به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر محسن ردادی عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه در مورد انتخابات ریاست جمهوری که در پیش است به گفت وگو با روزنامه جوان، پرداخته است که در ادامه می خوانید.
پیش از آغاز بحث بفرمایید امید و امیدآفرینی به چه معناست؟
اسنایدر، شاید مهمترین نظریهپرداز در حوزه امید باشد که البته از منظر روانشناسی امید را تعریف کرده ولی در حوزه اجتماعی و سیاسی نیز از آن استفاده کردند. اسنایدر معتقد است امید به معنای وجود راههای متعدد است به این معنا که اگر قرار است ما به هدفی برسیم و آن هدف به هر دلیلی مسدود و غیرقابل دسترس میشود، من بتوانم راه دیگری پیدا کنم تا به آن هدف برسم. پس امید به معنای وجود راههای متعدد برای رسیدن به هدف است و ناامیدی نیز به این معناست که من یک راه را به سمت هدف ترسیم میکنم و در صورتی که این مسیر مسدود شود، راهی برای رسیدن به این هدف وجود ندارد.
خب حالا آقای رئیسی در مورد این ناامیدی چه کاری انجام داد و چطور طی سه سال موجب امیدآفرینی شد؟
مهمترین اتفاق این بود که ایشان با این شعار به قدرت رسید که ما قرار نیست همه چیز را از مسیر مذاکره، مسائل مربوط به تحریم و اینها پیگیری کنیم، بلکه ظرفیتهایی در داخل کشور وجود دارد که از طریق اینها میشود به آن اهداف رسید. زمینه آن هم این بود که هشت سال دولت قبل بهرغم زحمتهای صادقانهای که کشید، ولی ایده کلی آن ایجاد ناامیدی میکرد، چون ایدهاش این بود که فقط یک راه برای رسیدن به توسعه ایران وجود دارد و رئیسجمهورش میگفت از آب خوردن تا رشد اقتصادی همه از مسیر رفع تحریم میگذرد. وقتی یک مسیر ترسیم میکنید و واقعاً آن مسیر هم در اختیار خودت نیست و فقط میتوانید صادقانه مذاکره کنید و آماده دادن هر نوع امتیازی هم باشی برای اینکه مردم از وضعیت سختی معیشت خارج شوند، ولی طرف مقابل برای نصف دیگر مسیر با وجود صداقت شما و امتیازاتی که دادید، حاضر نباشد باز هم پایش را از گلوی مردم بردارد، در این صورت هیچ راه حل سیاسی نخواهید داشت و این موجب شد هشت سال ناامیدی عجیبی بر مردم حاکم شود. بخشی از نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مجلسی که بعد از آن دوران اتفاق افتاد و یک حدنصاب بسیار پایینی از مشارکت را شاهد بودیم، به این فضای ناامیدی بازمیگردد.
آقای رئیسی در برابر این روش ناامیدانه چه کرد؟
آقای رئیسی علاوه براینکه گفت ما این مسیر را ادامه میدهیم و حقیقاً نه زیر برجام زد و نه مذاکرات را متوقف کرد و حتی در این اواخر پیشرفت مذاکرات بیش از دولت قبل در حال جلو رفتن بود، ولی به اینجا بسنده نکرد و رویکرد به شرق خود را هم دنبال میکردند و به دنبال این بودند که ارتباط خود را به چین، روسیه، هند، بریکس و … افزایش دهند، از طرف دیگر به ظرفیت داخلی خیلی توجه کردند و این یعنی مسیرهای موازی گشودند و این معنای امیدآفرینی است.
بالاخره برخی هم معتقد هستند مردم در انتخابات نشان دادند که هنوز امید زیادی ندارند.
واکنش مردم را در انتخابات نباید نگاه کرد، چون ضربهای که به امید مردم وارد شد، موجب میشود ما طی چند دوره از کاهش مشارکت رنج ببریم. امید و اعتماد مردم را نه در نصاب انتخابات بلکه در حضور مردم در تشییع پیکر شهید رئیسی باید ملاحظه کرد که بالاخره یک امیدی ایجاد شد و مردم احساس کردند مسیری وجود دارد.
