ه گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر محمدرضا سنگری مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه در گفتوگو با ایکنا، درباره رنجهایی که پیغمبر اکرم(ص) در دوران دعوت مردم به اسلام تحمل کردند، گفت: اگر شروع بعثت پیغمبر(ص) را بررسی کنیم، در طول سه سال آغازین، دعوت پیامبر(ص) پنهان است و در طول این مدت حدود ۱۷ نفر ایمان آوردند. چون دعوت پیامبر(ص) پنهان است در این مدت چندان آسیبی متوجه ایشان نیست. گزارشهای تاریخی این گونه است که پیغمبر(ص) به کنار کعبه میآمدند، گروهی این صحنه را تماشا میکردند و میدیدند یک زن در کنار ایشان و در دیگر سو نوجوانی میایستد و پیامبر(ص) حرکاتی انجام میدهند که نماز بوده است، چون اولین واجبی که برای پیغمبر(ص) مطرح شد، نماز بود.
وی اظهار کرد: در این مدت کسی چندان با ایشان کاری ندارد و پیغمبر(ص) در منزل زیدبن ارقم فعالیتهای خود را شروع میکنند. افراد، پنهانی با پیامبر خدا دیدار میکنند و ایمان میآورند. بعد از سه سال وقتی پیامبر مأمور میشوند دعوت به خود را آشکار کنند در آن روز که به یومالانذار معروف است، عشیره خود را جمع میکنند و مشهور است که در روز اول امیرالمؤمنین(ع) که چهارده یا پانزده سال بیشتر سن نداشت، مأمور بود غذایی تهیه کند و پیغمبر(ص) دعوت خود را علنی کنند. در آن روز با کارهای بیهوده افرادی مثل ابولهب، مجلس به سرانجام نرسید و روز بعد که پیغمبر(ص) بعثت خود را آشکار کردند، آزار و اذیتها شروع شد. این آزار و اذیتها به چند شکل بود؛ یک شکل آن جنگ روانی بود. به این معنا که پیغمبر را العیاذبالله مجنون بخوانند و او را کاهن و شاعر معرفی کنند و به قول امروزیها میگفتند او دچار روانپریشی است. یعنی تعادل روحی و روانی ندارد. این حرفها نشانگر تأثیر جنیان در او و پریشانی ذهن اوست یا اهل تخیل است و شعر میگوید، بنابراین به او اعتماد نکنید.
مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه گفت: یک شکل دیگر رنجهای پیغمبر(ص)، آزار جدی جسمی بود. آنها شروع به آزار پیامبر(ص) کردند. مثلاً سنگ آسیابی را میآوردند و در نماز در گردن پیامبر(ص) میانداختند و ایشان تا مرز خفه شدن پیش رفتند. یا یک بار عتبه گلوی پیامبر را چنان فشرد که پیغمبر(ص) احساس کردند الان جان از بدنشان خارج میشود. یا مثلاً شکمبه حیوانی را بر سر پیغمبر(ص) انداختند و پیامبر(ص) در نماز تا مرز خفگی پیش رفتند. یا در راه وقتی به خانه برمیگشتند در مسیر او خار میریختند تا پایشان آزرده شود و کودکانی را برمیانگیختند که به ایشان سنگ بزنند و شعر یادشان میدادند. این کار را ابولهب و زنش امجمیل انجام میدادند و این موضوع در سوره تبت آمده است. از این سوره میتوان آهنگها و اشعاری که علیه پیغمبر(ص) میساختند فهمید.
وی با بیان اینکه در سالهای نخست اعلام بعثت آسیبهای فراوانی به وجود پیغمبر(ص) وارد آوردند، گفت: وقتی پیامبر(ص) از کوچهها میگذشتند از پشتبامها بر سر ایشان خاکروبهها و آلودگیها میریختند. امروز هم از این آلودگیها با فضای تبلیغاتی بر سر پیغمبر(ص) میریزند و کاری که مکرون کرد همین است. یعنی اتفاقاتی که آن روز افتاد، امروز هم درباره وجود مقدس پیامبر(ص) اتفاق میافتد. دشمنان رسول خدا به این آزارها اکتفا نکردند و چندینبار تصمیمهای جدی گرفتند که پیغمبر(ص) را به شکل خاصی به قتل برسانند. مثلاً به ابوطالب پیشنهاد کردند جوان برازندهای به او بدهند و در مقابل او پیغمبر(ص) را به آنها بسپارد که ابوطالب به شدت مقابل آنها ایستاد. گاهی هم پیشنهادهای خاصی به خود پیغمبر میدادند و میگفتند اگر میخواهی به تو پول میدهیم و زیباترین زن عرب را به تو میدهیم و سعی میکردند با این رنجها و آزارها پیغمبر(ص) را از پا درآوردند.
مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه تصریح کرد: سرانجام این آزارها به جایی رسید که به شعب ابیطالب کشیده شد. اگر کسی مطالعه کند خواهد دید چه رنجهایی در این دوره به پیامبر(ص) رسید. خیلیها از گرسنگی در شعب ابیطالب از دنیا رفتند و حتی دو چهره بزرگ یعنی حضرت خدیجه(س) و حضرت ابوطالب(ع) با این فقر و سختی و محاصره اقتصادی که دشمنان ایجاد کردند از دنیا رفتند. کنار این مسئله شکنجه یاران پیغمبر(ص) نیز شروع شد. ببینید مجموعهای از رنج، دشواری و به تنگنا انداختن برای پیامبر به وجود آوردند. برای مثال عمار، پدرش(یاسر) را در زیر شکنجه و مادرش سمیه را به ضربه سنگینی که بر سرش وارد کردند، از دست داد. یاران دیگر پیغمبر(ص) مثل ابوذر و بلال خیلی رنج کشیدند، در تاریخ میخوانیم که سنگهای داغ و سنگین را بر سینه بلال میگذاشتند و بلال تا مرز خفگی پیش میرفت، اما فقط «احد، احد» میگفت.
به گفته سنگری، مجموعه آیاتی که در این باره نازل شده است نشان میدهد پیامبر(ص) کوتاه نمیآمد و محکم ایستاده بود و گاهی چنان به سختی میافتاد که خداوند میفرمود: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» (شعرا، ۳) به زبان ما یعنی یا رسول الله من این قدر از تو انتظار ندارم. تو داری خود را از بین میبری. ما بعثت را برای مشقت انداختن تو قرار ندادیم: «مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»(طه، ۲) اما پیامبر(ص) در راه خدا همه اینها را تحمل میکردند. اینها بخشی از رنجهایی است که بر پیغمبر(ص) وارد شد. وقتی به طائف میروند چنان به ایشان سنگ زدند که گویی زیر سنگ مدفون شدند و گمان کردند پیغمبر(ص) کشته شده است، تا اینکه فردی به نام عداس آمد و آب و خوشه انگوری به ایشان داد و رسول خدا(ص) دوباره توانی گرفتند و برخاستند. مجموعهای از رنجها متوجه پیامبر(ص) بزرگوار ما بوده است، اما رسول خدا(ص) در راه خدا همه اینها را به جان خرید و آخ نگفت.
وی درباره اهانتهایی که به ساحت مقدس پیامبر(ص) میشود، گفت: این اتفاقاتی که هر ازچندگاه به گونههای مختلف میافتد؛ گاه با کشیدن یک کاریکاتور یا ساختن یک فیلم یا اهانت برخی سران، به نظر من نوعی آزمون مسلمین در جهان است که ببینند آیا مسلمانان بدون عکسالعمل میمانند و عادی از کنار موضوع میگذرند یا نه؟ میخواهند ببینند آیا غیرت مسلمانی افول پیدا کرده است یا نه؟ اما عکسالعملهایی که در گستره جهانی میبینیم به دشمن نشان میدهد مسلمانان بیدارند و بر آرمانهای خود محکم ایستادهاند.
سنگری بیان کرد: در کنار این موضوع که بیشتر انفعالی است باید یک روش فعال نیز داشته باشیم. منتظر نمانیم دشمن ارزشهای مکتب و دینمان مثل وجود مقدس پیغمبر(ص) را مورد تهاجم قرار دهد و بعد واکنش نشان دهیم، بلکه تلاش کنیم پیغمبر(ص) خود را بشناسانیم. مخصوصاً با جریان منفور داعش، تصویر تاریکی که از وجود مقدس پیامبر(ص) و دین اسلام در اروپا ترسیم شده است، ما باید به جنگ این تبلیغات برویم و کاملاً فعال وارد میدان فرهنگی و تبلیغاتی جهان شویم و با تولید کتابها و فیلمها و آثاری که بتواند چهره زیبای پیغمبر(ص) را درست منعکس کند، سنت و سیره پیامبر(ص) را به جهان معرفی کنیم که این کار زمینه محبت و مهرورزی به پیغمبر(ص) را فراهم خواهد کرد. در روایات داریم که ما را بشناسانند و این شناخت زمینه محبت و گرایش مردم به ما را فراهم خواهد کرد.