اندیشه‌ورزی و اصلاح‌گری فرهنگی استاد مطهری

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به نقل از خبرگزاری شبستان، استاد مطهری پس از عمری مجاهدت در راه خدا و تلاش خستگی‏ ناپذیر در زمینه ‏های فرهنگی، سیاسی و مذهبی به دست جاهل‏ترین و جنایتکارترین دشمنان اسلام به ملکوت اعلی پیوست. او که معلم اخلاق، فلسفه، عرفان و مسائل اقتصادی بود در تمامی این زمینه ‏ها کارهای تحقیقاتی و بنیادی شایسته ‏ای انجام داده است. به همین مناسبت ۱۲ اردیبهشت، سالروز شهادت این معلم نمونه و اسوه تقوا در نظام جمهوری اسلامی ایران، به عنوان روز معلم نامگذاری شده است. 

دکتر مهدی جمشیدی،‌ عضو هیأت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ ‌و اندیشه اسلامی در یادداشتی به همین مناسبت به تشریح ابعاد شخصیتی این معلم اخلاق و فلسفه و عرفان پرداخته است که در ادامه می خوانید:

۱- مطهری حتّی در قلمروِ فعّالیّت‌های سیاسیِ خویش، چه در دوره پیش از پیروزیِ انقلاب اسلامی و چه در دوره پس از آن، بیشتر از زاویه فرهنگی به شخصیّت‌ها و مناسبات و رویدادها می‌نگریست. ازاین‌رو، بیشترِ رفتارهای او در قلمروِ سیاسی، ماهیّتِ فرهنگی دارند و باید آنها را از نوعِ «رفتارِ فرهنگی» به‌شمار آورد. او چون «فرهنگ» را مقوله‌ای فراتر از سیاست – و همچنین اقتصاد – می‌دانست، آن‌ را در بیشترِ تحلیل‌های ذهنی و رفتارهای عینیِ خویش، به‌منزله «متغیّر مستقل» و «امرِ اصیل» قلمداد می‌کرد، عالی‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین گونه استقلالِ اجتماعی را، «استقلالِ فرهنگی» می‌انگاشت.[۱] او در دوره نهضت اسلامی بر ضدّ حکومتِ پهلوی، عمده اهتمامِ خود را مصروفِ «ایجادِ زیرساخت‌های فکری و اعتقادی» برای نیروهای انقلابی کرد تا آنها به‌روشنی دریابند که مبارزه و فعّالیّتِ سیاسی، از چه ماهیّتی برخوردار است و باید چه غایاتی را دنبال کند. افزون‌براین، او به «مبارزه سیاسی» و «شکاف‌های سیاسی» اصالت نمی‌داد، بلکه معتقد بود که «مبارزه فرهنگی» و «شکاف‌های فرهنگی» اصالت دارد و در صورتِ تزاحمِ میانِ این دو، باید «امرِ فرهنگی» را بر «امرِ سیاسی» ترجیح داد. ازیک‌سو، بیشترِ تمرکزِ او در طول دهه‌های چهل و پنجاه، بر تلاش‌های فکری و نظری بود – که موجب گشت او به مبارزه‌گریزی و دوری از سیاست متّهم گردد – و ازسوی‌دیگر، با وجودِ «همسویی‌ها واشتراک‌های سیاسی» با برخی گروه‌های مبارزه – که سلبی و ناظر به براندازی حکومت پهلوی بود – «تفاوت‌ها واختلاف‌های فرهنگی» سبب می‌شد که او «مرزبندی» با آنها را توصیه کند، نه «ائتلاف» با آنها را که تنها از نگاه و محاسباتِ سیاسی برمی‌خاست.

۲- مطالعه دقیق و تفصیلیِ گفتارها و نوشتارهای مطهری، ما را به‌‎سوی این نتیجه سوق می‌دهد که تلاش‌ها و مجاهدت‌های او در چند قالب و صنف، قرار می‌گیرد که هر یک ناظر به‌نوعی، کاستی و فسادِ فرهنگی است:

[الف]. نادیده‌انگاریِ برخی از ارزش‌ها. مطهری در واکنش به این آسیب، به احیای این قبیل ارزش‌ها پرداخت، از جمله امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، حجاب، جامعه‌اندیشی، تجدیدنظرهای ساختاری در زندگیِ اجتماعی و … .

[ب]. کوچک‌انگاریِ برخی از ارزش‌ها. در جامعه معاصرِ مطهری، به‌سببِ شیوع‌یافتنِ تفکّرات مارکسیستی، معنویّت و تعالیمِ روحی و عبادی، رنگ باخته بود. ازاین‌رو، مطهری در کتابِ «انسانِ کامل»، این انتقاد را مطرح ساخت که انسانِ کامل در اسلام، انسانی است که در همه ارزش‌های عالی و قدسی، رشد کرده باشد، نه‌فقط در یک عرصه. همچنین او در واکنش به حاشیه‌نشینیِ کتابِ «نهج‌البلاغه»، کتابِ «سیری در نهج‌البلاغه» را نگاشت و در آن، ابعادِ متفاوتی از این اثرِ گرانسنگ را آشکار ساخت.

