زیارت عاشورا الهام بخش عرفان مقاومتی

نهضت حسینی اُسوه عرفان مقاومتی
(قسمت چهارم/ زیارت عاشورا الهام بخش عرفان مقاومتی)

نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛

“زیارت عاشورا” یکی از منابع نغز و پرمغز عرفان مقاومتی و مقاومت عرفانی است، زیارتی که در آن از عناصری مانند:۱. معرفت ۲. معیت ۳. سنخیت۴. عندیت ۵. برائت درهم تنیده و ترکیب منطقی و کارآمد شده اند، همانگونه که در فرازی از فرازهای زیارت عاشورا می خوانیم: “فَاَسْـاَلُ اللّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِیائِکُمْ، وَ رَزَقَنِـى الْبَرائَـةِ مِنْ اَعْدائِکُـمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ، وَ اَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ”(و درخواست کنم از خدائى که‏ مرا گرامى داشت بوسيله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزيم کند بيزارى جستن از دشمنانتان را به اينکه قرار دهد مرا با شما در دنيا و آخرت و پابرجا دارد براى من در پيش شما گام‏ راست و درستى (و ثبات قدمى) در دنيا و آخرت) در این فراز طلب کرامت و رزق معرفت “به” امام حسین(ع) و دوستانش، معیت “با” امام و دوستانش در دنیا و آخرت از خدای متعال شد و درخصوص پابرجا و ثبات قدم راستی و درستی داشتن در دنیا و آخرت با تعبیر”نزد” آمده است و در این میان بعد از “تولی” سخن از “تبری” با تعبیر “از” دشمنان امام حسین(ع) نیز به میان آمد تا نشان دهد که انسانها با توجه به عنصر تولّی یا جاذبه و تبرّی یا دافعه از چهار حالت خارج نیستند:

۱. جاذبه دارند و دافعه ندارند ۲. دافعه دارند و جاذبه ندارند ۳. نه جاذبه دارند و نه دافعه ۴. هم جاذبه دارند و هم دافعه که تنها گروه چهارم از اعتدال مزاج و تعادل منطقی در تعالی وجودی و رشد حقیقی برخوردارند، گروه سوم انسانهای خنثی و بی تفاوت و در نتیجه بی اثر هستند و گروه اول و دوم نیز از جهتی دارای نقص وجودی اند. بنابراین هرکدام از واژه های “به”، “با”،”نزد” و “از” کاربرد و معناداری خاص به خود را دارد و گروه چهارم در سایه معرفت، معیت و محبت و برائت هماره رو به کمال نوعی خود هستند و”مقاومت” در هر چهار عنصر یاد شده از الزامات سلوکی در تمامی مراحل سبک زندگی آنان هست. بدین سان است که چنین انسانهای سالک صادق کوی حق تعالی از زمره کسانی اند که تقرب به اباعبدالله(ع) و دوری جستن از دشمنان آن امام که دشمن اسلام ناب و خط محمد و آل محمد(ص) هستند را بصورت ترکیبی در شخصیت وجودی خود جمع کرده اند که در فراز ذیل قابل درک و مشاهده هست: ” بَرِئْتُ اِلَى اللّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلیِّکُمْ، وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَ بِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ. اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَـنْ عـاداکُمْ”( بيزارى جويم‏ بدرگاه خدا و به پيشگاه شما از ايشان و تقرب جويم بسوى خدا سپس بشما بوسيله دوستيتان و دوستى‏ دوستان شماو به بيزارى از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان) جنگ با شما و به بيزارى‏ از ياران و پيروانشان من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد) و اینگونه زیستن و مردن، نیاز به مقاومت مستمر و بدون وقفه در تمامی مراحل زندگی و قبض و بسط های زیستاری است.

این دسته از انسانهای عاقل و رشد یافته نیز مشرب زندگی آنها مصداق ترکیبی فراز ذیل می باشد:” اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِه وَ اِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَ اِلى فاطِمَةَ وَ اِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَ بِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ قاتَلَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْحَرْبَ، وَ بِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ، وَ اَبْرَاُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِه مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِکَ، وَ بَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَ جَرى فى ظُلْمِه وَ جَوْرِه عَلَیْکُمْ وَ عَلى اَشْیاعِکُمْ”( من تقرب جويم به درگاه خدا و پيشگاه رسولش و اميرالمؤمنين و فاطمه‏ و حسن و شما بوسيله دوستى تو و بوسيله بيزارى از کسى‏که با تو مقاتله کرد و جنگ با تو را برپا کرد و به بيزارى جستن از کسى که شالوده ستم و ظلم‏ بر شما را ريخت و بيزارى جويم بسوى خدا و بسوى رسولش از کسى‏که پی ريزى کرد شالوده اين کار را و پايه‏گذارى کرد بر آن بنيانش را و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پيروان شما) آنگاه سلم و حربشان فرازمانی و فراتاریخی است که در این فراز متبلور است:” اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ”( من تسليمم و در صلحم‏ با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قيامت) یعنی هرگز بی تفاوت نبوده و اهل انفعال نیستند، بلکه زندگی مکتبی و مسلکی داشته و ارزش ها و ضد ارزش ها، نمایندگان ارزشها و ضد ارزشها، مظاهر عدل و ظلم و حق و باطل در دائره زندگی آنها از تعریفی کاملا مشخص برخوردار است و آنان در متن زندگی خویش نسبت به آنها موضع شفاف و اقدام به هنگام و روشنی دارند که در نتیجه اهل مجاهدت و مقاومت هستند. لذا در حیات طیبه آنان”برائت” و “حرب” در کنار “ولایت” و “سلم ” قرار دارد تا حیات متوازن و زندگی متعادل را در تمامی ازمنه و امکنه، اعصار و امصار تجربه کنند. بدین جهت است که زندگی مومنانه و دیندارانه مبتنی بر:۱. آگاهی و عقلانیت ۲. عشق و مبارزه مداوم آنها واجد دو مولفه کلان است:

