گرانیگاه سخنان امام رضا(ع) بحث عدالت و ولایت است

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی با موضوع “عدالت در سیره سیاسی اجتماعی امام رضا(ع)” سه شنبه مورخ یکم اسفندماه سال جاری توسط گروه سیاست پژوهشگاه در راستای پنجمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع) به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

حجت الاسلام دکتر سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشگاه در این نشست به سخنرانی پرداخت که متن آن در ادامه می آید:

عدالت در سیره اهل بیت علیهم السلام

عدالت سیاسی ارزشی است که با فراگیر شدن آن در جامعه، امور سیاسی اجتماعی در پیوند با قدرت در جایگاه مناسب خود قرار گرفته و حقوق شهروندان به درستی ادا می‏گردد. علاوه بر آنکه بستر و زمینه‌‏ای برای انتخاب شهروندان و محدودیت قدرت و مسیر جامعه برای رسیدن به حقوق شهروندی در معنای اسلامی آن فراهم می‏‌شود. با وجود عدالت می‏توان از توزیع برابرِ استحقاق مدار و متناسب در خصوص امتیازات و خیرات سیاسی سخن به میان آورد. در همین راستا، با در نظر گرفتن سیره سیاسی اجتماعی اهل بیت علیهم السلام خصوصا امام رضا علیه السلام در می‏یابیم که تمام رفتارها، گفتار و اعمال امام علیه السلام بر مدار عدالت سامان پیدا می‏کند.

عدالت و ولایت

باور شیعه آن است که «عدالت» و «ولایت» دو روی یک سکه هستند و دستگاه خلافت، دستگاه غاصب حقّ حاکمیت امام علیه السلام است. از این رو، امام علیه السلام با برحسته سازی جایگاه امامت و ولایت از یک سو و اعتراض به دستگاه غاصب خلافت از سوی دیگر، زمینه گذر از این دستگاه را فراهم کرده و ذهن و ضمیر مخاطبین، مردم و همه نسل‏ها را به سمت امام علیه السلام و عدالت محوری وی هدایتگری می‏کند. از طرف دیگر، امامعلیه السلام جایگاه الهی امامت را به صورت تفصیلی مورد توجه قرار می‏دهد و با اشاره به آیه شریفه: «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین»[۱]‏ تأکید دارد بر اینکه خداوند متعال با بیان صریح خویش در این آیه امامت هر ظالم و ستمگری را تا روز قیامت باطل کرده است. طبیعی است که خداوند سبحان این جایگاه و منزلت را به امام عادل واگذار کرده است و به همین دلیل امام علیه السلام در کلام دیگری می‏فرماید: «إِنَّ الْإِمَامَهَ زِمَامُ‏ الدِّینِ‏ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَهَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَاف»[۲]‏؛ امامت به عنوان زمام و راهبری دین، نظام جامعه اسلامی، مصلحت، دین و دنیای مؤمنین به شمار می‏رود و از این زاویه، بحث مهم و اساسی رابطه میان امامت و ولایت اهمیّت افزونی خواهد یافت.

ایجاد نظام عادلانه

امام علیه السلام با ویژگی عدالت تلاش دارد تا پایه و سازه‏ای مطلوب برای جامعه مسلمین به ارمغان آورد. بدیهی است سخن راندن از این حقیقت مستلزم پذیرفتن لوازم آن نیز هست یعنی در دوران حضور امام علیه السلام اطمینان از وجود یک راهبر معصوم عادل عالم در همه زمینه‏ها وجود دارد اما در دوران غیبت برای دست‏‌یافتن به آن هدف عالی امام علیه السلام راهبردهای دسترسی به نظام سیاسی مطلوب در دوران غیبت را نیز مشخص می‏کند. در اینجا بحث از اعتدال، توازن، تعادل، شایسته سالاری دارای اهمیّت فراوانی خواهد شد. اینگونه نیست که هر ظالمی بتواند بر جایگاه ولایت جامعه اسلامی تکیه زند بلکه ناظر به بحثی است که در دوران حضور نیز وجود دارد یعنی تداوم حاکمیّت سیاسی در دوران غیبت نیز همانند دوران حضور امام علیه السلام با حاکم عادل است؛ زیرا بر اساس تفسیر امام علیه السلام از آیه شریفه خداوند متعال حاکمیت ظالم را برای همه عصرها از میان برده است.

