چرا اگر ماجرای غدیر نبود دین ناقص بود؟
نوشتاری از حجت الاسلام و المسلمین محمد عرب صالحی رئیس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه به مناسبت فرارسیدن عید سعید غدیرخم
مطابق آیه اکمال در آن روز (الیوم) “چهار جهت” جمع شده است. در این روز هم كافران مأيوس شدهاند؛ «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ»، و هم دين كامل شده؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم»، و هم نعمت خدا بر مردم اتمام يافته؛ «وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»، و هم خداوند آئين اسلام را به عنوان آئين نهايى مردم جهان پذيرفته و به آن رضایت داده است؛ «وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً».[۱] هر کدام از این جهات به تنهایی برای تبیین اهمیت یک روز کافی است چه رسد به اینکه در این آیه چهار جهت ویژه در توصیف این روز بیان نموده است که حکایت از اهمیت فوق العاده این روز دارد. برخی از مفسران دو جهت دیگر هم در اهمیت «آن روز» از آیه اصطیاد نمودهاند؛ یکی اینکه بر اساس «فَلا تَخْشَوْهُمْ» پس از این روز دیگر ترس از کفار معنا ندارد و دیگر اینکه عبارت «وَ اخْشَوْنِ» که در آن مسلمانان را امر به خشیت از خداوند نموده است؛ بدین معناست که مسلمانان باید خدا را در نظر گرفته، از این نعمت بزرگ الهی مراقبت نموده و به آن پشت نکنند.[۲] حال اگر روایتی هم در زمینه نزول آیه اکمال در شان ولایت حضرت امیر ع نداشتیم ویژگی های موجود در آیه بر هیچیک از احتمالاتی که اهل سنت بر شمردند جز ماجرای غدیر و ماجرای نصب ولایت صادق نبود.
توضیح اینکه مطابق آیه اکمال، کافران در این روز مأیوس شده و امید خود را بر پیروزی بر اسلام از دست دادند؛ یأس آنها از غلبه بر دین اسلام است و ناراحتی آنها هم از جانب دین اسلام است؛ «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ» آنها همه همشان خاموش کردن چراغ اسلام و نور خداوند است[۳]؛ و همواره در جنگ و قتال با مسلماناناند تا در صورت توان آنها را از دینشان منصرف کنند.[۴] و به گمراهی[۵] یا کفر[۶] بکشانند و نور اسلام را خاموش کنند[۷] و به غیر آن رضایت نمیدهند.[۸] آخرین امید آنها در رسیدن به این آرزو مرگ پیامبر و بدون متولی باقی ماندن دین او بود چرا که فرزند پسری نداشت تا بتواند که جانشیناش باشد و لذا از زمانی که پیامبر در مکه بود او را ابتر میخواندند.[۹] و پیامبر هم تا آن روز بهطور رسمی و عمومی جانشینی برای خود مشخص نکرده بودند؛ آنها امید داشتند که پس از پیامبر، اسلام با ضربات محکم و نهایی از میدان به در رود و یا به مرور زمان به فراموشی سپرده شود.[۱۰] در این صورت تنها چیزی میتواند امید آنها را به یأس بدل کند که بتواند قوت و بقای اسلام را تضمین نماید و بدیهی است که دین از جهت صرف تعلیم و تبلیغ احکام الهی به هر میزان که باشد نمیتواند بقای خودش را حفظ نماید.[۱۱] و پس از رحلت پیامبر، یأس و قطع امید کفار از این دین تنها با تشریع حکمی که متضمن بقاء و حفظ آن از نابودی باشد محقق خواهد شد.[۱۲] و آن این است که خداوند برای دینش متولیای نصب کند که بتواند بقای دین او را تضمین نماید. در این صورت است که دین از مرحله حدوث به مرحله بقا قدم میگذارد و از مرحله حامل شخصی به حامل نوعی که همواره همراه دین خواهد بود و بقا و استمرارش را تضمین خواهد کرد وارد شده است.[۱۳]
بنابراین دشمنان اسلام وقتى ديدند آن حضرت در روز هجدهم ذى الحجّه سال دهم هجرت، در صحراى غدير خم و در بين جمعيّت انبوه مسلمانان، عالمترين، قدرتمندترين، آگاهترين و نيرومندترين فرد جهان اسلام را به جانشينى خود انتخاب كرد، آرزوهاى خويش را بر باد رفته ديدند و تنها روزنه اميد آنها بسته شد و از نابودى اسلام مأيوس شدند. از سوی دیگر با انتخاب امام على عليه السلام، نبوّت ناتمام نماند، بلكه به سير تكاملى خود ادامه داد، زيرا امامت تكميل كننده نبوّت و در نتيجه باعث كمال دين است؛ بنابراين، خداوند با انتخاب على عليه السلام، به عنوان خليفه مسلمانان، دين خود را كامل كرد. [۱۴] اگر دین اسلام امر ولایت را نمیداشت کمالش تا زمان حضور پیامبر بود و پس از آن دچار نقیصه بود و با آمدن ولایت برای زمانهای پس از پیامبر تا روز قیامت این نقیصه برای همیشه رفع گردید و سایر واجبات الهی هم تنها با ادامه ولایت میتوانست تأثیر واقعی خود را ادامه دهد لذا نعمت ولایت خدا و رسولش هم با آمدن ولایت ائمه تمامیت پیدا کرد پس با این انتخاب، نعمتهاى پروردگار تكميل شد.
