به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در ادامه متن چکیده از گفتههای دکتر احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه در نشست علمی «ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس» تقدیم محضرتان میشود.
بسمه تعالی
مفهوم هویت ملی و نسبت آن با ادبیات داستانی از جمله موضوعاتی است که با برجسته سازی این مفهوم در فضای فرهنگی کشور به عنوان “پرسش”ی اولویت دار مورد توجه قرار گرفته است. قضاوت درباره اینکه این پرسش به “مسئله ای” ماندگار در فضای ادبیات داستانی کشور بدل خواهد شد یا در مرحله “پرسش” باقی خواهد ماند به امور متعددی بستگی دارد. انچه روشن است اینکه در فضای غبار الود “پرسشگری” و “مسئله شدگی”، فرایندهای “زایش”، “توسعه و تفصیل”، “مرجع یابی علمی”، “روش مندی پاسخ گزینی” و در نهایت “پاسخ گزینی” و “سامان مندی” دچار نابسامانی های جدی است.
توجه نخستی که درباره “هویت ملی و نسبت ان با ادبیات داستانی دفاع مقدس” یا موضوعاتی از این دست باید مبذول داشت “سنخ شناسی” ان مقوله است. در صورتی که فضای ادبیات داستانی و خاصه هاضمه “اندیشورز” ان نتواند تفکیکی میان “پرسش”ها و “مسائل” قائل شود یا به تعبیر بهتر با غربال پرسشها و انتخاب انها، در فرایند “تبدیل” و “تحویل” انها به “مسائل” گام بردارد محکوم به مواجهه “ژورنالیستی” و “غیر علمی” با مقولاتی است که جز در قالب “مسائل” قابل پاسخ گزینی نیستند. عدم تفکیک این دو مفهوم از یکدیگر، “انباشتگی” فضای ادبیات داستانی دفاع مقدس از “پرسشها” و “تهی دستی” ان از “مسائل” موجب شده تا احیانا “پاسخ”های فراچنگ امده عملا “مقنع” و “کارامد” نباشند. می توان در تفکیک دو مفهوم پیش گفته از “کجایی” و “برایی” بهره جست. اینکه مفاهیمی که محور پرسشها واقع می شوند از کجا می ایند و ذهنیت ادبیات داستانی با کنشگری چه کنشگرهایی به مقولات پرسش مند یا مسئله مند می شود؟ اینکه “غایت” موضوعاتی که محور پرسش قرار می گیرند چیست. ایا غایت “نظری” یا “عملی” واقعی در طرح موضوعات وجود دارد؟ یا طرح پرسشها بیش از هر چیز در صدد “انباشت”علمی غیر کارامد یا “مفهوم افرینی” غیر ضرور انجامیده است؟ به نظر می رسد عنوان این جلسه (ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس) همانند بسیار موضوعات دیگر در فرایند “مسئله شدگی” قرار نگرفته است و بیش از هر چیز به “پرسش”ی می ماند که موطن “نظری” خود را گم کرده است. در حالی که “مسئله بودن مسئله” نه یک امر “انتخابی” که امری “کشفی” و ناظر بر واقعیت “موجود” است.
