اسدی نسب: اسلامی‌سازی علوم انسانی تاکید رهبر معظم انقلاب است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همایش ملی المیزان و علوم انسانی اسلامی به همت پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه، مهرماه جاری در تهران و قم برگزار خواهد شد و در راستای این همایش به مصاحبه با اعضای هیأت علمی پژوهشگاه با محوریت مبانی علوم انسانی اسلامی پرداخته‌ایم. در ادامه متن کامل گفت‌وگو با حجت‌الاسلام دکتر محمدعلی اسدی‌نسب، عضو هیأت علمی گروه قرآن‌‌پژوهی پژوهشگاه در این خصوص  از منظرتان عبور خواهد کرد:

*چرا در قرون گذشته علم دینی مطرح نبوده است؟

روزگاری ممالک اسلامی دارای تمدنی درخشان بودند؛ مسلمانان بر اساس تعالیم قرآنی درباره علم، به دانش‌های روز مسلط و از آنها در کنار آموزه‌های وحیانی بهره می‌بردند؛ میان علوم مختلف اعم از تجربی و و غیر تجربی، طبیعی و یا انسانی با علوم وحیانی تباینی نمی‌دیدند؛ تنها ملاک را، کشف واقع می‌دانستند آنان منشأ همه علوم حقیقی را بر اساس آموزه‌های قرآنی خدا می‌دانستند و از این حیث به وحدت ارگانیک میان علوم معتقد بودند؛ اما بر اثر عواملی چند از جمله حاکمیت ناشایستگان بر کشورهای اسلامی، هجوم بیگانگانی مانند مغول و …، این تمدن گران‌سنگ رو به افول و ویرانی نهاد؛ در دوره طولانیِ غفلت مسلمانان، علوم تجربیِ دنیاگرایِ مادی و سکولار مغرب زمین پدید آمد و بارشد فوق العاده‌ای همه جوانب حیات مادی غربیان را تحت تأثیر خود قرارداد و نتایج شگفت‌آوری در عرصه علوم طبیعی از خود باقی گذاشت؛ و پس از آن علوم انسانی را نیز تحت سیطره گرفت و همان روش تجربی را در عرصه این علوم توصیه کردند؛ یکی از نتایج این تحولات آن شد که آموزه‌های وحیانی که عموما غیر تجربی بودند رها یا مسکوت گردیدند و علم سکولار را بر آنها حاکم گردانیدند.

*چگونه شد که بین علوم دینی و علوم انسانی جدایی افتاد؟

در ممالک اسلامی به علت وجود حاکمان بی‌لیاقت از سویی و حاکمیت دیانت منهای سیاست، بر اذهان برخی از فعالان اجتماعی از سوی دیگر و عدم درک حقیقت و لوازم آنچه که در غرب واقع شده است، چشم بسیاری در برابر تمدن نوین غربی، خیره گشت و مسلمانان بسیاری، آنچه را که خود داشتند وا‌نهادند و فراموش کردند و یا به دیده تحقیر نگریستند؛ متولیان امور نیز از احیا و یا بازسازی آن نا‌امید گشتند، بدین علت عموم کسانی که می‌باید در مقابل هجوم فرهنگ بیگانه کاری می‌کردند؛ خود خریداران مشتاقی برای فرهنگ غرب شدند؛ و علاوه بر تمایل شدید حاکمان به فرهنگ بیگانگان، روشنفکران نیز به چنین وضعی گرفتار شدند و تقرب به فرهنگ غربی را برای خود افتخار می‌دانستند؛ به طوری که عموم روشنفکران دوره مشروطه به از خودبیگانگی گرفتار شدند و می‌پنداشتند چونان آب قلیلِ آلوده‌ای‌اند که با وصل به غرب به پاکی و نظافت می‌رسند؛ افرادی مانند تقی‌زاده برآن بودند که از سر تا پا باید انگلیسی شد.

*رگه‌های علم دینی چگونه پدید آمد؟

برخی از رهبران دینی به تدریج به عمق فاجعه پی‌بردند ولی در ابتدا به علت فقدان طرحی برای تغییر بنیادین در عرصه رابطه علم و دین، نتوانستند در برابر تمدن مادی خیره‌کننده غرب، طرحی مبتنی بر مبانی دینی، شفاف و کارآمد ارائه دهند و از حرکت‌های سیاسی و مجاهدت‌ها و حرکت‌های انقلابی نیز چندان ثمره‌ای حاصل نشد گرچه عبرت‌های فراوان کسب گردید که برای آیندگان مفید افتاد.

