به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندشه اسلامی، روز جمعه پنجم مرداد سال ۱۳۵۸ برابر با سوم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۹ ق، اولین نماز جمعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به امامت مرحوم آیتاللّه سیدمحمود طالقانی در دانشگاه تهران برگزار شد. در همین راستا جهت واکاوی تطورات فقهی مسأله نمازجمعه و نیز بازخوانی کارکردهای اجتماعی این نهاد دینی، حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتگو با سایت مباحثات پرداخته است که در ادامه میخوانید:
پنجم مرداد ماه سالروز اقامه اولین نماز جمعه پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط آیتالله طالقانی است. نماز جمعه از مسائل پرمناقشه در فقه اجتماعی شیعه است و پراکندگی آراء و نظرات فقهی در آن کاملا مشهود است. این مناقشات فقهی در برخی از برهههای تاریخی پر رنگتر شدند، به ویژه در دوره صفویه که علمای دین ارتباط ساختارمندی با سلطنت صفویه پیدا کردند، بررسی فقهی این موضوع نقش بیشتری را در رسالههای فقهی پیدا کرد. شما این تنوع نظرات فقهی را ناشی از استنباط مختلف فقها از ادله نماز جمعه میدانید، یا این بحث به ذهنیت تاریخی و فرهنگی فقها نسبت به رابطه دین و دولت باز میگردد. شما این تنوع فقهی را چگونه ارزیابی میکنید؟
نکته اول این است که آیا نماز جمعه یک مقوله مستند به قرآن است؟ یا مستند به پیامبر(ص)؟ به عبارت دیگر، وقتی به دلیل نماز جمعه مراجعه میشود، عمده آقایان «إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ…» را مورد توجه قرار داده و نماز جمعه را واجب میکنند. در عمده استدلالها که نماز جمعه واجب است، به این بخش استناد میشود. حال آنکه آقایان به این نکته تفطن داشتند که این آیه در سالیان ابتدایی ورود پیامبر(ص) به مدینه نازل نشده است، شأن نزول این آیه نیز این است که نماز جمعهای برگزار میشد، داخل این نماز جمعه، بازاری ایجاد شده بود و به واسطه تبلیغات بازاری، عدهای از نماز جمعه و استماع سخنان پیامبر(ص) اعراض کردند. این آیه نیز اشاره به این افراد دارد و هشدار میدهد که اگر صدای نماز جمعه آمد، بروید، و اگر مشغول صحبت هستید، از نماز خارج نشوید و نماز جمعه را برهم نزنید.
بنابراین، معلوم میشود که نماز جمعه برقرار میشد و رویکرد ثابتی داشت. تاریخ نیز نشان میدهد که وقتی به مدینه مراجعه میکنیم، همان ایام که پیامبر(ص) وارد مدینه شدند -یعنی بعد از مسجد قبا- چند روزی که پیامبر(ص) در قبا بودند، به فاصله اندکی از مسجد قبا تا شهر مدینه سابق، مسجد جمعه وجود دارد، گویا پیامبر(ص) اولین نماز جمعه را در اولین روزهای ورود به شهر مدینه برپا کردند.
براساس برخی روایات نیز بحث نماز جمعه مستند به تشریع پیامبر(ص) بوده و پیامبر(ص) این را سنت و واجب کرد. برخی نیز گفتهاند که ظاهرا حتی قبل از پیامبر(ص) هم نماینده پیامبر(ص) در شهر مدینه گویا نماز جمعه میخواند. لذا، مساله این است که پیامبر(ص) در شهر مکه نماز جمعه نمیخواند، به محض ورود به شهر مدینه نماز جمعه خواند. حتی آنهایی که نقل کردهاند با اینکه پیامبر(ص) وارد شهر مدینه نشده بود، به نماینده خود عبدالله بن مسعود امر میکند که در آنجا نیز نماز جمعه خوانده شود.
مساله این بحث چیست؟ اینکه نماز جمعه تابع یک قدرت، تابعیت و اقتدار است. پیامبر(ص) در داخل شهر مکه نماز جماعت میخواند، نماز جمعه نمیخواند. در حالی که پیامبر(ص) همان مشکلات را برای اقامه نماز جماعت در مکه روبرو است. اما وقتی اسلام آغاز شد، پیامبر(ص) نماز جماعت را میخواندند، در حالی که اقامه نماز جمعه را از ایشان سراغ نداریم و در تاریخ نقل نشده است. پیامبر(ص) به محض اینکه وارد فضایی میشوند که مبتنی بر یک اقتدار، حاکمیت و نظامی سیاسی- اجتماعیای است که از ایشان به عنوان حاکم مقبول، موجه و مشروع تلقی میشود، در آنجا اقدام به اقامه نماز جمعه میکند. مساله کجاست؟ روایت هست که اگر ما اجتماعی بخواهیم و یهود روز شنبه، مسیحیها روز یکشنبه این اجتماع را داشته باشند، ما به خاطر اینکه در موضع فعال قرار داشته باشیم، باید یک روز قبل از آنها این اجتماع را برپا کنیم، لذا این اجتماع را روز جمعه قرار دادند و اجتماع را بر همگان فرض کردند.
اگر قرار باشد پیامبر(ص) یک اجتماعی را قرار دهد، پیامبر(ص) به ما هو حاکم شرعی، و پیامبر(ص) از جانب خداوند، طبیعتا اجتماع را با محوریت دین قرار میدهد، و حتی اگر رویکرد اجتماعی هم دارد، رویکرد اجتماعیاش فارغ از دین نخواهد بود، لذا پیامبر(ص) از این جهت که احکام باید علاوه بر اینکه دریافت میشود، باید ابلاغ هم شود، برخی از احکام باید در سطح گستردهای به صورت آنی برسد و دسترسی فرد به فرد برای کسی که در موقعیت اقتدار قرار دارد، حاصل نمیشود، بلکه وقتی قرار است که به صورت قانون یک جامعه در بیاید، باید در یک جایی ابلاغ شود، در دورههایی و در برخی جوامع مثلا مینوشتند و روی دیوارها اعلام میکردند، یا داروغه داد میزد.