مفهوم هویت ملی و ادبیات داستانی دفاع مقدس یک کلان مفهوم یا به تعبیری یک “کلان موضوع” است که در ذیل ان مسائل و موضوعات متعددی قرار می گیرند. مفهوم “هویت ملی” ان چنان موسع است که به نظر می رسد می توان غالب مسائل شناخته شده ادبیات داستانی دفاع مقدس را در ان گنجاند. مسائلی که در طول عمر چهل ساله ادبیات داستانی دفاع مقدس بعضا شناخته شده و بعضا همچنان ناشناخته مانده اند. مسائلی که محور مقالات علمی و رساله های دانشگاهی بوده اند. بنابر این برگزیدن عنوانی “عام” و “فراگیر” پس از توجه به موضوعات “خاص” بدین معنی است که با طرح این موضوع از ” مفاهیم خرد” به سمت “مفاهیم کلان” حرکت کرده ایم و ان را در قالب موضوع یا پرسش ی “جدید” مطرح ساخته ایم. در حالی که فرایند پاسخ گویی به مسائل اقتضای تفصیل مسائل را دارد. و برای پاسخ گویی به موضوع نسبت میان هویت ملی و ادبیات داستانی همچنان نیازمند به تفصیل خواهیم بود. به تعبیری این موضوعی جدید نیست بلکه همواره در ترکیب مسائل جزیی وجود داشته ذهن ادبیات داستانی دفاع مقدس را به خود مشغول داشته است. پرسش این است که صیرورت از مفاهیم خرد به مفهوم کلان، چرا، چگونه و بنابر چه ضرورتی صورت گرفته است؟ چه کارکرد و معنای علمی در ان وجود دارد؟
از جمله مولفه هایی که به “مسئله نبودن” این “پرسش” اشاره دارد فقدان “جهت” و “کارکرد” در موضوع پیش گفته است. با توجه به تعاریف و مولفه ها و اقسام هویت ملی، طرح پرسش از ارتباط هویت ملی و ظهور ان در ادبیات داستانی پرسشی در دایره علوم مختلف و متعدد است. به عنوان مثال “تاریخ” جزو عناصر سازنده هویت ملی قلمداد می شود. بنابر این ارتباط میان تاریخ و ادبیات داستانی دفاع مقدس یا “ظهور و بروز تاریخ در ادبیات داستانی دفاع مقدس” خود نیازمند اخذ مبنا در هر دو رشته ای است که موضوع بدانها نسبت یافته است. در ذیل بحث از “هویت ملی” و مقومات ان با گستره چشمگیری از مولفه ها مواجه هستیم. به تعبیری، علمی وجود ندارد و فرض نمی شود مگر انکه در ساخت هویت ملی موثر واقع می شود.
طرح هر گونه پرسش درباره نسبت ادبیات داستانی با هویت ملی در دو بُعد قابل بررسی است. نوعا هنگامی که از “ادبیات داستانی” یاد می شود، مفهوم “تولید خلاقه” به ذهن می رسد. این تلقی مشکلاتی را در چارچوب بندی بحث و لحاظ کرانه ها و لوازم حل ان در پی دارد. در بحث حاضر (ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس) لازم است در کنار تولید خلاقه به دیگر ارکان هندسه معرفتی ادبیات داستانی توجه شود. چرا که ادبیات داستانی مشتمل بر شبکه های پیچیده ارتباطی است که بر هم تاثیر می گذارند و کلیت “ادبیات داستانی” را می سازند و بدان “هویت” می بخشند. بررسی ظهور و بروز امری در ادبیات داستانی به شدت نیازمند بررسی مقومات و معدات ان است. می توان این پرسش را منحل به پرسش از ظهور و بروز هویت ملی در ارکان نقد ادبی، نشر، تبلیغ، اموزش، پژوهش، ترجمه، مدیریت و اقتباس کرد. تک بعدی دیدن ادبیات داستانی و توجه صرف به تولید خلاقه مانع از در نظر گرفتن عاملیت علل مختلف در این بروز خواهد بود. به بیانی دیگر حتی اگر “ادبیات داستانی” را به “تولید خلاقه” تنزل دهیم، ظهور هر امری در ان منوط به عاملیت ارکان مختلف پیش گفته در هندسه معرفتی ادبیات داستانی خواهد بود. به عنوان مثال، در صورتی که “نقد ادبی” به “پالایش” و “رصد” تولیدات خلاقه نپردازد انتظار “ظهور” امری در “ادبیات داستانی” موجه نخواهد بود. اما در صورتی که “ادبیات داستانی” در معنای عام –در برگیرنده تمامی ارکان هندسه معرفتی- در نظر گرفته شود، همانطور که انتظار می رود “هویت ملی” در تولیدات خلاقه ظهور داشته باشد، انتظار می رود این ظهور در ارکان دیگر هندسه معرفتی نیز “اصالتا” یا “بالتبع” دیده شود.