عواملی چند مانند: حضور قدرت‌های غربی در منطقه، بحران فلسطین، وجود حکومت‌های فاسد غرب‌گرا و غیرمردمی، شکست الگوهای غیراسلامی، احساس سرخوردگی، تحقیر تاریخی، و نیز تلاش شخصیت‌های بزرگ فکری و جهادیِ جریان ساز اسلامی، سبب بیداری اسلامی و بازگشت به هویت اسلامی گردید؛ این بیداری عمیق اسلامی در میان مسلمانان سنی و شیعه به حرکت خود ادامه داد تا در جهان شیعه، منجر به ظهور دو شخصیت مهم در جهان شیعه شد؛ یکی امام خمینی به عنوان یگانه رهبر سیاسی برای اجرای اسلام ناب و دیگری علامه طباطبائی به عنوان مهمترین شخصیت نظریه‌پرداز در تمامی علوم اسلامی؛ با ظهور این دو شخصیت، مبارزه با غرب‌گرایی و فرهنگ بیگانه بسی عمیق و راهگشا و دارای طرح و برنامه‌ای مبنانگر شد که می‌توانست در عین دارا بودن هویتی اسلامی، بدیلی برای فرهنگ غرب و الگویی برای طالبان تحول بر اساس اسلام شود. یکی از نتایج مهم تلاش‌های این دو شخصیت بزرگ، تربیت شاگردانی شد که علاوه بر دارابودن علم و عمل لازم، توان ارتباط با اقشار فرهیخته دانشگاهی و حوزوی را پیدا کردند؛ اینان توانستند کمک کنند تا طیف گسترده‌ای از جوانان انقلابی و متعهد به ارزشهای بنیادین اسلامی تربیت شوند و این جوانان با ارتباط با اقشار دیگر مردم به بیداری آنان کمک نمودند و ایشان را در صف انقلاب به رهبری امام خمینی(قدس سره) سوق دادند تا آنکه به انقلاب اسلامی شکوهمند ۵۷ ختم شد و همه عرصه‌ها را عملا فراگرفت.

*چگونه انقلاب اسلامی ایران سبب طرح و شکوفایی مباحث مربوط به اسلامی سازی علوم انسانی شد؟

محور اصلی انقلاب اسلامی وجهه دینی و فرهنگی آن بود و لازم بود تحول عمیق فرهنگی حاصل آید و در نتیجه مراکز علمی و فرهنگی و در رأس آنها دانشگاه‌ها متحول می‌شدند و از وابستگی به غرب نجات پیداکنند؛ درهمان زمان که دانشگاه‌های کشور از دید بزرگان نظام، نیازمند تحول اساسی بودند گروه‌های انحرافی پدید آمدند و در دانشگاه‌ها نفوذ کردند، در نتیجه برخی از این مراکز جولانگاه گروهکهای ضد انقلاب شدند و بسیاری از اساتید سکولار، غیر انقلابی و غیر مکتبی در مراکز دانشگاهی، مشغول کارهای حزبی و سیاسی بودند؛ ایشان نه تنها با انقلاب همراه نبودند که مانع تحقق آرمانهای بلند اسلامی نیز بودند، تعطیلی دانشگاه تبریز به علت برهم زدن سخنرانی یکی از مسؤلان نظام، جرقه‌ای شد برای تعطیلی دانشگاه‌ها تا از نظر فضای علمی و اسلامی و مواد آموزشی با انقلاب همسو و تبدیل به دانشگاه‌ها اسلامی شوند؛ در این میان با اینکه شاید اندیشمندانی بودند که می‌گفتند دانشگاه‌ها از بنیان بر علوم غربی سکولار بنا شده‌اند و فارغ التحصیلان چنین مراکزی محصولی متناسب با مواد آموزشی خود تولید می‌کنند و آثاری نامتجانس با انقلاب خواهند داشت که  باید با تعطیلی آنها طرحی نو درانداخت و علوم را با رویکردی اسلامی بنیاد نهاد اما چون فاقد طرح و برنامه و پشتوانه علمی لازم بودند گاهی به افراط و زمانی به تفریط می‌گراییدند و از این گذشته مواد و متون لازم و اساتید مناسب هنوز فراهم نشده بود.

*از منظر شما تعریف علوم انسانی اسلامی چیست؟

علوم انسانی اسلامی «مجموعه‌های معرفتی حاصل از گزاره‌هایی نظام‌مند و برخاسته از همه منابع شناخت مورد تأیید عقل، مرتبط با ماهیت فرافیزیکی انسان در عرصه گزاره‌های توصیفی اسلام (در راستای چگونگی، علل و پیامدهای صفات روحی و  فعالیت‌های ارادی انسان اعم از ذهنی و رفتاری در سطح فردی و اجتماعی به منظور شناخت، پیش‌بینی) و عرصه توصیه‌ای (در  مسیر هدایت، مدیریت انسان و جامعه بشری به سوی کمالات معنوی مورد نظر اسلام)» می باشد؛ اسلامی سازی این علوم در دو دهه گذشته مورد عنایت رهبری معظم انقلاب بوده و بر تحقق آن به طور مکرر اصرار ورزیده‌اند؛ تا جایی که در مهر ۸۸ در جمع بانوان قرآن پژوه، یکی از محور‌های مهم قرآن پژوهی را، استخراج مبانی علوم انسانی از قرآن دانستند و تأکید کردند: «اگر این کار انجام شود پژوهشگران با استفاده از مبانی قرآنی و همچنین استفاده از برخی پیشرفتهای علوم انسانی، می‌توانند بنای رفیع و مستحکمی را از علوم انسانی بر پایه آموزه‌های قرآنی بنا‌نهند» چرا که قرآن کریم مرجع حل تمامی چالش‌های نظری و عملی، دنیوی و اخروی، در ابعاد فردی، اجتماعی، داخلی و جهانی است و هر امری که به شکلی مرتبط به هدایت انسان باشد و در سعادت یا شقاوت آدمیان تأثیری در برداشته‌باشد ناگزیر قرآن تبیان آن است که باید با فرایندی اجتهادی توأم با  استنطاق آیات قرآنی، چنین علومی را با تأسیس یا تهذیب بنا نهاد.