رویکرد پیامبر(ص) این است که اگر قرار است که در یک جا حکومت و حاکمیتی داشته باشیم، حتما یک تریبون و یک رسانه میخواهد، این تریبون و رسانه طبیعتا تریبون و رسانهای است که هم رویکرد دینی دارد و هم رویکرد حکومتی. شاید هیچ کسی در طول تاریخ نسبت به اینکه مقوله نماز جمعه، مقوله فردی نیست، شک نکرده است، همه میگویند که مقوله فردی نیست. لذا، به محض اینکه پیامبر(ص) رحلت کرد، بقیه خلفا نماز جمعه را برگزار کردند و فقط هم خلفا و نائبهای آنها برگزار کردند. فرض این بود که پیامبر حکومت کرد، بعد از پیامبر(ص) هم حکومت میکنند، در این شکی نیست، دعوا در این بود که چه کسی حکومت کند. دعوا سر حکومت نبود، دعوا سر حاکم بود. فرض بر این بود که حاکم اگر حکومت میکند باید تریبون و رسانه را هم عهدهدار شود، نمیشود حاکم حکومت کند، اما تریبون دست کس دیگری باشد. این بحث را با اتفاق قبول داشتند، اهل سنت در آن شک نکردند که نماز جمعه به عهده حاکمان و خلفا است. در دوران قدیم میخواندند یا نصب میکردند و نصب آنها هم به خاطر اینکه زمانی خلفا برای خود رویکرد دینی فرض میکردند و بعد از مدتی در کنار رویکرد دینی، مفتی گذاشتند، و آن سکولاریزم پنهان یا آشکار را برای خود قائل شدند، نماز جمعه را به کسی که امور دینی را عهدهدار بود، میسپاردند.
این روند در جوامع اهل سنت همچنان برقرار ماند، الان هم وقتی نماز جمعه میخوانند، طبیعتا مباحث حکومتی و مباحثی که از بالا به آنها گفته میشود، و برای تثبیت، تبلیغ یا تحقق آن حاکمیت و از بین بردن شبهات مبتنی بر او است. در میان شیعه همچنان که بحث امامت محل اختلاف با اهل سنت واقع شد، این مساله وجود داشت که نماز جمعه متعلق به پیامبر(ص) بود، و بعد از او قطعا برای اهل بیت پیامبر(ص) جعل شده است و آنها باید بخوانند. اما اینکه در طول تاریخ آنها خواندند، امکان داشت بخوانند، این دعوای جدیای بود که چون نماز جمعه خواندن به معنای خلافت و حاکمیت است، آنها اجازه نمیدادند که اهل بیت نماز جمعه بخوانند، و لذا آنها با اینکه محق بودند اما عملا منع شدند.
بحثی که میان فقها اتفاق افتاد این بود که آیا نماز جمعه متعلق به شخص امام است؟ یا متعلق به شخصیت امام است؟ یعنی آیا امام به ما هو امام باید نماز جمعه را بخواند یا جایگاه امام باید بخواند؟ یعنی اگر امام نباید بخواند، جایگاه امام و جانشین ایشان باید بخواند؟ این بحث محل اختلاف بود و فقها پیرو اینکه این بحث را وظیفه امام میدانستند و بعدها هم ما نتوانستیم حکومتی تشکیل دهیم که این حکومت بیاید متصدی امور جامعه بشود، که یکی از آن موارد بحث رسانه حکومت یعنی نماز جمعه شود. چنان که حکومت را باید چه بسا معطل کنیم تا امام معصوم بیاید و خود عهدهدار شود، نماز جمعه هم از همان شأن است و او باید انجام دهد. عمدتا آقایان قائل به این شدند که نماز جمعه مربوط به شخص امام است، از اختیارات شخص امام است و به جانشینهای ایشان منتقل نمیشود. با همه اختلافاتی که در این حکم وجود دارد، وقتی اولین بار در کشور مستقلی مانند ایران حاکمیت شیعی ایجاد میشود، این حاکمیت شیعی احساس میکند که من حاکمیت شیعی هستم، حکومت دارم، اما رسانه و تریبون رسمی ندارم. از طرف دیگر، حاکمیت موجود اهل سنت، حاکمیت است و مدتهای طولانی عثمانی وجود دارد، و تریبون رسمی هم وجود دارد، آنها میتوانند خودشان را تبلیغ، ترویج و توصیه کنند، اما گروه شیعی نمیتوانند. این مسالهای برای فقها شد که آیا نماز جمعه مخصوص شخص امام است که نمیشود برای او در عصر غیبت متصدی ایجاد کرد و کلا باید تعطیل شود؟ یا خیر، امکان دارد یا واجب است.
