عزت و ذلت در فرهنگ حسینی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد عابدی، عضو هیأت علمی گروه قرآن‌پژوهی پژوهشگاه، در یادداشتی اختصاصی به ایکنا به مقوله «عزت و ذلت در فرهنگ حسینی» پرداخته است. متن این یادداشت از نظر می‌گذرد:

در روایت نقل شده که شخصی به امام حسین(ع) گفت تو انسان متکبری هستی! امام در پاسخ وی فرمود: «کل الکبر لله وحده ولا یکون فی غیره. قال الله تعالی: «ولله العزه و لرسوله و للمؤمنین(منافقون، آیه ۸)، (بحارالانوار، ج۴۴، ص ۱۹۸)؛ «همه بزرگی از آن خدای یکتا است و در غیر او نیست. خداوند متعال می‌فرماید: عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنین است.»

۱. تکبر؛ سکوی ذلت:

بر مبنای آموزه‌های قرآن کریم، تکبر و خودبزرگ‌بینی سه گونه است: تکبر نسبت به بندگی خدا(غافر، ۶۰)؛ تکبر نسبت به انسان‌های دیگر(فاطر، ۴۲ـ۴۳)؛ اعجاب به نفس(نساء، ۶۰ تا ۶۲) و هر سه نوع آن ناپسند است. اثر اخروی تکبر نیز ذلت و خواری است، بنابر این تکبر از عزت‌طلبان به دور است، چون نقض غرض است و سرانجامش ذلت است؛ لذا امام حسین(ع) نیز فرمود: من متکبر نیستم، تکبر مخصوص خداست.

در حقیقت امام حسین(ع) از هر سه نوع تکبر به دور است؛ اول: تکبر به نفس ندارد. می‌فرمود: «خدایا چگونه ادعای عزت کنم در حالی که در ذلت قرار دارم و چگونه ادعای ذلت نکنم در حالی که هر ابه بندگی خودت نسبت دادی»؟ (دعای عرفه) در واقع ملاک عزت و ذلت را جایگاه خود نسبت به خدا(الوهیت و بندگی) می‌داند. بر این اساس او همواره خود را بنده‌ای ذلیل می‌بیند.

دوم: تکبر نسبت به مردم هم ندارد. او از پیامبر نقل می‌کند که «تکبر این است که حق را ناچیز شماری و مردم را خوار بپنداری»(معجم‌الکبیر طبرانی، ج۳، ص ۳). سوم: بالاتر از همه این که نسبت به خدا هم تکبر ندارد، و می‌فرماید: پاک و منزه است کسی که از راه الوهیت خود بر همه خلائق غالب شده است(بحارالانوار، ج۹۴، ص ۲۰۶) و «آخرت و دنیا در دست تو است. خدایا از این که خوار و رسوایم بسازی به تو پناه می‌برم»(کنزالعمال، ج۸، ص ۸۲).

۲. عزت برخاسته از ایمان:

امام حسین(ع) آنچه را که موجب جلب توجه مخاطب شده بود عزت معرفی کرد که مخصوص خدا و رسول(ص) و مؤمنان است. در حقیقت این ایمان افراد و جوامع است که آنان را در جبهه الهی قرار می‌دهد و انسان‌ها و جوامع با ایمان به خدای عزیز، تحت چتر شکست‌ناپذیری خداوند، به انسان‌ها و جوامعی شکست‌ناپذیر و عزیز تبدیل می‌شوند حتی اگر طبق معادلات ظاهری به خاک و خون کشیده شوند و از چشم نظام‌های یزیدی خوار و اسیر و ذلیل به نظر آیند.

۳. تفاوت عزت ایمانی با تکبر انسانی:

نکته مهم این است که تفاوت این دو در خاستگاه آن‌هاست. عزت، ناشی از خداباوری، ایمان به خدا و حرکت در مدار ایمان است، یعنی فرد و جامعه‌ای عزیز است که علاوه بر ایمان، به لوازم ایمان به خدا، ایمان به قدرت خدا، ایمان به حکمت خدا، ایمان به عدالت خدا، ایمان به انتقام خدا و…؛ در عمل نیز طبق ایمانش عمل کند. فرد و جامعه‌ای که ایمان دارد خداوند عادل است هرگز قوانین وضع شده خداوند در حیات اجتماعی، سیاسی و حتی فردی و خانوادگی را دور نمی‌زند و به بهانه‌های مختلف از آن شانه خالی نمی‌کند.

در طول تاریخ بسیار بوده‌اند جوامعی که وصف ایمان را یدک می‌کشیدند ولی از درون خودبین و خودخواه بودند و هوای نفس آنها اله و معبودشان بود. این در حالی است که تکبر برخاسته از خودبینی و خدافراموشی است. فردی که فقط خود و قدرت خود را ببیند متکبر است و جامعه‌ای که تنها قدرت خود را ببیند و آن را ملاک رفتار و بایدها و نبایدهای زندگی قرار دهد و با خودبینی، قانونگذاری کند و به اجرای برنامه زندگی و مدیریت حیات اجتماعی و سیاسی بپردازد، متکبر است.