مؤلفههای امید در شهید رئیسی چه بود؟
چند مؤلفه امید ایشان در پیام رهبر انقلاب بازتاب داشت که عرض میکنم. شاید برجستهترین ویژگی شهید رئیسی این نکتهای باشد که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند و آن بحث اخلاق مداری است. ببینید کسی که میخواهد درکشور امیدآفرینی کند باید متعهد به اخلاق و مسائل اخلاقی باشد به این معنا که اگر وارد بحث و گفت وگویی شدم و به من ضربهای وارد شد، خودم را وارد مجادلاتی که آبروی خودم، دستگاه سیاسی و کشور را میبرد، نکنم به قول حضرت حافظ «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم» عیب ندارد که به من تیکه میاندازند، مسخره میکنند، تهمت میزنند یا حرفهایی دور از واقعیت نسبت میدهند، کمااینکه در مورد سواد ایشان و خیلی دیگر از موضوعات گفته شد، ولی ایشان پاسخی به این موضوع نداد و این ویژگی که ایشان داشت، حقیقتاً در میان دیگر رؤسای جمهور قبلی که همه آنها به نوعی خدمت کردند، بسیار نادر بود به خصوص از سال ۸۸ رؤسای جمهور و مقامات سیاسی در قدرت وارد این فضا شدند که چطور میتوانم جواب دندان شکن تری به رقیب بدهم و هیچ محدودیت اخلاقی هم برای خود قائل نیستم. اگر جایی لازم شد حرف منافقین که گفته بودند «آیت الله جلاد» را هم تکرار میکردند و هیچ منطق اخلاقی برای عمل خود قائل نبودند، فقط همین که بتوانم طرف مقابل را منکوب و تحقیر کنم، کفایت میکرد و این خیلی به امید و اعتماد مردم ضربه زد.
چطور چنین رفتاری به امید مردم ضربه میزند؟
در بحث سرمایه اجتماعی میگویند وقتی که سیاستمداران در سطح دستگاه سیاسی شروع میکنند با همدیگر با این لحن صحبت کردن، بیش از هرچیزی سرمایه اجتماعی کل حاکمیت پایین میآید، این را مثلاً در مورد ترامپ در امریکا گفتهبودند که وقتی ترامپ- کلینتون یا ترامپ- بایدن شروع میکنند به یکدیگر فحاشی کردن، سرمایه اجتماعی کل نظام امریکا را کاهش میدهند و به همین دلیل اخلاق مداری خیلی اهمیت دارد. وقتی مردم احساس میکنند این طرف دارد آن طرف را با بی اخلاقی تحقیر میکند و طرف مقابل هم برای اینکه کم نیاورد دو تا رویش میگذارد و تحویل حریف میدهد، مردم را ناامید میکند. پیش از آقای رئیسی این به آن میگفت فاسد، آن به این میگفت فتنهگر و آن یکی به این طرف میگفت بی سواد و این موجب میشد مردم همه این صفات را برای همه آنها قائل شوند نه اینکه مثلاً بگویند انسان خوب و قابل اعتمادی است که دارد افشاگری میکند، بلکه میگویند همه شما مانند یکدیگر بی اخلاق و ناکارآمد هستید و مجادلات هم هیچ فایدهای برای کشور نداشت.
رئیسجمهور شهید چگونه در برابر این بی اخلاقیها رفتار میکرد؟
آقای رئیسی این معادله را عوض کرد و گفت عیبی ندارد هرکسی هرچیزی میخواهد به من بگوید و دیدیم وقتی از جمله ناهار خوردید ایشان در احوالپرسی، تمسخرهایی آنچنان انجام دادند یا در خصوص لغزشهای زبانی دیگر، یکبار هم ایشان در صدد جبران و رسوا کردن حریف بر نیامد با اینکه میدانیم این افراد پر از نقطه ضعف بودند و ایشان کمترین نقطه ضعف را داشتند. اگر نقطه ضعفی بزرگتر از لغزش زبانی در مورد آقای رئیسی داشتند، روی آنها تمرکز میکردند، ولی، چون پیدا نمیکردند و آقای رئیسی، همسر و فرزندان ایشان زندگی پاکی داشتند و نمیتوانستند به اینها گیر بدهند، مجبور بودند به لغزش زبانی ایشان گیر بدهند. در حالی که کل طیفی که مقابل ایشان بود پر از ایراد بود، ایشان هیچوقت اقدام به چنین کاری نکردند و این کار به لحاظ اخلاق مداری بود و این کار موجب شد چرخه باطل به هم تهمت بزنیم تا ببینیم چه کسی دریدهتر است، چه کسی جواب دندان شکنندهتر میدهد یا چه کسی میتواند زخم کاری تری به طرف مقابل بزند، متوقف شود و وقتی متوقف شد و ایشان پاسخی نمیداد، موجب شد امید و سرمایه اجتماعی مردم بیشتر شود.
