وانهادگی انسان معاصر در غربت غربی و تنهایی او در بلیه ای چون کرونا

کرسی علمی ترویجی «وانهادگی انسان معاصر در غربت غربی و تنهایی او در بلیه ای چون کرونا» توسط گروه فلسفه پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه، روز یکشنبه ۲۰ مهرماه ۹۹ بصورت مجازی و از طریق اسکایپ برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این کرسی علمی ارائه می‌گردد:

حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر
مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه و دبیر علمی کرسی

ضمن تشکر از حضرات آقایان حجج اسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه و دکتر مهدی عبداللهی برای قبول زحمت نقد این جلسه علمی از جناب آقای دکتر حسین رمضانی عضو محترم هیات علمی گروه فلسفه پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه درخواست می کنیم مباحث خود را در زمان ۲۰ دقیقه اول ارائه کنند. در ادامه سخنان ناقدین محترم را خواهیم شنید و سپس پاسخ ارائه دهنده محترم به نقادی ناقدان را خواهیم داشت و در پایان پرسش و پاسخ سایر مدعوین را مورد بررسی قرار می دهیم.

دکتر حسین رمضانی
عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه و ارائه دهنده کرسی

رخداد بیماری همه‌گیر کرونا در گسترۀ جهانی، ظهورات پدیداری و رفتاری بی‌سابقه‌ای را در ابعاد فردی و اجتماعی پی افکند. به نظر می‌رسد، از بین رفتن نظم متعارف زندگی در اثر درک بلاواسطۀ مخاطرات ناشی از شیوع این بیماریِ سریع‌الانتقال ویروسی و بروز رفتارهای هیجانیِ معطوف به «صیانت از خود» در مقابل آن، مهم‌ترین و گسترده‌ترین اثر و پی‌آمد شیوع کرونا است. تنش‌های ناشی از شیوع کرونا محدود به از دست رفتن امنیت زیستی، بهداشت و سلامت نمانده است؛ بلکه محدودیت‌های اِعمال‌شده برای حفظ سلامت و عدم ابتلاء به این بیماری، به‌شکلی دومینووار تمامی ساحات فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را دربرگرفته است. در این میان، احساس تنهایی مفرَط انسان معاصر در وضعیت به ظاهر پیشرفته و رفاه‌زدۀ کشورهای بعضاً توسعه‌یافتۀ اروپای غربی و آمریکای شمالی که خود را در قالب رفتارهای تهاجمی و خودخواهانه نسبت به دیگران و یا سیاست‌های تبعیض‌آمیز صیانتی و درمانی دولت‌های غربی نمودار ساخت، به گونه‌ای چشمگیر، جلب توجه کرد.

