روایت‌پردازی‌های استاد مطهری از حجاب

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان؛‌ کرسی علمی ترویجی «روایت‌پردازی‌های استاد مطهری از حجاب» توسط گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی روز یکشنبه مورخ ۱۰ اردیبهشت‌ماه سال جاری برگزار شد.

در این کرسی علمی ترویجی؛ مهدی جمشیدی به عنوان ارائه دهنده، دکتر سارا طالبی دکترای ارتباطات، مدیرموسسه عالی حوزوی رفیعه المصطفی، پژوهشگر عرصه خانواده و ارتباطات و سطح چهار فقه خانواده، دکتر ابوالفضل اقبالی دکتری علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران، پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده و عاطفه صادقی پژوهشگر مطالعات فرهنگی و سیاسی جنسیت به عنوان ناقد حضور داشتند؛ دبیری علمی این نشست بر عهده حجت‌الاسلام دکتر مسعود اسماعیلی بود.

بنابراین گزارش؛‌ مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این کرسی علمی ترویجی با عنوان روایت‌پردازی‌های استاد مطهری از حجاب گفت: در طول طول دهه‌های دوره تاریخی پساانقلاب، همواره «حجاب، کم‌حجابی» به عنوان یک کنش فرهنگی در عرصۀ عمومی، وضع مسأله‌وار و فزاینده داشته است؛ چنان‌که در سال گذشته، این مسأله به لایه «حجاب، کشف‌حجاب» سوق یافت و معطوف به آن، یک چالش شبه‌اجتماعی و حادّ شکل گرفت و تهدیدها و دشواری‌هایی را تحمیل کرد.

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: از جمله سازوکارهایی که برای حل این مسألۀ دیرینه و گره گشوده‌نشده می‌توان در نظر گرفت تلاش برای «روایت حجاب و کشف‌حجاب» است؛ یعنی باید در کنار راهکارهای قانونی و حقوقی، به وادی «نظام معنایی» و «افق فکریِ» کنشگران اجتماعی این ساحت نیز وارد شد و در تصوّر و تلقّی آنها از حجاب،‌ کشف‌حجاب، «تجدیدنظر بینشی» ایجاد کرد. در این صورت، پایبندی به حجاب از متن از «تحوّل باطنی» و «انقلاب وجودی» برخواهد خاست و در امتداد آن، تغییرهای پایدار شکل خواهند گرفت.

وی ادامه داد: به‌بیان‌دیگر، اگر حجاب، کشف‌حجاب، «امر هویّتی» است و بازاندیشی‌های هویّتی، موجبات استحالۀ سبک زندگی اسلامی- ایرانی را فراهم کرده است، طریق اصلی و عمدۀ مواجهه نیز «تصرّف هویّتی» و «ساخت‌شکنی معنایی» در ذهنیّت و وجود کنشگران ضعف‌حجاب و کشف‌حجاب است. در این راستا، باید مجموعه‌ای از «روایت‌ها» و حتّی «نوروایت‌ها» از حجاب و کشف‌حجاب را ساخته‌وپرداخته کرد و به عرصۀ مباحثۀ جمعی و گفتگوهای غیرسمی وارد نمود. در این حال است که که با تکیه بر روایت‌ها و نوروایت‌ها، فضای گفتمانی جدیدی در بستر جامعه پدید خواهد آمد که دیگری‌هایش را به حاشیه سوق می‌دهد و کج‌روایت‌های‌شان را رقیق می‌کند.

جمشیدی خاطر نشان کرد: بخش بزرگی از کنشگران ضعف‌حجاب و کشف‌حجاب بدین تریتب در عالم هویّتیِ نوظهور، به خودفهمیِ متفاوتی دست خواهند یافت و در سبک زندگی خویش، بازاندیشی خواهند کرد. در این روند، علامۀ شهید مرتضی مطهری که یکی از سرچشمه‌های اصیل تفکّر اسلامی و انقلابی است، می‌تواند نقش «اندوختۀ روایتی» را ایفا کند و چشم‌اندازهای توصیفی و ادارکی متنوّعی را در اختیار ما قرار بدهد. مسألۀ این مطالعه نیز یافتن و بازپرداختن این روایت‌ها است؛ به‌طوری‌که برای ایجاد تحوّل فرهنگی در دورۀ کنونی، کارساز و پیش برنده باشند.