برای “هویت” سه مرتبه و سطح قائل شده اند. “هویت شخصی”، “هویت جمعی” و “هویت ملی”. هویت ملی فراتر و گسترده تر و وسیع تر از دو هویت دیگر بوده و شمولیت بیشتری دارد. بدین صورت که هویت ملی زمانی ایجاد می شود که اشخاص در حیطه هویت شخصی نیز مولفه های ان را اذعان و بدان “تعلق” داشته باشند. نکته ای که باید بدان توجه کرد، ظرفیت خاص نوع ادبیات داستانی و قالبهای ان در انعکاس دهندگی هویت ملی و برساخت ان در جامعه مخاطب است. پرسش ان است که از میان هویت های سه گانه شخصی، جمعی و ملی، ادبیات داستانی قادر به روایت و بازسازی کدام است؟ در بادی امر به نظر می رسد نوع “ادبیات داستانی” در این باره با توجه به موضوع اختصاصی اش مقید است. همچنان که سهم قالبهایی چون رمان، داستان بلند و داستان کوتاه در این باره یکسان نیست. موضوع داستان انسان (شخص معین) است. داستان به میزانی که به فردیت شخصیت توجه نشان می دهد در پرداخت ان موفق تر و در روایت ان عمیق تر و داستانی تر خواهد بود. بنابر این انچه ادبیات داستانی به صورت اولی به نمایش در می اورد بیان و توصیف و نمایشی کردن اوصاف و خصوصیات “شخصیت فردی” است. در نتیجه هویت شخصی محوریت روایت ادبیات داستانی است. اما این سئوال باقی است که ایا ادبیات داستانی قادر به روایت و نمایشی کردن هویت جمعی است؟ از چه راههایی این امر صورت می گیرد؟ صورت نخست این است که موضوع روایت “جمع” باشد. صورت دوم ان است که در روایت از شخص، تعلق او به اموری که جزو مولفه های هویت ملی هستند احساس تعلق به هویت ملی را در مخاطب ایجاد کند. سومین راه حل ان است که مجرای ساخت هویت ملی در داستان انتشار و توسعه مولفه های شخصی در موضوع داستان از طریق “همذات پنداری” و “همدردی” همگانی مخاطبان با شخصیت داستانی است. مسئله امکان برساخت هویت ملی در “قالب”های ادبیات داستانی نوین نیز بسیار با اهمیت است. چرا که ظرفیت های قالبهایی چون رمان و داستان کوتاه با یکدیگر برابر نیست و اساسا داستان کوتاه به واسطه محدودیت های بسیار در انتخاب شخصیت، موقعیت، طول مدت روایت، طول زمانی وقایع، میزان همذات پنداری، مضامین مطرح و تعداد حوادث اساسا در نمایش هویت ملی با دشواری های مضاعفی دست به گریبان است. بنابر این فرض روایت و نمایش هویت ملی در قالب رمان تقویت می شود.
