به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، دکتر محسن ردادی کارشناس و پژوهشگر حوزه رسانه و عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه به تحلیل رواج انتشار اخبار کذب از سوی برخی رسانههای فارسیزبان و چهرههای مشهور بهویژه در ناآرامی اخیر پرداخت.
دکتر ردادی نوشت:
یکی از دلایلی که احتمالاً باعث فیلتر شبکههای اجتماعی در روزهای اغتشاش شده بود، جلوگیری از انتشار شایعات و دروغها بود. شبکههای اجتماعی، بستری برای انتشار اخبار دروغ و شایعات نادرست در جهت تشنج افکار عمومی بودند، با این حال بهنظر میرسد که فیلتر کردن شبکههای اجتماعی، نتوانسته است مانع از انتشار دروغ و شایعه شود.
یک نمونه از این دروغها، انتشار نقلقولی از خانم دکتر خزعلی در صفحۀ اینستاگرامی خانم تهمینه میلانی است. این نقل قول کذب با لوگوی خبرگزاری تسنیم ترکیب شده بود و در حاشیۀ آن نوشته شده بود که این خبر از صفحۀ خبرگزاری تسنیم حذف شده است! یعنی دروغ در دروغ در دروغ! البته خانم میلانی قبلاً هم سابقۀ عدم صداقت داشته و مدتی پیش با نقاشیهایی که از این و آن کپی کرده و به نام خودش جا زده بود چند نمایشگاه برپا کرد و با آشکار شدن این واقعیت، همگی نیمهکاره تعطیل شدند. در آن زمان کسی ایشان را بهدلیل کپیکاری بازخواست نکرد و احتمالاً در این موضوع هم مقام قضاییای پیگیر موضوع نخواهد شد.
دروغی که خانم میلانی منتشر کرد با توجه به سابقۀ ایشان، چندان اهمیتی ندارد، بهعلاوه اینکه، خبرهای دروغ دیگری از قول شهردار تهران، امام جمعۀ اصفهان و… در روزهای اخیر منتشر شد و نشان داد که یک بستۀ اخبار دروغ با لوگوهای خبرگزاریهای معتبر تهیه شده و متأسفانه توسط عدهای از سلبریتیها منتشر شد، اما دو نکته را باید یادآوری کرد:
اول اینکه فیلتر کردن، قدرت جلوگیری از انتشار شایعه و دروغ را ندارد. فیلتر کردن شبکههای اجتماعی، فقط باعث میشود که این دروغها کمتر جلوی چشم مسئولان و افرادی که مقید به عدم استفاده از فیلترشکن هستند، ظاهر شود، اما عمدۀ افرادی که اتفاقاً به این دروغها خو کردهاند، همچنان به مصرف این محتواها ادامه میدهند.
دوم اینکه برای جلوگیری از انتشار دروغ در شبکههای اجتماعی، باید زمینۀ باور به دروغ از بین برود. باید بهگونهای افکار عمومی را رشد داد که اصولاً تمایلی به باور کردن دروغ نداشته باشند، این موضوع نیاز به توضیح دارد که در ادامه به آن میپردازم.
معمولاً دیالکتیکی بین سه عنصر «باورهای شخص»، «واقعیت»، و «ادعا و خبر» وجود دارد. فرض بر این است که مردم در مواجهه با هر «خبر و ادعا»یی، میاندیشند و با استفاده از «باورهای ذهنی» خود، میزان انطباق آن خبر با «واقعیت»ها را بررسی میکنند. اگر در این فرایند منطقی، خبر و ادعایی را که شنیدهاند منطبق با واقعیت نیافتند، آن خبر و ادعا را دروغ تلقی میکنند.
این فرایندِ جستوجوی واقعیت که مبنای اعتماد یا عدم اعتماد به شنیدههاست، مربوط به قبل از عصر شبکههای اجتماعی بود.
در دورۀ شبکههای اجتماعی که مردم با تنوعی از رسانههای متعارض و با بمباران خبری مواجه هستند، دیگر آن دیالکتیک بین سه عنصر باور، واقعیت و خبر جریان ندارد. در عصر سرعت و شبکههای اجتماعی که مردم در هر ساعت، خبر جدیدی میشنوند، ارتباط حقیقت و واقعیت قطع شده است، یعنی مردم، عموماً صحت و سقم اخبار را صرفاً بر اساس سازگار بودن با باورهای خود میسنجند نه بر اساس منطبق بودن با واقعیت، بهبیان دیگر در این دوران، حقیقت، آن چیزی نیست که منطبق با واقع باشد، بلکه حقیقت آن چیزی است که منطبق با باورهای فرد باشد.
