قلم، تجسم آیه قرآن است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چهارمین برنامه از نشست‌های «رستاخیز واژه‌ها» با عنوان ((بررسی خدمات متقابل خوشنویسی با فرهنگ و هویت اسلامی)) در فرهنگسرای اندیشه به همت گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و با اجرای محمد حسن شاهنگی برگزار شد. مهمانان این جلسه ،استاد کاوه تیموری و استاد سعید نقاشیان، دو هنرمند برجسته کشور در عرصه خوشنویسی بودند.
استاد سعید نقاشیان در ابتدای صحبت‌های خود به تفکیک خوشنویس و خطاطی پرداخت و گفت: در ابتدا می‌خواهم به این سوال پاسخ دهم که خوشنویس کیست؟ خیلی‌ها از من می‌پرسیدند چه فرقی بین خوشنویس و خطاط است؟ در خوشنویسی ۱۲ اصل داریم که بنده آن را به دو قسمت حصولی و غیرحصولی تقسیم کردم. اصول حصولی مباحثی است که شاگرد برای به دست‌آوردنش باید خدمت استاد برود، تلمذ کند و یاد بگیرد. اما در نقطه مقابل مفاهیمی مثل صفا و شان را داریم که حصولی نیست. همانطور که اشاره شد، این موضوعات را در حالت معراج‌گونه‌ای به شما آموزش می‌دهند. دقت کنید که در خوشنویسی موضوع مهمی وجود دارد که نامش ایمان است. در رساله‌ای می‌خواندم «قلم تجسم آیه قرآن است» و برای اعتبار آن به «ن و القلم» اشاره کرده بود. بنابراین شما اجازه ندارید به قلم دست بزنید مگر آنکه مطهر شوید.
وی اضافه کرد: بنابراین معتقدم که خطاط کسی است که فن را یاد می‌گیرد اما خوشنویس کسی است که به درکی عمیق و مبتنی بر ایمان رسیده است. به عبارت دیگر، خوشنویس کسی است که شان حروف را متوجه می‌شود.
این هنرمند خوشنویس با اشاره به ارتباط انواع خطوط با حالات روحی و عرفانی کاتب گفت: ارتباطی بین نوع خط با کاتب وجود دارد. برای مثال خط ثلث در کجا نوشته می‌شود؟ در کتیبه‌های سردر مساجد، حرم‌های مطهر ائمه معصومین و … دیده می‌شود. حتی گفته می‌شود که لازم نیست حتما بفهمید که چه چیزی نوشته است. همین که بدان نگاه می‌کنید جذبه الهیه آن شما را فرامی‌گیرد. حال گفته می‌شود که اگر بخواهید درگوشی و بی‌تکلف با خداوند صحبت کنید، بهتر است از خط نسخ استفاده کنید. به همین دلیل است که بهترین قرآن‌های نوشته شده با این خط نوشته شده است. همانطور که می‌دانید این خط خیلی راحت و بی‌تکلف خوانده می‌شود در حالی که خط نسعلیق به دلیل تکلف و دوایر زیبایی که دارد، شما را درگیر فضای آناتومیک می‌کند و به نوعی سخت‌خوان است. اگر کاتب درگیر جمال و زیبایی حضرت حق تعالی بشود، خط نستعلیق می‌نویسد. فلذا می‌گویند جمال خداوند در نستعلیق تجلی کرده است. فرموده‌اند، در جایی کاتب شیدا می‌شود، در اینجاست که خط شکسته می‌شود. این خط شیدایی او را به تصویر می‌کشد. حال اگر کاتب حیران هم بشود، معلی‌نویس می‌شود.
تیموری درباره ورود مبانی دینی به هنر خوشنویسی توضیح داد و گفت: در حدیثی آمده است: «من کتب بسم الله الرحمن الرحیم بحسن الخط دخل الجنه»؛ یا در جای دیگری می‌بینیم که معصوم قسم می‌خورد دستی که قرآن بنویسد در جهنم سوخته نمی‌شود. اگر این سوال را مطرح کنیم که خوشنویسی انعکاس‌دهنده چه مطالبی است، خیلی راحت‌تر می‌توانیم به سرچشمه نزدیک شویم. بگذارید مثالی درباره ادبیات بزنم؛ وقتی ادبیات ما را جست‌وجو می‌کنید می‌بینید که رکن اصلی آن توحید است و هر کتابی که شاعران ما نوشته‌اند در باب ستایش الهی است. به عبارت دیگر ادبیات ما در خدمت انعکاس معارف دینی و اسلامی است که در آن تجلی پیدا می‌کند. این موضوع در حوزه خوشنویسی هم وجود دارد و می‌بینید که خوشنویسی در انعکاس مفاهیم دینی بوده است.