مرحوم محقق کرکی به عنوان کسی که وقتی صفویه آمد، حاکمان صفویه احساس کردند که ما باید برای این کشور قانون بگذاریم، براساس قانونی حرکت کنیم، و این قانون هم طبیعتا مبتنی بر شریعت است- اینها صوفی بودند و تصوف داشتند و صفویه به این دلیل صفویه نامیده میشود- ملاحظه کردند که برای اداره کشور نمیتوانند با آنها کنار بیایند. لذا فقهایی را از شیعیان – عمدتا از جبل عامل- دعوت کردند که یکی از آنها محقق کرکی است و از آنها استمداد کردند که ما میخواهیم که حکومت تشکیل دهیم، الان عملا لوازم حکومت را نداریم. برای ما متون دینی را بازخوانی کنید که آیا ما میتوانیم این کار را انجام دهیم یا خیر؟ آیا منع شرعی داریم یا خیر؟ چون مقوله تاریخی بود که ما را به اینجا کشاند و نه مقوله شرعی. لذا محقق کرکی که مقام معظم رهبری تعبیر میکنند که ایشان فقه حکومتی داشتند و برای حل مشکل حکومت شیعی در جامعه و استقرار آن تلاش کرده است دست به کار شد. یکی از این موارد بحث نماز جمعه است. جدای از جامع المقاصد که نوشته و کتاب رسمی و فقهی ایشان است، چند مورد جزوه دارد، یکی از اینها بحث رساله نماز جمعه است. در رساله مساله این است که آیا ما الان در سطح کلان و حکومت میتوانیم نماز جمعه داشته باشیم یا تعطیل است؟ اگر داشته باشیم، به این معنا است که حکومت میتواند تریبون داشته باشد، اگر نداشته باشد طبیعتا نمیشود و ارکان حکومت به مشکل برخورد میکند. ایشان به ادله ولایت فقیه استناد کرده و در آنجا ادله بسیار جدی ارائه میکند که بعدها صاحب جواهر با عبارات بلندی از ایشان نقل میکند و در نهایت قائل بر این میشود که نماز جمعه مجاز است و از جهت اینکه اگر کسی بخواند از نماز ظهر او کافی است، لذا این باب را ایشان فتح کرد که ما بتوانیم نماز جمعه را در عصر غیبت داشته باشیم، طبیعتا وقتی داشته باشیم، آن بحث اساسی وجود دارد که نماز جمعه را چه کسی باید متصدی شود. اگر قرار است نماز جمعه اقامه شود طبیعتا باید از جانب حاکم و حاکمیت دینی و جانشینان او که فقها هستند، اقامه شود. این کار از یک جهت رویکرد حکومتی دارد، از یک طرف هم حکومت، حکومت جور است و حکومت حق نیست، ولو شیعه مذهب است، اما حکومت جائر است و حکومت مستند به اهل بیت نیست. اما در عین حال از باب مواردی که خود آنها نقل کردهاند که ما به نیابت از فقها حکومت میکنیم، و گویا خلافت متعلق به فقها است، اما ما اجرا میکنیم، ائمه جمعهای برای برخی از موارد نصب شد، به عنوان شیخ الاسلام و امام جمعه جعل کردند، لذا مشاهده میشود که در دوره صفویه به یکباره مناصب بسیار فراوانی تحت عنوان شیخ الاسلام یا امام جمعه ایجاد میشود، که رویکرد حکومتی دارد. این نکته که حاکم شیعی و حکومت شیعی باشد و نماز جمعه هم اقامه شود محقق میشود.
در رساله نماز جمعه محقق کرکی مساله این است که آیا ما الان در سطح کلان و حکومت میتوانیم نماز جمعه داشته باشیم یا تعطیل است؟ اگر داشته باشیم، به این معنا است که حکومت میتواند تریبون داشته باشد، اگر نداشته باشد طبیعتا نمیشود و ارکان حکومت به مشکل برخورد میکند. ایشان به ادله ولایت فقیه استناد کرده و در آنجا ادله بسیار جدی ارائه میکند که بعدها صاحب جواهر با عبارات بلندی از ایشان نقل میکند و در نهایت قائل بر این میشود که نماز جمعه مجاز است و از جهت اینکه اگر کسی بخواند از نماز ظهر او کافی است، لذا این باب را ایشان فتح کرد که ما بتوانیم نماز جمعه را در عصر غیبت داشته باشیم.
مساله این نیست که فقهای شیعه آمدهاند و رقابت کردند و گفتند چون اهل سنت دارند، پس ما هم باید داشته باشیم. اصلا بحث بر سر رقابت نیست. لذا وقتی ادله را محقق کرکی و دیگران بعدها استناد میکنند، بحث ادله درون متنی و درون فقهی است و از آن استنباط میکنند که آیا کار، کار شخص امام است یا شخصیت امام است، قابل انتقال به بعد است یا خیر؟ لذا در همان ایام هم برخیها قائل به ولایت فقیه هستند. اما در عین حال قائل به این نیز هستند که نماز جمعه متعلق به امام معصوم است و منتقل نمیشود، مانند مرحوم نراقی که قائل به ولایت فقیه است، بحث را جدی نیز مطرح میکند، اولین کسی است که باب مستقلی را تحت عنوان ولایت فقیه مطرح میکند. ایشان میگوید که همه اختیارات امام به فقیه منتقل میشود، مگر در جایی که اختیار شخص امام باشد، و میگوید که نماز جمعه اختیار شخص امام است و لذا منتقل نمیشود. اینگونه نیست که هر کسی قائل به ولایت فقیه شد قائل به وجوب نماز جمعه شود. پس درون متنی نگاه میکردند، استدلال میکردند، و تابع حکایات اقتضائات دین بودند. از زمان صفویه با اینکه مرحوم محقق کرکی فتح باب کرد و این فضا را ایجاد کرد و بعدها برقرار شد، اما یک مسالهای ایجاد شد و آن اینکه شهید ثانی ظاهرا اولین کسی است که به وجوب عینی نماز جمعه در عصر غیبت قائل میشود و قبل از ایشان ظاهرا سند ندارد و کس دیگری نقل نکرده است، گرچه ایشان هم به اجماع استناد میکند، اما دیگران گفتهاند که چنین اجماعی وجود ندارد، و بر ایشان خرده گرفتند. اما مساله مهمی که اتفاق افتاد این بود که تقریبا اخباریها همه تابع شهید ثانی شدند، یعنی قائل به وجوب عینی نماز جمعه شدند و معنای وجوب عینی نماز جمعه این میشود که نماز جمعه دیگر رویکرد حکومتی ندارد. یعنی اینگونه نیست که حاکم باید آنها را جعل کند، هر کسی در هر گوشهای میتواند نماز جمعه بخواند. اینگونه نیست که یک شرایط حکومتی داشته باشد، رویکرد حکومتی از نماز جمعه برداشته شده، و علت آن هم این است که اخباریها رویکرد حکومتی نداشتند. ما در طول دو قرن تقریبا یازده تا سیزده حاکمیت شیعی در ایران داریم، اما عملا کتب فقهی و کتب فقه حکومتی نداریم، عمدتا در طول دو قرن تقریبا یازده تا سیزده که حاکمیت اخباریون بود، روایت داریم، و نماز جمعه هم رویکرد وجوب عینی پیدا کرد، و البته این معرکه آراء شد، محل نقد شد که آیا چنین چیزی داریم یا خیر؟ و بعدها دیگرانی هم پیرو همین آمدند و این سه گانهای که آیا نماز جمعه در عصر غیبت حرام است؟ واجب است؟ یا وجوب آن به گونهای است که میتواند جایگزین نماز ظهر بشود؟