به گفته برخی از مفسران معاصر از آنجا که فریضه ولایت از سنخ سایر احکام شرعی نیست و تنها چنین فریضهای است که همه ترفندهای کفار را به هم ریخته و آخرین امیدشان را به یأس تبدیل میکند، نزول برخی احکام پس از حادثه غدیر تا زمان رحلت پیامبر با اکمال دین در این روز منافاتی ندارد؛ در حالی که اگر اکمال به معنای بیان همه احکام الهی بود نزول احکام پس از آن، با تعبیر اکمال منافات داشت.[۱۵]
و سرانجام اینکه، اسلام بدون امامت و رهبرى، يك دين جهانى فراگير و خاتم نخواهد شد، دين خاتم بايد همواره پاسخگوى نيازهاى مردم در تمام زمانها باشد و اين، بدون وجود امامى معصوم در هر زمان امكانپذير نيست و در نتیجه دچار نقص خواهد بود.[۱۶]
بنابراین بقای دین و صیانت اسلام، ثمره شجره طوبای امامت معصومان است که پیشوایان مذاهب غیر اثناعشری افتخار شاگردی آنان را داشتند و هرگونه ضعف در این زمینه که به امور علمی یا عملی اسلام اسناد داده میشود میوه تلخ تقدیم غیر معصوم بر معصوم و بهره نگرفتن از معارف وحیانی آنان است.[۱۷]
با این اوصاف جمله «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي …» ناظر بر كمال يافتن دين خدا در تشريع، و تماميت يافتن نعمت ولايت با نصب «اولى الامر» است؛ بدین معنا که امروز- كه همان روزى است كه كفار از دين شما مأيوس شدند- مجموع معارف دينيهاى كه به شما نازل كرديم را با حكم ولايت كامل كرديم، و نعمت خود را كه همان نعمت ولايت يعنى اداره امور دين و تدبير الهى آن است بر شما تمام نموديم، چون اين تدبير تا قبل از امروز با ولايت خدا و رسول صورت مىگرفت، و معلوم است كه ولايت خدا و رسول تا روزى مىتواند ادامه داشته باشد كه رسول در قيد حيات باشد، و وحى خدا همچنان بر وى نازل شود، اما بعد از در گذشت رسول و انقطاع وحى، ديگر رسولى در بين مردم نيست تا از دين خدا حمايت نموده و دشمنان را دفع كند، پس بر خدا واجب است كه براى ادامه تدبير خود كسى را نصب كند، و آن كس همان ولى امر بعد از رسول و قيم بر امور دين و امت و مصداق جمله: «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[۱۸] است. پس ولايت كه مشروع واحدى است تا قبل از امروز ناقص بوده و به حد تمام نرسيده بود، اما امروز با نصب ولى امر بعد از رسول، تمام شد. و وقتى دين خدا در تشريعش به حد كمال رسيد و نعمت ولايت تمام شد میفرماید که من چنین اسلامی را به عنوان دين براى شما پسنديدم؛ «رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً».[۱۹]
هانری کربن استاد فلسفه در دانشگاه سوربن فرانسه و مستشرق فرانسوی در گفتگو با علامه طباطبایی میگوید:
به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته است وبه طور مستمر و پیوسته ولایت را زنده و پابرجا میدارد. مذهب یهود نبوت را که رابطهای واقعی میان خدا و عالم انسانی است، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع میکند. همچنین مسیحیان در حضرت مسیح متوقف شدهاند. اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد(ص) توقف کرده و با ختم نبوت ایشان دیگر رابطهای میان خالق و مخلوق موجود نمیدانند. تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد ختمشده میداند، ولی ولایت را که همان رابطه هدایت و تکمیل میباشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده میداند.[۲۰]
دليل اهتمام به ولايت و نشانه مكمل دين بودن آن، روايات فراواني است كه ولايت و سرپرستي امّت اسلامي را اساسيترين ركن اسلام معرفي كرده و در تعليل آن ولايت را كليد بقيه اركان و والي را دليل و راهنماي آنها دانستهاند[۲۱]، چنانكه امام باقر(عليهالسلام) فرمود: اسلام بر پنج چیز بنا شده است؛ بر نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. زراره عرض کرد کدامیک از اینها افضل است؟ فرمود ولایت افضل است چراکه کلید آنهاست و والی دلیل و راهنما به سوی آنهاست.[۲۲] و یا روایتی که در آن امام باقر (ع) میفرماید اسلام بر پنج چیز بنا شده است بر نماز، زکات، روزه، حج و ولایت؛ و آنگونه که به ولایت ندا شده، به چیزی ندا داده نشده است. اما مردم چهار رکن را پذیرفتهاند؛ ولی این، یعنی ولایت را رها کردهاند.[۲۳]