چطور چنین اتفاقی میتواند موجب شود امید و سرمایه اجتماعی مردم بیشتر شود؟
چون اگر ایشان شروع میکرد به پاسخ دادن این چرخه، ناامیدی بیشتر و بیشتر شکل میگرفت، ولی ایشان با این سکوت و ادامه ندادن به این جدالها موجب شد این چرخه ناامیدی متوقف شود و اگر امید هم آفریده نمیشود، حداقل ناامیدی بیشتر از این در جامعه مسلط نشود. از این جهت اخلاق مداری خیلی مهم است و خدا نکند در انتخابات ریاست جمهوری ما دوباره این میراث شهید رئیسی را کنار بگذاریم و دوباره شروع کنیم به همدیگر تیکه انداختن و آبروی یکدیگر را بردن که هیچ اثری جز بردن آبروی نظام ندارد و منجر به هیچ اصلاحی در کشور نمیشود و فقط موجب میشود ناامیدی مردم بیشتر شود و با یک پوزخندی به ماجرا نگاه کنند و بگویند وقتی خودشان، خودشان را قبول ندارند، چه انتظاری از ما دارند.
مسئله خیلی مهم دوم ارتباطات آیت الله رئیسی است. شرایطی که ایشان کشور را در دست گرفت، شرایط خوبی نبود، از سوی دیگر امکانات هم محدود است. وقتی که امکانات کم است، دلار نیست، تحریمها شدید است و نمیتوان کار را پیش ببرد، طبیعی است که ناامیدی ایجاد میشود، ولی ایشان با مردم ارتباط برقرار میکرد و به اقصی نقاط کشور سفر میکرد، در کورهدهها و جاهایی که اصلاً قابلتصور نبود، حاضر میشد مثلاً وسط اغتشاشات به کردستان رفت و تأثیری که در ایجاد امید داشت، واقعاً احصاشدنی نیست.
این نوع سفرها چطور موجب امیدآفرینی میشد؟
افراد احساس میکردند الان که وضع مالی ما بهتر نشد، تورم هم که بالاتر رفته پس اصلاً مسئولان به فکر ما نیستند، ولی وقتی که یک مسئولی در سطح رئیسجمهور بلند میشود و میآید این حس به آدم منتقل میشود که خیلی خب هر چند به دلیل کمبود امکانات، موانع و تحریمها ما روز به روز مشکلاتمان بیشتر میشود، اما ظاهراً کسی تهران در دفترش ننشسته و آمده بگوید به فکر ما است و این موجب ایجاد امید میشود و امید میرود کسی که اینگونه در حال تلاش است یک روزی وضع ما را بهتر کند. همین که مسئول در صحنه باشد و مردم از نزدیک نماینده مجلس، وزیر و رئیسجمهور را ببینند و شاهد تلاش و رفت وآمد افراد باشند، خودش ایجاد امید میکند و موجب میشود افراد امیدوار باشند که این تقلا یک جایی به نتیجه خواهد رسید.
آن چیزی که به شدت ایجاد ناامیدی میکند، این است که ببینی وضعیت بد است، روز به روز هم بدتر میشود و هیچکس هم تلاشی نمیکند، یک گوشه نشسته است و نابود میکند، ولی وقتی که ببیند کوششی وجود دارد، کورسوی امیدی است که موجب افزایش امید میشود و این ارتباط یکی از مؤلفههایی است که رئیسجمهور بعدی حتماً باید آن را حفظ کند. این تصور که من دنبال کار مردم هستم و در دفترکارم در تهران روزی صدتا نامه اداری و ۴۰ جلسه با وزرا میگذارم، حتماً بیشتر میتوانم به مردم خدمت کنم تا اینکه دیدارهای مردمی بگذارم و از نزدیک شاهد مشکلات مردم باشم به شدت تفکر اشتباه و ناامیدکنندهای است.