وقتی انقلاب اسلامی محقق شد، آن مساله مجدد اتفاق افتاد که آیا نماز جمعه برای افراد به ما هو افراد مانند نماز جماعت است، یا اینکه نه برای نماز جمعه باید کس خاصی آنها را منصوب کند. تا قبل از جمهوری اسلامی ما در ادبیاتمان نماز جمعه را داریم که اگر تعداد پنج نفر یا هفت نفر در روستا جمع شدند، باید نماز جمعه را برقرار کنند. آنجا بحثی مطرح شد که اگر رویکرد، حکومتی است و باید یک حاکم صاحب اقتداری این کار را انجام دهد، چطور میشود پنج یا هفت نفر نماز جمعه را بخوانند. این بحث مطرح است که اینها عمدتا در شهر نیست، در فضای روستا است، در جایی که حاکمیت مستقل وجود ندارد، و افراد مختار هستند که آیا خودشان نماز جمعه را بخوانند یا نخوانند. مساله هم عمدتا مربوط به شیعیان است و پیرامون اهل سنت نیست. گویا مبنا این است که اگر ما نمیتوانیم براساس حکومت مطلوب نماز جمعه را به مثابه تریبون حکومت جعل کنیم، لااقل این است که میتوانیم هویتمان را تقویت کنیم. یعنی در جوامع محدود میتوانیم گرد هم جمع شویم، یک خطیب بیاید و موارد دینی و اجتماعی و سیاسی را بگوید تا اینکه هویت شیعی برقرار شود. همچنان که این فضا در بسیاری از شهرهای ایران در زمانهای حاکمیت طاغوت وجود داشت، یعنی ما در همین شهر قم، مسجد جامع قم که محل نماز جمعه بود و بیش از هفتصد سال قدمت دارد و گویا مربوط به زمان سلجوقی است -سلجوقیان سنی و ضد شیعی هستند- اما عملا چون فضای قم فضای شیعی بود و اقتدار محلی داشتند و مقبولیت عمومی داشتند، لذا عالمان و فقهای آن زمان نماز جمعه میخواندند، و کسی نیز با آنها کاری نداشت. مساله این بود که اینها اگرچه حکومت نداشتند اما هویت داشتند، و به واسطه این فضایی که وجود داشت، هویتشان را تثبیت میکردند، و اجتماعی که در طول هفته شیعیان میآمدند، هویتشان را بازخوانی میکردند، مسائلشان را مرور میکردند، اشکالاتشان را میگفتند و واقعیت زمانه را تحلیل میکردند و این همواره در طول عصر غیبت وجود داشت، یعنی آن رویکرد، حکومتی نمیشود اما اگر رویکرد اجتماعی و رویکرد بازتولید هویت دینی بود، باید این کار را انجام میدادند. در این فرایند دوگانه عملا در برخی از موارد میبینیم که مثلا در زمان پهلوی یک امام جمعه رسمی وجود دارد، حاکمیت هم با آنها درگیر نبود، چون این تلقی وجود نداشت که اینها قرار است در مقابل حاکمیت بایستند. این دوگانه وجود داشت که یک نماز جمعه رسمی حکومتی که چون به حاکم جائر مرتبط بود و برای او تبلیغ میکرد، افراد خاصی به آن نماز جمعه میرفتند، و افرادی که قبول نداشتند در گوشهای براساس همان روایتی که برای روستا گفته شد، برای خودشان شرع قائل بودند و نماز جمعه را برقرار میکردند، و برخی که نماز جمعه را واجب عینی میدانستند حتما برقرار میکردند و حکومت هم با آنها درگیر نبود. اما وقتی بحث جمهوری اسلامی محقق شد و حکومتی که مبتنی بر فقه بود، از اولین چیزهایی که اتفاق افتاد، بحث جماعتهای فراگیر شهری که هویت دینی – سیاسی داشت، بود و عملا تریبون رسمی حاکمیت تلقی میشد. امام این فضا را ایجاد کرد، شورایی تشکیل شد، افرادی آمدند و امروزه عملا این فضا به عنوان نهادهایی که سیاسی – اجتماعی است، بازخورد جدی دارد، افراد بسیار زیادی در طول هفته شرکت میکنند و اجتماع میکنند و عبادتی میکنند.
اینکه به این کیفیت و عزمت در طول هفته در این برنامه شرکت کنند و مسائل اجتماعیشان را مطرح کنند، و این چیزی است که عملا در ادیان دیگر نظیری ندارد. این رویکرد اجتماعی به دین و اینکه همه با هم و در کنار هم نماز بخوانند، مشکلات یکدیگر را حل کنند، در ادیان دیگر تقریبا به این معنا فراگیر نیست، اگر هم باشد یک کلیسا است که در هفته افرادی میروند، اما نه اینکه یک شهر با هم شرکت کنند و کارکرد اجتماعی داشته باشد. اگر جامعهای حکومتی داشته باشد که مردم در آن رویکرد حداکثری دارند، که امروزه مثلا مشارکت سیاسی انتخابات گفته میشود، اگر نماز جمعه شلوغ باشد، نشان میدهد که فضای دینداری در این جامعه غالب است، حتی دینداری به معنای سیاسی غالب است، اما اگر این اتفاق نیافتد و نماز جمعه خلوت شود، معلوم میشود که مقبولیت حکومت نیز رو به کاهش است، چون نهاد، نهادی سیاسی – حکومتی است و افرادی هم که منصوباند، به حکومت منصوب هستند. لذا نماز جمعه از یک طرف رسانه حکومت است، تبیین و تبلیغ میکند، تحلیل میکند، بصیرتافزایی میکند، نقد میکند، مردمداری میکند، مشکلات را حل میکند و در واقع کارهایی که حکومت باید انجام دهد در آن اتفاق میافتد. از طرف دیگر نهاد نماز جمعه نماد مقبولیت حکومت است و میتواند معلوم کند که حکومت الان چقدر مقبولیت دارد، و چقدر اقبال آن ضعیف شده و امام جمعه هم به مثابه کسی که با توده مردم مرتبط است و از طرف دیگر از جانب حاکم منصوب شده است، پس باید این رویکرد را هم داشته باشد، که بتواند مشکلات را منتقل کند، هم مشکلات را از پایین به بالا منتقل کند و هم مشکلات را داخل شهر حل کند، و از بالا هم اگر مواردی نیاز به توصیه و تبیین و غیره دارد باید اینها را انجام دهد.
