آیا اقتصاد ایران بعد از چهل سال سامان خواهد گرفت؟

چرا پای اقتصاد ایران بعد از چهل سال از انقلاب، همچنان می لنگد و اقتصاد، چشم اسفندیار ایران شده است؟
آیا اقتصاد ایران بعد از چهل سال سامان خواهد گرفت؟
نوشتاری از حجت‌الاسلام و المسلمین محمد عابدی عضو هیأت علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه

ساختار نوین اقتصاد ایران در دوران پهلوی با مهندسی غربی ها بنیان نهاده شد. اقتصاد خود بنیاد ایران(با همه ضعف‌ها افول‌هایش) از هم پاشید و اقتصاد تک محصولی، اقتصاد رانتی، اقتصاد متاثر از تصمیمات نظام سلطه اقتصادی و …، خود را بر ساختار اقتصاد ایران تحمیل کرد. ایران در ۱۳۵۷ انقلاب سیاسی بزرگ و خیره کننده ای برای نابودی ساختار سیاسی و ساختار قدرت را تجربه کرد؛ اما دست کم مانند دیگر ابعاد انقلاب که نصف و نیمه در ایران مطرح شد( انقلاب فرهنگی؛ انقلاب …..) گویا حتی به ذهن کسی نرسید که نیازمند «انقلاب ساختاری در بخش اقتصاد» نیز هست.

تشکیلات هایی مانند بسیج اقتصادی، جهاد سازندگی و….. امروزه قرار گاه های خاتم الانیا و …هر چند در حذف میدانی برخی فاصله‌ها و شکاف‌های اقتصادی و بحران‌های ناکارآمدی اقتصادی ساختار موجود(در کنار مسئله تحریم ها و…)، موفق بودند و اساسا برای همین کار نیز طراحی شدند، اما جای خالی انقلاب در ساختار اقتصادی همچنان تا به امرورز باقی است.

در چهل سال گذشته به اذعان رهبر انقلاب هر چند کارهای بزرگی صورت گرفته ولی همچنان پای عدالت اقتصادی چه رسد به عدالت اجتماعی می لنگدو و ایران همچنان تشنه انقلاب ساختاری در اقتصاد است. اقتصاد مقاومتی؛ اقتصاد انقلابی؛ اقتصاد عدالت محور و…همگی جزء کدهایی بودند که رهبر انقلاب در سی سال گذشته بارها و بارها برای مسئولان ونخبگان تکرار کرده اند ولی گویا تنها کسانی که این نداها و کدها برایشان رمز گشایی نشده است همین مسئولان و نخبگان هستند.

سوگمندانه (و به رغم همه تلاشها) تاکنون ساختار مناسب برای اقتصاد ایراین اسلامی طراحی و اجرا نشده است و از همان آغزا انقلاب به سطوحی از رفرمها و اصطلاحات ضروری و سطحی و روبنایی که نیاز روز نیز بود بسنده شد. جنگ هشت ساله؛ فرصت تولید دانش قرآن بنیان واسلام بنیان اقتصاد را به ما نداد و دولت‌ها در دروان سازندگی به ناچار به اکل میته از آموزه ها و دستاوردهای دانشی نظام اقتصادی موجود پرداختند که تکنوکرات‌ها و لیبرالها به عنوان تنها بضاعت علمی شان به خورد دولت سازندگی می دادند.

این دوره و دوره های بعد عوارض این توصیه های اقتصاد دانان لیبرال و نولیبرال در قالب‌هایی چون سرمایه داران نوکیسه؛ طبقه جدید اشرافی، شکاف‌های وحشتناک و ناسازگار با آمانهای انقلاب سیاسی؛ ترویج اباحه گری؛ ثروت اندوزی و احتکار سرمایه ها در دست عده ای معدود، ظهور غول‌های اقتصادی وابسته به قدرتهای اجرایی و…خود را نشان داد. به تدریج نوکیسگان و برخورداران امروز که خود را وامدار سیاست مدیران دیروز می دیدند پای خود را از اقتصاد به سمت گلیم های سیاست، فرهنگ و حتی مذهب دراز کردند؛ حیات خلوتهیا متعددی برای سیاست مداران به وجود آوردند؛ در سرنوشت آنها در انتخابات مختلف توانستند ادای دینی بکنند و خلاصه شاهد دوران بحرانهای فرهنگی، و نفوذ اشرافیت در ساختارهای قدرت بودیم.

هر چند می توان امیدوار بود که با مدیریت جدید سیاسی، بخشی از مشکلات سابق درمان شود، اما واضح است که تا ساختارهای اقتصادی ایران، اسلامی و قرآنی نگردد، تا رویکرد انقلابی، مقاومتی، جهادی بر ساختار و بدنه نرم افزاری و اندیشگی اقتصاد حاکم نگردد و تا انقلاب اقتصادی به معنای واقعی مطالبه عمومی مردمی نشود، تغییری بنیادین در این عرصه رخ نخواهد داد. و در کمال شگفتی همچنان شاهد بی اختیار تخریب های پایدار نسخه های لیبرالی و نولیبرالی بر اقتصاد ایران خواهیم بود. در چنین تصویری از فردا، نمی توان به آینده اقتصاد ایران، به صورت بنیادین و پایدار دل خوش کرد. بله. واقعیت گرایی اقتضا می کند قدردان تلاش‌های دولت موجود باشیم که هستیم ولی واقعیت بزرگ تر این است که ایران اسلامی تشنه اقتصاد قرآن بنیان و متناسب با ماهیت انقلاب سیاسی خود است که برخاسته از بنیان‌های اعتقادی و معرفتی قرآنی بود و اگر این دولت نیز در کنار اداره روزمره امور ونجات ایران از بحران فعلی، بخشی از نیروی خود را صرف بسترسازی و اجرایی نمودن و مهندسی مسئولانه «مسئله تولید اقتصاد اسلامی، ایرانی» نکند و جایگاه و نسبت خود با انقلاب اقتصادی را درک نکند و دیگر قوا را به دنبال خود در مسیر تحقق انقلاب اقتصادی نکشاند، ایران و ایرانی همچنان در عطش ساختار اقتصادی متناسب با مکتب ونظام اندیشگی و بومی خود خواهد سوخت. البته بدیهی است انقلاب اقتصادی اقتضائات خاص خود را دارد و همچون انقلاب سیاسی به صورت خیابانی و … در چارچوب زمانی محدود و با سرعت و….محقق نمی شود و نیازمند الزامات خاص خود در بخش نرم افزاری و تولیدات دانشی و….است.