شهید تأویل‌

شهید تأویل‌

یادداشتی از حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر به مناسبت سالروز شهادت مولی الموحدین امام علی(ع)

سخن گفتن از “شهید تأویل” یعنی امیرالمومنین علی(علیه السلام) که جامعِ جمیعِ کمالاتِ علمیه و عملیه، مستجمعِ اسمایِ جمال و جلال الهی و جامع الاضداد است، برتر از دانایی و توانایی بشرمعمولی و فراتر از ذهن و زبان انسانِ متعارف است. اما یک نکته غریب و شگرفی در حیات حکیمانه، عارفانه، عدالت گسترانه آن “اُسوه حسنه” و “امام مبین”وجود دارد که با توجه به عصر و دوره ای که در آن زندگی می کنیم، درس آموز، عبرت انگیز و تعهد آفرین است. آن نکته این است که “علی(ع) شهید تأویل” است و ما در یادداشت حاضر با بهره گیری از فرمایشات روشنگرانه شهیدِ «نبرد تأویل‌ دین» یعنی استاد شهید مطهری(رض) در این زمینه مطالبی را تقدیم محضر اصحابِ تحقیق و تفکر و اهالیِ “درک دین” و “درد دینی” می کنم.

جنگ تنزیل و جنگ تأویل

استاد شهید مطهری در خصوص “جنگ تنزیل و جنگ تأویل” می فرماید:”جمله‌ای دارد امیرالمؤمنین. این جمله از مسلمات تاریخ است که امیرالمؤمنین در همان جریان صفین و جمل و غیره می‌فرمود: پیغمبر بر تنزیل می‌جنگید و من باید بر تأویل بجنگم! دشواری کار علی(ع) همین‌جاست. پیغمبر با تنزیل می‌جنگید؛ ‌یعنی با دشمن روبه‌رو بود یا می‌خواست روبه‌رو بشود. آیه‌ای در مورد معین نازل می‌شد، در همان موردی که آیه نازل می‌شد، همه مسلمین می‌دانستند که این آیه قرآن مال همین جاست؛ می‌رفتند و می‌جنگیدند. دیگر برای کسی شک وشبهه‌ای باقی نمی‌ماند. اما علی باید با تأویل بجنگد؛ یعنی آیه قرآن همین آیه قرآن است اما شأن نزول، آن شأن نزول نیست؛ مربوط به زمان پیغمبر است. روح همان روح است، روح همان دستور است ولی شکل فرق کرده است. علی باید با تأویل بجنگد. تأویل از ماده اول است. اول یعنی رجوع. مؤول یعنی مرجع. این‌که می گوید من به تأویل باید بجنگم، یعنی این چیزی که الان من باید با او بجنگم، ظاهر و شکلش نیست اما روح و معنی و برگشتش همان است. ظاهر این می‌گوید آیه قرآن، اما روح و باطن و معنایش همان کفر است؛ یعنی من با نفاق باید بجنگم. دشواری کار من این است که با نفاق و منافق باید بجنگم. این است که کار من را خیلی سخت و دشوار کرده است”( مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۵،ص۲۱۲-۲۱۳). اکنون به این مطلب از آن شهید نیز توجه نمائید:

“حدیثی در نهج‌البلاغه است. امیرالمؤمنین در نامه‌ای که به محمد ابن أبی بکر وقتی او را والی مصر کرده بودند، نوشته‌اند می‌فرماید: من از پیغمبر اکرم این حدیث را شنیدم. پیغمبر نسبت به آینده امت اظهار نگرانی می‌کرد و می‌گفت: من از منافقان نگرانم.  پیغمبر از آینده امت خودش اظهار نگرانی می‌کرد ولی نه از ناحیه کافران؛ از ناحیه کسانی که اسلام را به ظاهر قبول کرده‌اند و در باطن قبول نکرده‌اند. عبارت حضرت این است که پیغمبر می‌فرمود: إنی لا أخاف علی امتی مؤمناً و لا مشرکاً . من از مؤمنین بر امتم بیم ندارم، از مشرکین هم بر امتم بیم ندارم، اما المؤمن فیمنعه الله بإیمانه خدا . مؤمن را به موجب همان ایمانش باز می‌دارد؛ یعنی ایمان مؤمن به او اجازه نمی‌دهد خطری برای اسلام به وجود بیاورد. و اما المشرک فیقمعه الله بشرکه . مشرک چون متظاهر به شرک خودش است، خدا به همین موجب او را می‌کوبد. و لکن اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان(نهج البلاعه، نامه ۲۷) آن‌که من از او بر شما بیمناکم، منافق است که زبانش دانا و متظاهر است و به خیر و اسلام می‌چرخد، بلکه همه تظاهراتش تظاهرات اسلامی است اما دلش به سوی دیگران است”(همان،ص۲۰۶-۲۰۷).