اگرچه در این زمانه رسانههایی مانند تلویزیون، رادیو، اینترنت، فضای مجازی و امثال اینها وجود دارد، اما همچنان جوامع موجود این رسانهها را مجازی فرض میکنند، یعنی کارکرد حقیقی ندارد. در برخی ایام مثل ایام فتنه، فضای مجازی را پر از اطلاعاتی کردند در حالی که کف خیابان حقیقت به گونه دیگری بود. وقتی اجتماع مردم در یک جا، یک زمان، یک خطیب و یک سمت و سو اتفاق افتاد، این غیر از این است که ما بگوییم که یک رسانهای است و این رسانه بدون ارتباط مستقیم و بازخورد کارش را انجام میدهد. لذا نمیشود گفت اگر زمان گذشته نماز جمعه تنها امکان رسانهای حکومت بود، و امروز رسانههای دیگر موجود است، پس نماز جمعه دیگر کارکرد خودش را ندارد. از یک طرف نماز جمعه تعبد نص است و سنت پیامبر(ص)است و بر ما واجب است، اینها در جای خود محفوظ است. اما اگر از زاویه کارکرد اجتماعی هم نگاه کنیم، هیچ گاه حضور هماهنگ، همراه و همیشگی، هفتگی و مستمر و جهتدار مردم جای خود را نخواهد توانست به این فضاهای رسانهای جدید بدهد. لذا همچنان نماز جمعه کارکرد خودش را دارد، ذیل حکومت معنا میشود، بر همین اساس نیز نماز جمعه تاثیر بسیار زیادی دارد، طبیعتا اهتمام جدی به آن است، خطیب اهمیت دارد، چه بگوید، فضا باید فضای مطلوب باشد و مردم به آن اقبال داشته باشند، اقبال فراگیر شود.
به بخش اول فرمایش شما درباره پیشینه فقهی نمازجمعه اشاره کنم. باتوجه به اهمیتی که برای نماز جمعه ذکر شد، علی القاعده ما در جمهوری اسلامی باید به یک رویکرد حکومتی میرسیدیم، اما فتاوای علما گویا چندان متاثر از رویکرد حکومتی نیست، یعنی ما همچنان مکلف را مخیر میکنیم که در نماز جمعه حضور پیدا کند یا خیر، و همچنان در وجوب تخییری ماندهایم. این نگاه چگونه با رویکرد حکومتی که با جمهوری اسلامی به دست آمد، قابل جمع است؟
اشکال اینجا است که ما چهل سال است که در فضای جمهوری اسلامی ایران تنفس میکنیم، اما نه فقط نماز جمعه، بلکه برخی موارد دیگر هم همینطوری است. قوانین ما با اینکه از مجلس میآید و مبتنی بر شریعت است و از فیلتر شورای نگهبان نیز میگذرد، اما ضرورتا این مبانی از فضای قم و فضای فقاهت رد نمیشود. دینی است که این دین استناد به شرع به صورت عدم مخالفت دارد. اما اینکه ما بیاییم و بازخوانی کنیم و همچنان که مرحوم کرکی گفت که حکومت وجود دارد اما رسانه ندارد، اینگونه نبودهایم. ما امروزه مسائل بسیار جدیای داریم که مساله حکومت است، و ما عملا به عنوان مساله حکومت به آن نپرداختهایم. مثلا امام خمینی رویکرد فقه حکومتی دارند، و تعبیری دارند که حکومت فلسفه عملی فقه از گهواره تا گور است و فقه باید همه موارد را در همه شئون زندگی بررسی کند، ما تا به حال مسائل را در حکومت نگریستهایم، اما نه از نگاه حکومت. نگاه حکومت به این است که مثلا الان با کم آبی روبرو هستیم، در فضایی که آب کم است، آیا میتوان مثلا به هر میزانی برای غسل آب مصرف کرد؟ در فقه فردی گفته میشود که اشکالی ندارد، اما در رویکرد حکومتی گفته میشود اگر این اتفاق افتد به این معنا است که ممکن است که در جایی دیگر از کشور عدهای با مشکل کم آبی مواجه خواهند شد، پس در اینجا تاثیرگذار است. ما در حکومت هستیم و رویکردمان در حکومت است، اما برای حکومت نیست. رویکرد ما چه بسا فقه الحکومه است، فقه در حکومت است، اما فقه برای حکومت کردن نیست. این فاصله همچنان پر نشده است، به تعبیری این فرایند، فرایند گذار است، یعنی ما از فقه اداره زندگی مومنانه مکلفین در حال گذار به فقه اداره همه جانبه زندگی اجتماعی مردم هستیم.
