جاری و روش های عادی به سامان نمی شوند، از این دو مولفه نتیجه گرفتند که باید یک تحول رخ بدهد و تحول را جهش مبتکرانه توصیف کردند. خوب این تعبیرات مشکلات مزمن، تعبیر واقعا غلیظی است؛ ایشان در باب آسیب های اجتماعی، عدالت و اقتصاد این تعبیر را به کار بردند یعنی تفسیر ایشان از وضع کلی جامعه تفسیر مرضی است. اینکه ایشون می گویند مشکلات مزمن یعنی اولا درد و مرضی وجود دارد ثانیا این درد در مدت های مدید حل نشده و به تعبیر ایشانهم چنان روی دست نظام باقی مانده و ایشان معتقدند که اتفاقی نمیفتد مگر یک تحول و یک دگرگونی عظیم رخ بدهد. خوب چون ایشان در باب آسیب های اجتماعی مطلبی را بیان کردند به نظر من این سخن این قالب در مورد فرهنگ هم صادق است و ایشان دو لایه را مطرح کردند یکی در باب همه بخش های حاکمیت یکی در باب بخش هایی ازسبک زندگی یعنی آن مشکلات مزمن حل نشده هم در حوزه مرحله سوم انقلاب یعنی تشکیل دولت اسلامی است و هم در مرحله چهارم یعنی جامعه اسلامی است؛ همزمان هر دو لایه دچار مشکلات مزمن و گره های گشوده نشده هستند، من تامل کردم به نظر خودم هفت هشت مشکل مزمن فرهنگی گشوده نشده که دولتی به دولت دیگر منتقل شدند و چه بسا حالت تشخیص شونده ام پیدا کرده اند ما با آنها دست به گریبانیم.
یکی مسولیت گریزی دولت ها از فرهنگ است یعنی به نظر من همه دولت ها به جز یک دوره از دولت ها نگاهشون مبتنی بر لیبرالیزم فرهنگی بوده است. به اسم مردمی کردن فرهنگ، مسئولیت خودشون در زمینه هدایت فرهنگی جامعه نادیده گرفتند،خوب رهبری یکبار برای یک دولت تعبیر مظلومیت فرهنگی به کاربردند؛ در یک دولتی که گفته شد دولت نباید مردم را به زور به بهشت ببرد این تعبیر به کار بردند که نباید اجازه داد دشمن مردم را به زور به جهنم ببرد. اینها نشان می دهد که دولت ها در حوزه فرهنگ احساس مسئولیت نمی کنند و به آن نمی پردازند که البته به نظرم انگیزه های جدی دارد. فکر می کنند پایگاه های رای ایشان تخریب می شود؛ فکر می کنند فرهنگ زود بازده نیست فکر می کنند پرداختن به فرهنگ باعث مقبولیت اجتماعی آنها نمی شود؛ یک امر تضمینی و حاشیه ای شده و یک مقدار نگاه های لیبرالیستی در حوزه فرهنگ برای کسب رای رواج پیدا می کند. یعنی بعد از چهل سال همچنان رئیس جمهورها سخنانی می گویند که گویا دولت اسلامی دولتی نیست که نسبت به فرهنگ باید فاعلیت داشته باشد، دولتِ بی طرف و بی جهت است!
کلان گره بعدی نفوذ سبک زندگی غربی است؛ این تعبیر رخنه فرهنگی که رهبری به کار بردند حاکی از این است که عرصه حاکمیت فرهنگی دچار ولنگاری است یعنی ما هم در آفند و پدافند فرهنگی ضعیفیم مرز بندی نکردیم جهان فرهنگی ما حصار و حریم ندارد به راحتی مورد تعدی و دست اندازی قرار می گیرد و به قول رهبری مفتخریم به عدم مدیریت مفتخریم به ولنگاری البته مدیران مفتخرند.
نکته سوم اشرافی گری و مادی گری دیکیاتوری پول که بعد از جنگ رخ داد و روز به روز حالت فزاینده پیدا کرد و طبقات مختلفی را در بر گرفت. رهبری سه دهه فریاد بر می آورد و دغدغه مندی نسبت به این مساله را مطرح می کنند؛ اما خوب گامی برنامه ای قدمی برداشته نشده و این خودش کلی لطمات و صدمات فرهنگی به همراه دارد.