لازم است در تبئین عنوان “ظهور و بروز هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس” میان “ظهور و بروز” و “کارکرد” و “تاثیر” تفاوت قائل شویم. در ظهور و بروز به این توجه می شود که “ظرف ادبیات” چگونه می تواند “مظروف هویت ملی” را در خود جای دهد. اما در کارکرد، این اهمیت می یابد که ادبیات به عنوان “آلت” چگونه می تواند بر مخاطب خود تاثیر گذاشته و هدف خود را محقق سازد. تفاوت اشکاری میان این دو وجود دارد. زمانی که بحث از کارکرد ادبیات در نشان دادن هویت ملی و تاثیر ان در جامعه مخاطب سخن به میان می اید انتظار می رود ادبیات داستانی به عنوان یک عامل هویت ساز، با پرداختن به مولفه های هویت ملی، این مقوله را در جامعه مخاطب خود “تثبیت” یا “تشدید” کرده یا “ایجاد” نماید. به بیان دیگر، ادبیات داستانی از دو جهت قادر است با هویت ملی نسبت برقرار کند. نخست انکه هویت ملی را به عنوان “موضوع” یا یکی از ارکان خود اخذ کرده و ان را روایت کند و از این مجرا بر مخاطب تاثیر بگذارد. دیگر انکه فارغ از انچه روایت می کند به عنوان یکی از قالبهای زبان و ادبیات و هنر، معرف هویت ملی و جزو عناصر هویت بخش ملی باشد. اما سخن در این است که چنان تاثیر انحصاری برای ادبیات داستانی که بتواند در ایجاد یا تثبیت یا تشدید و ارتقاء هویت ملی کارامد باشد نیازمند “مخاطب ملی” است. به تعبیری نمی توان وجود هویت ملی و مراتبی از ان در جامعه ای را به ادبیات داستانی انتساب داد مگر انکه ادبیات داستانی با مخاطبان موسع بتواند سهمی از این تاثیر را از ان خود کند. ادبیاتی که مخاطب ملی ندارد نمی تواند هویت ملی ایجاد کند. بر این اساس، لازم است ضمن تفکیک قالبهای روایی، سهم هر یک دقیقا در هویت سازی تفکیک شود. همچنین لازم است تفکیکی میان مصادیق ادبیات داستانی و تاثیر ان در هویت سازی و کلیت ادبیات داستانی صورت گیرد. همچنین می توان با تفکیک گونه های داستانی از جمله ادبیات داستانی دفاع مقدس، نقش ان را به صورت مشخص در شکل گیری هویت ملی بررسی کرد.
باید تفاوتی میان “ظهور و بروز” و ظرفیت های “هنری” و “نمایشی” هنرهای روایی خاصه ادبیات داستانی نوین قائل شویم. هر روایتی، سطحی از ظهور و بروز را صورت می دهد. اما روایت های هنری -خاصه ادبیات داستانی- فراتر از ظهور محکی عنه، به “نمایش” متعلق روایت دست می زنند. در صورتی که روایتی اساسا در نمایشی کردن متعلق خود موفق نبوده باشد از دایره ادبیات داستانی و کارکردهای اصیل ان خارج خواهد بود. بنابر این طرح مفاهیم “ظهور” و “بروز” در ساحت ادبیات داستانی “اصالی” و “ریشه دار” نیستند. ظهور و بروز هویت ملی مراتب “مادون” روایت که در قالبهایی چون “روزنوشت”، “گزارش”، “وصیت نامه”، “شعار نوشت و دیوار نوشت”، “مستند نگاری” و “خاطرات” دیده می شود اساسا مد نظر و “هدف” روایت داستانی نوین نیست. ادبیات داستانی به دنبال “احداث” و نه “اخبار” از موضوع است. در ادامه این موضوع می توان پرسید: ایا در هویت سازی ملی به واسطه ادبیات داستانی “نیاز” و “ضرورتی” به ادبیات داستانی نوین وجود دارد؟ به تعبیری تفاوت قالبهایی چون گزارش نویسی، خاطره نویسی، مستند نگاری، وصیت نامه ها و دیگر انواع روایی با ادبیات داستانی نوین وجود دارد؟ یعنی کاری که ادبیات داستانی در زمینه هویت سازی انجام می دهد توسط دیگر قالبها قابل انجام نیست؟ پاسخ به این پرسشها مبنای مسئله شدگی موضوع مورد بحث را خواهد ساخت.