رویکرد دوم، تعابیری از بزرگان انقلاب مانند امام خمینی و مقام معظم رهبری و آنهایی که دغدغه انقلاب ورویکردی فقهی به انقلاب دارند، وجود دارد، اما متاسفانه فراگیر نشده است، و علت این است که این مساله هنوز جا نیافتاده است و علت دیگر اینکه تولید علم و این نگرش زمان بر است. جا افتادن و آگاه شدن به این مساله زمان بر است. اما مهم این است که ما همچنان ولو براساس وجوب تخییری برای آن کارکرد حکومتی قائل هستیم، مثل بسیاری از موارد که براساس قوانین فردی یک رویکرد حکومتی نیز ایجاد میکنیم که از آن نیز میتوان استفاده کرد، اما در سطح رویکرد حداقلی. ما فعلا رویکرد حداقلی برای نماز جمعه داریم، اما هنوز رویکرد حداکثری نداریم. مقام معظم رهبری با اینکه رهبر جامعه هستند، اما با این وجود هنوز امام جمعه نیز ایشان هستند و به کس دیگری تفویض نکردهاند. طبق مبنا در اصل هم باید همینگونه باشد. در اصل امامت بر عهده آن فقیه حاکم است، ممکن است که مانند امام خمینی تفویض کند، اما در اصل متعلق به امام حاکم است. اینها بحثهایی است که اگر رویکرد حکومتی شد و وارد حکومت شدیم، این احکام نیز میتواند متفات باشد. آیا حضور مردم در زمان حاکمیت دینی واجب است؟ یا با در نظر گرفتن اینکه حضور مردم در نماز جمعه نماد مقبولیت نظام است و نماد کارآمدی نظام است، اگر گفته شود هر کسی خواست شرکت کند یا نکند، نتیجه این میشود که عملا حضور افراد تقلیل مییابد، عملا نماد حاکمیت دینی محقق نمیشود. به تعبیر بنده شرکت در نماز جمعه واجب اجتماعی است. اقامه نماز جمعه از جانب حاکم لازم است، شرکت در نماز جمعه به مثابه وجوب اجتماعی است، ولو اینکه وجوب شرعی نیز دارد. اما همچنان که شرکت در انتخابات هرچه بیشتر نماد کارآمدی ومقبولیت نظام است، مردم هرچه بیشتر شرکت کنند، نماد کارآمدی و مقبولیت بیشتر حاکمیت است. علاوه بر واجب شرعی بر مردم واجب اجتماعی است. نمیتوان گفت که چون بر من واجب تخییری است، اگر خواستم شرکت کنم و اگر نه، شرکت نکنم.
شرکت در نماز جمعه واجب اجتماعی است. اقامه نماز جمعه از جانب حاکم لازم است، شرکت در نماز جمعه به مثابه وجوب اجتماعی است، ولو اینکه وجوب شرعی نیز دارد. اما همچنان که شرکت در انتخابات هرچه بیشتر نماد کارآمدی ومقبولیت نظام است، مردم هرچه بیشتر شرکت کنند، نماد کارآمدی و مقبولیت بیشتر حاکمیت است. علاوه بر واجب شرعی بر مردم واجب اجتماعی است. نمیتوان گفت که چون بر من واجب تخییری است، اگر خواستم شرکت کنم و اگر نه، شرکت نکنم.
اگر جایی احساس شد که کمبود جمعیت خللی ایجاد میکند و رویکرد کارآمدی نظام ضعیف میشود، طبیعتا افراد باید بیشتر شرکت کنند. نه به معنای وجوب کفایی که حد یقف داشته باشد، حد مشخصی ندارد، و هرچه بیشتر، بهتر است. نماز جمعه باید از حیث فضا، جمعیت، اقبال و از حیث بسترسازی در سطح حداکثری باشد، تا بتواند عملا جذب بیشتری کند تا بتواند کارکردهای حداکثری خودش را هم داشته باشد.
در فرمایش قبلی به بحث رسانه و کارکرد آن در نماز جمعه اشاره شد. اما رسانه بیشتر از آنکه یک ابزار ارتباطی باشد، در فضای جامعه یک زیست جدید اجتماعی ایجاد میکند. به اهمیت نماز جمعه از جمله بحث تقویتکننده هویت دینی و بحث اقتدار حاکمیت اسلامی و غیره اشاره شد، اما همه اینها امروزه در یک زیست جدید رسانهای اتفاق میافتد، چه آن هویتیابی اجتماعی یا اقتدار حاکمیتی و همه اینها در فضای مجازی یا فضاهای رسانهای اتفاق میافتد، و مخاطبین نماز جمعه عملا بسیار جلوتر از تریبون نماز جمعه هستند. افرادی که هر هفته در نماز جمعه شرکت میکنند افرادی هستند که نه هفتهای یکبار، بلکه به صورت لحظهای هویت خودشان را در فضای مجازی بازیابی میکنند، و چه بسا اساسا آن کسانی که صاحبان تریبون نماز جمعه هستند، اصلا شاید از این مخاطبین هم گامهای زیادی عقبتر باشند. با این شرایط باز هم شما فکر میکنید که کارکرد متصور از نماز جمعه میتواند کارآمدی خود را در فضای اجتماعی ثابت کند یا نه، ما نیاز به یک بازتعریف دوبارهای داریم و اساسا باید الگوهای اجتماعی را مجدد بازخوانی کنیم و یک فکر اساسی برای این موضوع داشته باشیم.
نماز جمعه از یک طرف مستند به یک تشریع است. این تشریع را نمیتوان گفت که چون رسانه جدید آمد پس زمان آن گذشت و آن را باید از بین برد، از حیث ادله شرعی اصلا ما به این شکل مجاز نیستیم. تریبون رسمیای که در ذیل آن در یک روز و در یک جا به یکباره هزاران نفر جمع میشوند، گزینه و بدیلی برای آن در طول تاریخ نداریم. مثلا حج یک نهاد است که در آن نهاد همه افراد جمع میشوند و فوایدی برای آن متصور است، از جمله محوریت توحید است، محوریت خدا و وحدت است، محوریت ارتباطات جامعه بینالملل است، نمیتوانیم بگوییم که الان که فضای مجازی آمده همه وارد این فضا شوند، خیر. لذا مکه و کعبه با وجود همه انحرافهایی که از جانب حاکمان موجود وجود دارد و آن را تحریف کردهاند، اما با این وجود هنوز این امر برای آنها یک چالش است که یکباره مثلا سه میلیون نفر بیایند و با هم بگویند اسلام. ادیان دیگر چنین چیزی ندارند و نمیتوانند ایجاد کنند. یا مثلا بحث اربعین به مثابه و نشانه ایمان. به یکباره بیش از بیست میلیون انسان در یک جا و یک مسیر و براساس یک منطق و یک هدف در کنار هم جمع میشوند، این بازخوردهای طبیعی، انسانی و اجتماعی و تعاملاتی که در اینجا اتفاق میافتد، هیچگاه در فضاهای دیگر اتفاق نخواهد افتاد. اسلام این بستر و فضا را ایجاد کرد که این نهاد شکل بگیرد.
