به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی با موضوع “بررسی و نقد انتقادات داوکینز بر خداباوری“ یکشنبه ۷ آذرماه سال جاری توسط گروه منطق فهم دین پژوهشگاه به صورت مجازی برگزار شد.
در این کرسی علمی، حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین به عنوان ارائهدهنده، دکتر میثم توکلی بینا و حجتالاسلام دکتر سیدفخرالدین طباطبایی به عنوان ناقد حضور داشتند.
در ابتدای نشست حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین در طرح دیدگاه خود به دو موضوع در آثار داوکینز اشاره کردند:
۱. خوانش طبیعت گرایانه ای که بر نظریه تکامل داروین سوار می کند.
۲. اشکالاتی که وی بر اعتقاد به خدا و براهین آن وارد می کند.
ایشان بحث خود در محور دوم متمرکز کردند. در این محور داوکینز در واقع سه اشکال اساسی را مطرح کرده است:
الف: بنیاد خداباوری بر رخنه های دانش
داوکینز با اشاره کارهای ویلیام پیلی در الهیات طبیعی، تأکید می کند که هر چه علم بیشتر پیشرفت می کند، رخنه بیشتر پوشیده می شوند و به تدریج دیگر جایی برای خداباوری باقی نمی ماند.
حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین در نقد این سخن به دو نکته اشاره کردند:
نخست اینکه اساساً تقریر صحیح خداباوری مبتنی بر خدای رخنه پوش نیست و داوکینز با برجسته سازی و تکیه بر یک تقریر غلط الهیاتی به خداباوری هجوم آورده است.
دوم: کاستی های علم در تبیین طبیعت دو نوع است. برخی از این کاستیها موقتی و اکنونی است، اما برخی از این محدودیتها به سطح تبیین تجربی باز می گردد و اینکه از لحاظ متدولوژیک تبیین علمی پایبند به تجربی بودن است، در حالی که پرسشهای دیگری وجود دارد که برای پاسخ به آنها نیازمند ابزارهای معرفتی دیگری هستیم که سطح تبیین فراتجربی را ضروری می سازد. اگر منظور داوکینز این است که می توان علم را از این محدودیتها رهانید تا بتواند تمام سطوح تبیینی را در بر بگیرد، در این صورت علم مساوی معرفت خواهد شد و مباحث خداباوری هم درون آن جای خواهد گرفت. اما اگر داوکینز بخواهد به محدودیتهای روش شناختی علم متعهد باشد نمی تواند ادعا کند علم همه چیز را تبیین می کند.
ب: مسیر تکاملی که در طبیعت مشاهده می کند از ساده به پیچیده است و خدای ادیان با علم و قدرت مطلقش باید غایت این پیچیدگی است و لذا خود باید محصول یک سیر تکامل تدریحی باشد.
دکتر شاکرین در نقد این سخن گفتند که ابتدا باید مفهوم پیچیدگی به درستی فهم شود. منظور داوکینز از پیچیدگی داشتن اجزای متعدد و روابط تو در توی بسیار است، در حالی که این خروج از موضوع است و اساساً با تصوری که خداباوران از خدا دارند کاملاً بیگانه است، چرا که آنها موجودی مجرد و بسیط را به عنوان خالق هستی در نظر دارند. علاوه بر اینکه اصل و قاعده ای که داوکینز ادعا می کند که هر چه موجودی کاملتر باشد، پیچیده تر است، تنها در عالم ماده صادق است، اما در مراتب هستی چنین اصلی وجود ندارد، بلکه برعکس هر چه موجودی مرتبه وجودی اش بالاتر باشد بساطتش هم بیشتر خواهد بود.
ج: تبیین ناپذیری خود خداوند.
داوکینز می گوید خداباوران برای تبیین جهان به خدا روی می آورند در حالی که خداوند به عنوان خالق جهان، خود بدون تبیین رها می شود. پس اگر قرار است به یک امر تبیین ناپذیر برسیم، چرا از ابتدا وجود جهان را تبیین ناپذیر و بدون علت تصور نکنیم، حال آنکه این کار با اصل اُکام نیز سازگارتر است.
حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین با اشاره به ضعف فلسفی اندیشمندان غربی در بحث ملاک نیازمندی به علت و اینکه داوکینز به اشتباه اصل وجود داشتن را ملاک نیازمندی به علت دانسته است، ابراز داشت که اندیشمندان اسلامی در تقریرهای سینوی و صدرایی به خوبی این مشکل را حل کرده اند و نشان داده اند که ملاک نیازمندی معلول به علت، امکان ذاتی و یا امکان فقری است و لذا خداوند متبین بالذات است، اما جهان هستی به دلیل صِرف نبودن، دارای اجزا بودن و تغییرپذیری نمی تواند این ملاک را حائز باشد.
