مهمترین دغدغه شیخ فضل‌الله؛ دفاع از استقلال و امنیت ایران در برابر تهدیدات خارجی

مهمترین دغدغه شیخ فضل‌الله؛ دفاع از استقلال و امنیت ایران در برابر تهدیدات خارجی
نوشتاری از حجت‌الاسلام دکتر محمد ملک‌زاده عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه

شیخ فضل‌الله نوری نماد جریانی در نهضت مشروطه است که دغدغه اصلی او حفظ دیانت و استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران است. او در زمانی می‌زیست که حضور استعمار به ویژه انگلیس در ایران گسترش یافته بود. استعمار انگلیس با سوء استفاده از ضعف حاکمان سیاسی ایران با عقد قراردادهای استعماری منابع و منافع کشور را غارت کرده و می‌کوشید سلطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب را بر این سرزمین گسترش دهد. در این شرایط شیخ فضل‌الله نوری که از مبانی فرهنگ و تمدن غرب و اندیشه فکری و سیاسی آن شناخت بسیار عمیقی داشت، برای خلع ید دو قدرت سلطه‌گر آن زمان (روس و انگلیس) از ارکان مختلف کشور پا به میدان مبارزه نهاد. در این نوشتار با مطالعه عملکرد شیخ فضل الله در این دوره، نقش وی در حفاظت از نظام سیاسی و اجتماعی ایران از سلطه مظاهر سیاسی و فرهنگی غرب را مرور می‌کنیم.

تشویق علمای نجف برای ورود به نهضت عدالتخواهی

بررسی دلایل ورود شیخ فضل الله به جنبش عدالتخواهی نشان می‌دهد که هدف اصلی ایشان سر و سامان دادن به وضع نابسامان ناشی از استبداد حاکمان وابسته و سلطه استعمار در ایران بود. اسناد مختلف نشان می‌دهد که او پس از ورود به نهضت، نقش موثری در همراهی علمای نجف با نهضت عدالتخواهی مشروطه دارد. او خود در این باره تصریح می‌کند:

«ایها الناس! من… مدخلیت‌ خود را در تأ‌سیس‌ این‌ اساس‌ بیش‌ از همه‌ کس‌ می‌دانم. زیرا که‌ علمای بزرگ‌ ما که‌ مجاور عتبات‌ عالیات‌ و سایر ممالک‌ هستند هیچ‌‌یک‌ همراه‌ نبودند و همه‌ را به‌ اقامه‌ دلایل‌ و براهین، من‌ همراه‌ کردم. از خود آن‌ آقایان‌ عظام‌ می‌توانید این‌ مطلب‌ را جویا شوید. الان هم من همان قسم که بودم، تغییری در مقصد و تجددی در رأی من به‌هم نرسیده است».

مبارزه با نفوذ انگلیس در نهضت مشروطه

مقابله با نفوذ بیگانگان به ویژه انگلیس در نهضت مشروطه، مهمترین دغدغه‌ای بود که شیخ را برای حفظ استقلال نظام سیاسی-اجتماعی ایران به مخالفت با مشروطه‌خواهان غرب‌گرا کشاند. شواهد متعدد نشان می‌دهد قدرتهای استعماری به ویژه انگلیس از ابتدای نهضت عدالتخواهی سعی داشتند با نفوذ در نهضت آن را به منافع خود نزدیک کنند. نقش انگلستان در موضوعاتی مانند تحصن در سفارت انگلیس، انحراف جنبش عدالتخواهی به مشروطه‌خواهی، تصرف تهران توسط مشروطه‌خواهان و ترور شیخ فضل‌الله از مسائلی است که اسناد گوناگون به آن گواهی می‌دهد. وکیل‌الدوله که از شاهدان عینی جریان تحصن در سفارت انگلیس است در نامه‌ای به اتابک با اشاره به مشاهدات خود درباره پرداخت هزینه‌های سنگین متحصین از سوی سفارت انگلیس و نحوه هدایت افکار آنان در روند تبدیل جنبش عدالتخواهی به مشروطه خواهی توسط کارکنان این سفارت می‌نویسد: «ژارژ دافر هر روز برای متحصنین سخنرانی نموده و مردم را امیدواری می‌دهد (که) شما الان تحت حمایت دولت انگلیس هستید و از احدی ترس و واهمه نداشته باشید… توپ‌های دولت انگلیس (برای حمایت از شما) مستعد است…!».