 ۴. سازوکارهای الهی در خاموش کردن شعله تکبر:

دقیقاً به همین خاطر است که خداوند در نظام آفرینش انسان سازوکارهایی تعبیه کرده که او را متوجه سازد که نباید تکبر بورزد بلکه باید همواره متوجه باشد تحت قدرت قاهره الهی در حال گذران و مدیریت حیاتش است و اگر قوانین قاهرانه خدای قادر را در نظر نگیرد و ذیل اراده الهی به حیاتش در همه ابعاد حیات مشغول نشود؛ سرانجام با قدرت خدای عزیز و شکست‌ناپذیر در حیات یا مرگ تصادم خواهد کرد و به خواری گرفتار خواهد شد.

امام حسین فرمود: «اگر سه چیز نبود فرزند آدم هرگز در برابر چیزی سرخم نمی‌کرد: «فقر؛ بیماری؛ مرگ»(نزههالناظر و تنبیهالخواطر، ص۸۰) بر همین اساس هر چند بلاهای مختلف از طبیعی گرفته تا بلاهای مربوط به عذاب و انتقام…هر کدام دهها علت مادی و فرامادی دارند، اما همه در این کارکرد مشترک هستند که روح تکبر بشر و نظام‌های برآمده از انسان‌محوری را تضعیف می‌کنند و این فرصت را به انسان و جامعه می‌دهند که از مسیر سابق برگردند و حیات خود را بر مدار خواست قادر عزیزی طراحی و مدیریت کنند که جهان، مخلوق و تحت تدبیر و ربوبیت اوست.

۵. تشابه ظاهری تا تفاوت واقعی فرد و جامعه عزیز و متکبر

در روایت آغازین ما آنچه موجب شده بود آن مرد در مقابل امام حسین(ع) بایستد و حضرت را متکبر بداند تشابه ظاهری جلوه‌های عزت و تکبر بود. در هر دو، شخص عزیز و متکبر و هر دو جامعه عزیز و متکبر، سرخم نمی‌کنند؛ هر دو سینه سپر می‌کنند و… اما این کجا و آن کجا. در جهان دیروز نظام سیاسی معاویه و یزید نظام برخاسته و بر مدار تکبر انسان شکل گرفته بود و نظام امامت بر مدار عزت الهی و عزت مؤمنان؛ و در جهان امروز امروز نظام سلطه جهانی بر مدار بت بزرگی به نام انسان(خود) شکل گرفته و بر مدار خود، رفتاری متکبرانه دارد، ولی نظام اسلامی بر مدار عزت مؤمنان به خدا شکل گرفته و رفتاری بر مدار عزت مؤمنان و در حقیقت عزت الهی را در پیش گرفته است.

البته تشخیص مرز بین این دو بسیار سخت است به گونه‌ای که بسیاری از نخبگان نیز در تحلیل رفتارهای به ظاهر یکسان هر دو نظام سلطه و نظام مؤمنانه، نمی‌توانند تفکیک دقیقی ایجاد کنند و بر مدار آن به تحلیلی بپردازند. همین نقطه نیز منشا ارائه تحلیلها و رسیدن به توصیه‌های مغالطه‌آمیز و التقاطی در عرصه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی شده است.

اشتراک رفتارها این است که هر دو ایستاده‌اند؛ هر دو محکم و قوی سخن از پایداری برای تحقق ارزش‌ها به میان می‌آورند؛ اما نظام سلطه با این مبنا که خود بزرگ‌بین است و می‌خواهد لوازم خود بزرگی‌بینی(یعنی منافع خود) را تامین کند و ارزش‌های برآمده از خودبینی را در جامعه مدیریت کند و حاکم سازد؛ اما نظام الهی خدابین است و می‌خواهد منافع و مصالح مورد نظر خدا و ارزش‌های برآمده از این منظر را حاکمیت ببخشد. هر دو ادعای حاکمیت دارند نظام سلطه بر حاکمیت خود تاکید دارد و به خاطر منافع خود می‌جنگد؛ تحریم می‌کند؛ می‌کشد، فساد می‌‌کند و…. ولی نظام الهی و اسلامی بر حاکمیت الله تأکید دارد و به خاطر آن اقدام می‌کند؛ می‌جنگد؛ دفاع می‌کند و هزینه می‌دهد.

۶. پایداری عزت الهی جامعه مؤمنان

نهایت اینکه عزت الهی و هر نوع سامان قدرت بر مدار عزت الهی، ماندگار است و در مقابل تکبرها و استکبارها در بعد فردی و در بعد سیستمی و نظامندش فناپذیرند؛ برای همین پیامبر(ص) فرمود: هر عزتی بدن خدا ذلت است و این سخن نیز بر مینای قرآن استوار است که «هر کسی عزت بخواهد، همه‌اش برای خداست»(فاطر، ۱۰).