در واقع در روز غدیر استمرار داشتن حکم رسالت پس از او توسط کسی که در قول و فعل مثل اوست ابلاغ گردید.[۲۴] مطابق برخی روایات پیامبر در این روز پس از آنکه سه بار آیه اکمال را تکرار کرده و بر مردم قرائت کردند، فرمودند: «با ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب توسط من دین خدا کامل، نعمتش تمام و رضایت الهی محقق گردید.»[۲۵] از این رو دیگر نباید زمینهای برای ترس از کفار و دشمن بیرونی وجود داشته باشد و چنین دینی که تا روز قیامت دارای حامل و حافظ نوعی است، طبیعی است که مورد پسند و مرضی خداوند هم خواهد بود. نتيجه اين كه، تفسير آيه شريفه به حادثه غدير، تنها تفسير قابل قبول است.[۲۶]
[۱] . مجلسی، بحار الأنوار(ط – بيروت)، ج۳۷، ص: ۱۵۶؛ و نیز ر.ک: صادقی تهرانی، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن، ج۸، ص: ۶۷.
[۲] . جوادی آملی، تسنیم، ج ۲۱، ص ۵۷۶.
[۳] . صف: ۹؛ «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»
[۴] . بقره: ۲۱۷؛ «وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا»
[۵] . آلعمران: ۶۹؛ «وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ»
[۶] . بقره: ۱۰۹؛ «وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ»
[۷] . توبه: ۳۲؛ «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»
[۸] . بقره: ۱۲۰؛ « وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ »
[۹] . کوثر: ۳؛ « إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ »
[۱۰] . اطيب البيان في تفسير القرآن، ج۴، ص: ۲۹۸.
[۱۱] . طباطبایی، المیزان، ج ۵، ص ۱۷۶.
[۱۲] . ر.ک: موسوی سبزواری، مواهب الرحمن في تفسير القرآن، ج۱۰، ص: ۳۱۱.
[۱۳] . طباطبایی، المیزان، ج ۵، ص ۱۷۶.
[۱۴] . مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص ۵۶-۵۷.
[۱۵] . جوادی آملی، تسنیم، ج ۲۱، ص ۵۸۶.
[۱۶] . مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص ۵۶-۵۷.
[۱۷] . جوادی آملی، تسنیم، ج ۲۱، ص ۵۹۰-۵۹۱.
[۱۸] . نساء: ۵۹؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»
[۱۹] . طباطبایی، المیزان، ج ۵، ص ۱۸۱.
[۲۰] . طباطبایی، شیعه؛ مجموعه مذاکرات با پرفسور هانری کربن، ص۳۱.
[۲۱] . جوادی آملی، تسنیم، ج ۲۱، ص ۵۹۸ و ص ۵۹۹.
[۲۲] . کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص: ۱۸؛ « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُني الإسلام علي خمسة أشياء: علي الصلاة و الزكاة و الحجّ و الصوم و الولاية. قال زرارة: فقلت: و أيّ شيء من ذلك أفضل؟ فقال: الولاية أفضل لأنّها مفتاحهنّ؛ و الوالي هو الدّليل عليهنّ. »
[۲۳] . کلینی، الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص: ۱۸؛ «أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هَذِهِ يَعْنِي الْوَلَايَةَ.»
[۲۴] . صادقی تهرانی، التفسير الموضوعى للقرآن الكريم، ج۷، ص: ۱۰۷.
[۲۵] . صدوق، الامالی، ص ۳۵۶؛ «… حَتَّى نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ- الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً فَكَرَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَلِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ إِنَّ كَمَالَ الدِّينِ وَ تَمَامَ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِإِرْسَالِي إِلَيْكُمْ بِالْوَلَايَةِ بَعْدِي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ.»
[۲۶] . مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص ۵۶-۵۷.