معیار شیعه در روایات رضوی

با بررسی روایاتی که از امام رضا علیه السلام وارد شده است درمی‏‌یابیم که امام علیه السلام شیعیان خویش را با معیارها و موازین مشخصی معرفی می‏کند که معیارهای بیان شده از ایشان مسیر جامعه را به سوی عدالت روشن می‏کند. به عنوان مثال در روایتی از آن حضرت نقل شده است که گروهی از شیعیان قصد زیارت امام علیه السلام را کرده و بر ایشان وارد شدند و از خادم امام علیه السلام اجازه ورود خواستند و به وی گفتند: ما گروهی از شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام هستیم که درخواست ملاقات با امام رضا علیه السلام را داریم. اما با پاسخ منفی امام علیه السلام برای ملاقات مواجه شدند به طوری که ممانعت امام علیه السلام تا شصت روز به طول انجامید. امام علیه السلام که در روز آخر با عجز و انابه این گروه مواجه شدند اجازه ملاقات به آنان عطا فرموده و با رؤیت آنان مطالب مهمی را در باب اوصاف شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام بر زبان جاری ساختند. آن حضرت در بخشی از سخنان خویش اظهار کردند: «وَیْحَکُمْ إِنَّمَا شِیعَتُهُ‏ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ سَلْمَانُ وَ أبی [أَبُو] ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ، الَّذِینَ لَمْ یُخَالِفُوا شَیْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ، وَ لَمْ یَرْتَکِبُوا شَیْئاً مِنْ [فُنُونِ‏] زَوَاجِرِهِ.» .[۳]  امام علیه السلام شیعه حقیقی را در مثالهایی مانند امام حسن و حسین علیهما السلام معرّفی می‏کند و خصوصیّت اصلی شیعه واقعی را پیروی کامل از امام خویش ذکر می‏کند: «الَّذِینَ لَمْ یُخَالِفُوا شَیْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ» اما در مقابل، گروه حاضر را به دلیل مخالفت عملی با سیره و منش علی بن ابی طالب علیه السلام مستحق عنوان شیعه نمی‏داند: «وَ أَنْتُمْ فِی أَکْثَرِ أَعْمَالِکُمْ لَهُ مُخَالِفُونَ، مُقَصِّرُونَ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْفَرَائِضِ». امام علیه السلام در فرازی از سخنان خویش معیاری را ذکر می‏کند که متناسب با بحث فعلی است. آن حضرت در مقام اعتراض بر این گروه، یکی از اشکالات آنان را «کوتاهی در ادای حقوق برادران دینی» عنوان فرموده است: «مُتَهَاوِنُونَ بِعَظِیمِ حُقُوقِ إِخْوَانِکُمْ فِی اللَّهِ»؛ بی‏تردید اولین و قطعی‏ترین حق یک برادر دینی، عدالت است که باید اجرایی شود. از این رو، امام علیه السلام این گروه را به دلیل عدم برخورداری از معیارها و ویژگی‏های خاص شیعه‏گری، نه به عنوان شیعه علی بن ابی طالب علیه السلام بلکه آنان را به عنوان دوستداران آن حضرت خطاب می‏کند: «لَوْ قُلْتُمْ أَنَّکُمْ مُوَالُوهُ وَ مُحِبُّوهُ، وَ الْمُوَالُونَ لِأَوْلِیَائِهِ، وَ الْمُعَادُونَ لِأَعْدَائِهِ، لَمْ أُنْکِرْهُ مِنْ قَوْلِکُمْ، وَ لَکِنْ هَذِهِ مَرْتَبَهٌ شَرِیفَهٌ ادَّعَیْتُمُوهَا». بنابراین امام رضا علیه السلام برای حضور عدالت در جامعه، ادای حقوق برادران دینی را تصریح می‏کند که نکته بسیار مهمی است.

در راستای تبیین این فرمایش، امام علیه السلام در سخنی دیگر می‏فرماید: «مَنْ‏ عَامَلَ‏ النَّاسَ‏ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غِیبَتُهُ.»[۴] که به نظر می‏رسد محور ویژگی‏ها در این سخن امام علیه السلام نیز عدالت است؛ زیرا اوصافی مانند ظلم نکردن در حق سایر افراد، عدم دروغگویی به آنان و خلف وعده نکردن نسبت به آنان برخاسته از ملکه عدالت در شخصیت یک فرد است. ویژگی‏های مذکور عمومیت دارد و شامل عدالت فردی و اجتماعی خواهد شد خصوصا ویژگی‏ای مانند عدم خلف وعده که ظهور آن در بستر اجتماعی دستاوردها و پیامدهای بسیار مثبتی را با خود به همراه خواهد داشت. در کلامی دیگر امام علیه السلام هنگامی که گناهان کبیره را برمی‏شمرد، ایشان اولین گناه کبیره را «قتل نفس» ذکر می‏کند: «اجْتِنَابُ‏ الْکَبَائِرِ وَ هِیَ‏ قَتْلُ النَّفْسِ‏ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَى»[۵] و در ادامه به مسأله کسب درآمد اشاره می‏کند که راجع به عدالت اقتصادی است. ایشان در این زمینه به گناهانی مانند «ربا خواری»، «کم فروشی»، «اسراف» اشاره می‏کند: «وَ أَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَه، الْبَخْسُ فِی الْمِکْیَالِ وَ الْمِیزَانِ، الْإِسْرَافُ وَ التَّبْذِیرُ».

