حکمرانی اجتماعات دینی

دکتر حسین بابایی مجرد

عضو هیات علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

مقدمه

هر مکتبی، در عین حال که مبادی، مضامین، قواعد و اغراض خاص خود را داراست لکن به تعبیر امام راحل “هیاهو می‌خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمی‌شود”(صحیفه امام، ج۸: ۵۲۷). لذا مکتب در عین حال که بر اندیشه­‌های معرفت­‌بخش استوار است بر انگیزه‌­های تحقق­‌بخش نیز ابتنا دارد و این انگیزه‌­های پیرامونی سوخت نفوذ معرفت در اعماق جان مخاطبین مکتب را فراهم می­کند. هدف و غایت اصلی این هیاهوها رفع مانع است یعنی موانعی که برای اقناع و جذب نسبت به معارف وحیانی در عقل و قلب انسان به جهاتی از جمله وساوس شیاطین انس و جن پدید می­آید را رفع و دفع می­کند. توضیح آنکه انسان در مواجهه با معارف با دو عقد طرفیت دارد؛ عقد اول، عقد موضوع با محمول معارف است مثلاً خداوند در قرآن می­فرماید: “وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ” (مومنون، ۱۱۷) توحید در مراتب مختلف خود(خالقی، ربوبی، عبادی و …) آنچنان بداهت دارد که نیازمند اقامه برهان نیست؛ این آیه واجد موضوع و محمولی است که در تخاطب با انسان طرح شده است، حال انسان در مواجهه با این عقد و البته ادله مثبته آن، مضطر به فهم است هرچند مختار به پذیرش باشد. آنچه این عقد را برای او قابل فهم می­کند استدلال است اما آنچه این عقد را رسوخ و رسوب به جان انسان و مئالاً تبدیل به باورش می­کند رفع موانع ارادی برای پذیرش است. وقتی سخن از اراده می­شود دیگر با تدلیل و ارائه برهان مواجه نیستیم بلکه باید تعلیل و ریشه‌­شناسی کرد که چرا باور حاصل نمی­شود. یکی از ظرف­‌ها و محمل‌­های اساسی عدم باور به مفاهیم وحیانی، مواقع و مواضع اجتماعی است، وضعیت­‌هایی که منجر به فرار انسان از موقعیت معرفت­‌زا می­‌شود. شاید وجود جمعیتی منکر دین، شاید تحقیر دین­داری و دین­داران، شاید مواجهه با تعارضات ابتدایی دین و علم و یا هر دلیل دیگری انسان را از موقعیت پذیرش دین خارج کند. اینجاست که هیاهوهای مکتبی، زکات از باب مؤلفه قلوبهم و سایر تمیهدات، رافع موانع جهت پذیرش دین خواهد شد. اما وجه دیگری از تخاطب با مخاطبان معرفت دینی در قرآن اشاره شده است آنجا که خداوند در مورد اصحاب جهنم فرمود “وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ”(ملک/۶۷) پس همه اهل تعقل و تفهم نیستند بلکه برخی اهل استماع و شنیده‌اند و اتّباعشان نیز دایر بر مدار استماعشان است. امر استماع نیز بیش از آنکه عقلی باشد حسی است پس با اصحاب حس مواجهیم که مسموعاتشان بر اهتدایشان اثربخش است و همین جهت است که تنظیم شرایط محیطی را برای تعیین هندسه مسموعات ایجاب می­کند. البته این استماع غیر استماع نبوی است که نه مسموعات بلکه سمعش خیر است. درباره پیامبر(ص) گفته شد که ایشان در مقام مواجهه با انسان­ها تماماً گوش است که خداوند فرمود: “وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ” (توبه/۶۱) اگر گوش هم هست گوش خیر برای شماست یعنی سمع او خیر است برایتان.