اما انتظار “ظهور و بروز هویت ملی” در ادبیات داستانی دفاع مقدس وابسته به “استعداد” و “ظرفیت” های موضوعی “دفاع مقدس” و ساختاری “ادبیات داستانی” است. دفاع مقدس یکی از موقعیت های هویت ساز در طول دوره تاریخ معاصر بوده است. همچنان که برخی مولفه های هویت ملی را در خود بازتاب داده است. در کنار این واقعه، وقایع تاریخی متعددی قابل احصاء هستند که به فراخور ظرفیت خود هویت ملی را ساخته و بازتاب داده اند. اما ظرفیت هر یک از این موقعیت ها و وقایع در هویت سازی ملی با یکدیگر برابر نیست. بنابر این انتظار می رود تنها بخشی از هویت ملی که در دفاع مقدس ظاهر شده ، در ادبیات داستانی نیز بازتاب داشته باشد. در غیر این صورت، انتظار جامعی از نمایش هویت ملی بر اساس موقعیت دفاع مقدس زیاده خواهانه خواهد بود. همچنین ادبیات داستانی به عنوان نوع جدیدی از روایت که مصالح و ابزارهای معینی را برای روایت بکار می گیرد در نمایش هویت ملی ظرفیت های مخصوص به خود را دارد. در نتیجه انتظار بازتاب هویت ملی در ادبیات داستانی دفاع مقدس به ظرفیت های ساختاری این نوع و هویت تاریخی ان در ادبیات داستانی نوین ایرانی نیز بستگی دارد. در مجموع، و با ترکیب و همنشینی این دو، ظرفیت ادبیات داستانی دفاع مقدس محدد و مشخص خواهد بود.
“ادبیات داستانی” در ذیل کلیت زبان و ادبیات فارسی خود یکی از مولفه های هویت بخش ملی است. یعنی از سویی خصوصیت “رکنی” و از سوی دیگر خصوصیت “ابزاری” در نسبت با هویت ملی دارد. در نتیجه ادبیات داستانی دفاع مقدس همانطور که هویت ملی موجود بر اساس دفاع مقدس را بازتاب می دهد ان را در عین حال می سازد. از حیثی “الت” است و از حیث دیگر “رکن” است. سئوال این است که اگر “ظرف” ادبیات داستانی واجد مولفه های هویت ملی یا همخوان با ان نباشد ایا قادر خواهد بود “مظروف” هویت ملی را بازتاب دهد؟ سخن در این است که ایا ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی پس از دوره ای که از ادبیات ترجمه ای تغذیه کرد، توانسته به ساختاری همساز با مبانی، ارزش ها و مولفه های هویت ملی نزدیک شود. خصوصیات و ویژگیهای ادبیات داستانی انقلاب اسلامی که برای بازنمایی هویت ملی تدارک دیده شده چه است؟ چه بسا این ناهمخوانی موجب شده تا در طی چهل سال گذشته مظروف دفاع مقدس در ظرف ادبیات داستانی به محتوایی هویت سوز تبدیل شود. دیگر این که در میان عناصر هویت بخش ملی، ظرف (ادبیات داستانی) مهمتر است یا مظروف (دفاع مقدس). به تعبیری با توجه به اینکه در ترکیب ادبیات داستانی دفاع مقدس هم دفاع مقدس و هم ادبیات داستانی از اجزاء هویت ملی هستند، تقدم بر دفاع مقدس است یا ادبیات داستانی؟ ایا همانطور که بدون ساختار متناسب با هویت ملی نمی توان هویت ملی را روایت کرد و ان را نشان داد، بدون مصالح و برخورداری از ماده خام حاکی از هویت ملی نیز نمی توان با ابزار دست به روایت موفقی زد؟ به نظر می رسد این دو نیازمند توازن هستند.
