تحلیل معرفت‌شناختی وجه سیاسی فضای مجازی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی با موضوع “تحلیل معرفت‌ شناختی وجه سیاسی فضای مجازی” توسط گروه معرفت‌شناسی و علوم شناختی پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه امروز مورخ ۱ آبان‌ماه سال جاری در قم برگزار می‌شود.

در ادامه متن کامل سخنرانی دکتر مهدی عباس‌زاده در این نشست علمی از منظرتان عبور خواهد کرد؛

در بحث از تحلیل معرفت‌شناسی وجه سیاسی فضای مجازی، سه نکته مقدماتی قابل ذکر است:

نکته نخست اینکه فضای مجازی یا به تعبیر درست‌تر «فضای سایبر» (Cyberspace)، عرصه‌ای است که کنش‌ها و واکنش‌ها، مناسبات و ارتباطات‌ رایانه‌ای میان اشخاص و اشیا در آن شکل می‌گیرد. امروزه فضای مجازی کاملاً واقعی به نظر می‌رسد، بلکه -آن‌گونه که عرض خواهم کرد- عرصه مجازی امروزه واقعی‌تر از هر امر واقعی جلوه کرده است و تأثیر آن بر پدیده‌های اجتماعی و سیاسی، بیشتر از امور واقعی و فیزیکی شده است.

نکته دوم اینکه فضای مجازی دارای جهات اجتماعی و خصوصاً وجه سیاسی است. فضای مجازی را نباید در حد یک رسانه ساده یا محیط بسیطی تنزل داد که مثلاً در آن صرفاً به جستجوی مطالب علمی یا اطلاعات عمومی می‌پردازیم یا کودکان در این فضا به صورت برخط بازی می‌کنند و مانند اینها. فضای مجازی دارای پیچیدگی‌های بسیاری است و یکی از این پیچیدگی‌ها وجه سیاسی آن است. بدین معنا که دولت‌ها با هر گرایشی، از این فضا به نفع هدف و غرض سیاسی خود -خوب باشد یا بد- استفاده می‌کنند.

نکته سوم که بسیار مهم است اینکه ما متوجه باشیم که تحولات سیاسی، چه مربوط به فضای عینی و واقعی باشد و چه مربوط به فضای مجازی، دارای مؤلفه‌های معرفت‌شناختی و فلسفی است. پس نباید وجه سیاسی فضای مجازی را مستقل از مؤلفه‌های معرفت‌شناختی و فلسفی آن در نظر گرفت. اصولاً هر دانش و فناوری خاصی را که در نظر بگیریم، به ویژه فناوری‌های پیشرفته امروزین که گاه از آنها به فناوری‌های همگرا تعبیر می‌شود (فناوری‌های اطلاعات، نانو، شناختی و زیستی) حتماً دارای مؤلفه‌های معرفت‌شناختی و فلسفی است.

اما در بحث از وجه سیاسی فضای مجازی، چند مفهوم کلیدی وجود دارد که این مفاهیم دارای وجه فلسفی و معرفت‌شناختی می‌باشند. به نظر بنده مادامی که این مفاهیم را به درستی درک نکنیم، امکان تحلیل دقیق وجه سیاسی فضای مجازی را هم نخواهیم داشت. برخی از این مفاهیم عبارتند از: وجود مجازی، انسان مجازی، واقعیت حاد، وانموده، امپراطوری مجازی و تغییر ذهن.

در این فرصت اندک، سعی می‌کنم به اختصار درباره این مفاهیم توضیح دهم:

وجود مجازی: از دید منطقیون و فلاسفه اسلامی، وجود بر چهار قسم است: عینی، ذهنی، لفظی و کتبی. اما وجود، امری سیال و انبساط‌پذیر است و می‌تواند خود را به  قلمروهای دیگر نیز گسترش دهد. امروزه قلمرو دیگری به نام فضای مجازی به وسیله انسان و فناوریِ وی خلق شده که ظرفیت دریافت وجود را دارد، پس وجود به آن وارد شده است و این می‌تواند به عنوان پنجمین قسم وجود لحاظ شود. این نکته کاملاً روشن است که فضای مجازی، توهم محض نیست و از وجود بهره دارد، زیرا ما به طور فزاینده با آن مواجه هستیم و استفاده ما از آن هر روز بیشتر می‌شود. بسیاری از عناصر وجود عینی و خارجی را می‌توان در فضای مجازی هم مشاهده کرد، مانند تصاویر، اصوات و الفاظ، مکتوبات، کتاب و مجله، دوست و هم‌صحبت، اتفاقات مختلف، اجتماعات مختلف، جرایم و ….