چهارم رهاشدگی فضای مجازی که از گفتگوهایی که بعضی از نامزدهای انقلابی در این دوره مطرح می کنند اینطور انسان استشمام می کند که اینها به عنوان مضمومیت فیلترینگ می خواهند یک پهنای آزاد و بی مهار و بی حساب و کتاب و بی قاعده ای طراحی کنند که خوب این واقعا اشتباه است.
نکته پنجم بحث علوم انسانی اسلامی‌‌است که به یک نوعی آن را دست کم از جهتی ذیل فرهنگ قرار می دهم؛ رهبری در سال ۹۳ به شورای عالی انقلاب فرهنگی‌ اعلام کردند که جز گره های گشوده نشده است معوق است معلق است به تعویق انداختنش خساراتی متوجه نظام‌ می کند.
مطلب ششم حجاب و پوشش است که روند فزاینده پیدا کرده است. رهبر انقلاب در دو سه سال گذشته گفتند حکومت اسلامی موظف است از حرام اجتماعی جلوگیری کند؛ این اتفاق نیفتاد من چند روز گذشته از یکی از نامزدهای انقلابی شنیدم که می گفت حجاب اجباری که ما نمی پذیریم حجاب قانونی هم که تعبیر خوبی نیست حجاب باید یک‌امر اقناعی باشد. خوب حجاب اقناعی مگر کسی مخالفش است؟ یعنی کسی مخالف است با کار فرهنگی صرف حجاب در جامعه تحقق پیدا کندپ؟ یعنی ایشان پیشاپیش می گوید من‌ به عنوان دولت مرد در این حوزه دخالتی نمی کنم وقتی دولت را به دست گرفتم از حوزه و روحانیت و … می خواهم با کار فرهنگی او را هدایت کنند؛ با کار فرهنگی صرف نه اینکه کار فرهنگی را لازم نمی دانم یک امر فرعی نمی دانم امر اساسی است امر اولی است منتها فقط هم این نیست.
و هفتم بحث آسیب های اجتماعی است که رهبری گفت بیست سال از آن غفلت کردیم این هم به نظرم نکته برجسته ای هست الان ما با یک زخم های چرکین شده ای از فرهنگی‌ روبرو هستیم با یک دمل های مستعد انفجار با یک سلسه دردهای انباشته مسئله های پایان نیافته که انسان احساس می کند اینجور نمی شود اینطور دیگر فایده ندارد؛ این روش جواب نمی دهد؛ باید یک کار کارستان کرد باید یک قدم بلند برداشت یک گام جدی برداشت؛ من فکر میکنم رهبری در واقع با سخن خودشون مسیر را برای بازاندیشی و تجدید نظر باز کرده اند. تجدید نظر هم در سیاست و بحث ها و هم در آدم ها اگر در آدم ها تجدید نظر صورت نگیرد یعنی یک لای روبی مدیریتی، رستاخیز مدیریتی رخ ندهد و آدم هایی که اراده و باور دارند و تعلق به وضع موجود ندارند مستقر نشوند یا تجدیدنظر در مورد سیاست ها صورت نمی گیرد یا اگر در عرصه سیاستی محقق بشود در عرصه عمل چیزی محقق‌نمی شود و چیزی رقم نخواهد خورد. بنابراین به نظرم مسئله به تعبیر رهبر انقلاب قابل به فرو کاهیدن اولا به توصیه و نصیحت نیست یک طرح حاکمیتی وسیاستی نیاز است. فرهنگ را نمی شود با منبر و موعضه و امور نرم غیر حاکمیتی واگذار کرد قوای حکومتی باید به میدان بیاید و فعالیت کند.
