به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه در یادداشتی به نوآوریهای حضرت آیتالله العظمی خامنهای مقام معظم رهبری در بیانیّۀ گامِ دوّمِ انقلاب، پرداخته است:
اشاره:
متنی که در پی میآید، صورتِ تفصیلی و ویراستۀ سخنانِ کوتاهی است که در نشستِ «بررسیِ وجوه و مفاهیمِ نوآورانۀ بیانیّۀ گامِ دوّمِ انقلاب» ایراد گردید. این نشست در تاریخِ چهاردهم بهمنماه در مؤسسۀ پژوهشی- فرهنگیِ انقلابِ اسلامی برگزار شد.
مقدّمه:
یکی از پرسشهای مهمی که دربارۀ بیانیّۀ گامِ دوّمِ انقلاب، از همان آغازِ انتشارِ آن مطرح شد و همچنان نیز محلّ بحث و گفتگو است، این است که بیانیّه، شاملِ چه نوآوریها و خلّاقیّتهایی است و در آن چه ابتکاراتِ متنی و فرامتنی وجود دارد؟ آیا بیانیّه، واجد ابداعاتِ خاصی است؟ و آیا باید از چنین خصوصیّتی برخوردار باشد یا ضرورتی در میان نیست که بیانیّه، سخن نو بگوید؟ رواجیافتنِ این قبیل پرسشها در میانِ نیروهای فکری و فرهنگیِ انقلاب و تبدیلشدنِ آن به یک مسأله، موجب گردید تا بیانیّه را از این منظر و زاویه، بنگریم و وجوه و اضلاعِ نوآورانهاش را دریابیم.
۱- پیشفرضها و امکانهای نوآوری در بیانیّه
۱-۱- نوآوری، «ارزشِ مطلق» نیست
نوآوری، یک «ارزشِ مطلق» نیست؛ یعنی اینگونه نیست که همواره، هر سخنی باید نوآورانه باشد و با هر آنچه که پیشتر گفته شده، متفاوت باشد، بلکه سخن، معیارهای دیگری نیز برای سنجش دارند، و گاه باید از نوآوری، صرفنظر کرد و به آنها اهتمام ورزید. بهبیاندیگر، نباید در همه چیز، تجدیدنظر کرد و گرفتارِ نوپرستی و نوزدگی شد، و هرآنچه را که نو نیست، کنار زد:
قرنها بگذشت و این قرنِ نویست
ماه، آن ماهست، آب، آن آب نیست
عدل، آن عدلست و فضل، آن فضل هم
لیک مستبدل شد آن قرن و امم
(مثنویِ معنوی، دفترِ ششم، بیتهای ۳۱۷۵-۳۱۷۶).
از این قبیل است که انسان، محتاجِ «تذکّر» و «موعظه» نیز هست، امّا در آنها، وجوهِ نوآورانه وجود ندارد، یا اگر هم باشد، اقلّی و ناچیز است، و این وضع، بدانسبب است که غایتِ تذکّر و موعظه، «تنبّه» و «توجّه» است، نه تعلیمِ «سخنِ تازه». پس «یادآوری» نیز مانندِ «نوآوری»، ارزش و اعتبار دارد و نباید همواره در طلبِ نوآوری بود و آن را شاخص و معیارِ یگانه قلمداد کرد.
۲-۱- نوآوری، «امرِ مطلق» نیست
در عالَمِ انسانی، نوآوری از جهتِ وجودی و تحقّقی نیز «امرِ مطلق» نیست؛ یعنی اینطور نیست که انسان بتواند سخنی را از «عدم» و «صفر»، بهوجود آورد، بلکه همواره، بر شانههای گذشتگان، تکیه زده و راههای رفته را ادامه داده است. ازاینرو، نوآوری را باید واقعیّتی «نسبی» و «مشکّک» دانست که خواهناخواه، «درجات» و «مراتبِ» گوناگون دارد، و وابسته به ضریبِ نوآوری، میتوان سخن را ستود.
