اهمیت مسئله‌-محوری و ویژگی‌های مسئله در پژوهش‌های علوم انسانی

اهمیت مسئله‌ محوری و ویژگی‌های مسئله در پژوهش‌های علوم انسانی
نوشتاری از دکتر مهدی عباس زاده عضو هیات علمی گروه معرفت شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

الف. اهمیت پژوهش و مسئله‌-محوری

  1. پژوهش، منحصر در یک مطالعه و بررسی محض در یک قلمرو علمی نیست، بلکه نسبتی بنیادین با حل مسئله یا مشکل (در سطوح دانش، فرد-جامعه، حاکمیت و …) دارد. مسائل مختلف در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، مدیریتی،‌ عمرانی، صنعتی، فناورانه و … مبتنی بر پژوهش حل می‌شود. بنابراین اگر درصدد رسیدن به راهکارهای علمی و کارآمد در حل مسائل اساسی هستیم، چاره‌ای جز این نیست که از طریق پژوهش به این راهکارها دست یابیم.
  2. علوم انسانی (به‌مثابه جهت‌دهنده دانش، صنعت و فناوری) و پژوهش‌های علوم انسانی می‌تواند نقش منحصربفردی در حل ابعاد فرهنگی و اجتماعیِ مسائل و مشکلاتِ مختلف داشته باشد.
  3. اما پژوهش در علوم انسانی باید دارای ویژگی‌هایی باشد تا بتواند مسائل را به‌خوبی حل و رفع کند. به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های پژوهش، “مسئله-محوری” است، یعنی باید مسئله را درست و دقیق تشخیص دهیم و ناظر به آن پژوهش را سامان بخشیم.
  4. متأسفانه پژوهش‌های علوم انسانی، بیشتر “موضوع-محور” است تا مسئله-محور. مؤسسات پژوهشی و گروه‌های علمی معمولاً موضوعاتی را که در آن تخصص یا مطالعه دارند یا به آنها علاقه دارند یا به‌نحوی مهم می‌یابند، تعریف و پژوهش‌ها را به سمت آن‌ها سوق می‌دهند، اما عمده این پژوهش‌ها نمی‌توانند پاسخگوی مسائل اساسی باشند.

ب. برخی از ویژگی‌های مسئله در پژوهش‌های علوم انسانی

  1. مسئله به معنی دقیق کلمه، امریست که تا کنون پاسخ داده نشده یا پاسخِ بسنده نیافته است. مسئله‌ای که قبلاً پاسخ داده شده و پاسخ آن بسندگی لازم را داشته است و نیازمند روزآمدسازی نبوده است، متعلَّق پژوهش واقعی نیست (بعضاً از سنخ تتبع، تألیف، گردآوری، تدوین و مانند اینهاست).
  2. ما به مسئله-محوری در همه اقسام پژوهش نیاز داریم؛ خواه در مقام نظر باشد (پژوهش بنیادی)، خواه در مقام راهبرد (پژوهش راهبردی) و خواه در مقام عمل یا کاربرد (پژوهش کاربردی). برای هر سه قسم پژوهش، نیاز به مسئله‌شناسی متناسب داریم.
  3. نباید در پژوهش، “مسئله‌سازی” کرد. مسئله خودش بالقوه یا بالفعل موجود بوده و باید آن را “کشف” کرد و در باب مسائل کشف‌شده به پژوهش پرداخت.
  4. مسئله در دو سطح مطرح است: گاه در سطح ساختار معرفتی دانش است که باید به صورت موردی پاسخ داده شود، یعنی تا مورد بررسی و پاسخ قرار نگیرد، “ساختار معرفتی دانش” تکمیل نخواهد شد. گاه نیز مشکلی در “سطح فرد-جامعه” مطرح است که تبدیل به مسئله می‌شود. اولی، پیشینی یا ماتقدم است، ولی دومی، پسینی و ماتأخر است. اولی، منطقی و گاه انتزاعی است، ولی دومی، عینی و انضمامی است. بااین‌حال، هر دوی اینها، ارزشمند و قابل اعتنا هستند، ولی باید بین این دو مقام تفکیک کرد و دانست که هر کدام اقتضائات خاصی از جهت پژوهش دارد، از جمله: اولویت، خطورت، فوریت، نگرانی، زمانبدی اجرا، و ….
  5. مسئله را نباید تک‌رشته‌ای دید. مسئله گاه “ميان‌رشته‌ای” (interdisciplinary) است که معمولاً دارای سه شیوه است: بینارشته‌ای (cross-disciplinary)، چندرشته‌ای (multi-disciplinary) و فرارشته‌ای (trans-disciplinary). اکنون در دنیا مرز دانش در علوم انسانی را همین مسائل میان‌رشته‌ای‌ تعیین می‌کنند. لذا نباید نگاه تک‌رشته‌ای به مسئله داشت.
  6. طبعاً به تناسب سنخ مسئله، “روش‌شناسی” (methodology) در اجرای پژوهش و حل مسئله نیز تغییر خواهد کرد. هر سنخ از مسئله در پژوهش باید روش‌شناسی خاص خود را داشته باشد.