دوم رهبری گفتند با کارهای موردی و جزئی هم نمی شود. پس بنابراین باید یک فرهنگ را یک طرح کلان و پهن دامنه نگاه کنیم نه یک عرصه محدود. پیشرفت موردی فایده ندارد عرصه های عقب افتاده بعدی این گام های جزئی ما رامی بلعند و در خودشان هضم می کنند و احساس می کنیم که هیچ پیشرفتی حاصل نشده است؛ حقیقتا من خود به عنوان کسی که اندکی در عالم فرهنگ به سر می برد و دغدغه دارد احساس می کنم به نقطه اشباع رسیده ایم یعنی حس دلزدگی به وجود آمده است؛ یک کلاف سردرگم، یک گره کور. تا اینجا بعضی به ذهنشان رسیده پس دراختیار ما نیست واقعا فرهنگ امر ساختنی نیست امر اتفاق افتادنی است و احساس نا امیدی می کنند؛ این احساس البته احساس نادرست و درک نادرستی است و من به هیچ عنوان یاس و نا امیدی تجویز و توصیه نمی کنم ولی معتقدم اگر تحولی که رهبری در مورد آن صحبت کردند محقق نشود همچنان درب بر همین پاشنه خواهد چرخید. کاری که دولت جدید باید انجام دهد یکی زمین زدن غول بروکراسی است که رهبری گفتند تحول جز با کار جهادی محقق نمی شود! چطور اقتصاد نیازمند کار جهادی است؟ فرهنگ که به طریق اولی با کار ادارای پیش نمی رود، فرهنگ امر ذوقی تر، طبعی تر و ارزشی تر است.
دوما شکستن حلقه بسته مدیریتی، آدم هایی که جرات عبور کردن از وضع موجود داشته باشند آدم های که سند نسپرده باشند که خط فعلی با همه ضعف هایش ادامه پیدا کند؛ به نظرم می رسد غلظت نظام در ترکیب نظام اسلامی زیادی افزایش پیدا کرده از حالت تعادل خارج شده آدم هایی که فعلی آدم های مدافع نظامند نه انقلاب لذا عبور از انقلاب را تئوریزه می کنند ما باید این حالت مرضی که الان بوجود آمده این است که نسبت به نظریه نظام انقلابی فاصله گرفتیم و این اختلال را رفع کنیم.
در زمینه عملکرد دولت چند قید هم وجود دارد؛  یک اینکه فرهنگ در خدمت مقاصد سیاسی نباشد؛ یعنی ابزاری برای عوام فریبی نشود، دوم اینکه دولت نباید از چار چوب های فرهنگی عبور کند یعنی نباید به استناد رای مردم ساختار شکنی فرهنگی‌کند مثلا نظرات شورای عالی انقلاب فرهنگی را برنتابد. این بیرون زدگی ها آفت است. هیچ دولتی به استناد رای مردم نمی تواند نظرات شوراهای عالی انقلاب را انکار کند، هیچ نهادی نمی تواند. برای اینکه این حرف ها ضمانت اجرایی داشته باشد به طریق اولی از یک جا مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظار می رود که نقش آن حلقه هدایت کننده را بازی کند اما از این شورای غیر مقتدر ضعیف که هر رئیس جمهوری به خودش اجازه می دهد هر نوعی با او برخورد کند انتظار عمل نیست یعنی ترکیب، ترکیبی محافظه کار است و با این شورای عالی انقلاب فرهنگی که باید نهاد نظارتی باشد یعنی دولت باید در چنگ او باشد نه او در چنگ دولت از این آدم ها کاری ساخته نیست و کاری پیش نخواهد رفت حتی اگه دولت جوان انقلابی بر سر کار بیاد باید در مشت شورای عالی انقلاب فرهنگی باشد. شورای عالی انقلاب فرهنگی نه عقلانیت فرهنگیِ لازم را دارد نه شهامت وجسارت فرهنگی لازم را دارد. اگر من دستم به جای می رسید یا توان و بضاعتی یا امکان ساختاری داشتم یک حلقه چالشی و رصدگونه بیرونی طراحی می کردم که دولت بعدی را مرتب رصد کند، ماهانه یا فصلانه بیانیه های جدی و چالشی بدهد بگوید چه اتفاقی افتاد بگوید آقای رئیس جمهور فلان سخنت غلط بوده است به این دلیل و تو وقتی اطلاع نداری در این حوزه سخن نگو و پایت را از گلیمت دراز تر نکن، یک نهاد چالشی یعنی یک آرمان خواهی انقلابی مستعد در یک هسته فکری معرفتی قوی، این کار را حوزه باید انجام بدهد شورای عالی انقلاب فرهنگی باید انجام بدهد بعضی پژوهشگاه ها مثل فرهنگ و اندیشه اسلامی باید انجام دهند منتهی خوب چون طبقه خاکستری بی طرف طبقه بادی به هرجهت برو غالب شده آدم احساس می کند که در درون این ساختارهای رسمی نمی تواند غلظت انقلاب را در نظام انقلابی بالا ببرد یا این آدم ها خو کردند به وضع موجود و اینطور نمی شود اوضاع را تکان داد.