۳-۱- نوآوری، «ضرورتِ اجتماعی» است
یکی از خصوصیّتهای عالَمِ انسانی این است که محتاجِ نوآوری است؛ نوآوری، مایۀ «طراوات» و «تازگی» و «نشاطِ» عالَمِ انسانی است و «مهیّج» و «مولّد» است. طبعِ انسان، از «یکنواختی» خسته میشود و «ثباتِ محض و فراگیر» را برنمیتابد، بلکه میخواهد با ترکیبی از «ثبات» و «تحوّل»، روبرو باشد. از طرف دیگر، ازآنجاکه فضای عالَمِ انسانی نیز اگرچه بر مدارِ ثابت حرکت میکند، امّا درعینحال، هر روز در حالِ «نو شدن» و «بازتولید» است، انسان نیز نمیتواند خود را «بیحرکت» و «ایستا» نگاه دارد و «چرخشها» و «دگردیسیها» را نبیند. بدینجهت، باید نوآوری را یک «ضرورت» شمرد و برای آن، چارهاندیشی کرد. ازاینرو، علامه مرتضی مطهری – رضواناللهتعالیعلیه – بر این باور بود که انقلاب، در هر مقطع از تاریخِ حیاتِ خویش، بهطورِ جدّی و بنیادین، نیازمندِ سخنِ نو و مبدعانه است و باید در عینِ اصرارِ بر اصول و قواعدِ نخستینِ انقلاب، فکرها و اندیشههای نو بهوجود آورد و حقایقِ انقلاب را با زبانهای دیگر و نوبهنو، بازسازی کرد:
تازه میگیر و کهن را میسپار
که هر امسالت، فزونست از سهپار
(مثنویِ معنوی، دفترِ پنجم، بیتِ ۸۰۹).
درغیراینصورت، انقلاب گرفتارِ یکنواختی و سکون میشود و از حرکتِ تکاملی بازمیایستد و بدنۀ اجتماعیاش را از دست میدهد.
۴-۱- نوآوری، «تلاشِ دشوار» است
نوآوری، بهدلیلِ آنکه باید در روندِ آن، «ارزشِ افزوده» خَلق شود و بر آنچهکه هست، چیزی یا چیزهایی مترتّب گردد، «کارِ دشوار» ی است و اینکار، از هر کسی ساخته نیست. ذهنهای «اقتباسی» و «گرتهبردار»، جز «تکرار» و «تقلید»، هنری ندارند و نمیتوانند ارزشِ افزودهای را خَلق کنند، امّا ذهنهای «فعّال» و «زاینده»، میتوانند «تولید» و «بازتولید» کنند. البتّه، آفریدن و ایجاد و ابداع، نیازمندِ «درونمایه» است و از کوزۀ تهی، چیزی بیرون نمیتراود. هر اندازه که ذهن، مستعدتر و قویتر باشد، از حجمِ «اقتباس» و «اخذ» و «گرتهبرداری»، کاسته خواهد شد و خروجی، تمایز و تفاوتِ بیشتری خواهد داشت:
از یکی ما تا به صد، این دیدهایم
نه به تقلید از کسی بشنیدهایم
(مثنویِ معنوی، دفترِ سوّم، بیتِ ۳۹۴۲).
۵-۱- نوآوری، «ساحاتِ متنوّع» دارد
نوآوری، از جهات و ابعادِ مختلف، موضوعیّت دارد و منحصر به جهت و بُعدِ خاصی نیست. بنابراین، نباید فقط به برخی از جنبههای توجّه کرد و کوشید در همان چارچوب، وجوهِ نوآورانه را کشف کرد، بلکه باید ابتدا، انواع و اقسامِ نوآوریهای ممکن و محتمل را شناسایی نمود و سپس، متن را از چشماندازِ هر یک از آنها مطالعه نمود و دریافت که آیا از آن زاویۀ خاص، اتّفاقِ متفاوت و متمایزی رخ داده است. بر این اساس، میتوان گسترهای از امکانهای نوآوری را بدین شرح، معرفی کرد: «نوآوریهای درونمتنی، معرفتی / برونمتنی، غیرمعرفتی»؛ «نوآوریهای کلّی، راهبردی / جزئی، عملیّاتی»؛ «نوآوریهای نظری، ذهنی / عملی، عینی»؛ «نوآوریهای فکری، اندیشهای / مفهومی، اصطلاحی»؛ «نوآوریهای مضمونی، محتوایی / روشی، قالبی»؛ «نوآوریهای تفهّمی، شناختی / تدبیری / تجویزی» و ….
