انقلاب اسلامی؛ یکی از جلوههای تحقق وعده الهی در پیروزی مستضعفان بر مستکبران بود
نوشتاری از حجتالاسلام والمسلمین محمد ملکزاده عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه به مناسبت ایام الله دهه فجر
انقلاب اسلامي ايران در برههاي از تاریخ به پیروزی رسید كه تحليلگران سياسي غرب از مدتها قبل از آن در مورد به حاشيه رانده شدن دين و غلبه آموزههاي سكولاريسم در عرصه حيات سياسي اجتماعي بشر اتفاق نظر داشتند. با آغاز نهضت انقلاب اسلامی به رهبری بنیانگزار جمهوری اسلامی براي براندازي رژيم ستم شاهي و بر پايي نظام اسلامی، هنوز براي حتی بسياري از متدینین هم امكان تشكيل حكومت اسلامی و اداره جامعه توسط يك نظام ديني در شرایط موجود قابل تصور نبود؛ در این شرایط، رهبر انقلاب و مردم مسلمان و مظلوم ايران با ایمان به وعده الهی پا در ركاب مبارزهاي نهادند كه به رغم مخالفت و دشمني قدرتهاي شرق و غرب جهان، پيروزي انقلاب اسلامي ايران را به دنبال داشت. مردم مسلمان ايران با اعتقاد به اصل حاكميت الهي، حاكميت طاغوت را بر انداختند و با برقراري نظام جمهوري اسلامي نشان دادند كه خواستار به اجرا در آمدن قوانين الهی در جامعه اسلامی ايران هستند.
در بررسی عوامل شتابزا در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به اختصار از سه عامل کلیدی میتوان سخن به میان آورد:
- استبداد حاکم و بیاعتنایی به نظر مردم
در دوران سلطنت پهلوي هر چند نهادها و رويههاي به ظاهر دموكراتيك در ایران وجود داشت اما اين نهادها به پوستهاي غير كار آمد تبديل شده بودند؛ رژيم هيچ ارزشي براي راي و خواست مردم قائل نبود و با گذشت زمان، سياستگذاري های دولت هر چه بيشتر جنبه شخصي به خود ميگرفت. گازيو روسكي، ساختار رسمي دولت ايران در زمان پهلوي را شامل يك چوب بست لرزان از نهادهايي توصیف میکند كه پيرامون شخص شاه ساخته شده بود و او هر گونه كه خود مايل بود، عمل ميكرد.(۱)
- ضدیت با دین
رژيم پهلوي براي تحكيم تاج و تخت سلطنت و حفظ و احياي سنن جاهلي قبل از اسلام به عنوان محوري براي ناسيوناليسم ايراني به حدي راه افراط پيمود كه با اذعان تحليلگران غرب، از نفوذ اسلام شيعي در اذهان ايرانيان و سهم چشمگير اسلام در حيات فرهنگي ايران غافل ماند. شيرين هانتر استاد و محقق آمریکایی در دانشگاه جورج تاون در توصیف این وضعیت میگوید: شاه آن چنان به خود و تاج و تختش مغرور شده بود كه براي نخستين بار پس از قرنها از ورود اسلام به ايران، ايرانيان را وا داشت كه بين «اسلام» و «ايران» يكي را انتخاب كنند و قابل پیش بینی بود كه اكثريت قاطع ملت ايران در اين انتخاب «اسلام» را برگزينند و با رژيم طغيانگر پهلوي به مبارزه برخيزند.(۲) ماروين زونيس، محقق دیگر آمریکایی در تحلیلی از رویکرد ضد دینی رژیم پهلوی در برگزاری جشنهای پر زرق و برق تخت جمشید میگوید: شاه در مراسم رسمي پنجاهمين سالگرد بنيانگذاري سلسله پهلوي، اسلام را به طور رسمي از زندگي مردم ايران كنار گذاشت و گفت: «من اعلام ميكنم كه ما، سلسله پهلوي، به چيزي جز ايران عشق نميورزيم و براي چيزي جز حرمت ايرانيان تعصب نداريم». (۳) این در حالی بود که او برخلاف این ادعا نه به ایران عشق میورزید و نه برای حرمت ایرانیان ارزشی قائل بود. زیرا او خوب میدانست كه ايران و ايرانياني كه وی از آن سخن ميگفت، داراي ريشههاي عميق مذهبي و شيعي بودند.
- سلطه استکبار
خداوند با نفي وابستگي به مسکبران ستمگر، به مسلمانان ميفرمايد: «بر ستمگران تكيه مزنيد كه آتش دامنگيرتان خواهد شد و در برابر خدا ياوري نخواهيد داشت و مورد ياري قرار نخواهيد گرفت.»(۴) از ديدگاه قرآن كريم، استكبار هيچ گاه داراي موضع حق نبوده و اعمال آنان همواره از هواهاي نفساني و خواستههاي شيطاني سرچشمه ميگيرد. اين جریان، با زير پا نهادن حقوق انسانها و بهرهگيري از قدرت برتر و زورگويي، تمامي امكانات و نيروها و ارزشهاي بشري را در خدمت هواهاي نفساني و خواستههاي شيطاني خود قرار ميدهد و مستضعفين را به اطاعت از خود وا ميدارد. نمونه بارز اين خصلت شيطاني مطابق روايت قرآن كريم در فرعون تجلي يافت.(۵) اين معضل به ويژه در حكومتهاي سدههاي اخير حاكم بر ايران و به طور فزايندهتر در حكومت پهلوي به چشم ميخورد. رژیم پهلوی برای حفظ تاج و تخت خویش، به شدت وابسته به قدرتهای استکباری بود و زمینه سلطه و نفوذ آنان در ایران را فراهم ساخت. بدین ترتیب سلطه استکبار بر ایران، در شکل گیری انقلاب اسلامي كه به فرموده بنيانگذار جمهوري اسلامي تجلي قيام مستضعفان عليه مستكبران بود، به خوبي برجسته گردید. چنان که خداوند به مستضعفان فرمان داده براي بيرون آمدن از يوغ اسارت متسكبران قیام کنند و پاداش این قیام را پیروزی و حاکمیت آنان قرار داده است: «و ما اراده كرديم كه به محرومان و مستضعفان در زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوا و وارثان زمين قرار دهيم». (۶) عمل به اين اصل قرآني در تاريخ سياسي مسلمين به ويژه يك قرن اخير و به طور خاص در انقلاب اسلامي ايران نقش تعيين كنندهاي داشته و استقلال سياسي جمهوری اسلامي را ضمانت نموده است زیرا كه «خداوند هرگز راهي براي سلطه كافران بر مومنان قرار نداده است.»(۷)
پینوشت:
- رك؛ گازيو روسكي، سياست خارجي امريكا و شاه، ترجمه فريدون فاطمي، ص ۲۷۰-۲۶۸.
- شيرين هانتر، ايران پس از امام خميني، ص ۴۱و ۴۲.
- ماروين زونيس، شكست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، ص ۱۵۲.
- هود، ۱۱۳.
- تفسير راهنما، ج۱۳، ص ۴۳۸.
- قصص، ۶.
- نساء،۱۴۱.