ما یک تعداد شریک می خواهیم شریک فرهنگی که بیرون از این ساختارهای رسمی بتوانند در مسئله فرهنگ یقه چاک بدهند گریبان پاره کنند مچ بگیرنند و بگویند چه گفتی بر چه اساسی گفتی این سیاستی که به اجرا میگذاری چه تبعاتی دارد چه لطماتی دارد بگوید به مردم و اهرم فشار باشد حتما نیاز به یک نهی از منکر گروه چریکی و گروه ضربتی و واکنش سریع داریم که این واکنش را انجام بدهد اگر این چنین چیزی نباشد این حرف ها در حد سخن و حرف باقی می ماند.

علی ذوعلم
عضو شورای علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه و ناقد نشست
دو نکته می خواهم در پایان عرض کنم. نکته اول این است که انتظاراتی از دولت سیزدهم مطرح بود یعنی فرض ما بر این است که در همین چارچوب قانون اساسی کنونی، دولت سیزدهم بتواند وظایف فرهنگی خود را به بهتربن نحو انجام دهد.
واقعیت این است که تمام نکاتی که جناب آقای بنیانیان مطرح کرده اند در واقع همان نگاه و ایده هایی است که باید شورای انقلاب فرهنگی دنبال کند یعنی اگر آن شورا به چنین قوت و چنین فهمی برسد در این چارچوب ممکن اتفاقی بیفتد و در آن شورا رئیسش بسیار اثرگذار است همانطور که می بینیم در ستاد کرونا رئیس جمهور خودش دغدغه دارد چون مشورت های بیرون جلسه می گیرد و به یک دیدگاه می رسد. نظر خودش را می تواند اعمال کند. آنوقت چطور در شورای عالی انقلاب فرهنگی رئیس جمهور نتواند چنین کاری انجام دهد؟ انتظار ما این است اولا رئیس جمهوری به یاری خدا و بصیرت مردم سر کار بیاید که این شناخت و دغدغه را داشته باشد و در این قضیه به خودش پایبند باشد.
بسیار دیدیم کسانی آمده اند شعارهای فرهنگی هم دادند حتی بعدا ملتفت نبودند و رها کرده اند، دولت نهم بسیاری از شعارهای رئیس جمهور و حرفایی که میزد مخاطبش معلمان بودند معلمان دبستان و اصحاب فرهنگ‌بودند حرف های خیلی خوبی زده شد حدود ۶ماه بعد از اینکه دولت مستقر شد یعنی در همان نیمه دوم سال ۸۴ یکی از دوستان بررسی کرده بود و گفت ما درآورده ایم که این شعارهایی که رئیس جمهور در آن زمان داده چی بوده ارائه کرد تا همان ها پیگیری شود ولی پیگیری نشد رها شد. یعنی این نکته بسیار مهمی که روی آن باید متمرکز شویم این است که هیچ اصلاحی وهیچ تحولی در جامعه ما بدون اعتنای بر بستر مردم سالاری نه ممکن است نه مقدور و نه مطلوب. این نامه هایی که ۳سال پیش جمعی از اساتید به مقام معظم رهبری نوشتند که باید یک کاری انجام دهید که در چارچوب این قانون نمی شود کاری انجام داد این مطالبات بخشی از بچه های انقلابی است ما جمع نخبگان انقلابی باید بتوانیم اینها را مدیریت کنیم و این تحلیل های غلطی که گویا دستی از غیب باید بربیاید و کاری انجام شود با اینها حتما باید مقابله کنیم.
افتخار نظام این است که در طی این ۴۲سال علی رغم این همه فراز و نشیب ها ذره ای از این بستر مردم سالاری صادقانه ای که تعبیر مقام معظم رهبری بوده عدول نکردیم. اینکه در وصیتنامه امام هست که در همه انتخابات همه مردم همه علما همه مراجع حضور فعال داشته باشند بسیار مهم است.
باید از شورای نگهبان بخواهیم واقعا بهترین ها را معرفی کنند و از مردم بخواهیم به بهترین ها رای بدهند و بعد هم هرکه سر از صندوق ها درآورد بپذیریم و کمکش کنیم با همین نگاه با همین مطالبات یعنی باید نسخه های عینی اثربخش ارائه بدهیم، بله ماهم گله مندیم شورای انقلاب فرهنگی که بخاطر بعضی از ملاحظات سکوت می کند یا مماشات می کند ولی تجربه پیشگیری از سند ۲۰۳۰ توانست نشان دهد که اگر نخبگان وارد شوند می توانند روی تصمیم گیری ها تاثیرگذار باشند.