پرسش موردنظر ما در نسبت با این واقعه، این است که چرا با وجود اقتصاد و توسعه به‌ظاهر شکوفا، پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیک، درآمد سرانۀ بالا، نظام نهادی و اجتماعی در ظاهر منسجم و رهیافت حمایتی کشورهای توسعه‌یافته نسبت به امر معاش آحاد جامعۀ خود، انسان معاصر غربی یعنی انسان محقق در فضای معرفتی و فرهنگی مدرنیسم غربی، بیش از پیش درگیر احساس تنهایی شده و رفتارهای او نشان‌دهندۀ از دست رفتن پشتوانه‌های ایمانی، اخلاقی و معنابخش به زندگی است؟ و چرا ظهور رفتارهای خودخواهانه‌ای که خویشتنداری در آن‌ها مشاهده نمی‌شود، در ابعاد فردی و اجتماعی و از سوی آحاد جامعه و دولت‌ها این چنین چشمگیر فزونی یافت؟
رهیافت ما در پاسخ به این پرسش، تحلیل بنیادین نظام معرفتی و فرهنگی تمدن معاصر غربی بر پایۀ ظرفیت روشی تبارشناسی تاریخی است. این مقصود، با استفاده از تحلیل تبارشناسانۀ ظرفیت معنایی و بنیادهای مفهومی و نظری «وانهادگی» یا «واگذشته‌گی» پیگیری شده است. وانهادگی انسان معاصر، تعبیری است که توسط برخی فیلسوفان اگزیستانس معاصر نظیر هایدگر و سارتر، در مقام شناسایی وضعیت اگزیستانسیل انسان معاصر به کار رفته است. این بررسی، درنهایت در خدمت تحلیل آسیب‌شناسانه و تشریح وضعیت معنایی‌ – ‌‌وجودی انسان معاصر در مواجهه با رخداد همه‌گیری جهانی ویروس کرونا به کار آمده است.
بر اساس تحلیل تبار‌شناسانۀ مورد دلالت این مقاله، وانهادگی به‌مثابه تقرّر خودبنیاد انسان در عصر جدید و دورۀ معاصر بر پایۀ عقلانیت ابزاری و وضعیتی که او خود آن را برگزیده و تعیّن معرفتی، ارزشی، معنایی و فرهنگی بخشیده، باعث شده است، نظام معرفتی و علمی، نظام ارزشی و اخلاقی و وضعیت معنایی‌ـ‌‌وجودی انسان معاصر و در نهایت صورتبندی‌های فرهنگی و تمدنی دورۀ معاصر، از بنیادهای دینی، ایمانی و عقلانی اعم از عقلانیت قیاسی، استعلایی و تاریخی به سوی بنیادهای متأثر از عقلانیت ابزاری و عاطفه‌گرایی سوق یابند.
عقلانیت ابزاری بر اساس رهیافتی فایده‌گرایانه و با تکیه‌بر توافق جمعی، نظر و عمل انسان معاصر را به سوی اهداف عینی، مادی و کالایی جهت داده است. صورتبندی بنیادین فرهنگی و تمدنی دوران معاصر یعنی نظام لیبرال سرمایه‌داری نیز در همین راستا بوده و به گستره و عمق وانهادگی افزوده است. این روند باعث شده است، وضعیت معنایی – وجودیِ انسان معاصر در نسبت با بلایای جهانی‌ای همچون کرونا، بیش از پیش در معرض نیست‌انگاری، خشونت و تنهایی باشد.
بدین روی، همه‌گیری ویروسی کرونا در گسترۀ جهانی بیش از پیش تزلزل و نیست‌انگارانه بودن نظام معرفتی، ارزشی، نهادی و موقف معنایی‌ـ‌وجودی انسان غربی را آشکار ساخت؛ چراکه پیش از آن که تن‌ها در مهلکۀ بیماری قرار گیرند، این نظام معرفتی، اخلاقی و نهادی جوامع به‌اصطلاح پیشرفته بود که به مسلخ فروپاشی پا گذاشت. جهانیان دیدند که انسان‌گرایی، اخلاق، نظم اجتماعی و حقوق بشر سکولار به‌مثابه دستاوردهایی که کشورهای صنعتی بدان مباهات می‌کردند، چگونه یکباره در تندباد نه‌چندان پرفشارِ همه‌گیری جهانی کرونا به تزلزل افتاد. این پدیدار بیرونی در صفحۀ وقایع اجتماعی و تاریخی نشان از درون معرفتی، ارزشی و معنایی انسان‌ و فرهنگ و تمدن غربی دارد؛ چراکه به تعبیر دان کیوبیت «جهان برونی، بازتاب جهان درونی است و خمیرۀ هر دو نهایتاً اخلاقی». موقف معنایی‌ـ‌‌وجودی انسانی که در غربت غربی عقلانیت خودبنیاد ابزاری وانهاده و دور افتاده از شروق نور ایمان، دین و عقل قدسی مقام کرده است، موقف انسانی است که به تعبیر ارسطو در بستر سائقه‌های غریزی و حیات لذّی حیوانی مستقر است؛ طبیعتاً، چنین انسانی با به خطر افتادن منابع مادی و متاعی لذت، دچار فروپاشی ارزشی می‌شود.
راه گریز غرب، اصلاح بنیادی مسیر تمدنی‌اش با بازگشت به سوی دلالت هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و ارزش‌شناختی عقل و ایمان است. این بدان معناست که خودبنیادی به خدابنیادی برگردد و درنتیجه نظام روشی تحقیق و تحقق معرفت‌ و ارزش در نسبت با هستی به نحو بنیادینی اصلاح گردد؛ لکن این اتفاق به‌مثابه مرگ تمدن مدرن است. مرگ در اینجا یعنی افول امکاناتی که در چارچوب نظام معرفتی و معنایی عقل خودبنیاد، طغیان‌گر و مستکبر بشر معاصر شکل گرفته است. به ‌نظر می‌رسد، مراد هایدگر از مرگ‌آگاهی در افق تمدنی چنین باشد. این مرگ باید تحقق یابد تا با رستاخیزی جدید، انسان عزلت گرفته در غربت غربی و محصور در مه مسحورکنندۀ آن، خود را در پناه عقل قدسی و اشراق خورشید ایمان به الله و ولایت ولی‌الله، زنده بیند.

 

حجت الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه
عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه و ناقد کرسی

 

حجت الاسلام دکتر مهدی عبداللهی
عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و ناقد کرسی