بررسی اعتباری بودن علوم انسانی و الزامات آن از منظر علامه طباطبایی(ره)

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی- ترویجی با موضوع “بررسی اعتباری بودن علوم انسانی و الزامات آن از منظر علامه طباطبایی(ره)“ ۲۸ بهمن ماه ۱۳۹۹ توسط گروه کلام پژوهشگاه با مشارکت انجمن علمی تحول علوم انسانی به صورت مجازی تحت نرم افزار اسکایپ برگزار شد.

در این کرسی علمی حجت‌الاسلام و المسلمین قاسم ترخان به عنوان ارائه‌دهنده، حجت‌الاسلام و المسلمین احمد رضا یزدانی مقدم  و دکتر رمضان علی‌تبار به عنوان ناقد حضور داشتند.

حجت‌الاسلام و المسلمین قاسم ترخان در سه محور مباحث خویش را مطرح کردند:

ایشان در محور اول به تبیین معنای «اعتباری» و معنای «علوم انسانی» پرداختند و گفتند:

برای واژۀ «اعتباری» چهار معنا ذکر شده است: ۱) اعتباری در مقابل اصیل که در بحث اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت مطرح است. در این کاربرد «اعتبارى» چیزى است که بـالعرض منشـأ آثـار بـوده و «اصـیل» چیزی است که منشائیت بالذات برای آثار داشته باشد. ۲)  اعتباری به معنای وجود غیرمنحاز و غیرمستقل (عرض) در مقابل مقوله «جوهر». بـر اساس این اصطلاح، هر وجودی که «فى‌نفسه» باشد، از سنخ وجود حقیقـی اسـت، و هـر وجودی که «فـی‌غیـره» باشـد، اعتبـاری اسـت. ۳) اعتباری به معنای معقولات ثانیه أعمّ از منطقی و فلسفی در مقابل معقول اولی. ۴) تصوّرات و تصدیقاتی که خارج از حیطه عمل انسان تحقّق و واقعیتی ندارند و انسان آن‌ها را برای رسیدن به مطلوب و اهداف زندگی خود از مفاهیم حقیقی به عاریت می‌گیرد؛ در مقابل مفاهیم اعتباری، در کاربرد اخیر مفاهیم ماهوی، فلسفی و منطقی قرار می‌گیرند که حقیقی دانسته می‌شوند.

از «علوم انسانی» نیز تعاریف گوناگونی ارائه شده است. گاهی مقصود از آن معنای عامی است که شامل دانش‌هایی می‌شود که در بردارنده قضایا و قیاسات «تبیینی» اخباری، «تکلیفی» الزامی و «ترجیحی» ارزشی معطوف به بینش‌ها، منش‌ها، کشش‌ها و کنش‌های فردی و اجتماعی آدمیان در وضعیت‌های گوناگون و ظروف مختلف حیات انسانی، است و زمانی نیز این قضایا معطوف به رفتارهای انسان‌ها و مناسبات میان آن‌ها (اعم از رفتارهای اختیاری یا غیراختیاری یا رفتارهای اختیاری صرف) دانسته می‌شود. گاهی نیز مقصود از آن علوم انسانی تجربی  یا علوم رفتاری-اجتماعی می‌باشد که در افق خاص محدود به رشته‌هایی از معرفت می‌شود که صرفا از روش تجربی بهره می‌برند و به انسان قدرت پیش‌بینی می‌دهند.

محور دوم مباحث ایشان معطوف به این مسئله بود که آیا اساسا علوم انسانی از منظر علامه طباطبائی همان علوم عملی است یا خیر؟

ایشان برخلاف برخی که معتقدند از منظر علامه طباطبایی، علوم انسانی بر علوم عملی منطبق می‌شود و علوم انسانی از منظر ایشان همان علومی عملی است، اظهار داشت: این تلقی نمی‌تواند مورد پذیرش قرار گیرد؛ زیرا اولا: علامه ناظر به اصطلاح علوم انسانی و گستره این علوم حرفی نزده است و از این جهت نمی‌توان گفت که وی علومی مانند فلسفه (به معنای حکمت نظری یا فلسفه اولی و الهیات که مشتمل بر گزاره‌های حقیقی است) یا کلام (که به نظر علامه بخشی از گزاره‌هایش حقیقی است) را که از علوم عملی به شمار نمی‌آیند از علوم انسانی به شمار نمی‌آورد. بله می‌توان گفت که وی بدون تردید علوم عملی را از دسته علوم انسانی می‌داند و ثانیا: علم به معنای دیسیپلین شامل مسائل و مبانی ممتزجه می‌شود و در برخی موارد توجیه آن در همان علم انجام می‌شود، در این صورت علوم انسانی گاها شامل حکمت نظری می‌شود که مبنای حکمت عملی است؛ مثلا در پاسخ به این پرسش که چرا باید به معاد ایمان آورد استدلال می‌شود که معاد حق است و باید به حق ایمان آورد و… لذا نمی‌توان گفت که علوم انسانی همان حکمت عملی است.

حجت الاسلام ترخان در محور دوم هم‌چنین به این بحث پرداخت که از منظر علامه آیا علوم انسانی مشتمل بر گزاره‌های حقیقی است یا اعتباری؟

ایشان در ابتدا دو پرسش اساسی مطرح کردند: اول اینکه آیا علم به معنای دیسیپلین از ماهیت برخوردار است یا خیر و دوم اینکه آیا علوم انسانی صرفا مشتمل بر گزاره‌های اعتباری است؟ یا علاوه بر آن شامل گزاره‌های حقیقی هم می‌شود؟

سپس در مقام پاسخ به دو پرسش فوق مطرح کردند که داوری درباره اعتباری بودن گزاره‌های علوم انسانی بدون توجه به تعریفی که از این علوم ارائه می‌شود، میسر نیست. و از این جهت که تعریف روشنی از کلمات علامه طباطبایی به دست نمی‌آید، از این‌جهت مناسب است به مصادیق این علوم پرداخته شود و بررسی گردد که از نگاه ایشان علوم مدنظر شامل چه گزاره‌هایی می‌شود. روشن است که وی نمی‌تواند همه گزاره‌های علوم انسانی را اعتباری به معنای چهارم بداند؛‌ زیرا حتی از منظر وی جای برخی از موضوعات مانند عدالت، در علوم انسانی است و این در حالی است که عدالت از معقول ثانی فلسفی به شمار می‌آید. بنابر این نمی‌توان این ادعا را قابل دفاع دانست که علوم انسانی صرفا به گزاره‌های اعتباری اختصاص دارد.

محور سوم‌ مباحث مطرح شده توسط حجت الاسلام ترخان بررسی الزامات اعتباری دانستن علوم انسانی بود.

ایشان در محور الزامات به شش نکته اساسی اشاره کردند که عبارتند از: ۱) عدم سریان احکام ادراکات اعتباری به ادراکات حقیقی، ۲) تفصیل در طبقه‌بندی علوم، ۳) نسبیت ۴) انشایی بودن گزاره‌های علوم انسانی، ۵) نفی رابطه تولیدی بین گزاره‌های حقیقی و اعتباری و ۶) جدلی بودن علوم اعتباری.

حجت‌الاسلام و المسلمین احمد رضا یزدانی مقدم  و دکتر رمضان علی‌تبار نیز در ادامه به بررسی بیشتر زوایای این مسئله پرداختند.