بنابراین ما در حین اینکه آرمان گرایانه مطالبات را مطرح می کنیم ولی واقع بینانه باید بحث ها را مطرح کنیم. اگرچه آخرش دوستان می گویند ما نا امید نیستیم و درست هم هست ولی نتیجه طبیعی این است که ناامید باشیم و اگر کارشناسان نظراتی می دهند مطمئن باشید که اگر محصول کارشناسی ایشان مغایر با کارشناسی رهبری بود بنده ام به عنوان یک کارشناس اصلا قبول نمی کنم. بنده رهبری را کارشناس ترین کارشناس بحث فرهنگ می دانم و دوستان یک تصوراتی دارند بعضا و برداشت هایی دارند که به اعتقاد من آن برداشت ها در بستر نگاه عمیق رهبری و جامعه امروز ما نیست، همین توصیه ای که امام و آقا توصیه می کنند دنبال کنیم البته مبتنی بر یک اجتهاد عمیق فرهنگی ما گاهی در فرهنگ هم دچار یک نوع اخباری گری می شویم این صد درصد غلط است ما بر اساس همان اجتهاد عمیق فرهنگی که هم امام و هم آقا واقعا دنبال کرده اند باید جلو برویم. عرض من این است که در کنار دولت حاکمیت و رئیس جمهور، حوزه باید حتما باید فعال بشود و کار کند نقدهای ما به حوزه در جای خودش محفوظ است، نقدهای ما به نهاد دانشگاه سر جای خودش محفوظ است به نخبگان به تشکل های غیردولتی حزب الهی جوانی که در عرصه حضور پیدا کرده اند و بسیار هم می توانند پیش بروند. من مایلم همان تعبیر رهبر انقلاب را تاکید کنم ما نیاز داریم به حلقه های میانی که این حلقه های میانی باید شکل بگیرند و این راهکار، راهکار بسیار مهمی است و ما از بقیه تعابیر به هیچ وجه حمایت نمی کنم چون موجب بدفهمی می شود که همین برای جبهه انقلاب هزینه خواهد داشت. باید حواسمان باشد سخنی که می گوییم هرگز محرمانه نمی ماند هرگز اینها درست تفسیر نخواهند شد و باید به گونه ای مطالبات خود را از رئیس جمهور آینده درخواست کنیم که هر رئیس جمهوری که با رای مردم سر برآورد. ملزم باشد که اجرا کند به اعتقاد من انتکیه گاه اصلی و اساسی که مستلزم است، اصل سوم قانون اساسی است رئیس جمهور باید مستلزم باشد که به اصل سوم قانون اساسی واقعا وفادار باشد و آن پنج موردی که خیلی صریح و مستقیم ناظر به وظایف رئیس جمهور است و چهار موردی که شامل بحث فرهنگی می شود را تاکید کنیم فراتر از همه رفتار و تامل فرهنگی خود رئیس جمهور است که بسیار مهم است.

محسن ردادی
عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه و مدعو نشست
مطالب قابل استفاده ای بود و از جنبه های مختلف به موضوع نگاه کردند. حاج آقا ذوعلم بیشتر از جنبه ساختاری نگاه می کردند اینکه شوراها باید تقویت بشود. به نظر صحبت های آقای ذوعلم به لحاظ سیاست گذاری به موضوع جلسه نزدیک تر بود. بحث آقای بنیانیان و نقدهاشون نقدهای رادیکالی تر و ریشه ای تری بود در عین حال همانطور که خود فرموده اند برای یک دولت تجویزی نداشتند بیشتر نگاهشان و نظرشان نسبت به کل حاکمیت بود که وارد اجرا و عمل باید بشود. آقای جمشیدی هم بیشتربه نقد دولت فعلی پرداختند تا پیشنهاد برای دولت آینده. تصور کلی من از فرمایشات جمع دوستان این است که برای سیاست گذاری دولت آینده هیچ برنامه ای نداریم حتی مطالبی که آقای ذوعلم مطرح کرده اند تقویت شوراها دیگر الان در حال حاضر تقریبا ناکارآمدی دارند. و این هم ربطی به حضور یا عدم حضور رئیس جمهور ندارد چه بسا عدم حضور رئیس جمهور ناشی از ناکارآمدی این شوراهاست یعنی می خواهم بگویم اگر پس فردا یک دولت حزب اللهی هم سرکار بیاید خیلی هم به شوراها اهتمام داشته باشد در شوراهای عالی انقلاب فرهنگی هم‌ حضور پیدا کند الزاما نتیجه ای که به دست می اید نتیجه مثبتی نیست یعنی قرار بود در این جلسات در مورد شوراهای عالی و نقد شوراهای عالی فرهنگی صحبت بشود به نظر می رسد این شوراها به ابزارهای ناکارآمدی تبدیل شدند.