جمع بندی

بحث از عدالت سیاسی، سخن از دست‏یابی شایستگان به امتیازات کم‏یاب سیاسی و استحقاق تناسب مدار، تعادلی، تعاملی و اعتدال‏‌آور در جامعه اسلامی است. با تأمل در روایات رضوی درمی‌‏یابیم که گرانیگاه سخنان امام رضاعلیه السلام بحث عدالت و ولایت است که همه رفتار، گفتار و سیره آن حضرت بر اساس تعمیم عدالت برای جامعه اسلامی قابل تحلیل و تفسیر است.

 

[۱] . بقره: ۱۲۴

[۲] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ۱: ۲۱۸، ح۱.

[۳] . تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام): ۳۱۲، ح۱۵۹: وَ لَمَّا جُعِلَ‏  إِلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع وَلَایَهُ الْعَهْدِ- دَخَلَ عَلَیْهِ آذِنُهُ- فَقَالَ: إِنَّ قَوْماً بِالْبَابِ یَسْتَأْذِنُونَ عَلَیْکَ، یَقُولُونَ: نَحْنُ مِنْ شِیعَهِ عَلِیٍّ ع. فَقَالَ ع: أَنَا مَشْغُولٌ فَاصْرِفْهُمْ. فَصَرَفَهُمْ. فَلَمَّا کَانَ فِی الْیَوْمِ الثَّانِی جَاءُوا وَ قَالُوا کَذَلِکَ، فَقَالَ مِثْلَهَا، فَصَرَفَهُمْ إِلَى أَنْ جَاءُوهُ هَکَذَا یَقُولُونَ وَ یَصْرِفُهُمْ شَهْرَیْنِ، ثُمَّ أَیِسُوا مِنَ الْوُصُولِ وَ قَالُوا لِلْحَاجِبِ: قُلْ لِمَوْلَانَا: إِنَّا شِیعَهُ أَبِیکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ قَدْ شَمِتَ بِنَا أَعْدَاؤُنَا فِی حِجَابِکَ لَنَا، وَ نَحْنُ نَنْصَرِفُ هَذِهِ الْکَرَّهَ، وَ نَهْرُبُ مِنْ بَلَدِنَا خَجِلًا وَ أَنَفَهً مِمَّا لَحِقَنَا، وَ عَجْزاً عَنِ احْتِمَالِ مَضَضِ مَا یَلْحَقُنَا بِشَمَاتَهِ أَعْدَائِنَا. فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى [الرِّضَا] ع: ائْذَنْ لَهُمْ لِیَدْخُلُوا. فَدَخَلُوا عَلَیْهِ، فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ، فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِمْ، وَ لَمْ یَأْذَنْ‏ لَهُمْ بِالْجُلُوسِ، فَبَقُوا قِیَاماً، فَقَالُوا: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا هَذَا الْجَفَاءُ الْعَظِیمُ- وَ الِاسْتِخْفَافُ بَعْدَ هَذَا الْحِجَابِ الصَّعْبِ أَیُّ بَاقِیَهٍ تَبْقَى مِنَّا بَعْدَ هَذَا فَقَالَ الرِّضَا ع: اقْرَءُوا وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ- وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ. مَا اقْتَدَیْتُ إِلَّا بِرَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ فِیکُمْ، وَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ آبَائِیَ الطَّاهِرِینَ ع- عَتَبُوا عَلَیْکُمْ، فَاقْتَدَیْتُ بِهِمْ. قَالُوا: لِمَا ذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ [لَهُمْ‏]: لِدَعْوَاکُمْ- أَنَّکُمْ شِیعَهُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع. وَیْحَکُمْ إِنَّمَا شِیعَتُهُ‏ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع وَ سَلْمَانُ وَ أبی [أَبُو] ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ، الَّذِینَ لَمْ یُخَالِفُوا شَیْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ، وَ لَمْ یَرْتَکِبُوا شَیْئاً مِنْ [فُنُونِ‏] زَوَاجِرِهِ. فَأَمَّا أَنْتُمْ إِذَا قُلْتُمْ إِنَّکُمْ شِیعَتُهُ، وَ أَنْتُمْ فِی أَکْثَرِ أَعْمَالِکُمْ لَهُ مُخَالِفُونَ، مُقَصِّرُونَ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْفَرَائِضِ [وَ] مُتَهَاوِنُونَ بِعَظِیمِ حُقُوقِ إِخْوَانِکُمْ فِی اللَّهِ، وَ تَتَّقُونَ حَیْثُ لَا تَجِبُ التَّقِیَّهُ، وَ تَتْرُکُونَ التَّقِیَّهَ [حَیْثُ لَا بُدَّ مِنَ التَّقِیَّهِ]. لَوْ قُلْتُمْ أَنَّکُمْ مُوَالُوهُ وَ مُحِبُّوهُ، وَ الْمُوَالُونَ لِأَوْلِیَائِهِ، وَ الْمُعَادُونَ لِأَعْدَائِهِ، لَمْ أُنْکِرْهُ مِنْ قَوْلِکُمْ، وَ لَکِنْ هَذِهِ مَرْتَبَهٌ شَرِیفَهٌ ادَّعَیْتُمُوهَا، إِنْ لَمْ تُصَدِّقُوا قَوْلَکُمْ بِفِعْلِکُمْ‏ هَلَکْتُمْ- إِلَّا أَنْ تَتَدَارَکَکُمْ رَحْمَهٌ [مِنْ‏] رَبِّکُمْ. قَالُوا: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، فَإِنَّا نَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ نَتُوبُ إِلَیْهِ مِنْ قَوْلِنَا، بَلْ نَقُولُ- کَمَا عَلَّمَنَا مَوْلَانَا- نَحْنُ مُحِبُّوکُمْ، وَ مُحِبُّو أَوْلِیَائِکُمْ، وَ مُعَادُو أَعْدَائِکُمْ. قَالَ الرِّضَا ع: فَمَرْحَباً بِکُمْ یَا إِخْوَانِی وَ أَهْلَ وُدِّی، ارْتَفِعُوا، ارْتَفِعُوا. فَمَا زَالَ یَرْفَعُهُمْ حَتَّى أَلْصَقَهُمْ بِنَفْسِهِ، ثُمَّ قَالَ لِحَاجِبِهِ: کَمْ مَرَّهً حَجَبْتَهُمْ قَالَ: سِتِّینَ مَرَّهً. فَقَالَ لِحَاجِبِهِ: فَاخْتَلِفْ إِلَیْهِمْ سِتِّینَ مَرَّهً مُتَوَالِیَهً، فَسَلِّمْ عَلَیْهِمْ وَ اقْرَأْهُمْ سَلَامِی فَقَدْ مَحَوْا مَا کَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِاسْتِغْفَارِهِمْ وَ تَوْبَتِهِمْ، وَ اسْتَحَقُّوا الْکَرَامَهَ لِمَحَبَّتِهِمْ لَنَا وَ مُوَالاتِهِمْ. وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ وَ أُمُورَ عِیَالاتِهِمْ، فَأَوْسِعْهُمْ بِنَفَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ صِلَاتٍ وَ دَفْعِ مَعَرَّات‏.