[ج]. وارونه‌انگاریِ برخی از ارزش‌ها. آسیبِ دیگر این بود که توده‌های مردم به‌تدریج، برداشت‌های غلطی از برخی از آموزه‌های اسلامی، همچون زهد، توکّل و … پیدا کرده بودند. مطهری با اقتباس از اقبال لاهوری، فکرِ «احیای تفکّر اسلامی» را مطرح کرد و به بازسازی و اصلاحِ ذهنیّتِ دینی و دین‌دانیِ توده‌های مردم پرداخت. همچنین وی در کتابِ «حماسه حسینی»، به نقدِ برداشت‌‌های عوامانه و قشری از قیامِ امام حسین – علیه‌السلام- روآورد و نشان داد که ماهیّت و هدف‌های این نهضت با تصوّراتِ مردم، همخوانی ندارد.

[د]. بزرگ‌انگاریِ برخی از ارزش‌ها. موازی با تقلیل‌یافتنِ منزلتِ پاره‌‌ای از ارزش‌ها، ارزش‌های دیگر منزلتِ مبالغه‌آمیز و گزاف پیدا می‌کنند و اعتباری بیش از آنچه که در متن آمده، می‌یابند. در جامعه آن دوره تاریخی، «انقلابِ اجتماعی» و «عدالتِ اقتصادی»، از جمله ارزش‌هایی بودند که تمامِ ارزش‌های دیگر را کنار زده بودند. مطهری در مقابل می‌گفت که هدفِ ما از مبارزه و نهضت، «انقلابِ اسلامی» است و نه مطلقِ «انقلاب»، و «اسلامِ انقلابی» نیز همه اسلام نیست؛ زیرا اسلام در مبارزه اجتماعی و سیاسی خلاصه نمی‌شود.[۲] همچنین «عدالت»، اگرچه یک ارزشِ اسلامی است، امّا در کنارِ «توحید» نمی‌نشیند و هم‌عرضِ آن نیست و رسولانِ الهی، عدالت را در سایه توحید و به‌عنوانِ مقدّمه، طلب می‌کردند.[۳]

[هـ]. همگون‌انگاریِ ارزش‌های اسلامی با ارزش‌های سکولار. آسیبِ دیگر در پهنه دین‌داری، التقاط است که دربردارنده ادغامِ ارزش‌های معارض با یکدیگر است. مصداقِ برجسته التقاط در دوره مطهری، التقاطِ اسلام با مارکسیسم بود. به‌نظر می‌رسد، این بزرگ‌ترین خطری بود که مطهری، تشخیص داده بود.

[و]. برترانگاریِ ارزش‌های سکولار. در این حالت، دین کنار نهاده می‌شود و در ساحتِ جامعه، ارزش‌های سکولار – که برخاسته از ایدئولوژی‌های سکولار هستند – جایگزین می‌شوند. نیروهای مارکسیستی، چنین خطری تولید می‌کردند. آنها دین را موجبِ تخدیر توده‌های مردم قلمداد می‌کردند و حرکت به‌سوی استقرارِ جامعه و حکومتِ سوسیالیستی را خواهان بودند.

۳- پاسخ‌های مطهری به معضله‌ها و مسأله‌ها، علاوه‌بر این‌که بسیار پخته و عمیق و متقن و مستحکم بود، تنها به ساحتِ نفی و نقد خلاصه نمی‌شد. به‌عبارت‌دیگر، مطهری تنها یک متفکّرِ انتقادی و سلبی نبود که اندیشه‌های رقیب و معارض را ابطال و نفی کند، امّا گزینه بدیلی برای مخاطب نداشته باشد. او نقّادیِ اندیشه‌های دیگر را، معبر و مقدّمه‌ای برای رسیدن به اندیشه‌های اسلامی و اثباتِ آنها می‌دانست و برای نقد و ابطال، ارزشِ ذاتی و مستقل قائل نبود. دفع و رفعِ فساد، لازمه اقامه و استقرارِ حقّ است، امّا هرگز چنین نیست که مسئولیّتِ اجتماعی به فسادستیزی و مقابله با لغزش‌ها و انحراف‌ها محدود بماند. مطهری، قهرمانِ پُرقدرتِ هر دو میدان بود؛ او هم به‌خوبی از عهده نفی و ابطال اندیشه‌های دیگر برمی‌آمد، هم از بضاعت و توانِ کافی برای اثباتِ حقّانیّت و فضیلتِ ارزش‌های اسلامی برخوردار بود. این خصوصیّت، بر جامعیّت و چندبُعدی‌بودن شخصیّتِ مطهری می‌افزاید و او را ممتاز و خاص می‌سازد.

 

[۱]. مرتضی مطهری، آینده انقلابِ اسلامیِ ایران، ص ۱۶۲ و ص ۱۶۷٫

[۲]. همو، آینده انقلابِ اسلامیِ ایران، ص ۹۲٫

[۳]. همو، مقدّمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج ۳: وحی و نبّوت، صص ۳۸- ۳۷٫