تلاوت قرآن و حال پریشان

سلسله یادداشت هایی به بهانه برگزاری همایش ملی فلسفه معنویت؛ با تاکید بر آراء‌ علامه حسن زاده آملی(ره)
به قلم حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد رودگر دبیر علمی همایش

یادداشت پنجم: تلاوت قرآن و حال پریشان

خاطرات قسمت پنجم

۲.    حالِ پریشان

در یکی از دیدارهایی که برای دانشجویان هماهنگ کردم، خدمت استاد علامه رسیدیم….قبل از اینکه استاد تشریف بیاورند حسینیه، بنده رفتم منزل استاد تا با ایشان بیائیم حسینیه. تا رسیدم دم درب منزل و زنگ خونه را زدم، دیدم استاد با یک حال و هوای خاصی که حالت عجیبی داشتند بدون عمامه و عبا درحالی که قبا برتن داشته و کلاهی برسر و عصایی نیز در دست، آن هم عصا را جوری گرفته که به زمین تکیه نداده بود و تا بنده را دید فرمود شما اینجا(دم درب منزل) باش و باهام نیا! خودشان آمدند پائین تر و جایی که قبل از حسینیه دره و کوهی داشت با گرفتن تنه درخت یا کنده ایی(تردید از بنده است) نگاهی به دره و کوه کرده و اذکاری می خواندند و حال پریشانی داشته و کم کم آرام شده و بسوی منزل برگشتند که در این موقع حقیر بسوی استاد رفتم و بین راه برگشت به منزل برای پوشیدن لباس رسمی و آماده شدن برای حسینیه، تقریبا مچ دستم را گرفت و مسائلی را مطرح کرد و دلیل این کار خودشان را که به آن صورت آمده و سپس اذکار و ادعیه ای خواندند را فرمود و بعد منزل تشریف آورده و لباس رسمی پوشید و در معیت استاد آمدیم حسینیه و برای دانشجویان سخنرانی فرمودند(الحمدلله تصویر این خاطره نیز موجود می باشد).

۲.    چرا قرآن نمی خوانند؟

علامه حسن زاده آملی در یکی از روزها در درس و بحث “اشارات” فرمودند چرا این دراز قباها کنایه از طلاب، قرآن نمی خوانند(از شدت ناراحتی نسبت به عدم خواندن و توجه و اهتمام به تلاوت قرآن نسبت به طلاب علوم دینی)؟ چرا با قرآن حشر و نشر ندارند؟ چرا روزی یک جزء قرآن نمی خوانند؟ مگر می شود طلبه باشی و قرآن نخوانی؟ یا بسیار کم بخوانی؟ طلبه باید با قرآن زندگی کند و حشر و نشر داشته باشد؟ آن روز علامه از دست طلبه ها بسیار شاکی بود و با حال حُزن و درد و افسوس این نکته را بیان فرمود.

۳.    ما که مانع نیستیم، عمل به تکلیف

در یکی از دیدارهایی که با استاد در “ایرا” داشتم و به محضرشان شرفیاب شدم یکی از روحانیون از سادات از بنده تقاضا کردند که از علامه در زمینه اینکه آیا واقعا ظهور نزدیک است و حضرت حجت(عج) دارند ظهور می کنند(چون در آن بازه زمانی ۷۷-۷۸ داستان دیدن سفیانی و ویژگی های فرمانده سپاه سید خراسانی و…در جامعه مطرح شده و تطبیق می دادند و می گفتند آقا دارند ظهور می کنند و اینها نیز علائم ظهور) بنده عرض کردم، علامه به این پرسش ها پاسخ نمی دهند و اصلا مناسب نیست از استاد بپرسیم، ولی آن سید بزرگوار اصرار کردند که بنده بپرسم. درنتیجه در آن محضر سوال سید را مطرح کردم و علامه با حال خاصی دو نکته بسیار مهمی فرمودند:

الف) عجب! عجب! قراره آقا تشریف بیاورند؟ خوب تشریف بیاورند ما که مانع نیستیم!

ب) به این روحانی سید بگو، شما چکار داری که آقا کی میاد؟ شما به تکلیف خودت عمل کن، آقا هرموقع خواستند تشریف بیاورند. ما باید به وظیفه خود عمل کنیم نه چیز دیگری و بگید وارد اینجور مسائل نشوند…!