*ویژگیهای دوره پساحقیقت
این موضوع ریشۀ آن چیزی است که توسط علمای علوم اجتماعی دورۀ پساحقیقت Post-truth نامیده شده است. در عصر پساحقیقت که ما در آن بهسر میبریم، حقیقت، برساخته میشود، اصلاً مهم نیست که در جهان واقع چه میگذرد، بلکه هر حرف دروغی که باورپذیر باشد، از سوی بسیاری از مردم، حقیقت مطلق تلقی میشود، این پدیده جهانی است و منحصر به ایران نیست، مثلاً طرفداران ترامپ در آمریکا، معتقدند که ویروس کرونا توسط چین ساخته شده تا به آمریکا ضربه بزند. هزاران سند و مدرک مبنی بر اینکه ویروس کرونا در چین ساخته نشده، نمیتواند آنها را قانع کند، زیرا باورهای ملیگرایانۀ آنها که چین را دشمن خود تلقی میکند، تمایل بیشتری به پذیرش مقصر بودن چین دارد، بنابراین این ادعا را بدون مدرک قبول میکنند و حاضر نیستند واقعیتها را بشنوند.
در عصر شبکههای اجتماعی، با فیلترکردن نمیتوان جلوی انتشار دروغ را گرفت، همانطور که صرفاً با راستگویی نمیتوان دروغ را شکست داد. تا وقتی دروغ، باورپذیرتر از راست باشد، بسیاری از مردم تمایل دارند که خبر دروغ را باور کنند نه واقعیتها را. در این دوران، حقیقت آن چیزی است که مردم باور میکنند نه آن چیزی که در واقع رخ داده است، و کسی میتواند در این مسابقه پیروز شود، که قصههایی سرهم کند که با باورهای مردم سازگارتر باشد.
هرچند از اقتضائات عصر پساحقیقت نمیتوان گریخت، اما نباید اجازه داد که دروغگوها بتوانند بهراحتی خبرهای دروغ را به افکار عمومی بفروشند، دروغگوهایی که مهارتشان در شناخت تمایلها و هیجانهای مردم است و میدانند چه بگویند که مردم بدون تحقیق و تأمل، باور کنند.
برای تنگ کردن عرصه بر دروغگویان، چند اقدام را میتوان پیشنهاد کرد:
۱. وادار کردن افراد به پذیرش مسئولیت سخنان خود حتی در شبکههای اجتماعی فیلترشده: بستر انتشار دروغها، اغلب شبکههای اجتماعی هستند و سلبریتیها. فیلتر شبکههای اجتماعی باعث جلوگیری از انتشار دروغ نمیشود و چهبسا چون این ابزار پس از فیلتر شدن به حوزۀ غیررسمیتری رانده میشود، افرادی که با فیلترشکن اقدام به انتشار اخبار میکنند، مسئولیت کمتری در قبال حرفهای خود احساس کنند، در این زمینه لازم است قوانینی تدوین شود که افراد را وادار نماید مسئولیت همۀ مطالبی را که در فضای مجازی منتشر میکنند، بپذیرند. مدعیالعموم باید بتواند سلبریتیها و افراد دیگر را احضار کند و از آنها بخواهد که در مورد دروغی که بازنشر کردهاند توضیح بدهند و یا مستندات در رابطه با ادعایی را که مطرح کردهاند، ارائه کنند، در زمان حاضر چنین قانونی وجود ندارد.
۲. محافظت از تداوم گفتگو: فیلتر کردن شبکههای اجتماعی خارجی، عرصۀ عمومی را که در آن شهروندان با گرایشهای مختلف با هم گفتگو میکردند حداقل برای مدتی محدود کرده است. عرصۀ عمومی Public sphere بخش مهمی از زندگی مردم است و در این فضاست که تلقیها، باورها و شناختهای اجتماعی مردم شکل میگیرد، حتماً لازم است چارهاندیشی شود تا فضای عمومی تنگ نشود و فرصت گفتگو و تبادل آرا بین شهروندان فراهم باشد تا زمینۀ رشد شایعات و دروغ از بین برود.
۳. اهتمام به شفافیت، پاسخگویی و اقناع: این ابزارها، آفتابی هستند که دروغ و شایعات را فراری میدهند. هر جا که دروغی توانسته بین مردم گسترش پیدا کند، دقیقاً نقص خبررسانی، تناقض در اظهارنظر مقامات مسئول، کمبود اطلاعات و دادههای خبری، و اکتفا به تکذیب بهجای تلاش برای قانع کردن مؤثر مردم به چشم میخورد.