ذات‌گرایی جدید، ایده‌ای نو و واقع‌گرایانه در تحول علوم انسانی است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چندی قبل یادداشتی از دکتر ابراهیم دادجو عضو هیأت علمی گروه معرفت‌شناسی پژوهشگاه با عنوان «ذات‌گرایی جدید در علوم طبیعی و علوم انسانی (جنبش رئالیستی جدید)» به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفت. دادجو در این یادداشت با اشاره به اینکه در عرصه «فلسفه» و «فلسفه علم» سه جریان قابل تشخیص‌اند، اظهار کرده بود: این جریان‌ها شامل ذات‌گرایی و واقع‌گرایی قدیم پیشانیوتنی، ضدّذات‌گرایی و ضدّواقع‌گرایی مابعدنیوتنی و ذات‌گرایی و واقع‌گرایی جدید مابعدکوانتومی می‌شوند. به اعتقاد وی جریان سوم در چهل سال اخیر به ظهور رسیده و در تقابل با جریان دوم و بسط و توسعه جریان نخست، به شدت به توسعه و تقویت مابعدالطبیعه ذات‌گرایانه همت گماشته است و  ایران معاصر از جریان سوم بی‌خبر است و همین بی‌خبری عمدتاً منشأ سیطره نسبی غیرذات‌گرایی و غیرواقع‌گرایی مابعدنیوتنی بر مجامع علمی و آکادمیک است.

با توجه به اهمیت موضوع در عرصه مباحث فلسفی و از سوی دیگر امکان بحث ذات‎گرایانه در علوم انسانی که به اعتقاد «دادجو» به‌خوبی می‎تواند ما را از سیطره مباحث قراردادگرایانه فلسفه‎ها و فلسفه‎علم‎های معاصر رهایی دهد، خبرگزاری مهر تصمیم گرفت با وی گفت وگویی ترتیب دهد که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

*شما در مقام استاد فلسفه و فلسفه‌علم و در جایگاه پژوهشگر علوم انسانی در سال‌های اخیر از «ذات‌گرایی جدید» به عنوان «مابعدالطبیعه جدید» و «جنبش رئالیستی جدید» که در چهل سال اخیر به بار نشسته و عمدتاً در ایران ناشناخته است سخن گفته و سه جریان ذات‌گرایی و واقع‌گرایی قدیم (پیشانیوتنی)، ضدّذات‌گرایی و ضدّواقع‌گرایی(مابعدنیوتنی)، و ذات‌گرایی و واقع‌گرایی جدید (مابعدکوانتومی) را معرفی و جریان سوم را جریان جدیدی می‎دانید که در عین سرنوشت‌ساز بودن در عرصه علوم انسانی و علوم طبیعی در ایران ناشناخته است. برای مخاطبان ما از این جریان بگویید و اینکه چه  شد که پی به وجود آن بردید؟

ببینید، فلسفه‎ها و فلسفه‌علم‎های مطرح در ایران معاصر، عموماً به جریان ضدذات‌گرایی و ضدواقع‎گرایی مابعدنیوتنی تعلق دارند. «نیوتن»، «هیوم»، «بارکلی»، «کانت»، «پوزیتیویسم»، فلسفه‎های تحلیلی و زبانی، عمل‎گرایی امثال «جیمز»، انسجام‎گرایی‎ها، کل‎گرایی امثال «کواین»، فلسفه‌علم‌های «پوپری»، «کوهنی»، «لاکاتوشی»، «فایرابندی»، فلسفه‌های علوم انسانی همچون، عقل‌گرایی انتقادی امثال «پوپر»، تأویل‌گرایی امثال «شلایر ماخر» و «دیلتای»، پدیدارگرایی امثال «هوسرل» و «هایدگر»، تفسیرگرایی امثال «وبر»، انتقادگرایی امثال اهالی مکتب فرانکفورت و مدافع کنونی آن «هابرماس»، مردم‎نگارانه‎گرایی امثال «گارفینگل» و «مندلویتز»، واقع‌گرایی اجتماعی امثال «باسکار»، تأویل‎گرایی مدرن امثال «گادامر» و «ریکور»، ساختارگرایی امثال «فوکو» و «ون فراسن»، و تعداد دیگری که همگی در جرگه ضدذات‌گرایی و ضدواقع‌گرایی قرار دارند عموم فلسفه‌ها، فلسفه‌علم‌ها و فلسفه‎های علوم انسانی معاصر را تشکیل می‏ دهند.