الف) “فَاَسْاَلُ اللّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهًا بِـالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السّلامُ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ”( پس می خواهم از آن خدائى که گرامى داشت مقام تو را و گرامى داشت مرا بخاطر تو که روزيم گرداند خونخواهى تو را در رکاب آن امام‏ يارى شده از خاندان محمد صلى اللّه عليه و آله خدايا قرار ده مرا نزد خودت آبرومند بوسيله حسين عليه السلام در دنيا و آخرت اى ابا عبداللّه)
ب) ” وَ اَسْاَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللّهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى (ثارِکُمْ) مَعَ اِمامٍ هُدًى (مَهْدىٍّ) ظاهِرٍ ناطِقٍ بِـالْحَقِّ مِنْکُمْ”( و از او خواهم که برساند مرا به مقام پسنديده شما در پيش خدا و روزيم کند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشکار گوياى [به حق‏] که از شما (خاندان) است و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى که شما نزد او داريد)
تا در پرتو دو مولفه یاد شده سراسر زندگی آنان تجلیگاه این فراز زیارت عاشورا باشد:” اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ”( خدايا قرار ده زندگيم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ‏ محمد و آل محمد)
و چه عرفانی در دو ساحت نظری و عملی بهتر از عرفانی که حیات و ممات عارف را با محمد و آل محمد علیهم السلام پیوند زند و در سرشت و سرنوشت آنان حقیقت محمدیه(ص) تقدیر شده و تحقق یابد و پیوند ناگسستنی و اتصال وجودی با امام حسین(ع) آن مصباح هدایت و کشتی نجات که حلقه وصل محمد مصطفی خاتم الانبیاء(ص) و امیرالمومنین آدم اولیاء الله(ع) با مهدی موعود موجود خاتم الاوصیاء(عج) است، متن زندگی سالک الی الله و عارف بالله باشد و با نام و یاد حسین(ع) به مکتب نبوی، علوی و مهدوی متصل شود.

پس:” اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ”( سلام بر تو اى‏ ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت، بر تو از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد اين زيارت را خداوند آخرين بار زيارت من از شما سلام بر حسين و بر على بن الحسين و بر فرزندان حسين و بر اصحاب و ياران حسين) اینگونه هست که استدعا و طلب دائمی اصحاب صراط مستقیم سلوک و ارباب شهود صادق و زمزمه ذات، ضمیر و زبانشان این است که:” اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ”( خدايا روزيم گردان شفاعت حسين‏عليه السلام را در روز ورود (به صحراى قيامت) و ثابت بدار گام راستيم را در نزد خودت‏ با حسين‏عليه السلام و ياران حسين آنانکه بی دريغ دادند جان خود را در راه حسين عليه السلام‏ ). در فرازهای متکثر اما منظومه ای زیارت عاشورا دانسته و یافتیم که جاذبه ودافعه جزء لاینفک دین شناسی و دینداری واقعی است و تولّی و تبرّی جانمایه دینداری و نشانه زیست مومنانه مسئولیت پذیرانه خواهد بود.

در مجموع به نظر می رسد مراحل هفتگانه: ۱. معرفت ۲. محبت ۳. تبعیت ۴. سنخیت ۵. معیت ۶. عندیت ۷. اتحاد با ولایت، مراحل سلوک تا شهود عارفانی است که اهل مقاومت در طی مراحل عرفانی و پیمودن مقامات معنوی تا نیل به فتوحات غیبی باشند واهل “مراقبت نفس” که بذر ولایت است را از آغاز تا انجام و فرجام سلوک رعایت می کنند و حقیقت یاد شده برای تبدیل شدن به واقعیت عینی تنها در پرتو عرفان مقاومتی و مقاومت عرفانی مَیسور و ممکن خواهد بود.