در نامه ضیاء‌الدین دری از دیگر شاهدان عینی حاضر در تحصن مشروطه خواهان در سفارت انگلیس، آمده است: «سخن از مشروطه در میان نبود و این کلمه را کسی نمی‌دانست. لفظ مشروطه را اعضای سفارت به مردم تعلیم دادند و آنها (متحصنین) همان را خواستند، در حالی که معنی آن را نمی‌دانستند»!

در گزارش یکی دیگر از شاهدان تحصن آمده است:

«ما درب سفارتخانه ایستاده بودیم که درشکه دبیر سفارت وارد شد؛ وقتی مقابل ما رسید، زن او از درشکه پایین آمد و پرسید: شما برای چه منظوری در سفارتخانه متحصن شدید؟ در پاسخ او، عده‌ای گفتند: ما برای مجلس عدالت تحصن کرده‌ایم. او گفت: مجلس عدالت چیست؟ گفتند: مجلسی است که از ظلم و ستم پادشاه و درباریان جلوگیری کند. وی گفت: حتماً شما مشروطه می‌خواهید… اما ما که مشروطه شدیم، کشیش‌هایمان را کشتیم. یکی از متحصنین گفت: ما هم هر کسی را که مخالفت کند، می‌کشیم! … پس از آن، یکی فریاد زد: ما «مشربه» می‌خواهیم و دیگری می‌گفت: ما «شرطه» می‌خواهیم و سومی گفت: آنچه را خانم گفت، شما هم بگویید؛ ما مشروطه می‌خواهیم»!

این گزارش‌ها بوضوح نشان می‌دهند که متحصنین سفارت با این اصطلاح تا آن زمان آشنا نبودند و لفظ مشروطه و روند اجرایی شدن آن در ایران را اعضای سفارت به متحصنین تعلیم دادند.

دفاع از اقتدار حکومت مرکزی برای حفظ امنیت ایران

در شرایطی شیخ فضل الله به مخالفت با مشروطه انگلیسی و مقابله با تلاش آنان برای دخالت در مسائل داخلی ایران برخاست که امنیت ایران مورد تهدید قرار گرفته بود. در این شرایط شیخ به درستی دریافته بود که لازمه حفظ امنیت ایران، حمایت از اقتدار حکومت مرکزی است؛ سیاست دقیقی که در راستای حفظ استقلال ایران و جلوگیری از گسترش هرج و مرج و ناامنی در کشور شمرده می‌شد و البته در تضاد با منافع انگلیس بود و لذا انگلستان در نهان و خفا تلاش می‌کرد دولت مرکزی ایران را تضعیف کند. یپرم خان ارمنی در یادداشت‌های شخصی خود می‌نویسد:

«پس از فرار محمدعلیشاه به سفارت روس، کفیل سفارت انگلیس به خیابان آمده، کلاه از سرش برداشته و هورا کشید و به اطرافیان خودش هم پیشنهاد کرد به وی تاسی جسته و هورا بکشند؛… جلو آمد و دستم را گرفت و با صمیمیت فشرد و تبریک گفت…»!

شیخ در این شرایط حساس اطمینان داشت که دفاع از شاه نقش کلیدی در استقلال و جلوگیری از هرج و مرج در ایران دارد. ایشان در یکی از لوایح منتشره در حرم عبدالعظیم با اشاره به افزایش ظلم، هرج و مرج، و بی‎قانونی در کشور به عنوان تبعات مشروطه و مجلس انگلیسی می‌نویسد:

«… تمام مفاسد ملکی و مخاطرات دینی از اینجا ظهور کرد که قرار بود مجلس شورا فقط برای کارهای دولتی و دیوانی و درباری که به دلخواه اداره می‌شد، قوانینی قرار بدهد که پادشاه و هیئت سلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدی و تطاول را مسدود نماید. امروز می‌بینیم که در مجلس شورا، کتب قانونی پارلمنت فرنگ را آورده‌اند!…از اوصاف و شرایط مجلسی که علمای نجف خواستار آن شدند آن است که رفع ظلم کند در حالی که روزی نیست که به توسط تلگراف یا اداره پست، یک بغل پاکت‎های تظلمات از اطراف و اکناف نرسد… در غایت قساوت و استبداد مشغول خودکامی و بیداد هستند و همان رفتاری را که سابقا حکام با رعایای سوخته فرسوده ولایات می‌کردند، الحال … آنها می‌کنند. فی‌الحقیقه یک استبداد را صدهزار استبداد ساخته‌اند و با صدهزار حاکم ظالم…»!