از جهت معرفت‌شناختی، وجود مجازی، برای ما پیامدهای معرفتی خاصی را به دنبال دارد، همانطور که وجود خارجی و وجود ذهنی برای ما تبعات معرفتی خاصی به همراه دارد. آنگاه که متعلَّق شناخت ما اطلاعات مندرج در فضای مجازی است، تأثیرات معرفتی آن برای ما تا حد زیادی غیر از تأثیرات معرفتی امور خارجی برای ما است. در ادامه، بیشتر راجع به این مسئله بحث خواهم کرد.

انسان مجازی: وقتی انسان به طور روزافزون با فضای مجازی مواجه و درگیر می‌شود، پدیده‌ای به نام انسان مجازی شکل می‌گیرد. اینطور نیست که انسان کنونی صرفاً اطلاعاتی را از فضای مجازی دریافت می‌کند یا در آن فضا به امور اینترنتی مشغول است یا بازی می‌کند یا …. نه! امروزه گویی انسان قبلی تغییر کرده و انسان جدیدی شکل گرفته است به نام انسان مجازی. این انسان مجازی ویژگی‌هایی پیدا کرده است غیر از انسان قبلی. افکار و اعتقادات، گرایش‌ها و تمایلات، سبک زندگی و کنش فردی و اجتماعی او تغییر کرده است. حتی آموختن او، شغل او و نحوه کسب درآمد او تغییر کرده است. فضای مجازی در متن زندگی انسان کنونی وارد شده است. زیست انسان امروزی، زیست مجازی شده است. لذا می‌گوییم این انسان جدید، غیر از انسان قبلی است و تفاوت‌های اساسی با آن دارد. گویی انسان کنونی تغییر ماهیت یا هویت داده است. به نظر می‌رسد، پدیده فراعالم یا «متاورس» (Metaverse) در آینده بیشتر به این مسئله دامن خواهد زد و انسان بیشتر و شدیدتر مجازی خواهد شد.

همین مسئله کرونا که برای مدتی بشر را تقریباً خانه‌نشین کرد یا از اجتماعات دور کرد، باعث شد انسان کنونی در واقع مجازی‌تر شود. فرزندان ما اکنون تا حدی تبدیل به انسان مجازی شده‌اند. اینست که می‌بینیم اگر اینترنت با مشکل مواجه شود و دسترسی آنها به فضای مجازی کاهش یابد، گویی کل ارتباطات آنها از دست رفته است و ناراحت و مضطرب می‌شوند، انگار دنیا به آخر رسیده است! این، خصوصیت انسان مجازی است.

در اینجا یک بحث معرفت‌شناختی مهم وجود دارد. فضای مجازی یک منبع معرفت، شناخت و ادراک است، زیرا انسان همواره و به طور روزمره و فزاینده، اطلاعات و آگاهی‌های متکثر و مختلفی را از این فضا دریافت می‌دارد. اشخاص، صداها، تصاویر، فیلم‌ها، بازی‌ها و دیگر صورت‌ها و قالب‌های مجازی، همگی اجزاء این منبع معرفتی هستند. فرزندان ما بیش از اینکه از والدین و خانواده، دوستان، محیط مدرسه، رادیو تلویزیون و مانند اینها بیاموزند، از فضای مجازی می‌آموزند و لذا سبک و مختصات شناخت آنها تغییر می‌کند. انسان مجازی، گویی دستگاه معرفتی دیگری دارد، غیر از انسان قبلی. این همان دستگاه معرفتی مجازی است که بر بشر امروز تحمیل شده است.

البته فضای مجازی، تأثیرات مثبت و سازنده بر معرفت انسان دارد، مثلاً دستیابی سریع و آسان به منابع اطلاعاتی، دسترسی به انبوه و گستره‌ای از اطلاعات، امکان انتخاب زیاد در میان این اطلاعات، حذف قیود زمانی و مکانی برای کسب اطلاعات، هزینه کم‌تر برای دسترسی به اطلاعات و ….، اما فضای مجازی دارای تأثیرات منفی و مخربی نیز هست، مانند اینکه فکر و حافظه انسان که به دلیل بهره‌گیری بدون ضابطه و قاعده از فضای مجازی تضعیف می‌شود، یا حتی دستگاه معرفتی انسان با مشکلاتی مواجه شود که سلامت فطری آن را به خطر می‌افتد و به نظر بنده این مهمترین آسیب معرفتی فضای مجازی است.