مسئول باید در میدان حاضر باشد همانطور که در جنگ یک فرمانده اگر در ستاد فرماندهی نشسته باشد و نقشهها را بررسی کند و دستورات دقیقتری بدهد، احتمالاً جنگ بهتر پیش میرود، ولی آن فرماندهی که میآید در خط مقدم کنار نیروهایش میجنگد و یک جاهایی هم جان خود را به خطر میاندازد، یعنی همان اتفاقی که برای شهید رئیسی افتاد، آن فرمانده خیلی بیشتر محبوب و مورد توجه سربازانش است و امید را بیشتر میکند و فرماندهان شهیدمان با این رفتار بود که توانستند خیلی از مواقع پیروزیهای خیلی عجیب و غریب و دور از انتظاری به دست بیاورند.
پس اولین مسئله بحث اخلاق مداری بود، دومی بحث ارتباط با مردم و سومی هم بحث خدمتگزاری و خیرخواهی و همدلی است که بین مردم و مسئولان به وجود آمدهاست.
خب این همدلی چگونه بین مردم و مسئولان به وجود آمدهاست؟
تقریباً تمام دولتهای ما دچار حواشی مختلفی بودهاند، آقای رئیسی یکی از کمحاشیهترین دولتها را داشتند، علت آن نیز این بود که به جای اینکه مشغول اتفاقات، حوادث و بگومگوهای سیاسی شوند، راه خدمت را برگزیدند. دولتیها را وادار میکردند هر اتفاقی که بیفتد شما فقط باید خدمت کنید و این حس خدمتگزاری به مردم منتقل شد و اینکه به ایشان شهید خدمت گفته میشد، دقیقاً به همین دلیل است که تمام وجهه همت خود را برای خدمت کردن به مردم گذاشتهبود. خیلی از رؤسای جمهور فعالیتهای دیگری را نیز انجام میدهند و زحماتی هم میکشند ولی خیلی از مواقع فراموش میکنند که مردم به ما رأی میدهند، نه به دلیل اینکه از ما خوششان میآمد یا برای اینکه فلانی رأی نیاورد، بلکه اغلب مردم رأی میدهند، چون احساس میکنند من بهتر میتوانم خدمت کنم، ولی این خدمتگزاری فراموش میشود و فرد در کارهای روزانه و تشریفاتی که هیچ حاصلی ندارد، غرق میشود و فراموش میکند که باید مشکل حل کنم.
من از افراد مختلف شنیدم که حس خدمتگزاری آقای رئیسی و دولتشان منتقلشده و خود اینکه مردم احساس کنند افراد و مقاماتی هستند که در حال خدمتند موجب افزایش امید میشود، بر عکس اگر مردم احساس کنند مسئول هیچ کاری انجام نمیدهد، گوشهای نشسته و سرگرم امور دیگری غیر از خدمت کردن به مردم است، ناامید میشوند. البته نباید فراموش کرد امید یک موضوع حسی و کاملاً شناختی است که در ذهن افراد شکل میگیرد. خیلی از مواقع خیلی از رؤسای جمهور تلاش زیادی هم کردند، ولی نتوانستند آن حس خدمت را منتقل کنند و امید افزایش پیدا نکرد. حتی ممکن است شاخصهای اقتصادی در دورههایی نیز افزایش پیدا کردهباشد، ولی مردم این حس را نداشتند که این فرد دارد خدمت میکند و، چون این حس وجود ندارد امید شکل نگرفتهاست، ولی در مورد آقای رئیسی اینگونه نیست و تلاش ایشان همراه با انتقال حس خدمتگزاری بوده و این انتقال حس موجب امیدآفرینی شدهاست.
به نظر من این سه مطلبی که در پیام رهبر انقلاب به مجلس در مورد آقای رئیسی بیان شده خیلی با موضوع امیدآفرینی ارتباط دارد و خوب است به اینها توجه شود و نامزدهای انتخاباتی اگر میخواهند تبلیغاتی انجام شود، به این موارد توجه کنند، به جای اینکه تجربههای ناموفق قبلی از قبیل بی اخلاقیهایی که برای آسیب زدن به شخصیت و هتک حرمت طرف مقابل و رقبا استفاده میشود، استفاده کنند و کارهایی انجام دهند که موجب کاهش امید میشود.