وی با اشاره به فقدان برنامه‌ریزی فرهنگی دقیق در حوزه خوشنویسی گفت: به عبارت دیگر باید گفت معارف دینی و خوشنویسی هم‌چون شیر و شکر در هم آمیخته‌اند. البته باید بگویم برای هنر خوشنویسی برنامه منسجمی نداریم. خوشنویسی ریشه و پشتوانه فرهنگی ماست و ما بدان بی‌توجهی می‌کنیم. این موضوع در حالی است که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هویت را گدایی می‌کنند. خوشنویسی خط مهربانی است و نباید این‌چنین فکر کنیم که هر چیزی مانند چاه نفت به دلار ختم شود. ما باید سند خوشنویسی داشته باشیم و برنامه‌ریزان فرهنگی ما براساس آن سند عمل کنند. بدون شک اگر امروز برای خوشنویسی فکری نشود، در دهه‌های آینده تبدیل به رجعت تاریخی می‌شود. اگر بچه‌های ما با خط بیگانه باشند و برایشان جاذبه نداشته باشد، با وجود این همه هنرهای رقیب، آیا بدان روی خوش نشان می‌دهند؟
تیموری تاکید کرد: دقت کنید که امروز خوشنویسی کارکرد کتابت گذشته را ندارد و اگر فقط به این فکر کنیم که هر کس علاقه‌مند است به سمتش برود، اشتباه کرده‌ایم. به عبارت دیگر اگر سندی برای ۵۰ سال آینده آن نداشته باشیم، ضرر خواهیم کرد. متولیان فرهنگی ما بدانند که خوشنویسی ارتباط زیادی با معارف دارد و چون گونه‌ای از هنر است، می‌تواند بخشی از نیازهای روحی را برطرف کند.
نقاشیان در پاسخ به سوالی درباره خطوط نوظهور گفت: هر پدیده نوظهوری برمبنای اقتضا زمان و مکان به وجود می‌آید. اکنون خوراک بصری ما در حوزه خوشنویسی تغییر پیدا کرده است و خطوط گذشته را با کثرت کمتری می‌بینیم. با این حال باید گفت بیان نوظهور زمانی خوب است که به بیان مکتبی نزدیک شود.
کاوه تیموری در بخش دیگری از صحبت‌های خود به مقایسه هنر خوشنویسی در زمان پهلوی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: همیشه تحولات اجتماعی بر سرنوشت هنر تاثیر مستقیم گذاشته است. خوشنویسی هم از این قاعده مستثنی نبود. در عصر پهلوی باید گفت که خوشنویسی تفننی برای عده‌ای خاص بود. در حقیقت شاهد نوعی فراموشی نسبت به این هنر و حتی خط هستیم. دیگر هنرها حضور داشتند اما خط به دست فراموشی سپرده شده بود و مراکز تعلیمی بسیار کمی داشتیم. شاید بتوان گفت که تنها ۵ مرکز تعلیمی خوشنویسی در کشور وجود داشت که آن هم توسط کسانی اداره می‌شد که واقعا برای خوشنویسی خود را فدا کرده بودند.
وی اضافه کرد: با این حال، پس از انقلاب اسلامی، اتفاقات بسیار خوبی رخ داد و با کمک همان هسته اولیه که از قبل وجود داشت، نیازهای جامعه پاسخ داده شد. یکی از اساتید طراز اول خوشنویسی ما می‌گوید بعد از انقلاب شرایطی به وجود آمد که خوشنویسی انفجاری رشد پیدا کرد. در همین جا باید اشاره کنم که یکی از هنرهایی که در خدمت دفاع مقدس بود، هنر خوشنویسی است. البته اکنون با توجه به شرایط خاص اجتماعی باید علامت سوال بزرگی را بگذاریم و آن هم این است که امروز، کارکرد هنر خوشنویسی چیست؟ در حقیقت باید پرسید که نقش‌آفرینی تازه برای این هنر چیست؟ این نقش را باید فهمید و برایش برنامه‌ریزی کرد.
سعید نقاشیان در بخش پایانی صحبت‌های خود درباره نقاشی خط توضیح داد و گفت: نقاشی خط ریشه در گذشته ما دارد. شاید بتوان گفت ریشه آن به ۸۰۰ سال پیش برمی‌گردد جایی که با مرغ بسم‌الله روبه‌رو می‌شویم. این اثر هنری اثری انتزاعی است که با رویکرد قرآنی کار شده است. مرغ بسم‌الله را اکنون به نام آقای رضا مافی می‌شناسند در حالی که در سنگ قبرهای دوران سلجوقی وجود داشته است. بنابراین نقاشی خط از قبل وجود داشته و آرام آرام در گذر زمان توسط اساتید مختلف رنگ و بوی جدیدی را در مکتب سقاخانه به خود گرفته است. البته باید اشاره کرد که نقاشی خط از هر دو هنر نقاشی و خط وام گرفته است و هنرمند خوب کسی است که هر دو را بلد باشد.
تیموری نیز درباره نقاشی خط گفت: نقاشی خط از نظر اینکه جامعه را با خوشنویسی در قالب فرم و رنگ آشنا بکند و ذوق مردم را جواب دهد، کارکرد خوبی داشته است. نقاشی خط که مبنای آن مکتب سقاخانه بود، به هنرمندان ما کمک کرد تا در عرصه جهانی حرف برای گفتن داشته باشند. علاوه بر این، این نسل از هنرمندان کسانی بودند که بار ادبی را رعایت کردند. برای مثال استاد رسولی تک مصرع‌هایی از خیام، حافظ و … را برجسته می‌کرد و شاید بتوان گفت که این ترکیب‌بندها باعث شد تا خوشنویسان ما ترکیب‌بندی‌های گویایی را به تبعیت از آنان بنویسند.