در ادامه شیخ در یکی از لوایح خود توضیح می‌دهد که دفاعش از حکومت مرکزی برای حفظ امنیت مردم ایران و جلوگیری از تسلط و نفوذ قدرتهای خارجی در ایران است:

«امروز دولتهای همجوار (روس و انگلیس و عثمانی) در حدود ایران خودنمایی و لشگرآرایی می‌کنند. کشتی‌های جنگی روس در سه مرکز از سواحل جنوبی خزر لنگر انداخته است و عساکر عثمانی… غفلتا بر خاک ایران تاخته هفت‌هزار کس از هموطنان ما را طعمه آتش ساخته است…»

حمایت شیخ از محمدعلیشاه برای حفظ استقلال و امنیت ایران است؛ اما مخالفانش او را حامی استبداد و مخالف علمای نجف معرفی می‌کردند! شیخ فضل الله در اوج تبلیغات پر حجم رسانه‌ای دشمن سعی می‌کند بر عدم اختلاف خود با علمای مشروطه‌خواه در این مساله تاکید کند:

«… چنین ارائه می‌دهند که علما دو فرقه شدند و با هم حرف دینی دارند و به این اشتباه‌کاری، عوام بیچاره را فریب می‌دهند که بابا یک فرقه مجلس‌خواه و دشمن استبدادند و یک دسته ضد مجلس و دوست استبدادند؛ لابد عوام بیچاره می‌گوید حق با آنها است که ظلم و استبداد را نمی‌خواهند. افسوس! افسوس که این اشتباه را به هر زبان و به هر بیان می‌خواهیم رفع شود، خصم بی‌انصاف نمی‌گذارد… بر سَخَط و غضب الهی گرفتار باشند کسانی که مطلب مرا برخلاف واقع انتشار می‌دهند و بر مسلمان‌ها تدلیس و اشتباه می‌کنند تا سخن ما به گوش مسلمانان نرسد و به خرج مردم بدهند که فلانی و سایر مهاجرین، منکر اصل مجلس شورای ملی شده‌اند»!

دفاع از دیانت و استقلال فرهنگی ایران

نگرانی دیگر شیخ در این شرایط، تهدید فرهنگ ملی و دینی مردم ایران از سوی بیگانگان است. موضوعی که مورد اتفاق علمای نجف هم بود و در تلگراف آخوند خراسانی در آن ایام تاکید شده بود که «نباید اجازه داد پای اجانب به مملکت اسلامی ایران باز شود». شیخ فضل‌الله از نزدیک واقعیت‌های جامعه ایران تحت سلطه فرهنگ غرب را می‌دید؛ از این‌رو در یکی از لوایح خود با نگرانی اعلام می‌کند:

«ما را فریفته، به جانب لامذهبى مى‌رانند و گمان مى‌رود … چیزى نگذرد که حرّیّت مطلقه، رواج و منکراتْ مجاز و مسکراتْ مباح و مخُدّراتْ مکشوف (کشف حجاب) و شریعتْ منسوخ و قرآنْ مهجور بشود … آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد؟ و نسخه شوراى ما از انگلیس بیاید؟»

ایستادگی شیخ فضل‌الله در برابر تهدیدات خارجی که امنیت و استقلال ایران در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را هدف قرار داده بود، با قدرت تا آخرین لحظات عمر شریفش ادامه یافت و تا پای دار از نگرانی‌ها و دغدغه‌های خود در این باره با مردم سخن گفت: «خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر هم باز به این مردم می‌گویم که موسسین این اساس، لامذهبین هستند که مردم را فریب داده‌اند. این اساس، مخالف اسلام است…». این گونه است که جلال آل احمد در توصیف جنازه بر دار رفته شیخ می‎نویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی، پس از دویست سال کشمکش، بر بام سرای این مملکت برافراشته شد».