اجتماعات دینی و امکان ظهور حکمرانی مشارکتی

تدین به معنای التزام به دین مشتمل بر هسته تقوایی است و ظرف شعائر و مناسک. یعنی تنوع مناسک دینی دال بر حقیقت تقواست یا حقیقت تقوا و تسلیم در برابر اوامر و نواهی الهی در ظرف مناسک اشراب شده است آنچنان­که خداوند فرمود “لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْکُمْ”(حج/۳۷) لذا نه تقوا خارج از تمسک به شعایر فهم یا قبول می­شود “ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ”(حج/۳۲) و نه شعایر بدون التزام به تقوا و ورع الهی ارزشمند شمرده می­شود “وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَهً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ“(انفال/۳۵). لذا نه بایسته است در مقام ثبوت این دو امر را در صورت تفرق از یکدیگر معنادار و یا مقبول دانست و نه شایسته است در مقام اثبات، التزام به یکی را فارغ از دیگری دال بر تدین انسان یا اجتماع انسانی شمرد هرچند در طرف مقابل نیک می­دانیم نشانه و داغ تقوا و خضوع و خشوع اجتماعی در برابر پروردگار در سیمای جامعه هویداست و رنگ رخسار جامعه، دال بر اسرار درون اوست که “سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ”(فتح/۲۰)

پدیده‌­ای که با آن در مواعد مهم دینی چون غدیر، اربعین، محرم و … مواجهیم اجتماعاتی است که مؤید فرهنگ و آهنگی واحد یا سطحی از امت­مندی است. “امّ” به معنای “رَجَع” و “قَصَد” است و امت، مرجع و مقصد واحد دارد. این اجتماعات به عنوان مناسک و شعایر، بی­شک متضمن حقایقی عمیق در بطن و متن شاکله و فطرت خود است؛ فطرتی عمیقاً آرمان­جو و عدالت­خواه که آرمانش را از قیام حسینی می­جوید و عدالتش را بر ممشای حکمرانی علوی می­پوید. اما سخن از صورت و سیرت وقایعی که ظهورات اجتماعی چون تجمع یا تحرک جمعی دارد نیست بلکه سخن از مداخلات حکمرانانه بر این وقایع یا با اتکا به سوختی است که این وقایع برای فرایند خط­‌مشی‌­گذاری ایجاد می­کند و در هر دو مورد روایت­گری اهمیت دارد. سنتی در فضای سیاست­گذاری وجود دارد که تغییر و ثبات خط­‌مشی را مبتنی بر ساختار روایت­‌هایی که متولیان خط‌­مشی از موضوعات خط­‌مشی عمومی دارند توضیح می­دهد. ساختار روایت­‌ها نیز مشتمل بر اهداف سیاسی، مبتنی بر موقعیتی مشخص و دارنده شخصیت و نهایتاً به سوی راه­‌حلی خاص در قالب یک خط­‌مشی در حرکت‌­اند. روایتی که این تحرکات اجتماعی را دال بر اتحاد ملی یعنی وحدت در عین کثرت و تنوع می­داند روح دین را حاکم و مسیطر بر معانی­ای دانسته که در ظرف اجتماع خلق و تبادل می­شود لذا عمق دینی در بطن جامعه را استنتاج می­کند اما روایتی هم که تأکید بر مناسک را مسبب فربه شدن آن و تضعیف عمق دین­‌مداری در جامعه می­داند قائل است ضریب دادن به مناسک، عامل تخدیر دینی و انفعال جهت استکناه معرفت دینی خواهد شد و دیگر تمنایی برای ژرف­نگری نخواهد بود. هر کدام از این دو روایت، دو تجویز برای نظام حکمرانی جهت مداخله در اجتماعات دینی خواهد داشت؛ اول حکم بر تعمیق، تشدید و تعقیب حاکمیتی می­کند و دومی حکم بر عدم اقدام عامدانه، نظر صرف و گذر از این جریان. اما به نظر می­‌آید نه می­توان تحلیل اول را خطا دانست و نه از تحلیل دوم به عنوان آسیب محتمل‌­الحصول اجتماعات دینی به راحتی درگذشت. همچنانکه تمام تدین، منحصر در التزام به ظهورات دینی نیست توجه به ظهورات دینی هم متلازم با سطحی‌­نگری و قشری‌­بینی معرفتی نیست. در ادامه برای تعمیق این موضع بر دو نکته حکمرانانه در نسبت مجتمعات دینی تأکید خواهم کرد:

  1. اقامه عامه

همانطور که در قبل گفتم نسبت به پدیدارهایی چون اجتماع غدیر، ناظر به مداخله حاکمیت در تعمیق این پدیده می­توان سخن­‌ها گفت. مشارکت در اجتماع به عنوان یک فعل اگر استمرار و استقرار پیدا کرد یعنی در محرم، در غدیر، در اربعین و … تکرار شد دلالت بر قیام امت و اقامه امام دارد. یعنی ساختارهای اجتماعی، ذهنی، زبانی، فیزیکی و … مستعد انجام چنین افعالی آن هم به نحو پرتکرار می‌­باشد. از قضا اقامه عامه در کلام حضرت علی(ع) نیز تعیناً در چنین محمل‌­هایی قابل صورتبندی است که در عهدنامه مالک فرمود “وَإِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَجِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَالْعُدَّهُ لِلاْعْدَاءِ، الْعَامَّهُ مِنَ الاْمَّهِ؛ فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ لَهُمْ، وَمَیْلُکَ مَعَهُم”. اگر عامه، ستون دین است پس ستون را باید اقامه کرد و اقامه ستون به آن است که فضا و شرایط را مهیای قیامش کرد پس اجتماع امتی از عامه، دال بر استعداد زمین و زمینه است لذا هر مداخله حکمرانانه در این سطح باید موکول به اقامه یعنی تمهید شرایط زمینی و زمانی برای قیام عامه باشد و به همین دلیل است که حضرت به مالک فرمان می­دهد میل و انعطاف تو باید به عامه باشد و عامه برقرار و ایستاده، مایه اجتماع مسلمین خواهد بود. نکته سیاستی در این فقره از بحث آنکه موانع اجتماعی قیام عامه را باید از مقابلش برداشت تا اقامه محقق شود مثلاً با اموال عمومی نباید رفتار سفهی کرد “لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللهُ‌ لَکُمْ قِیاماً” (نساء/۵)، اموال عمومی مایه قوام و قیام اجتماعی است و هرگونه فعل سفهی این محور اجتماع را تضعیف و نابود خواهد کرد. یا خداوند کعبه را مایه قوام سامان اجتماعی و سیاسی مسلمین قرار داد “جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلنَّاسِ”(مائده/۹۷) حال اگر خدام حرمین بر ایجاد انحراف و انشقاق بین مسلمین همت کردند نباید متوقع قیام جامعه و قوام اجتماع بود.

  1. ایجاد ائتلاف­‌هایی برای حل مسئله

فارغ از آنکه پدیده اجتماعات دینی از منظر اقامه عامه ایضاح شد بلکه نظام حکمرانی مکلف به تمهید و اعداد شرایط بهتر برای قیام عمومی است می­توان از سوخت و انرژی حاصل شده از این اجتماعات برای حل مسائل عامه نیز بهره برد. فلسفه قیام حضرت حسین(ع) اصلاح در امت رسول‌­الله(ص) و اراده بر امر به معروف و نهی از منکر آن هم در سطح و مستوای نظام حاکمه بود. پس اگر ذکری، اگر یادی، اگر توسلی، اگر تضرعی در مراسمات و اجتماعات سوگواری انجام می­‌شود احیاگر این فلسفه است و اگر مجالس چنین معرفتی، چنین شوری و چنین اراده­ای در مخاطبانش ایجاد نکند باید ابتدائاً به اصلاح آن پرداخت تا متعاقب آن اراده اصلاح عمومی در جوامع سوگوار ایجاد شود. تحقق این رویکرد مستلزم شناخت و تغییر نظم فسادزا در تمام حوزه­‌هاست. لذا بی­‌جهت نیست اگر از منابر وعظ و خطابه یا از جمعیت مادحین متوقع باشیم در راستای این هدف بگویند و بخوانند. امر اقناعی در خطابات و امر جذبی و تهییجی در مدح‌­ها و نوحه‌­ها تضمین شود تا خروجی این جلسات اقدام جمعی برای تغییر مواضع و مواقع فسادخیز شود. به این اعتبار دمیدن روح مسئله‌­مندی به مجالس سوگواری آل‌­الله، به راهپیمایی اربعین، به اجتماع غدیر، به تظاهرات سیاسی قدس، بهمن و … نه تنها بی‌­جهت نیست که ضرورت اول و آخر این دوران است به شرط آنکه سوخت اندیشه‌­­ای و انگیزه‌­ای این تحرکات را بتوان از این مجالس توقع کرد. در این راستا یک نکته اساسی نباید مغفول باشد و آن اینکه آسیب اساسی اجتماعات، یکنواخت‌­سازی یا نرمال کردن آنهاست. تمام شور و انگیزه­‌مندی این اجتماعات به تنظیم و تنسیق این تنوعات و تفاوت‌­های ظاهری است و از قضا لازمان و لامکان بودن معرفت و امر اهل بیت نیز به همین جهت است و الا اگر رویکرد فکر من، ظاهر من، حزب من، اهل من و … بخواهد حاکم شود ابتدای تفرق این مجتمعات است.