اینکه گفته میشود هر شهری یک نماز جمعه مستقل دارد، یعنی این شهر یک جغرافیای مستقل است، در آن جغرافیای مستقل همه مردم مینشینند و برای هم تصمیم میگیرند. همه در یک سمت و سو، در آنجا بازاری هست، سرباز هست، روحانی هست و غیره، در کنار هم جمع میشوند، و نسبت به هم، همافزایی دارند، مشکلات را در آنجا مرور و حل میکنند، چنین چیزی بسترش فراهم است، شارع ایجاد کرده است و بدیلی هم وجود ندارد. به تعبیر دیگر این کاری که شارع ایجاد کرده است، به مثابه یک سبک زندگی سیاسی -اجتماعی است، یعنی کسی که هر بار در نماز جمعه شرکت میکند، باوری دارد و بر آن اساس رفتار میکند. غرب تمدن و مبنایی را ایجاد کرد که خروجی آن سبک زندگی میشود. اگر نتواند آن تمدن و سبک زندگی را ایجاد کند، عملا آن تمدن جا نمیافتد. شارع یک سبک زندگیای ایجاد کرده است که همه دور هم جمع شوند، که نام نهاد آن را میتوان مسجد قرار داد، نهادی است که مسائل هر منطقه در آن حل میشود. در سطح کلانتر مسائل یک شهر به واسطه خود افراد در داخل جامعهای که خودشان هستند، حل میشود. یک راهبری هم دارد، آن راهبرد یعنی نماینده سیاسی و مذهبی آن شهر و نماینده حاکم. مهم این است که آیا ما توانستهایم از این ظرفیت استفاده حداکثری داشته باشیم یا خیر؟
متاسفانه نتوانستهایم در زمینه نمازجمعه کارکرد حداکثری داشته باشیم. امام جمعه نیز نتوانسته است آن راهبری حداکثری نظام یک شهر را به عهده گیرد. در نهایت صرفا گزینهای است که در کنار سایر نهادهای موجود قرار دارد. این نیاز به بازتعریف سازوکار دارد. خود نهاد باید بازتعریف شود، کارکردها باید تسهیل شود. ما نتوانستیم در وزان کارکردهای حداکثری حکومت رفتار کنیم. وقتی گفته میشود که نماز جمعه نهاد حکومت است، یعنی آن کاری را که الان برعهده فرهنگسراها یا سازمان تبلیغات اسلامی گذاردهایم، این نهاد میتواند آن کار را انجام دهد.
نکته دوم این است که این نهاد ظرفیت حداکثری دارد و عملا بینظیر است. این نهاد به مثابه یک سبک زندگی که توسط شارع ایجاد شده عملا بدیل ندارد، در نوع خود بینظیر است، در نهادی هیچ دین دیگری تقریبا جایگزین ندارد. آیا در مسجد توانستهایم که استفاده حداکثری داشته باشیم؟ در مساجد زمانی حل اختلاف صورت میگرفت، اما الان انجام نمیشود. مساله این است که ما نتوانستیم فضای موجود را به فضایی تبدیل کنیم که نیازهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه را برطرف کند. بنابراین باید در اهداف و کارکردها اقدام به بازخوانی نمود، کارکردهای آن را توسعه داد. نماز جمعه در طول هفته یک بار اتفاق میافتد، در حالی که میتوان آن را به مسجد هم تبدیل کرد. نه اینکه فقط در طول هفته مردم مراجعه کنند، بلکه در طول روز هم مراجعه کنند. وقتی که مردم در این سطح در این مراسم شرکت میکنند، کمیته امداد میتواند از میان این افراد اقدام به ایجاد سازمانهای مردم نهاد نماید. بزرگترین سازمان غیرانتفاعی هر شهر همین اجتماع میشود که هر هفته نیز برقرار است. اما متاسفانه نتوانستهایم در این زمینهها کارکرد حداکثری داشته باشیم. امام جمعه نیز نتوانسته است آن راهبری حداکثری نظام یک شهر را به عهده گیرد. در نهایت صرفا گزینهای است که در کنار سایر نهادهای موجود قرار دارد. این نیاز به بازتعریف سازوکار دارد. خود نهاد باید بازتعریف شود، کارکردها باید تسهیل شود. ما نتوانستیم در وزان کارکردهای حداکثری حکومت رفتار کنیم. وقتی گفته میشود که نماز جمعه نهاد حکومت است، یعنی آن کاری را که الان برعهده فرهنگسراها یا سازمان تبلیغات اسلامی گذاردهایم، این نهاد میتواند آن کار را انجام دهد. با این فرض که میتواند در طول هفته افرادی را در سطح زیاد در یک جا جمع کند. این امر انجام شده است، اما بهرهای از آن نمیگیریم.
انتقادی که به وضعیت کنونی نماز جمعه وارد است، بحث فراگیری ادبیات ائمه جمعه میباشد، که اینها به لحاظ اجتماعی با چه کمیتی از جامعه میتوانند ارتباط برقرار کنند، چقدر از جریانهای مختلف اجتماعی را میتوانند مورد خطاب قرار دهند. ما دو چالش عمده در جامعه کنونی داریم، یکی چالش سنت و مدرنیته است و دیگری چالش سیاسی جریان انقلاب و غربزده است که بعضا با هم پیوستگی هم دارند، یعنی معمولا جریان غربگرا، یک پشتوانه فرهنگی دارد که تمایل زیادی به مدرناسیون ایران دارند، و جریان انقلابی هم متمایل به سنت مذهبی است. بعضا دیده میشود که ائمه جمعه به واسطه موضعگیری علیه جریان سیاسی غربزده، فضایی را ایجاد میکنند که بسیاری از مخاطبان خودشان را به واسطه آن پیوست فرهنگی از دست میدهند. در این تعارض چه باید کرد که ما علاوه براینکه آرمانها و خطوط سیاسی خودمان را مشخص کنیم و راجع به مباحث کلان سیاسی مملکت صحبت و موضعگیری کنیم، در عین حال بتوانیم آن طیف قابل توجهی از جامعه ایران که به لحاظ فرهنگی تمایلی نسبت به فرهنگ غربی دارند را از نماز جمعه حذف نکنیم.