طبیعتاً خیلی از نامزدها تلاش میکنند در زمان انتخابات خود را خدمتگزار و امیدآفرین معرفی کنند، در این شرایط مردم با چه معیاری باید بفهمند که این آدم در ادعای خود صادق است؟
دو معیار میتوان مشخص کرد؛ یکی اخلاقمداری است کسی که اخلاق را زیرپا میگذارد، به این معناست که قرار نیست راه شهید رئیسی را ادامه دهد و آدمی است که حاضر است خیلی کارها را انجام دهد تا این پست را به دست بیاورد و این آدم فردی نیست که بشود به او اعتماد کرد، به همین دلیل باید پایبندی به اخلاق خیلی برای افراد مهم باشد.
یک معیار دیگر مورد توجه مردم باید قدرت طلبی باشد، یعنی شخصی که حاضر است برای به دست آوردن قدرت با هرکسی ائتلاف کند، حرفهای رنگارنگ بزند و اصول را زیرپا بگذارد نیز مطلوب نیست. بالاخره مشخص است هر فردی یک قواره و اصولی دارد، اصول او ممکن است اصلاحطلب، اصولگرا یا هرچیزی باشد، ولی آنجاهایی که مردم میبینند فرد خیلی ژلهای دارد حرکت میکند تا نظر همه طیفها را به خود جلب کند و یکسری حرفهای پوپولیستی میزند و به جای اینکه از واقعیتها و مشکلات جدی مردم که بحث اقتصاد، مشکلات اجتماعی یا فرهنگی صحبت کند، موضوعاتی را که رسانهها بیشتر از واقعیت به آن وزن دادهاند و در جامعه برای آن حساسیت ایجاد کردهاند، مطرح میکند و تهش این است که مثلاً میگوید من گشت ارشاد، طرح صیانت یا فیلترینگ را جمع میکنم یا من بیایم ارتباط با فلان کشور را برقرار میکنم و مواردی از این دست که شبیه آن را برخی دیگر از رؤسای جمهور مطرح کردهاند و دیدیم که آمدند و موفق هم نشدهاند و برای اینکه بتوانند رأی مردم را جلب کنند، سعی میکنند با این حرفهای پوپولیستی، عوامانه و حرفهای زرد بتوانند خودشان را به آن منصب برسانند که من اسم آن را قدرت طلبی مینامم، اگر مردم مشاهده کردند که کسی دارد حرفهای پوپولیستی میزند و حرفهایی که نمیتواند به آن جامه عمل بپوشاند، میزند، کاملاً به معنای قدرت طلب بودن شخص است که کاملاً با خدمتگزاری و اینکه من برای مردم میخواهم کار کنم، در تعارض است.
پس کسی که بی اخلاقی میکند و کسی که حرفهای پوپولیستی میزند برای اینکه رأی بیاورد فردی غیرقابل اعتماد است، هر چقدر هم صحبت هایشان شیرین باشد. برای مردم جذاب است که افراد به یکدیگر تیکه بیندازند و جوابهای دندانشکن برای همه ما سرگرمکننده است، ولی این سرگرمی و جذابیت نباید به این معنا باشد که این فرد لزوماً انسان شایستهای است و فرد بی اخلاق از این نوع حرفزدن به جای حرفهای منطقی استفاده میکند. حرفهای پوپولیستی هیچ ارتباطی با مشکلات مردم ندارد، مردم مشکل ازدواج، اقتصاد و بیکاری دارند، کشور ۱۰ سال از نظر اقتصادی مشکل داشته و از طرف دیگر ما هدر رفت انرژی داریم و با این همه منابع دچار مشکلات اقتصادی هستیم. اینها مشکلات واقعی است که ما باید در مورد آن صحبت کنیم، ولی اگر با وجود این مشکلات جدی کسی بیاید بحث فیلترینگ و حجاب را موضوع اصلی کند، در حالی اولویت هفتم و هشتم است و آن را دستاوریزی برای جلبنظر مردم کند، نباید مورد اعتماد مردم قرار بگیرد.