واقعیت حاد: اشاره کردم که فضای مجازی امروزه واقعی تر از فضای عینی و فیزیکی شده است. این نکته را برخی نظیر ژان بودریار فیلسوف پسامدرن در قالب نظریه «واقعیت حاد» (Hyperreality) مطرح کرده‌اند. وجود مجازی اکنون قلمروهای دیگر وجود از جمله وجود عینی و فیزیکی را در خود هضم کرده، بر آنها سیطره کامل یافته و اساساً جایگزین آنها شده است. اگر انسان بقدری در افکار و اوهام خویش غرق شود که التفاتش به عالم خارج را از دست بدهد، در آن لحظه، وجود ذهنی برای او واقعی‌تر از وجود عینی شده است. به همین نحو، اگر انسان بقدری در فضای مجازی غرق شود که التفاتش به عالم ذهن و عالم خارج را از دست بدهد، می‌توان گفت وجود مجازی برای او واقعی‌تر از وجود ذهنی و خارجی شده است. انسان مجازی، به همین سمت و سو پیش می‌رود.

اما از جهت معرفت‌شناختی، اگر معرفت را ناظر به چیزی بدانیم یا آنطور که ادموند هوسرل فیلسوف آلمانی می‌گفت، ما شناخت محض نداریم، بلکه شناخت همواره متعلَّقی دارد و ناظر به چیزی است و این همان «حیث التفاتی» (Intentionality) است، در این صورت می‌توان گفت انسان مجازی، معرفتش همواره ناظر به همین واقعیت حاد است. در مورد فضای مجازی، بسیاری از مسائل معرفت‌شناختی مانند «صدق» (Truth) و «توجیه» (Justification) طبعاً باید به گونه دیگری فهمیده ‌شوند. هر باور مفروض ما در فضای مجازی، چه موقع صادق است؟ اگر باور ما باید مطابق با واقع باشد تا صادق باشد، واقع در فضای مجازی کجاست؟ اساساً باور ما در فضای مجازی، چگونه توجیه می‌شود؟ اینها پرسش‌های مهمی است که نیاز به بررسی و پاسخ دارد.

به نظر می‌رسد معرفت و شناخت انسان، دیگر یک معرفت طبیعی نیست، بلکه یک معرفت مجازی است. همانطور که واقعیت مجازی، جایگزین واقعیت عینی و فیزیکی شده است، معرفت مجازی یا مجازی‌شده نیز جایگزین معرفت طبیعی شده است.

وانموده: بودریار تفکیک مهمی را مطرح می‌کند که متناسب با شرایط کنونی فضای مجازی است. در دوره مدرن، تصاویر و نشانه‌ها واقعیت را «بازنمود» (Representation) می‌کردند، اما در دوره پسامدرن، این رابطه تغییر کرد، بدین معنا که مرز واقعیت و بازنمود از بین رفت بلکه رابطه معکوس شد، یعنی واقعیت تبدیل شد به روگرفتی از بازنمود. بازنمودها به جای بازنمایی واقعیت، از همدیگر تقلید می‌کنند و به یکدیگر ارجاع می‌دهند. این شبکه از بازنمایی‌ها «واقعیت حاد» نام دارد که قبلاً به آن اشاره کردم. بنابراین جهان پسامدرن جهان «وانمود» (Simulation) است. منظور بودریار این است که بازنموده، واقعیت را شبیه‌سازی می‌کند. در اینجا ما واقعیت را نداریم، بلکه شبیه واقعیت را داریم. در اینجا مفاهیمی مانند تکرار و تکثیر، بازتولید، شبیه‌سازی، مصرف‌گرایی، تولید نشانه‌ها و فراواقعیت قابل طرحند. نشانه‌ها که زمانی به واقعیت ارجاع می‌دادند، اکنون جایگزین واقعیت شده‌اند. از دید بودریار چهار مرحله وجود دارد: نشانه‌ها گاه واقعیت را بازنمود می‌کنند، گاه واقعیت را پنهان می‌کنند، گاه ناواقعیت را بازنمود می‌کنند، و گاه خودشان واقعیت را می‌سازند، یعنی جای واقعیت را می‌گیرند. ما اکنون در این مرحله چهارم قرار داریم. در دنیای معاصر، وانموده، واقعیتی را برمی‌سازد که از واقعیت عینی نیز حادتر است. لذا ما اکنون وارد جهان فراواقعی شده‌ایم.