از حدود سال‌های ماقبل ۱۳۹۰ با این تفطّن که این‌گونه تفکرات عموماً غیرواقع‌گرایانه‌اند به دنبال شناسایی یا بازآفرینی ایده‌ای واقع‌گرایانه بودم. بسیار گشتم و در نهایت متوجه شدم جریان جدیدی وجود دارد که ایران معاصر از آن غافل است و به جهت همسویی آن با ذات‌گرایی و واقع‌گرایی فلسفه اسلامی می‌توان آن را به خوبی در جهت پویایی و امروزین‌سازی فلسفه اسلامی، که مابعدالطبیعه ما، یعنی مبانی فلسفی کلیه تفکرات‎ ما، را تشکیل می‌دهد به‌کار گرفت. هشت سال از آشنایی من با این جریان، یعنی ذات‌گرایی جدید، می‌گذرد.

*در این مدت چه دستاوردهایی از این جریان داشتید؟

در طول این هشت سال، به یاری آثار خود «ذات‌گرایی جدید» و به ویژه به یاری نمایندگان برجسته این جریان، همچون «برایان الیس» و «الکساندر برد»، دریافتم که «ذات‌گرایی جدید» مابعدالطبیعه جدیدی است. برخلاف جریان ضدذات‌گرایی و ضدواقع‌گرایی که به ذوات و خواص ذاتی داشتن واقعیت‌ها باور ندارد و معرفت ما به آن‌ها را نه مطابق با واقع بلکه طبق تعریف و قراردادی  که از آن‎ها داریم می‎داند، پس از فیزیک کوانتوم، جریان ذات‌گرایی جدید به این تفطّن درست راه یافته است که اشیاء (اعم از اشیاء میکروسکوپی و ماکروسکوپی) دارای ذوات و خواص ذاتی‌اند و شناخت ما از آن‌ها شناخت ذوات و خواص ذاتی‌ای است که جزوی از واقعیت آن‌ها را تشکیل می‌دهند و از آنجا که شناخت ما شناخت جزوی از واقعیت آن‌ها است شناختی مطابق با واقع آن‌ها و شناخت درستی است.

دراین‎صورت، برخلاف ضدّذات‌گرایی و ضدواقع‌گرایی که معرفت ما به اشیاء را معرفتی طبق دیکته، طبق تعریف، طبق قرارداد و بنابراین نسبی‌گرایانه می‌داند، ذات‌گرایی جدید بر این باور درست است که معرفت ما از اشیاء معرفتی طبق واقع آن‌ها و بنابراین معرفتی صادق و غیرنسبی‎گرایانه است.

برخلاف ضدّذات‌گرایی و ضدواقع‌گرایی که معرفت ما به اشیاء را معرفتی طبق دیکته، طبق تعریف، طبق قرارداد و بنابراین نسبی‌گرایانه می‌داند، ذات‌گرایی جدید بر این باور درست است که معرفت ما از اشیاء معرفتی طبق واقع آن‌ها و بنابراین معرفتی صادق و غیرنسبی‎گرایانه است

اما ذات‌گرایی جدید این ایده را نه فقط در امور طبیعی و علوم طبیعی بلکه در امور انسانی و اجتماعی و علوم انسانی و اجتماعی نیز رایج می‌داند. ذات‌گرایی جدید، علاوه بر مادیات، مجرداتی مثل خدا، نفس و عقل را نیز دارای ذوات و خواص ذاتی واقعی و اعتباریات علوم اجتماعی را دارای ذوات و خواص ذاتی اعتباری می‌داند. به جای اینکه محض اعتبار و قرارداد باشند اعتباراتی‎اند که بر واقعیت‎ها قائم‌اند.

ذوات و خواص ذاتی مادیات و مجردات و بخصوص ذوات و خواص ذاتی آدمی منشاء عاملیت انسان بوده و انسان بر پایه همان ذوات و خواص ذاتی به اعتباراتی دست می‎زند. این اعتبارات دارای ذوات و خواص ذاتی طبق اعتبار آدمی می‌شوند و از این طریق بحث از این‌گونه اعتبارات به جای اینکه بحثی صرفاً قراردادی و نسبی‌گرایانه باشند بحثی قائم به ذوات و خواص ذاتی آدمی بوده و دست‌کم در اعتباریاتی که عموم انسان‌ها دارند به ذوات و خواص ذاتی عموم انسان قائم می‌شوند.

