آيا يكنواختی و همیشه ماندن در بهشت کسالت آور نيست؟

برای بهشتیان غرفه‌هایی است که نهرها از زیر آن روان است؛ امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر اکرم(ص) پرسید این غرفه‌ها از چه بنا شده است؟ رسول خدا(ص) فرمود: این غرفه‌ها را حق‌تعالی از درّ و یاقوت ساخته، سقف‌های آن‌ها از طلاست و با نقره به هم متصل و مستحکم گشته است. فرش‌های آن بالا آمده و برخی روی برخی افتاده است. لایه‌های این فرش‌ها از مشک، عنبر و کافور است. وقتی مؤمن به جایگاه‌هایش در بهشت وارد گردد تاج کرامت و بزرگی بر سر او گذاشته می‌شود، لباس‌های طلا و نقره بافت پوشیده و درّ و یاقوت زینت‌بخش تاج او خواهد بود… متن شیرینی که خواندید برگرفته از کتاب «زندگی در بهشت» جدیدترین اثر حجت الاسلام والمسلمین شاکرین عضو هیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بود. فرصتی دست داده است تا به بهانه ایام ماه مبارک رمضان در یادداشت هایی با این کتاب ارزشمند بیشتر آشنا شویم...

یادداشت دهم
آيا يكنواختی و همیشه ماندن در بهشت کسالت آور نيست؟

نوشتاری از حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین عضو هیات علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه برگرفته از کتاب ارزشمند «زندگی در بهشت»

استاد مطهری در این باره می­نویسد يكى از اشتباهات بزرگ اين است كه بعضى خيال مى‏كنند انسان طبعا طالب تنوع است و اصلا تنوع و اينكه لذتها و محبوبهايش را از نوعى به نوع ديگر عوض كند، دوست دارد و خودِ تنوع مطلوب است؛ در صورتى كه اين طور نيست. تنوع طلبی به اين علت است كه مطلوبى قدرت ندارد مطلوبيت خودش را براى هميشه حفظ كند، زیرا آن مطلوبْ مطلوب مجازى بشر است و مطلوب واقعى و حقيقى نيست. اگر شيئى مطلوب واقعى و حقيقى باشد، انسان از او سرد نمى‏شود و اگر از او سرد نشد طالب تنوع نيست. قرآن کريم مي‌فرمايد: «در آنجا (بهشت) انسان‌ها طالب دگرگوني (و وضع جديد) نيستند.»[۱] رازش همين است كه آنجا مطلوب واقعى است.[۲] پس اگر واقعاً چيزى مطلوب غريزى و ذاتى بشر باشد، ممكن نيست كه وصالش او را سرد و افسرده كند.

از طرف دیگر در نهاد و غريزه بشر معشوق و محبوبى كامل‏تر و عالى‏تر امور اینجهانی است؛ محبوبى كه كمال لا يتناهى است. انسان به دنبال هر محبوبى كه مى‏رود، در حقيقت، نشانى از محبوب اصلى و واقعى خود در او مى‏بيند و به گمان محبوب اصلى به سراغ او مى‏رود، امّا پس از وصال چون خاصيّت آن محبوب اصلى را در او نمى‏بيند و احساس مى‏كند كه اين موجود قادر نيست خلأ وجودى او را پر كند، به سراغ محبوبى ديگر مى‏رود، و همين طور … مگر آنكه روزى به محبوب اصلى و حقيقى خود نائل گردد؛ آن وقت به كمال واقعى خود كه اتّصال به كمال لا يتناهى است، خواهد رسيد و در بهجت و سعادت كامل غرق مى‏گردد و براى هميشه آرام مى‏گيرد و ديگر خستگى و افسردگى و كسالت در او راه نمى‏يابد (ألا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ)[۳]

بناباین تفاوت ميان نعمتهاى آخرت و اين دنيا همین است كه در اين دنيا انسان طالب تحوّل و تغيّر است، امّا در آخرت طالب تغيّر و تحوّل و نو شدن و عوض شدن نيست.[۴]زيرا بهشت براى بهشتى به عنوان انعامى از نعمتهاى الهى است، يعنى حتّى بهشت جسمانى و لذّات جسمانى هم براى او عنوان كرامت الهى را دارد، بدين معنى كه يك موجود تا در حدّى از عرفان و معرفت نباشد بهشت براى او نمى‏تواند معنى پيدا كند. براى يك نفر بهشتى، آن اساس لذّتها اين است كه الآن مهمان خالق خودش هست، بر سر سفره خالق خودش نشسته است، يعنى با آن حقيقت پيوند خورده است كه وقتى به آن حقيقت پيوند خورد ديگر مسأله خستگى و تنوّع و تحوّل و از سر كوى او رفتن به جاى ديگر معنى ندارد. به عبارت ديگر، هر چيزى غير از خدا و يا آنچه كه عنوان كرامت الهى و لطف الهى و عنايت الهى و سفره الهى داشته باشد، آنچه كه غير از خداست، براى انسان نمى‏تواند مطلوب جاودانه باشد و تنها خداست كه براى انسان مطلوب جاودانه است.[۵]

اينجاست كه عرفا نظرى پيدا كرده‏اند. آنها روى همين حساب، صد درصد معتقدند كه مطلوب واقعى انسان  و آن چيزى كه به صورت هدف و ايده و كمالِ آرزو در انسان واقعا وجود دارد، غير از خدا هيچ چيز نيست و هيچ كس غير از خالق خودش را در عمق باطنش دوست ندارد ، لكن خداوند تبارك و تعالى‏ خودش را در زير پرده اين و آن (محبوبهاى ظاهری و مجازی). پنهان‏كرده است ادبيات ما از اين مطلب پر است. حافظ مى‏گويد:

روشن از پرتو رويت نظرى نيست كه نيست             منّت خاك درت بر بصرى نيست كه نيست‏

ناظر روى تو صاحبنظرانند آرى             سرّ گيسوى تو در هيچ سرى نيست كه نيست‏

يا سعدى مى‏گويد:

به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست             عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست‏

نه فلك راست مسلّم نه ملك را حاصل             آنچه در سرّ سويداى بنى‏آدم از اوست‏

آنچه كه در سرّ سويداى بنى‏آدم مى‏دانند، همين است كه او جز با خداى خودش با هيچ جا پيوند واقعى ندارد؛ با هرچه پيوند داشته باشد پيوندى است موقتى و مجازى كه روزى اين پيوند را خواهد بريد.[۶]

از همين رو بهشتيان تا ابد در بهشت به سر مي‌برند و دلزده نمي‌شوند. افزون بر آن، هر چه بخواهند، به اراده الهي، برايشان پيدا مي‌شود و آرزوي آنچه ندارند، آزارشان نمي‌دهد.[۷]

 

[۱]. کهف، آيه ۱۰۸.

[۲] مرتضی مطهرى، مجموعه‏آثار، ج‏۴، ص۶۲ .

[۳] سوره رعد، آیه ۲۸.

[۴] مرتضی مطهرى، مجموعه‏آثار،ج‏۳، ص ۳۶۹-۳۶۸

[۵] مرتضی مطهرى، مجموعه‏آثار،ج‏۳، ص ۵۲۲

[۶] مرتضی مطهرى، مجموعه‏آثار،ج‏۴، ص ۶۵۳  و ۶۵۴.

[۷]. مرتضی مطهرى، مجموعه آثار،ج ۲، ص ۵۲۴.