طرح سازش معامله قرن از همین ابتدا محکوم به شکست است
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمد ملک زاده عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه
پس از انتشار طرح سازش ترامپ موسوم به «معامله قرن»، واکنشهای گسترده علیه آن در جهان اسلام و حتی مخالفتها از سوی بسیاری از شخصیتهای غیر مسلمان غربی به راه افتاد. این طرح که کاخ سفید عنوان «چشم انداز صلح» برای آن انتخاب کرده، همانگونه که انتظار میرفت نه یک صلح واقعی و عادلانه که حاوی مفادی تحقیرآمیز علیه ملت مظلوم فلسطین و معاملهای یکجانبه به سود رژیم غاصب صهیونیستی است. در طرح ترامپ با ادبیاتی سخیف آمده است که کل «اورشلیم» (قدس) پایتخت اسرائیل و متعلق به این رژیم است و به جای آن فلسطینیها میتوانند بخشی از مناطق واقع در شرق و شمال حصار امنیتی قدس، از جمله شرق «شعفاط» و «ابودیس» را به عنوان پایتخت خود در نظر گرفته و آن را قدس بنامند یا هر نام دیگری که خودشان تشخیص میدهند! این سخنان سخیف مانند سخن دزدی است که به زور وارد منزلی شده و با قلدرمآبی به صاحبخانه میگوید این خانه مال من و تو میتوانی جای دیگری را به عنوان خانه خود انتخاب کنی…! در این طرح احمقانه و تحقیرآمیز، کاخ سفید ضمن آنکه از حماس به عنوان «سازمان تروریستی» یاد کرده در بخش مربوط به غزه آورده است: «ایالات متحده انتظار ندارد کشور اسرائیل وارد مذاکره با هیچ دولت فلسطینی شود که اعضای حماس، جهاد اسلامی فلسطین یا وابستگان آنها را شامل شود، مگر آنکه آن دولت فلسطینی به صورت شفاف و آشکارا خودش را به نفی خشونت، شناسایی کشور اسرائیل و پایبندی به سایر ملاکهای مربوط به غزه که در بند ۹ آمدهاند متعهد بداند». همچنین در بند ۹ این سند قید گردیده است: «کشور اسرائیل تنها در صورتی به تعهداتش خودش ذیل “توافق صلح اسرائیل-فلسطین” عمل خواهد کرد که: ۱) تشکیلات خودگردان فلسطین یا یک نهاد ملی یا بینالمللیِ دیگر که مورد قبول کشور اسرائیل باشد کنترل غزه را به نحو همخوان با بند B 2 (ذیل طرح) به عهده بگیرد. ۲) حماس، جهاد اسلامی فلسطین و سایر گروههای تروریستی در غزه خلع سلاح شوند و ۳) غزه کاملاً به منطقه غیرنظامی تبدیل شود…» طرح ترامپ علاوه بر این، کلیه شهرکهای رژیم صهیونیستی در دره اردن و کرانه باختری را هم به رسمیت میشناسد، و در واقع آمریکا نقشهای از کشور فلسطین در این طرح ارائه کرده که فلسطین به عنوان جزیرهای در دل اسرائیل محصور میگردد؛ و یا به تعبیر روزنامه القدس العربی، بر اساس نقشهای که ترامپ ارائه داده دولت آینده فلسطین گویا قرار است به شکل «مجمع الجزایری» باشد که مرزهای غیر مرتبطی دارد و تونلها و پلها آن را به هم وصل میکند!
از زمان اشغال سرزمین فلسطین به ویژه پس از جنگ ۱۹۶۷م تاکنون غاصبان این سرزمین با حمایت قدرتهای استکباری و یا برخی از سران مرتجع و وابسته عرب نقشههای فراوانی در قالب طرحهای به اصطلاح صلح ولی در واقع برای مشروعیت بخشیدن به تجاوز و اشغالگری ترسیم نمودهاند که همگی بدون استثناء با شکست مواجه گردیده است. توافقهای کمپ دیوید پس از جنگ ۱۹۶۷، کنفرانس مادرید در سال ۱۹۹۱، پیمان اسلو در ۱۹۹۳، کمپ دیوید ۲۰۰۰، طرح کلینتون در سال ۲۰۰۱، طرح صلح سعودی در سال ۲۰۰۲، نقشه راه ۲۰۰۳ در زمان جرج بوش، توافق ژنو ۲۰۰۳، طرح جرج بوش پسر در سال ۲۰۰۷ موسوم به آناپولیس و طرح اوباما در سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱م از جمله طرحهای سازش میان اشغالگران رژیم صهیونیستی با ملت مظلوم فلسطین بودهاند که همگی از جمله آخرین دور مذاکرات به اصطلاح صلح میان فلسطینیها و اسرائیلیها که در سال ۲۰۱۴ با نظارت آمریکا برگزار شد ناکام ماندهاند و اکنون پس از سالها مذاکره بیحاصل، ملت فلسطین با طرحی از جانب آمریکا روبهروست که نه تنها دولت مستقل فلسطینی به مرکزیت قدس را قبول ندارد بلکه حق بازگشت آوارگان را هم در آن لغو کرده و فلسطینیان حتی برای دفاع از خود نیز نمیتوانند نیروی نظامی مسلح داشته باشند! این آخرین طرح آمریکا به قدری وقیحانه و تحقیرآمیز است که حتی فردی مانند محمود عباس که سالها با اشغالگران و حامیان آن مذاکره کرده و حاضر شده امتیازات گوناگونی بدهد با صراحت میگوید حاضر است آن را رد کند اما «وطنفروشانه» و به عنوان خائن وارد قبرش نشود. بر همین اساس روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» نیز یک روز پس از انتشار طرح سازش تحمیلی «دونالد ترامپ» در گزارشی پیشبینی کرد که طرح رئیس جمهور آمریکا موسوم به معامله قرن شکست خواهد خورد.
بنابراین آمریکا که اکنون حتی حمایت دوستان خود را نیز به همراه ندارد نباید انتظار داشته باشد از این طرح نمایشی چیزی عایدش گردد. ترامپ با رونمایی از طرح به اصطلاح معامله قرن خود خواست هم هدیهای به «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی برای شانس بیشتر در انتخابات داده باشد و هم از این موضوع برای انتخابات آینده آمریکا به نفع خود استفاده کند که البته با توجه به این که این طرح از همان ابتدا محکوم به شکست است لذا کارایی تبلیغاتی خود را نیز از دست داده است.