به طور کلی به گفته دکتر شاکرین داوکینز انواع مختلفی از مغالطات را در سخنان خود به کار برده است:
– تعمیم ناروا
– خلط سطوح معرفت
– خروج موضوعی
– قیاس مع الفارق
– مصادره به مطلوب و پیشفرضهای خلاف واقع
در ادامه جلسه ناقد اول کرسی دکتر میثم توکلی بینا به بیان ملاحظات خود پرداختند. از نظر ایشان مهمترین کاری که در نقد امثال داوکینز باید صورت بگیرد این است که پیش از اینکه بخواهیم به نقد خود سخنان او بپردازیم، چارچوب فکری داوکینز را برجسته کنیم و نشان دهیم که اساساً الحاد نتیجه کاوشهای تجربی او نیست بلکه پیشفرض و مبدا مباحث اوست. در این چارچوب فکری سه عنصر اصلی وجود دارد که داوکینز بیرون از آن نمی تواند چیزی را ببیند:
۱. فیزیکالیسم افراطی
۲. تبدیل نظریه تکامل به یک پارادایم یا ایدئولوژی به طوری که همه چیز با معیارهای تکاملی سنجیده می شود.
۳. تقلیل گرایی
هر سه مبنای فوق، هم از نظر فلسفی و هم از نظر علمی قابل نقد است. امروزه خود علم به ما نشان می دهد که نقاط ابهام جدی در آن وجود دارد که فیزیکالیسم افراطی را زیر سوال می برد.
نکته دیگر دکتر توکلی بینا این بود که تفاوت محسوسی میان پاسخهای فلسفی موجود در شرق و غرب احساس نمی شود، اما اساساً آنچه مسأله را حل می کند برجسته سازی همان پیشفرض هایی است که گفته شد.
حجتالاسلام دکتر سیدفخرالدین طباطبایی نیز در تکمیل این سخنان اشاره داشتند که خود زیست شناسان تکاملی با رویکرد داوکینز مبنی بر تعمیم تکامل در همه ابعاد هستی مخالفند و معتقند نظریه تکامل قرار نیست از سطح ارگانیسمها فراتر برود. نکته دیگری که ایشان اشاره کردند این بود که متدلوژی علم به گونه ای است که خواه ناخواه عده ای را به سمت الحاد می کشاند و فرض روش شناختی کار علمی را تبدیل به یک باور پذیرفته می کند. در این راستا باید نشان داد که منطقاً به هیچ روی طبیعت گرایی متدلوژیکال منجر به طبیعت گرایی متافیزیکال نمی شود.
ایشان همچنین گفتند که دعوای داوکینز با الهیات شکاف است، در حالی که باید به او گفت ما اساساً به مدل الهیاتی دیگری اعتقاد داریم. دکتر طباطبایی در بخش پایانی سخنشان گفتند که ما معمولاً بیشتر به نقدهایی تکیه می کنیم که بر آمده از ادبیات فلسفی خودمان است، در حالی که بسیاری از فرهیختگانی که در فضای علم باوری رشد یافته اند با این مباحث ارتباط برقرار نمی کنند و لذا بهتر است تا حدودی از سبک و سیاق نقدهای غربی مثل سوئین برن ـ از نظر شیوه بحث ـ الگو گرفته شود و با گنجینه پُرتری از مباحث علوم تجربی به تقابل با داوکینز و الحاد علمی پرداخت.
در همین راستا دکتر توکلی گفتند می توان ضعف آگاهی داوکینز از مباحث فیزیکی را برجسته ساخت، چرا که وی معتقد است با سیر از پیچیده به ساده و رسیدن به ساده ترین اجزای طبیعت که در فیزیک ذرات بنیادین مطرح می شود همه مباحث علمی حل می شود در حالی که متخصصین فیزیک می دانند که با رسیدن به این نقطه نه تنها ابهامات کاهش نمی یابد بلکه با فضایی به شدت پر ابهام و بدون شفافیت رو برو می شویم و هیچ دانشمند جویای حقیقتی نمی تواند این تبیین ناشدگی شدید را به حال خود رها و قضیه را تمام شده اعلام کند.
در ادامه حجتالاسلام دکتر شاکرین ضمن تأیید سخن ناقدان و اینکه در بحث جداگانه ای خوانش طبیعت گرایانه داوکینز را نقد کرده است، تأکید کردند که در عین حال که کاربست داده های علمی در این مباحث بسیار مفید است، ما از مباحث فلسفی مستغنی نمی شویم و باید سعی کنیم این مباحث فلسفی را به زبانی قابل فهم برای عموم مطرح شود.
همچنین ایشان تأکید کردند که توماس اکوئیناس برهان امکان وجوب سینوی را بسیار آسیب ناک تقریر کرده که منشا نقدهای زیادی در فلسفه غرب شده و لذا اندیشمندان غربی در مباحث به یک مسائلی که می رسند دچار توقف می شوند، اما این مشکل در فلسفه اسلامی وجود ندارد.
در پایان نیز این نکته تذکر داده شد که با وجود استغنای نسبی که در مباحث نظری اسلامی وجود دارد، در ارائه مباحث به عموم مخاطبین به شکلی جذاب و همه فهم، آن طور که ملحدینی مثل داوکینز به خوبی انجام می دهند، دچار کاستی هستیم و باید تلاش مضاعفی در این راستا صورت بگیرد.