*سهم پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در راستای تحقق رهنمود‌های رهبری چگونه است؟

در تحقق ‌توصیه‌های رهبری، برخی از مراکز و محافل علمی اسلامی همت خویش را صرف تأسیس علوم انسانی اسلامی گذاشتند؛ یکی از این مراکز مهم در کشور، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که در این زمینه ده‌ها کتاب و صدها مقاله علمی منتشر نموده است. اما این فرایند همچنان باید پیگیری شود تا از رهیافت و مداقه صاحب‌نطران، ابعاد گوناگون اسلامیت این علوم دقیق‌تر و عمیق‌تر و با متون و مبانی دینی سازگارتر شود و به تدریج  شکوفایی و بالندگی لازم را بیابندو به کمال برسند.

*چگونه می‌توان علوم انسانی اسلامی بر پایه آموزه‌های قرآنی داشت؟

به شکل مختصر باید گفت:  قرآن کریم  به مقتضای نسبتی که با حقیقت انسان و کمال ابدی او دارد، در صدد اصلاح همه جانبه فرد و جامعه و رساندن همگان به کمال حقیقی است از این رو  مهم‌ترین منبع کشف نظریه‌های اسلامی در عرصه علوم انسانی است؛ چرا که قرآن مجید کتاب هدایت به سوی سعادت دنیا و آخرت انسان است و در برابر هر نظر، نظریه و مکتبی که در باب سعادت آدمیان نظری داشته باشد؛ موضعی خاص را دارا است؛ از‌این رو مفسران، جمله “تبیاناً لکل شئ” (نحل/۸۹) را به معنای بیان کننده تمامی آنچه انسان در مسیر هدایت و سعادت نیاز دارد، دانسته‌اند و این امری است که علوم انسانی سکولار نیز در قلمرو این‌جهانی مدعی تحقق آن است.

اهداف و محتوای قرآن کریم، حکایتگر همین نظر است زیرا سراسر قرآن به شکل مستقیم یا غیر مستقیم، دارای مسایلی است که در علوم انسانیِ غربی مانند سیاست؛ اقتصاد، روان شناسی، حقوق نیز طرح شده است و از نظر مبانی و محتوا نمی‌توان بین آنها جمع نمود و به هردو گروه ملتزم شد و چنین امری می‌طلبد که برای صحت پسوند اسلامی آنها، از حیث مبنا و مسائل تهذیب شوند و یا از نو تأسیس گردند؛ تا این علوم را علوم انسانی اسلامی نام نهیم.

اگر این روند را از منظر قرآن کریم پیگیری نماییم یکی از شیوه‌های مؤثر، استنطاق آثار قرآنی مفسران ‌بزرگ است؛ مهمترین اثر تفسیری که در همه آموزه‌های اسلامی از جمله علوم انسانی اسلامی، مرجع و کارآمد شمرده می‌شود؛ تفسیر شریف المیزان، نگارش علامه سید محمدحسین طباطبایی می‌باشد؛ تفسیر بی‌نظیر او در حقیقت دائرهالمعارفی عمیق در عرصه‌های مختلف آموزه‌های اسلامی است که بر اساس علوم مرتبط عصر با قلمی رسا و توانمند توأم با اخلاصی برخاسته از قلبی برخوردار از هدایت قرآنی بر اساس نیازهای جوامع اسلامی به رشته تحریر درآمده است.

از این رو گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه، موظف به انجام همایشی با عنوان المیزان و علوم انسانی و ارائه مجموعه مقالاتی در همین زمینه شد. گرچه در المیزان عنوانی با چنین نامی نمایان نیست اما مطالب فراوان و راهگشایی در این تفسیر دیده می‌شود که با توضیح و بررسی آنها می‌توان  در حوزه فلسفه علوم انسانی و مسائل مختلف آن نکات مهمی را کشف نمود که وقتی در موضوعات علوم مربوطه مورد عنایت قرار‌ گیرند آنچه حاصل می شود علوم انسانی اسلامی خواهد بود.