و اینک به این قسمت نیز توجه داشته باشیم که:«پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با تنزیل مى‏جنگید؛ یعنى با دشمن روبرو بود؛ آیه‏اى در مورد معین نازل مى‏شد؛ در همان موردى که آیه نازل مى‏شد همه مسلمین مى‏دانستند این آیه قرآن مال همین‏جاست، مى‏رفتند و مى‏جنگیدند. دیگر براى کسى شک و شبهه‏اى باقى‏ نمى‏ماند. اما جنگ برای تأویل یعنى آیه قرآن همان آیه قرآن است؛ اما شأن نزول، آن شأن نزول نیست؛ مربوط به زمان پیغمبر است. روح، همان روح است، روحِ همان دستور است، ولى شکل فرق کرده است»(همان، ص ۲۱۲).

در همین جهت نکته ای را استاد شهید مطهری بیان فرمودند که متناظر به زمان ما بسیار مهم و تکلیف آور است:”یک وقتی من با خودم فکر می‌کردم که اساساً اگر عصر ما را از نظر انسانی بخواهند ارزیابی کنند- نه از نظر صنعتی- اگر یک جنبه انسانی را بخواهند ملاک و مشخص عصر و زمان ما قرار بدهند، باید بگویند عصر نفاق! اگر بگویند در عصر ما بزرگ‌ترین ماشینی که ابتکار و اختراع شده چه ماشینی است؟ به نظر من ماشین قلب حقایق است! این‌که بشر این‌همه توانایی پیدا کرده است که حقایق را وارونه جلوه بدهد”( ،ص۲۰۴).

بنابراین اگر اندکی زمان و زمینه های فکری – فرهنگی که در آن به سر می بریم را مورد مطالعه و مداقه، تفکر و تدبر قرار دهیم، می یابیم که هنوز “جنگ برای تأویل” تمام نشده است، به این مسائل دقت کنیم:

۱٫ ماتریالیسم منافق

۲٫ سکولاریسم نقابدار

۳٫ لیبرالیسم پنهان

۴٫ التقاط زدگی

۵٫ تحجرگرایی

۶٫ قرائت های مختلف از دین

۷٫ اسلامِ رحمانی و..

و پرسش این است که آیا هنوز جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین وجود ندارد؟ روح حاکم و گفتمان مسلط بر هر کدام از جریان های یاد شده زمان امیرالمومنین(ع) الان نیست؟ به این نکته توجه کنیم:

حضرت علی(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که خود آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را مارقین می‌خواند.( قبل از آن حضرت، پیغمبر (ص) آنان را به این نام‌ها نامید که به وی گفت: “ستقاتل بعدی الناکثین و القاسطین و المارقین” پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مقاتله خواهی کرد. (این روایت را ابن‌ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۲۰۱ نقل می‌کند و می‌گوید این روایت یکی از دلایل نبوت حضرت ختمی مرتب است، زیرا که اخباری صریح است از آینده و غیب که هیچ‌گونه تاویل و اجمالی در آن راه ندارد). در همین راستا بود که امام علی(ع) هنگام روبرویی با سپاه شام می‌فرماید: «پیامبر خدا(ص) به من دستور داد که با ناکثین بجنگم و من این کار را انجام دادم و فرمان داد تا با قاسطین بجنگم که شما مصداقش هستید، اما در مورد مارقین نمی‌دانم که چه وقتی نوبت آنان خواهد شد»(ابن اعثم کوفى، أبومحمد أحمد، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۷۷؛ منقرى، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ۱۳۸۲ق، ص ۳۳۸). این چنین بود و هست که علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است: الف) منافقان زیرک. ب) زاهدان احمق و هردو گروه اکنون در میان ما با چهره های مختلف حضور و بلکه ظهور دارند.

آری روشن است که جنگ تنزیل و تاویل  ادامه دارد و در هیچ زمانی از آن رهایی نمی یابیم، همان گونه که از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل‌شده که فرمودند:

«تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ أَئِمَّهٌ أَبْرَارٌ وَ التَّاسِعُ‏ قَائِمُهُمْ‏ یَمْلَأُ الْأَرْضَ‏ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً یُقَاتِلُ عَلَی التَّأْوِیلِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی التَّنْزِیلِ»(کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الإثنی عشر ؛ ص۶۵). (نه نفر از صلب حسین (علیه‌السلام) امامان نیکوکار و نهمی آنان قائم ایشان است، که زمین‏ را از عدل و داد پر خواهد کرد، همانطور که از جور پر شده باشد و بر تأویل (قرآن) جنگ میکند همان‌طور که من بر تنزیل آن جنگ کردم).

بنابراین عالمان اصیل دینی و دین شناسان واقعی و صاحبانِ معرفتِ ناب اسلامی بایسته است همواره برای جنگ تاویل  آمادگی داشته باشند و مستعدِ انجام  “جهاد کبیر” یا جهاد تبیینی باشند که در روزهای بعد از آن سخن خواهیم گفت.