جمع‌بندی

آنچه در کنار مقام ثبوت و نفس‌­الامر اهمیت دارد مقام اثبات و ادراک است؛ حادثه کربلا با تمام بزرگی و عظمتش اگر توسط زینب کبری سلام الله علیها روایت نمی­‌شد نه تنها در همان مکان و زمان مدفون می­شد بلکه روایت خلاف واقع توسط دستگاه اموی آن حرکت را از مغز و ماهیتش تهی کرده و چشمان ناظر را با رفتاری زیاده­‌خواهانه، ظالمانه و فسادآلود روبرو می­‌کرد و این دقیقاً برخلاف فلسفه قیام بود آنچنانکه حضرت امام حسین(ع) فرمود: “إنّی لَم أخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً” و ایشان دقیقاً بیم چنین روایت‌­هایی را از هدف و غرض قیامشان داشتند. پس اساساً امر روایت­گری از وقایع آنچنان اهمیت دارد که هم یک واقعه را از بنیان و هویتش تهی نکند و هم از ظرفیت آن واقعه توشه حرکات بعدی اصلاح‌­جویانه را برگیرد.

اجتماعات دینی در عین حال که در موقعیت زمانی و مکانی خود حقایقی را فاش می­‌گوید اما در مسیر جریان‌­سازی می­‌تواند مبدأ و مبدع اقدامات جمعی بعدی باشد. این نقش را زمانی ایفا می­کند که هم در بستر زمان و مکان خوب تبیین و روایت شود و هم منتزع از زمان و مکان بتواند قواعدی را برای استمرار و استقرار چون خودش بسوزد یا بسازد. جریان غدیر نیز مصداقی از چنین مجتمعاتی است که نیازمند روایت درست است. در این یادداشت به دو جنبه روایت­گری این وقایع پرداختم: ابتدا دلالت این اجتماع بر امر اقامه عامه هرچند در ظرفی محدود (بی­شک جمعیتی که در چنین اجتماعاتی می­توانند حاضر شوند بیش از وضع واقع است) که با اقدامات تمهیدی و اعدادی نظام حکمرانی، امکان اتساع و ارتفاع دارد و دوم آنکه این اجتماعات و شور و هیجانی که در اقدامات جمعی می­‌دمد می‌­تواند سوخت ایجاد تشکل­‌های مسئله‌­محور را تولید کند و جوامع مسئله‌­مند را در درون خود هدایت و حمایت نماید. تعمق و تحقق هر دو روایت منوط به اقدامات حکمرانانه است یعنی تلاش­‌های متراکم جهت ایجاد امکان برای تعامل و تعاطی کنشگران مسئله حول بازشناسی و بازطراحی نظم موجود کشور در حوزه‌­های مسئله‌­مند.