به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، احمد شاکری، عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و نویسنده کتاب “فلسفه داستانِ داستان” نامزد جایزه جلال سال ۱۳۹۹ در گفتوگو با ایکنا درباره نقش بسیج در ادبیات داستانی گفت: باید در معنای عام از بسیج استفاده دقیقی کرد. ما از فرهنگی یاد میکنیم که با وقوع انقلاب و دفاع مقدس شکل گرفت، رشد پیدا کرد و در گستره فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … جاری شد. اما در روایت و به ویژه در روایت ادبیات داستانی نقش عمدهای داشت.
وی افزود: نقش اول بسیج تدارک و فراهم کردن مصالح و مواد لازم برای روایتهای داستانی است. با توجه به اینکه داستان روایتگر زندگی است و زندگی باید واجد عمق، ژرفا و معنای عمیقی باشد؛ در این صورت ادبیات داستانی روایتگر زندگی دچار تحول و گیرایی خواهد شد. نکته مهم در این زمینه این است که در چهار دهه گذشته، به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگ بسیجی مقاطع مهمی را در تاریخ انقلاب اسلامی پدید آورد. هم شخصیتهای بزرگ، ماندگار و تأثیرگذاری در تاریخ معاصر ما شکل گرفتند، هم وقایع مهمی رقم زده شد و معانی عمیقی در شخصیتها نمود پیدا کرد.
شاکری با بیان اینکه فرهنگ بسیجی موضوعی است که دستمایه روایتهای بیپایانی خواهد شد، بیان کرد: اینکه مقام معظم رهبری فرمودند؛ جنگ ما یک گنج است، دقیقاً همین تعبیر را میرساند. لذا میان فرهنگ بسیجی که برآمده از آموزههای شیعی است با سبکهای دیگر زندگی متفاوت است. یکی از تفاوتهای آشکاری که به ویژه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس با دیگر گونههای روایی جنگ در جهان وجود دارد، به همین فرهنگ مربوط میشود. دفاع مقدس ما به چیزی، کسی، مضامین و وقایعی میپردازد که در فرهنگهای غربی اومانیستی دیده نمیشود.
نویسندگان متعهد عافیتگزین نیستند
عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه در ادامه تصریح کرد: ما نیاز به نویسندگانی داریم که در خلاقیت و آفرینش اثر خود از بسیج و فرهنگ بسیجی بهرهمند شوند. به تعبیری فرهنگ بسیجی هم به شخصیتهای داستانی و هم به نویسندگان و راویان مربوط میشود. یعنی در تاریخ چهار دهه گذشته ما شاهد بودیم اساساً نویسندگان مطرح پیش از انقلاب اسلامی که متعلق به جریان چپ یا غربگرا بودند، اینها نه خواستند درباره انقلاب و ارزشهای آن بنویسند و نه توانستند. یعنی اینها در یک دورهای از انقلاب و دفاع مقدس ننوشتند و در دورههای بعد هم آن را تحریف کردند.
شاکری ادامه داد: دلیلش هم این است که دوره جدید ادبی، متعلق به نویسندگانی است که از آنها به عنوان نویسندگان متعهد یاد میشود و واجد فرهنگ بسیجی هستند. یعنی بر اساس چنین فرهنگی قلم میزنند. یکی از شاخصهای چنین نویسندگانی این است که آنها در متن حادثه بوده و عافیتگزین نیستند، اهل ابداع و نوآوری هستند و این حائز اهمیت است.
نویسنده رمان «بیاسمی» در ادامه در پاسخ به اینکه چرا در ادبیات داستانی دفاع مقدس به شخصیتهای بسیجی، نگاه تقدسگرایی شده به گونهای که آنها را دور از دسترس کرده است، گفت: جریان شبهروشنفکر در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی از پا ننشستند و در برابر جریان متعهد کار کردند، نقد نوشتند، فرافکنی کردند و تلاش کردند در رونق ادبیات متعهد اختلال ایجاد کنند. یکی از این کارها طرح شبهاتی بود که گاهی در اذهان هم تثبیت شده است. از جمله همین شبهه تقدسگرایی است.
