به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی- ترویجی با موضوع “قلمروشناسی علوم انسانی اسلامی از منظر قرآن“ شنبه ۲۳ اسفند ماه ۱۳۹۹ توسط گروه منطق فهم دین پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه با مشارکت انجمن علمی تحول علوم انسانی به صورت مجازی تحت نرم افزار اسکایپ برگزار شد.
این کرسی علمی با حضور دکتر رمضان علیتبار به عنوان ارائهدهنده، حجتالاسلام والمسلمین حسین بستان و حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند به عنوان ناقد دنبال شد.
متن ارائه دکتر رمضان علیتبار در ادامه میآید:
گسترهشناسی و تعیین حدود علم، از کلان مسائل معرفتشناسی مقید و فلسفه علم است و هر گونه داوریها و موضعگیریها در این باب، تأثیر جدی در دیگر مؤلفههای علم، به ویژه در منبعشناسی و روششناسی آن خواهد داشت. قلمروشناسی علم، هم به ساحت درونی علم و مؤلفههای آن اشاره دارد و هم ساحت بیرونی (قلمرو تأثیری= تأثیر آن بر سایر علوم). از مشکلات اصلی علوم انسانی رایج، نوع تلقی از قلمرو آن است. در نگاه بیشتر غربیها و برخی اندیشمندان اسلامی، علم، معادل “ساینس”(Science) و فلسفه، اخلاقیات، الهیات و امثال آن، تحت عنوان انسانیات قرار داشته و علوم انسانی نیز به برخی علوم تجربی (علوم اجتماعی و علوم رفتاری) تقلیل یافته است و در تلقی دیگر (نوعاً در داخل ایران)، با حفظ و پذیرش مبانی علمشناختی در نگاه اول، قلمرو علوم انسانی؛ وسیع بوده و دانشهایی نظیر فلسفه و ریاضیات را نیز شامل میشود. خلاصه اینکه علوم انسانی رایج، دارای قلمرو محدودی است و تنها مشتمل بر بخشی از علوم انسانی نظیر جامعهشناسی، سیاست، مدیریت، روانشناسی و امثال آن میشود که اولاً تنها ناظر به روابط انسان با دیگران است؛ ثانیاً صرفاً به ویژگیها و ساحتهای حسی و تجربی آن توجه دارد.
به عبارت دیگر، این نگاه، تابع مبانی اومانیستی و سکولاریستی است که اولاً کنشها و روابط انسان را محدود به دنیا و امور دنیوی میداند؛ ثانیاً روابطی که با ابزارها و روشهای حسی و تجربی قابل مطالعه باشد و در نتیجه، قلمرو علوم انسانی تنها شامل ساحتها و علومی است که با روش تجربی بتوان به مطالعه آن پرداخت. در حالیکه بر اساس نگاه مطلوب، از یک سو، دانشهایی مثل فلسفه و ریاضیات، داخل در قلمرو علوم انسانی نیست و از سوی دیگر، علوم انسانی محدود به تجربه و علوم تجربی نخواهد بود.
تعیین قلمرو معرفتی علوم و طبقهبندی انواع آن، دیدگاههای مختلف و با معیارهای متفاوتی شکل گرفته است که میتوان در دو دسته کلی طرح نمود:
۱ )تعیین قلمرو و طبقهبندی علوم به لحاظ نیازها، ضرورتها و کاربردها و امثال آن که بیشتر جنبه تعلیمی، آموزشی و اجرایی دارد.
۲ )تعیین قلمرو با معیار پیشینی و بر اساس مؤلفهها و محتوای علوم مثل نوع موضوع و مسائل. علوم به غیر از جهات تعلیمی و آموزشی، بر اساس معیار و منطق دیگری نظیر موضوع، محتوا، روش و امثال آن، در دستههای مختلفی نظیر علوم نظری و عملی؛ علوم اصالی و علوم آلی، عقلی و نقلی، طبیعی و انسانی، الهی و غیرالهی، اسلامی و غیراسلامی و نظایر آن طبقهبندی میشوند که به طور خلاصه، در منظومه فکری اسلام، بر اساس معیار موضوع و مسائل، ابتدا به حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم شده و زیرمجموعه هر کدام به دستههای دیگری، طبقهبندی میشوند. در علمشناسی مدرن به دو طبقه کلان علوم طبیعی و علوم انسانی تقسیم میشوند.