۲- لایهها و اضلاعِ نوآورانۀ بیانیّۀ گامِ دوّمِ انقلاب
۱-۲- تعیینِ نقطۀ عطف برای انقلاب
تاکنون آیتالله خامنهای، هیچ واقعهای را بهعنوانِ «نقطۀ عطف» در درونِ حیاتِ انقلابِ اسلامی مشخّص نکرده و مدّعی نشده بود که باید انقلاب را نسبت به آن، به دو پاره و بخش تقسیم نمود، امّا در این بیانیّه، نظرِ ایشان بر این است که مسیرِ طیشده در طولِ چهار دهۀ گذشته را باید «گامِ اوّلِ انقلاب» قلمداد کرد و دورۀ تاریخیِ پس از آن را «گامِ دوّمِ انقلاب». در اینجا، انقلاب به «دو دورۀ تاریخی» تقسیم شده است که هرچند نسبت به یکدیگر، گسست و تعارض ندارند، امّا بههرحال، دو برهه و مقطع از حیاتِ تاریخیِ انقلاب را شامل میشوند. تقسیمِ موجودیّتهای تاریخیِ کلان و پهندامنه به اجزا و پارهها، بدینسبب است که این مقاطع نسبت به یکدیگر، دستکم در برخی از «خصایص» و «اوصاف»، متفاوت هستند و همین تفاوتها، ملاک و معیارِ تقسیمبندی قرار میگیرد. از این چشمانداز، میتوان به پارهای از تفاوتهای محتمل اشاره کرد:
اوّلاً، گذار از مرحلۀ «تأسیس» و «تثبیت» به مرحلۀ «تعالی» و «بسط»؛
ثانیاً، گذار از «مدیریّتِ نسلهای اوّل و دوّم» به «مدیریّتِ نسلِ سوّم»؛
ثالثاً، گذار از مرحلۀ «آزمونوخطا» و «نوسانهای نسخهای» به مرحلۀ «ثباتِ سیاستی» و «استمرارِ ساختاری».
۲-۲- دعوت به چرخشِ مدیریّتی در سطحِ حاکمیّت
رهبرِ انقلاب در انتهای هر یک از توصیههای هفتگانۀ خویش، «جوانان» را مخاطب قرار داده و میگوید در این مقوله، چشمِ امیدِ من به شما جوانهاست. در حقیقت، ایشان درعینحال که دربارۀ «تکالیفِ پیشِ روی نظامِ جمهوریِ اسلامی» سخن میگوید، پای «جوانان» را به این عرصه میکند و از آنها میخواهد که واردِ «میدانِ حکمرانی» شوند و انقلاب را پیش ببرند. پس در واقع، بیانیّۀ گامِ دوّم، فقط یک «بیانیّه» نیست، بلکه آشکارا خواهانِ یک «اتّفاقِ عملیِ بزرگ» نیز هست و آن، عبارت است از «چرخشِ نخبگانِ حکومتی» در راستای جوانشدنِ مدیرانِ در نظامِ جمهوریِ اسلامی. پیشازاین، ایشان از ضرورتِ بهکارگیریِ جوانانِ مؤمنِ انقلابی در سِمتهای بالا و مهم سخن گفته بود، امّا در اینجا، بهصورتِ «جدّی» و «متراکم»، آنچنان بر روی این موضوع تأکید میکند که نمیتوان معنایی جز «چرخشِ مدیریّتی» را از آن استنباط کرد. این جمعبندیِ راهبردی و تعیینکننده، از برجستهترین نوآوریهای بیانیّۀ گامِ دوّمِ انقلاب است.