روایت های استاد مطهری از حجاب 

وی خاطر نشان کرد: روایت‌هایی می‌توان از آثار مرتضی مطهری استخراج یا استنباط کرد، عبارتند از:

اوّل. روایت حجاب در چهارچوب دوگانۀ «پرده‎‌نشینی، پوشش» که تعبیر پوشش را بر تعبیر حجاب، ترجیح می‌دهد و حجاب را از انگارۀ «پرده‌نشینی زن» و «منع حضور در عرصۀ اجتماعی» خارج می‌سازد، بلکه حجاب را به عنوان حلقۀ مکمّل کنشگری اجتماعیِ زن تعریف می‌کند.

دوّم. روایت حجاب در چهارچوب دوگانۀ «پاک‌دامنی، عفت» که در معنای تعبیر اسلامیِ «عفت»، تجدیدنظر می‌کند و آن را برخلاف روایت فارسی، به «پاک‌دامنی» فرونمی‌کاهد و منحصر نمی‌کند، بلکه افزون‌براین، پاک‌زبانی و پاک‌چشمی و پاک‌بدنی و پاک‌نیّتی و … را نیز در دامنۀ اصطلاح عفت می‌گنجاند.

سوّم. روایت حجاب در چهارچوب دوگانۀ «هوس، عشق» که با رویکردی همدلانه و جوانانه، پیدایی عشق را به عفت و نمودهای آن همچون حجاب نسبت می‌دهد و کم‌حجابی و کشف‌حجاب را از قبیل هوس می‌شمارد که عشق‌سوز و هوس‌ساز هستند و عواطف حقیقی و احساسات خالصانه را زائل می‌کنند.

چهارم. روایت حجاب در چهارچوب دوگانۀ «میل فرد، مصلحت جامعه» که از تقدّم «حقوق جامعه» بر «حقوق فرد» دفاع می‌کند و در عین این‌که فرد را منهدم و مستحیل نمی‌سازد، امّا جامعه را از لحاظ حقوقی، اصل می‌انگارد؛ چه در حقوق مادّی و چه در حقوق معنوی. در این رهیافت، استقرار ارزش‌های الهی بر جامعه، «مهم‌ترین حقوق‌ترین معنویِ جامعه» است که هیچ‌گاه میل فرد، مجاز نیست آن را نادیده بگیرد. افزون بر این، «آزادی معنویِ» خود فرد نیز جدّی و تعیین‌کننده قلمداد می‌شود. پس در این رهیافت، دو قید برای آزادی فرد در نظر گرفته شده است.

پنجم. روایت حجاب در چهارچوب دوگانۀ «اشباع میل، عطش میل» که بر اساس انسان‌شناسی اسلامی، انسان را داری امیال و خواسته‌هایی می‌داند که هرچه بیشتر برآورده شوند، اقناع نخواهند شد، بله جوشش و هیجان بیشتری را تولید خواهند کرد و موجب طغیان مهارنشدنی خواهند شد. پس این‌گونه نیست که آزاد گذاشتن میل، به «عادی‌سازی» آن منجر شود.

ششم. روایت حجاب در چهارچوب دوگانۀ «شیء‌وارگی، شخصیّت‌مندی» که حجاب را حافظ و حامی «هویّت انسانیِ زن» می‌شمارد و کم‌حجابی و کشف‌حجاب را موجب تبدیل‌شدن زن به «شیء مصرفی». در جامعۀ مردسالار، از برهنگی زن دفاع می‌شود و زن تشویق می‌شود که بدن خویش را به مردان بنمایاند تا همچون شیء، هرچه بیشتر مصرف شود. دراین‌حال، زن از شخصیّت انسانی تهی می‌شود و در عرصۀ عمومی، به‌مثابه «کالای جنسی» و «شیء لذیذ» به او نگاه می‌شود.

هفتم. روایت حجاب در چهارچوب دوگانۀ «نظام سرمایه‌داری، انتخاب شخصی» که استدلال می‌کند در پشت‌صحنۀ برهنگی و خودنمایی زنان در عالم تجدّد، نظام سرمایه‌داری قرار دارد که می‌خواهد به واسطۀ زن، نوعی «صنعت جنسی» معطوف به مصرف فرهنگی از قبیل پوشش و هنر و … برای خود پدید بیاورد؛ چنان‌که حمایت نظام سرمایه‌داری از آزادیِ زنان نیز ریشه در محاسبه‌های مادّی و منفعت‌اندیشانۀ او داشت. پس واقعیّت اجتماعی، از متن خود جامعه نجوشیده و اقتضای طبیعی و فطری آن نیست، بلکه دست‌های پشت‌پرده، ذائقه‌سازی فرهنگی می‌کنند و حُسن و قبح می‌آفرینند.