در این هشت سال دریافتم که فلسفه‌ها، فلسفه‌علم‌ها، و فلسفه‎های علوم انسانی معاصر اندیشه‌هایی غیرواقع‌گرایانه‌اند و بهره‌برداری از آن‌ها ما را به بیراهه خواهد برد، همانطور که غالب کسانی که از آن‌ها بهره برده‌اند به بیراهه رفته‎اند و می‌روند. در این هشت سال دریافتم که با اخذ، تحلیل، نقد و بازسازی «ذات‌گرایی جدید» به خوبی می‌توانیم فلسفه اسلامی را از عقب ماندگی و عدم پویایی رهایی داده و به فلسفه اسلامی پویا و امروزین راه یابیم. در این صورت نگاه ما به علوم طبیعی و علوم انسانی واقع‌بینانه خواهد بود.

*مگر نگاه ما به علوم طبیعی و علوم انسانی غیرواقع‌بینانه است؟

اندیشمندان و نَه دانشمندان، عمدتاً تحت تأثیر فلسفه‌ها و فلسفه‌علم‌های معاصر، همچون قراردادگرایان، ذرات میکروسکوپی را نَه موجود بلکه قرارداد می‌دانند. از نظر آنان، امثال الکترون، پروتون، اتم، عنصر، کروموزم، ویروس و مولکول دارای وجودی واقعی نیستند، بلکه برای اینکه بتوانیم فرایندهای طبیعی را توضیح دهیم آن‌ها را فرض و قرارداد کرده‏ایم. از این‎روی توضیحی هم که از آن‌ها می‌دهیم نه مطابق با واقع آن‌ها بلکه مطابق با تعریف و قراردادی که از آن‌ها داریم خواهد بود. این دیدگاه به تدریج به اشیاء ماکروسکوپی نیز سرایت کرد و اکنون آنان عمدتاً شناخت ما از اشیاء را نه طبق واقع آن‎ها و درست بلکه طبق تعریفی که از آن‌ها داریم و در نهایت بهترین توضیح در نزد دوستداران اینگونه توضیحات می‎دانند.

این‌گونه نگاه غیرواقع‎بینانه به علوم انسانی نیز سرایت کرده است. در علوم انسانی نیز امور انسانی را صرف قرارداد بین انسان‎ها می‎دانند و از این‎ روی شناخت ما از انسان‎ها را طبق قرارداد و تعریفی که از آن‎ها داریم به شمار می‎آورند. در این صورت هر گروه و فرقه‎ای شناخت از امور انسانی را طبق گروه و فرقه خود، و به اصطلاح طبق پارادایم خود، تعریف و توضیح خواهد داد و به جای اینکه از امور انسانی دارای فهم مشترکی باشیم دچار نسبی‎گرایی شده و هر گروه و فرقه‌ای امور انسانی را طبق پارادایمی که با سایر پارادایم‎ها قابل قیاس و سنجش نیست توضیح خواهد داد. در این صورت هیچ‎کس و هیچ‌گروهی نمی‎تواند مدعی شناخت درست امور انسانی باشد. در نتیجه به این باور دچار خواهند بود که شناخت درست انسان و امور انسانی غیرممکن است.

*آیا «ذات‌گرایی جدید» می‎تواند منجر به نگرشی واقع‎بینانه در عرصه‌های علمی ما شود؟

ذات‌گرایی جدید صورت پیشرفته ذات‌گرایی قدیم و ذات‌گرایی در فلسفه اسلامی است. ذات‌گرایی جدید و به ‌ویژه تحلیل، نقد و بازسازی آن می‎تواند به فلسفه اسلامی پویا و امروزین رهمنون شود. فلسفه اسلامی امروزین نیز می‎تواند مبانی فکری فلسفی واقع‎بینانه‎ای را در فهم و توضیح علوم و امور در اختیار ما قرار دهد. بر این اساس می‎توانیم دریابیم که کشف یا شناخت اشیاء و امور به شناخت ذات و خواص ذاتی آن‎ها است. شناخت مادیات و مجردات به شناخت ذات و خواص ذاتی واقعی آن‏ها و شناخت اعتباریات به شناخت ذات و خواص ذاتی اعتباری آن‎ها است. اعتباریات علوم اجتماعی نیز آنجا که اعتبارات تجربی‎اند به تجربه، آنجا که اعتبارات عقلی‎اند به عقل و آنجا که اعتبارات نقلی‌اند به نقل و منابع منقول دینی و غیردینی وابسته‎اند.

در این هنگام، در بحث ارتباط علم و دین، معلوم می‎شود که کشف یا شناخت کدامین اشیاء یا امور به علم و کدامین اشیاء یا امور به دین وابسته است. و آیا رسالت دین بر معرفی و شناسایی هر چیزی (اعم از تجربی، عقلی، نقلی) است یا فقط بر معرفی و شناسایی اموری است که در جهت سعادت و آخرت آدمی قرار دارند.