شخصیتهای قدسی دستیافتنی
وی ادامه داد: آیا وقتی از شخصیتهایی قدسی یاد میکنیم چنین شخصیتهایی موجود هستند یا خیر؟ یعنی آیا در تاریخ معاصر ما و دورههای دفاع مقدس این شخصیتها اسطورهای و خیالی هستند یا موجودند؟ پاسخ این است، شخصیتهای قدسی، شخصیتهای موجودند و خیالی و ساخته و پرداخته ذهن نیستند. اساساً نسبت بین شخصیتهای اسطورهای مثلاً در درام یونانی با شخصیتهای قدسی که امروزه کاملاً حس میکنیم و آنها را میشناسیم، متفاوت است. نکته و شبهه دوم این است که اگر چنین شخصیتهایی موجود باشند اینها به درد روایت میخورند یا نه؟ یا اگر چنین شخصیتهایی روایت شوند، مردم آنها را غیرواقعی میدانند یا آنها را میپذیرند و الگو میگیرند. طرح این شخصیتها نه تنها مانع از باور آنها نمیشود، بلکه در بین مردم باور و الگو هم میشوند و واقعی به نظر میرسند که نمونههای متعددی از آنها وجود دارند.
خالق «سرزمین پدری» در ادامه بیان کرد: در مقابل، شخصیتهایی که در ادبیات شبهروشنفکری وجود دارند، آدمهای متزلزلی هستند که در نبرد ترسو و سستعنصر بوده و به لحاظ اعتقادی دچار شک هستند. اعتقاد راسخی هم ندارند. داستانهایی با چنین شخصیتهایی نوشتهاند و با ادعای اینکه مردم این شخصیتها را بهتر میپذیرند! آیا اینها بیشتر خوانده میشوند یا کتاب خاطرهای مانند «سلام بر ابراهیم» به عنوان یک جوان پاک و طاهر و شخصیت قدسی؟! بنابراین پاسخ کاملاً روشن است. یعنی مردم الگوهای قدسی را میپذیرند. اما آیا این به معنای این است که این الگوها دستنایافتنی هستند؟ به هیچ وجه به این معنا نیست که اگر دست نایافتنی بودند مکتب و دین و منابع دینی ما روایتهای سرشاری از شخصیتهای قدسی بیان نمیکردند.
وی افزود: ما در مکتب اهل بیت(ع) به صورت دائم به شخصیتهای قدسی ارجاع داده میشویم، زیرا اینها اسوه و الگو هستند. پس چطور میشود ادبیات ما خالی از این شخصیتها باشد. این نکته مهمی است و باید به آن توجه شود. اساساً روایت داستانی همین کار را باید بکند و در انتخاب خود به شخصیتهای قدسی اولویت دهد.
هنر نویسنده در روایت شخصیت قدسی
شاکری تصریح کرد: در این زمینه باید هنر داستانی به نحو هنرمندانهای این کار را انجام دهد. یعنی اگر ما شخصیت قدسی را انتخاب کردیم و در روایتمان دچار ضعف و سستی شدیم، شخصیت قدسی تخریب میشود و باورپذیر نخواهد بود. در نهایت هم اثر هنری تولید نخواهد شد. زیرا اگر یک رمان، یک شخصیت غیرقدسی را نتواند به خوبی روایت کند، آن شخصیت هم باور نمیشود. بنابراین تفاوتی بین این دو شخصیت نیست و باید روایت چنین توانایی را از خود آشکار کند.
این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس در پایان، درباره تجلی وجوه دیگر فعالیتهای بسیج در ادبیات داستانی مانند آنچه که امروز در عرصه مبارزه با کرونا میبینیم، گفت: این نکته درست است که وجوه دیگر بسیج کمتر تبیین شده است و در این زمینه ضعف و کاستی وجود دارد. دلیلش این است که در گونه ادبیات داستانی دفاع مقدس سرمایهگذاری بیشتری شده است. به نظرم این مسئله نیاز به برنامهریزی، سیاستگذاری و حمایت دارد. هر چند باید همچنان از ظرفیت دفاع مقدس استفاده کنیم و برنامهریزی هم داشته باشیم تا حضور فرهنگ بسیجی در عرصههای مختلف دیده شود.