۳-۲- منحصر به فرد بودن در اثرِ اجتماعِ خصایصِ روشی- غیررسمی
بیانیّۀ گامِ دوّمِ انقلاب از جهاتِ مختلف، غیررسمی و ساختارشکن است، هرچند هم از سوی عالیترین مقامِ نظامِ سیاسی صادر شده، و هم دربردارندۀ مضمونهایی است که همگی به واقعیّتها و آرمانها و راهبردهای حکومتی ناظر هستند. این جهات عبارتند از:
اوّلاً، راهبردی و حاکمیّتی است، امّا در قالبِ «بیانیّه» نگاشته شده، نه «سیاستهای کلّی»؛
ثانیاً، معطوف به بایدها و نبایدهای نظامِ جمهوریِ اسلامی است، امّا خطاب به «جوانان» نگاشته شده، نه «مسئولان» و «مدیران»؛
ثالثاً، هرچند ناظر به هویّت و حرکتِ انقلاب است، امّا بر «ادبیّاتِ تحلیلی و معرفتی» تکیه دارد، «ادبیّاتِ دیوانسالارانه و اداری».
در واقع، رهبرِ انقلاب در این متن، از چارچوبهای رسمی خارج شده و فارغ از ملاحظاتِ رسمی و مواجهاتِ حکومتی، بهمثابهِ ولیّ و امامِ جامعه، با جوانان سخن گفته و رسولانه، آنها را هدایت کرده است. روشن است که اینچنین ارتباطِ صمیمانه و دوستانهای با جوانان، اثربخش و نافع است و موجب میگردد، سخن بر جان و دلِ آنها بنشیند.
۴-۲- منحصر به فرد بودن در اثرِ اجتماعِ خصایصِ صوری- متنی
از سوی دیگر، این متن را باید از جهت این که برای نخستینبار، آیتالله خامنهای در آن بهصورتِ:
اوّلاً، «مکتوب / متنی / نگاشته»؛
ثانیاً، «تفصیلی / مبسوط / مشروح»؛
ثالثاً، «یکجا / یکباره / درکنارِهم»؛
رابعاً، «راهبردی / کلان / پهندامنه»؛
دربارۀ انقلاب و گذشته و حال و آیندۀ آن سخنگفته است، باید مبتکرانه قلمداد کرد. هیچیک از فعّالیّتهای پیشینِ ایشان، بهطورِ همزمان، واجدِ این خصوصیّتها نبودهاند.
۵-۲- بازیسازیِ فعّالانه در برابرِ امیدزادییِ نسبت به حیاتِ انقلاب
در اینجا باید به یک حقیقتِ دیگر نیز پرداخت که میتواند حاکی از نوعی خلّاقیّتِ زیرکانه در بازیسازیِ سیاسی و رسانهای در برابرِ جبهۀ دشمن باشد. هرچند انتشارِ بیانیّۀ گامِ دوّمِ انقلاب، با چهلمین سالگردِ پیروزیِ انقلاب، همزمان بود و رهبرِ انقلاب، بیستودوّمِ بهمنماه، آن را منتشر کرد، امّا ازآنسو، ما در شرایطی قرار داشتیم که هم در اثرِ انفعالِ و بیتدبیریِ نیروهای تکنوکرات، «وضعِ اقتصادی و معیشتیِ عمومِ مردم»، مناسب نبود و هم شکستخورنِ نسخههای آمریکایی و اروپاییِ برجام، موجی از «سرخوردگیِ اجتماعی» به راه انداخته بود. این شرایطِ خاص که از دیماهِ سالِ نودوشش، بهطورِ محسوسی آغاز شد و در روندی شتابان، گسترش پیدا کرد، در اواخرِ سالِ نودوهفت، شدّت یافت. فضای رسانهای جبهۀ دشمن نیز از این بستر و زمینه، برای مبالغه و و تحریف و ناامیدسازی، استفادۀ حداکثری کرد و اینطور وانمود میکرد که انقلاب، در پایانِ راهِ خویش قرار دارد. در اینچنین وضعی، آیتالله خامنهای به میدانِ بازیِ سیاسی و رسانهای وارد شد و در قالبِ بیانیّۀ گامِ دوّم ِانقلاب، این «حسِ متفاوت و دلنشین» را به جامعه القا و منتقل کرد که:
اوّلاً، نهفقط انقلاب، دچارِ «بحرانِ دستاورد» نشده، بلکه «فتوحات و گشایشهای تاریخی» داشته است!