[۴] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ۲: ۳۰، ح۳۴.

[۵] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ۲: ۱۲۶، ح۱: اجْتِنَابُ‏ الْکَبَائِرِ وَ هِیَ‏ قَتْلُ النَّفْسِ‏ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَى وَ الزِّنَاءُ وَ السَّرِقَهُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ أَکْلُ الْمَیْتَهِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ‏ مِنْ غَیْرِ ضَرُورَهٍ وَ أَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَه وَ السُّحْتُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْقِمَارُ وَ الْبَخْسُ فِی الْمِکْیَالِ وَ الْمِیزَانِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ اللِّوَاطُ وَ شَهَادَهُ الزُّورِ وَ الْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْأَمْنُ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ وَ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ مَعُونَهُ الظَّالِمِینَ وَ الرُّکُونُ إِلَیْهِمْ وَ الْیَمِینُ الْغَمُوسُ‏ وَ حَبْسُ الْحُقُوقِ مِنْ غَیْرِ الْعُسْرَهِ وَ الْکَذِبُ وَ الْکِبْرُ وَ الْإِسْرَافُ وَ التَّبْذِیرُ وَ الْخِیَانَهُ وَ الِاسْتِخْفَافُ بِالْحَجِّ وَ الْمُحَارَبَهُ لِأَوْلِیَاءِ اللَّهِ تَعَالَى وَ الِاشْتِغَالُ بِالْمَلَاهِی وَ الْإِصْرَارُ عَلَى الذُّنُوبِ.