عبارت جالب و دقیق بودریار در این باره قابل توجه است: در جهان معاصر، تصویر دیگر یک بازنمایی از واقعیت نیست، بلکه خود به یک واقعیت حاد بدل شده است که واقعیت را در وانمودگی‌اش تولید می‌کند.

وانموده خصوصاً در فرهنگ و رسانه مهم است و فضای مجازی نیز پیشرفته‌ترین محیط رسانه‌ای را فراهم کرده است. اکنون فضای مجازی واقعیت ویژه خود را تولید می‌کند که از واقعیت عینی نیز واقعی‌تر به نظر می‌آید.

از جهت معرفت‌شناختی، آنچه اکنون ما از واقعیت درک می‌کنیم صرفاً تصویری است که به ما نشان داده می‌شود. فضای مجازی به مثابه دریچه نگاه ما به جهان واقعی عمل می‌کند. بنابراین فضای مجازی، دستگاه معرفتی ما را تسخیر می‌کند و شبیه‌سازی‌های خود را بر آن تحمیل می‌کند. این یک نتیجه معرفت‌شناحتی است.

امروزه ملاحظه می‌کنیم که در فضای مجازی گاه یک جنگ یا کودتا یا شورش چنان شبیه‌سازی می‌شود که مخاطب به این برداشت می‌رسد که آن جنگ یا کودتا یا شورش دقیقاً و عیناً به همان نحو رخ داده و بلکه از واقعی نیز واقعی‌تر است، در حالی که این وانموده یا شبیه‌سازی جنگ یا کودتا یا شورش است و نه خود آن، یا لااقل به آن شدت و بزرگی که نمایانده می‌شود نیست.

اینگونه در جهان امروز، مرز واقعیت و مجاز مخدوش است و مجاز جای واقعیت را گرفته است، بلکه از واقعیت هم واقعی‌تر جلوه می‌کند.

امپراطوری مجازی و تغییر ذهن: مارشال مک‌لوهان نظریه‌پرداز رسانه، تعبیر معروفی دارد که «رسانه پیام است». او بر این باور است که پیام واقعی خود ابزار پیام‌رسان یا همان رسانه است. رسانه است که پیام را می‌سازد. رسانه نه فقط از محتوای پیام خود جدا نیست، بلکه مهمتر از خود پیام است و بر آن تأثیر چشمگیری دارد و حتی ماهیت آن را شکل می‌دهد. تأثیر رسانه بر افراد و جوامع بستگی به شدت تغییراتی دارد که فناوری‌های جدید رسانه در زندگی انسان پدید می‌آورند. بنابراین جوامع کنونی، بیشتر در نتیجه ماهیت وسایل ارتباطی که تحت تأثیر پیشرفت‌های فناورانه پدید آمده‌اند، شکل می‌گیرند تا در نتیجه محتوای پیام.

امروزه تعبیر امپراطوری مجازی را نیز زیاد می‌شنویم. در دوره معاصر، دولت‌ها شکل امپراطوی خود را از فضای عینی و واقعی به فضای مجازی گسترش داده‌انند و از این فضا حداکثر استفاده را می‌کنند. در واقع، گستردگی مخاطبان فضای مجازی (از جهت تعداد، سن، جنسیت و …)، رسانش آسان و سریع اطلاعات به مخاطبان، و دسترسی نسبتاً آسان مخاطبان به محتوای فضای مجازی (که ناشی از افزایش سرعت اینترنت، ارزانتر شدن هزینه‌های استفاده از آن و …)، بهترین زمینه را برای استفاده از این فضا در اختیار دولت‌ها قرار داده است. بنابراین شکل سلطه نیز امروزه تغییر کرده و مجازی شده است، به نحوی که سلطه مجازی واقعی‌تر از سلطه واقعی به نظر می‌رسد.

این بحث از جهت معرفت‌شناختی نیز بسیار مهم است. قدرت‌ها اکنون از طریق فضای مجازی، اذهان مخاطبان را تغییر می‌دهند. لذا بحث «تغییر اذهان» (Changing minds) که از مباحث مطرح در علوم شناختی است، در ارتباط با امپراطوری و سلطه مجازی نیز قابل طرح است.