هویت ملی واجد “ضد” است. یعنی مقوله ای “محدّد” است. حیطه ای را بر اساس مولفه های مشخصی تعیین و ترسیم کرده و اغیار را از ان جدا می سازد. مجموعه ای از مولفه ها به عنوان مقیِّدات، هویت ملی را می سازند. نکته ای که حائز اهمیت است این است که در ترکیب این مولفه ها، اولویت بندی میان انها، اصلی و تبعی بودن انها، دوره زمانی بررسی انها و ثابت یا متغیر بودن انها اختلافاتی وجود دارد. هویت ملی بر اساس ترکیب و شدت و ضعف در مولفه ها می تواند مراتبی را در هر دوره ای داشته باشد. ممکن است در یک دوره برخی مولفه ها به هویت ملی اضافه شده و در دوره ای دیگر مولفه هایی از میان برداشته شده یا بی اهمیت تلقی شوند. از این مجرا می توان به تقسیم بندی “هویت ملی موجود” و “هویت ملی مطلوب و مفقود” توجه نشان داد. ایا ادبیات داستانی تنها وظیفه بازتاب هویت ملی را دارد؟ حتی اگر در دوره ای جامعه ای چون وضعیت پیش از انقلاب اسلامی دچار فرایند “هویت باختگی” شده باشد ادبیات داستانی موظف به نمایش ان به مخاطب است؟ این پرسشهای دیگری را درباره “مکتب ادبیات داستانی” و تلقی درست درباره کارکردها و وظایف و “تعهد” ادبیات به میان می کشد. همچنین پرسشهایی را در این باره مطرح خواهد ساخت که ایا ادبیات داستانی در نمایش هویت باختگی در حال “اسیب شناسی” است یا ان را منتقل کرده و بازسازی (اسیب نمایی) می کند؟ پرسشی که در باره ادبیات داستانی دفاع مقدس وجود دارد این است که ایا این ادبیات صرفا موظف به بیان تمام واقعیت دفاع مقدس است یا باید در میان مولفه های هویتی دفاع مقدس دست به انتخاب بزند؟ ایا باید در روایت از دفاع مقدس به دنبال ساخت هویت ملی مطلوب –حتی فراتر از انچه در دفاع مقدس ظاهر شد- باشد یا صرفا گزارش و نمایش واقع کفایت می کند؟
بحث درباره جایگاه ادبیات فارسی و موقعیت ان در هویت سازی و هویت سوزی حائز اهمیت است. دو جریان در ذیل ادبیات داستانی جنگ و دفاع مقدس دیده می شوند که با یکدیگر در تعارض اند. جریان “ادبیات داستانی متعهد” و جریان “ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس”. جریان ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس جریانی “هویت سوز” یا “هویت زدا” است. به نحوی که می توان مولفه های معارض ان را با مولفه های هویت ملی دقیقا بازشناسی کرد. بلکه توجه به جریان هویت سوز در ادبیات داستانی از اهمیت بیشتری برخوردار است. غلبه رویکرد سیاه در طول سالهای گذشته نشان می دهد ادبیات داستانی به موازات هویت سازی در حال هویت سوزی از دفاع مقدس بوده است.
در پایان، می توان فهرستی از مولفه های جریان “هویت زدا”ی ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس ارائه داد:
- تردید، در مقابل رفتار مومنانه
- شک، در مقابل اعتقاد راسخ و یقینی
- تضعیف انگیزه های ایدئولوژیک
- تمرکز بر انگیزه های انسانی، در مقابل انگیزه های دینی
- جدایی فرماندهان و رهبران از فرمان بران در مقابل ولایت پذیری
- تردید درباره انسجام ملی در مواجهه با جنگ در مقابل امه واحده و وحدت کلمه
- بدگمانی نسبت به نظام در اهداف و روشها و ابزارها
- تشکیک در دشمن بودن دشمن و کم رنگ کردن نقاط تفاوت و تضاد
- تمایل به غرب به عنوان آرمانشهر فرهنگی و اجتماعی
- ضدیت با نظام جمهوری اسلامی و تردید درباره اینده ان
- تضعیف شهادت و فروکاستن ان به “مرگ”
- انکار و تحقیر ایثار
- بی نتیجه نشان دادن ایثار و از خود گذشتگی در جنگ
- تقلیل قهرمان ها به افراد عادی و خطاکار و غیر قابل تکرار-الگو زدایی
- انکار و نادیده انگاشتن معنویت. بعد غیر مادی و قدسی جنگ – تقدس زدایی
- ضدیت با هر تفکر قطعی از جمله ایدئولوژی
- تخریب روحیه امید به اینده در مخاطب
- تصویر از جنگ بی نتیجه و بی فرجام و پوچی دفاع مقدس همانند دیگر جنگ ها
- ارمان گریزی در مقابل ارمان زندگی مهدوی و انقلابی
- احساسی گرایی در مقابل عقلانیت به عنوان مولفه های هویت ملی