ثانیاً، نهفقط «انقلاب» به «ضدّانقلاب» تبدیل نشده، بلکه تمامِ «اصالتهای اوّلیّه» اش را حفظ کرده است!
ثالثاً، نهفقط انقلاب، تمام نشده و پایان نیافته، بلکه انقلاب، تازه «کارِ کارستانِ» خود را شروع کرده است!
بهعبارتدیگر، «جنگِ تصاویر» بهراه افتاده بود و رسانههای دشمن تلاش میکردند با تصویرسازیهای دروغین، «واقعیّت» را تحریف، و «حقیقت» را از دسترسِ مردم خارج کنند:
لیک هرگز مستِ تصویر و خیال
در نیابد ذاتِ ما را بیمثال
(مثنویِ معنوی، دفترِ دوّم، بیتِ ۱۷۱۷).
در اینجا بود که آیتالله خامنهای احساس کرد که باید بهصورتِ خاص، به صحنۀ «نزاعِ تصویری» وارد شود و اجازه ندهد که دشمن، «ذهنیّتِ مردم» را بهنفعِ خودش، مصادره کند و بدنۀ اجتماعیِ انقلاب را «منفعل» و «مأیوس» سازد. ایشان در بیانیّۀ گامِ دوّمِ انقلاب، نشان داد هرچند از کاستیها و کژیها، مطّلع است و در بیخبری بهسرنمیبرد، امّا هرگز خویش را نباخته و مرعوب نشده است، بلکه مسألۀ او، «مسألهای پیشتازانه و روبهجلو» است؛ او دراینباره میاندیشد که انقلاب، چگونه میتواند بر «شتابِ حرکتِ تکاملیِ» خویش بیفزاید و به «جهشِ تاریخی» دست یابد! مسألۀ او، «کیفیّتِ جهشِ تاریخیِ انقلاب»، نه «کیفیّتِ علاجِ مصائبِ مهلک»؛ چراکه مصائبِ مهلکی وجود ندارد که لازم آید نگران و دغدغهمند باشیم! برخلافِ القائاتِ رسانهای جبهۀ دشمن، او نشان داد که هیچگونه «امتناع» و «انسداد» ی وجود ندارد و حالِ انقلاب، «خوب»، بلکه «خوبتر از همیشه» است! او در این بیانیّه؛
اوّلاً، با «افتخار» و «سربلندی» دربارۀ عظمتهای گذشتۀ انقلاب سخن گفت!
و ثانیاً، با «قاطعیّت» و «اطمینان»، برای فتوحاتِ آیندۀ انقلاب، طرحریزی کرد!
این نوع مواجهه و مسألهپردازی، هم دشمن را به عقب راند و هم روحیّۀ جامعه را تقویّت کرد. پس تجلّیِ «ارادۀ قوی و قاطعِ» ایشان در بیانیّه، بهعنوانِ کسیکه منزلتِ امامت و ولایتِ جامعه را بر عهده دارد و گرانیگاه بهشمار میآید، نقشۀ دشمن را نقشبرآب نمود و از نظرِ روحی و معنوی، موجباتِ بازیابیِ اعتمادبهنفسِ جامعه را فراهم کرد. آن درد را، نوآوریِ نگاشتنِ چنین بیانیّهای علاج میکرد.