سیدحسین فخر زارع
عضو هیات علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه و مدعو نشست
نکته ای که مهمتر از بحث تغییر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی از جناب آقای بنیانیان پیشنهاد شد و چالش نظری پیش امد فکر می کنم این بود که گفتند قانون اساسی باید تغییر کند و اصلاح بشود، این خیلی مهمتر است. اگر بنای تغییر قانون اساسی گذاشته شود که امام راحل و مقام معظم رهبری این همه تاکید برحفظ آن دارند، اگراین بنا گذاشته شود یک امر وقفه ناپذیری می شود یعنی دائما شالوده جامعه بنیان می شود بر یک چیزی که کاملا شنوا و صادق است، اگر هم قرار بر تغییر قانون اساسی باشد که نباید بر اساس نظر ما باشد. به هرحال قانون اساسی برای کلیت جامعه است؛ مطالبه گری زیاد می شود چلنج‌ها بیشتر می شود در هر صورت اگر نظر بر فقیه است بنا نیست طبق نظری که عده ای خاص دنبال می کنند قانون اساسی بخواهد اصلاح شود بلکه طرف مقابل یک استاندارهای مخالفی یا استاندارهای مقابلی ارائه می کند آن وقت می رسیم به استاندارهای دوگانه ای که هر کدام مطالبه گری خودشان را دارند.
مقام معظم رهبری و نخبگان جامعه شدیدا بر حفظ این قانون، نظر دارند علاوه بر این اگر بخواهد تغییر کند گزینشی نمی توانیم‌ عمل کنیم.

علی رمضانی
مدیر گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه و دبیر علمی نشست
به عنوان جمع بندی باید عرض کنیم حوزه فرهنگ به عنوان حوزه ای که بیشترین پهن دامنه گی را در عرصه زندگی انسانی به خود اختصاص داده باید به همان اندازه نیز توسط لایه های مختلف جامعه از سیاست گذاران از نظریه پردازان و اقشار مختلف اجتماع مورد توجه قرار بگیرد.
بخش بلوک های قدرتمند و افراد قدرتمند بیشتر از بقیه باید توجه کنند، ساختارهای حاکمیتی در کشورها با توجه به قدرتی که در اختیار دارند چه قدرت اجرایی چه قدرت منابع مالی چه قدرت بسیج گری چه قدرت مخاطبه و در ارتباط بودن با مردم آنها باید به این موضوع بیشتر توجه کنند. ما تا حدی هم از وجه ساختاری هم از وجه بسترسازی برای ایفای نقش عمومی به این موضوع پرداختیم اما حتما بحث ما لایه های دیگری نیز دارد که سرگشتگی خود دولت ها و یا حوصله سوز بودن و نیاز به تامل بودن حوزه فرهنگ باعث می شود تا آنها به سمت کارهای زودبازده تر بروند البته در ظاهر زود بازده هستند ولی باطنا به تخریب پایه های فرهنگی جامعه می انجامند؛ از جمله اینکه با ابزار اقتصادی با مسئله محدودیت های اقتصادی، سیاست های انرژی یا سیاست های مسکن قواعدی را پایه گذاری می کنند که به بنیان خانواده بی توجهی می شود و در نهایت مجبوریم با مسئله هایی به عنوان آسیب های اجتماعی روبرو باشیم؛ این محصول بی توجهی به حوزه فرهنگ و تصمیم گیری فرهنگ در تصمیم گیری های حوزه های دیگر است که به این روز می افتد. امیدواریم فهرست خوبی از مباحث ساختاری و بستر سازی مورد نیاز عمومی از این جلسه استخراج شود تا بتوانیم آن را به دولت ها ابلاغ کنیم.