لازم به ذکر است طبقهبندی علوم اولاً امری بشری و اعتباری است؛ ثانیاً بر اساس نیازها و شرایط صورت میپذیرد؛ ثانیاً قابل توسعه و تحول است؛ از اینرو مهم این است که هر کدام از معیارها در طبقهبندی علوم باید از یک طرف از جامعیت نسبی برخوردار باشد و از طرف دیگر، نسبت به دیگر قلمروها، دارای ویژگی مانعیت نسبی نیز باشد که چنین معیاری را میتوان با محوریت موضوع تبیین نمود؛ زیرا سایر معیارها نظیر روش و اهداف نیز تابع موضوعاند. به عبارت دیگر، با توجه به اینکه قلمرو هر علمی، وابسته به عوامل مختلفی نظیر موضوع، مسائل و منابع آن علم، است و با توجه به تبعیت مسائل و منابع نسبت به موضوع آن، در ادامه، قلمرو علوم انسانی صرفاً بر اساس عامل موضوع و شبکه مسائل، مشخص خواهد شد.
قلمرو محتوایی، ناظر به موضوع علوم انسانی و گستره و میزان امتداد آن میباشد که پس از اینکه موضوع علوم انسانی و ماهیت آن مشخص شد، به تبع آن، گستره معرفتی نیز به دست خواهد آمد و با مشخص شدن حدود و گستره معرفتی، منابع و روش آن نیز معلوم خواهد شد.
موضوع علوم انسانی عبارت است از: انسان، جامعه و کنشهای فردی و اجتماعی آن و دیگر امور اجتماعی نظیر فرایندها، ساختارها، سازمانها، نهاد و امثال آن) اعم از کنشهای ظاهری یا باطنی؛ مُلکی یا ملکوتی، جوارحی یا جوانحی؛ که ناظر به توصیف ویژگیها، خصلت فردی یا اجتماعی و امثال آن.
بخش عمده آیات قرآن ها، رفتارها و اعمال انسانی و همچنین آیات ناظر به بایدها و نبایدها، ذیل این موضوع قرار میگیرد؛ بر این اساس، موضوع علوم انسانی اسلامی در مقایسه با دیگر موضوعات علوم، دارای ویژگیهایی است که افزون بر این که مرز و قلمرو آن را از سایر علوم متمایز میکند، روششناسی خاصی را نیز میطلبد؛ زیرا روش حل مسائل آن نیز وابسته به ویژگی و ماهیت موضوع آن علم است.
موضوع علوم انسانی، حداقل با چهار دسته مسائل و روابط انسانی، قابل بیان است: رابطه انسان با خود، با خدا، دیگر انسانها (و جامعه) و جهان (طبیعت و زیست). البته با توجه به پیچیدگی انسان و روابط وی، نمیتوان کنشهای انسانی و روابط آن را در موارد فوق محدود ساخت، به ویژه وجود روابط متقابل و متزاید، که منشأ دانشهای بینارشتهای شده و خواهد شد.
برخی دانشها نظیر معرفتشناسی، علم النفس و امثال آن هم به لحاظ اینکه از سنخ مبادی علوم انسانی است و هم به لحاظ اینکه ناظر به بخشی از کنشهای درونی (مثل کنش شناختی) انساناند، آنها را در زمره علوم انسانی قرار خواهیم داد. مسائل انسانی و انسانیات در قرآن (نظیر آموزههای خلقت، روح، ارزشها، توصیفات، توصیهها، مبدأ، معاد انسانی، کنشها و رفتارها و امثال آن) هم از سنخ مبانی (قریب و ممتزجه) و هم از مسائل علوم انسانیاند.