به خوبی می‌توان دریافت که شناخت مادیات به شناخت ذوات و خواص ذاتی آن‎ها از راه تجربه است و دین آن را به تجربه سپرده است، شناخت مجردات به شناخت ذوات و خواص ذاتی آن‌ها از راه عقل است و دین آن را به عقل سپرده است (و البته آنجا که در جهت هدایت آدمی باشند دین نیز از باب اینکه تأییدکننده عقل و جزوی از عقل و بلکه رئیس‎العقلاءاست سهیم است)، و شناخت اعتباریات به ذوات و خواص ذاتی اعتباری آن‌ها است، منتهی اعتباریات تجربی از راه تجربه، اعتباریات عقلی از راه عقل، اعتباریات نقلی بشری از راه منابع منقول بشری، و اعتباریات نقلی دینی از راه منابع منقول دینی به دست می‌آیند.

دین هرچند از همه منابع تجربی، عقلی، و نقلی، در جهت هدایت آدمی بهره برده است، امور تجربی را با تأیید تجربه، امور عقلی را با تأیید و آنجا که لازم باشد با تهذیب عقل، و امور نقلی دینی را با تأسیس نقلی خود به کار گرفته است.

بازسازی«ذات‌گرایی جدید» و فلسفه اسلامی امروزین به درستی نشان می‎دهند که چگونه می‎توان، در عرصه علوم، از امثال علوم طبیعی، علوم انسانی، و علوم انسانی اسلامی، و در عرصه امور از امثال الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، و تمدن نوین اسلامی، توضیحات و راهکارهای واقع‎بینانه‏ای به دست داد و بدین‌ترتیب مسائل و مشکلات اجتماعی را بنحوی واقع‌بینانه حلّ و فصل کرد.

*به طور کلی برای شناسایی و بازسازی جریان «ذات‌گرایی جدید» چه فعالیت‌هایی تاکنون داشتید؟

نخست تأثیرگذارترین کتاب این جریان در عرصه علوم طبیعی، یعنی ذات‌گرایی علمی (Ellis, Brian, Scientific Essentialism, Oxford, ۲۰۰۱) ، را مورد ترجمه و پژوهش قرار داده و در شرف چاپ قرار داده‏ام. دوم تأثیرگذارترین کتاب این جریان در عرصه علوم انسانی و علوم اجتماعی، یعنی انسان‎گرایی اجتماعی، مابعدالطبیعه جدید (Ellis, Brian, Social Humanism, A new metaphysics, Routledge, ۲۰۱۲)، را در دست ترجمه و پژوهش دارم. همچنین مقاله‎ای تحت عنوان «ذات‎گرایی جدید در فلسفه علم معاصر (جریانی مهم اما ناآشنا در ایران معاصر)» را در نشریه «ذهن»، شماره ۷۴، تابستان ۱۳۹۷، منتشر ساخته‎ام. این مقاله را به همراه ترجمه شش مقاله جدید مربوط به جریان ذات‎گرایی جدید تحت عنوان «ذات‌گرایی جدید در فلسفه علم معاصر» در شرف چاپ دارم. در پی بازسازی معرفت‎شناسی ذات‎گرایی جدید، تحقیق «واقع‎گرایی در علوم انسانی اسلامی» را در شرف چاپ، و تحقیق «ذات‎گرایی جدید و حدود تأثیر دین بر علوم» را در دست تحقیق دارم. (ناشر همه این آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است.) چندین مقاله تألیف شده نیز دارم که برخی محدودیت‌ها مانع انتشار آن‎ها است.

*فکر می‎کنید در جهت اشاعه و بازسازی جریان «ذات‎گرایی جدید» چه اقداماتی باید در عرصه علمی کشور صورت پذیرد؟

جریان «ذات‎گرایی جدید» جریان واقع‌گرایانه ‏ای در مقابل تقریباً کل فلسفه‌ها، فلسفه‌علم‎ها و فلسفه‌های علوم انسانی غیرواقع‎گرایانه معاصر است. ضرورت دارد خود پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سایر مراکز آموزشی و پژوهشی مرتبط با فلسفه، فلسفه‌علم و فلسفه‌های علوم انسانی در جهت شناسایی، بازسازی، و بهره‌برداری از این جریان سرمایه‎گذاری‎های علمی و مالی  بالایی را معمول دارند. در این ‌صورت می‎توان امیدوار بود که بخش اعظم مجامع علمی و آکادمیک کشور بتوانند خود را از ناواقع‌گرایی رها سازند.