وقتی گفته میشود که رویکرد نماز جمعه فقط مومنانه نیست، و صرفا برای تعبد نیست، بدین معنا است که نماز جمعه برای شهروندان است، وقتی نماز جمعه به مثابه یک نهاد حکومتی برای ابلاغ، تعمیق و تثبیت کارکردهای حکومت را دارد و البته در تعامل میان مردم و حکومت از پایین به بالا و از بالا به پایین است، بدین معنا است که نباید کارکردهایش را به زندگی شخصی مومنان محدود کنند. اینکه در نماز جمعه مباحث سیاسی مطرح میشود، بدین معنا نیست که ما فقط برای مومنان بصیرتافزایی کنیم. بلکه نماز جمعه در یک جغرافیای منطقهای یک شهر، مخاطبش هم مردم یک شهر است. اگر حکومت دینی در فضایی محقق میشود که این فضا فقط به مومنان اختصاص ندارد، قوانین حکومت دینی برای مومنان و غیرمومنان است، یعنی کافر و سنی و مسیحی هم باید از این قوانین تبعیت کنند. وقتی صحبت از نماز جمعه میشود بدین مفهوم است که نماز جمعه باید بتواند یک شهر را راهبری کند. از یک طرف یعنی اجتماع فراگیر مردم، از طرف دیگر امام جمعه هم یعنی راهبر مردم و نه مومنان. اگر برای نماز جمعه رویکرد حکومتی فرض شد، و اینکه نماز جمعه به مسائل سیاسی و اجتماعی همان جامعه بپردازد، بدین معنا است که باید جامعه را به سمت سعادت راهبری کند. به اقتضائات یک شهر و جامعه سیاسی بپردازد، و نه اقتضائات یک زندگی مومنانه. مساله در حال حاضر این است که کارکرد نماز جمعه در حکومت برای بصیرتافزایی مومنان است، حال آنکه کارکرد نماز جمعه در حد یک رسانه یا یک نهاد حکومت برای ایجاد تعامل میان همه افراد یک جامعه، حتی مذاهب مختلف، ولو اینکه کافر است و نماز نمیخواند است. مهم این است که احساس کند که این مباحث، بحثهای مورد ابتلاء او است، به کار او میآید و یک فضای عمومی است، پس باید او بتواند از این فضا استفاده کند، ولو اینکه حضور هم پیدا نکند. مهم این است که از مباحث نماز جمعه بتواند استفاده کند.
مساله در حال حاضر این است که کارکرد نماز جمعه در حکومت برای بصیرتافزایی مومنان است، حال آنکه کارکرد نماز جمعه در حد یک رسانه یا یک نهاد حکومت برای ایجاد تعامل میان همه افراد یک جامعه، حتی مذاهب مختلف، ولو اینکه کافر است و نماز نمیخواند است. مهم این است که احساس کند که این مباحث، بحثهای مورد ابتلاء او است، به کار او میآید و یک فضای عمومی است، پس باید او بتواند از این فضا استفاده کند، ولو اینکه حضور هم پیدا نکند. مهم این است که از مباحث نماز جمعه بتواند استفاده کند.
کارکرد نماز جمعه، بحث مدرنیته و سنت نیست. بحث تقابل این دو نیست که بگوییم نماز جمعه رویکرد سنتی دارد، این نهاد هم نهادی مانند ولایت فقیه است، نهاد ولایت فقیه در زمان حاکمیت غیرشیعی چه میکرد؟ گفته شد که نماز جمعه نهادی اجتماعی است، و کارکردهای اجتماعی دارد، اما همین نهاد در زمان عصر حاضر که مثلا غلبه مدرنیته بر جهان حاکم است، رهبر جمهوری اسلامی شود، ولایت فقیه در او است، جمهوریت در او هست، حزب هم در او هست، یعنی این نهاد باید بتواند در فضای مدرنیته، کارکرد حداکثری اجتماعی داشته باشد. مثلا قبلا رسانهها بازخوردی از آن نداشتند اما الان دارند، قبلا بصیرت مردم به این مقدار نبود که رسانهها آن را تقویت کنند، اما الان میکنند. وقتی شارع حکم جهاد میدهد، جهاد در جایگاه خودش جهاد است، در فضای سنت جعل شده است، اما آیا به این معنا است که در فضای مدرنیته جهاد نداریم؟ ما باید جهاد را بازخوانی کنیم، در فضای نظم موجود جدید و براساس موازین خود رفتار کنیم. بله. سلاح و موشک استفاده میکنیم، اما سلاح هستهای استفاده نمیکنیم. یعنی این بازخوانی ما از آن اینگونه است که سلاح هستهای نه، اما سلاحهای قدیمی نیز خیر. نماز جمعه همچنان در فضای رسانههای موجود آری، اما در تراز رسانههای موجود و در کارکرد رسانههای موجود. اگر نماز جمعه نتواند کارکرد رسانهای حداکثری خودش را متناسب با امروز داشته باشد، بدین معنا است که عملا منزوی میشود، از رسانههای دیگر باز میماند، رسانههای دیگر کارکردی را برعهده میگیرند، اما آن عملا در حاشیه قرار میگیرد. حال آنکه شارع نماز جمعه را در همه زمانها فرض کرد. بر ما است که کارایی آن را متناسب با همه شرایط و همه زمینهها در نظر بگیریم و بر همان اساس هم رفتار کنیم. این دیگر کار ما است و کار شارع نیست. بدین معنا که کار فقه حکومتی است که بازخوانی کند. کار حکومت و ساختار حکومت است که بر همین اساس ظرفیتسازی کند. بسترسازی در این بحث بینظیر بوده اما در بحث روزآمدی جای کار است.
آیا بخشی از این مشکل به این دلیل نیست که اساسا فضای تربیتی حوزه چندان به طلبهها ادبیات اجتماعی آموزش نمیدهد، و طلبهها بیشتر در تعارض میان آن ادبیات حداکثری خودشان با آن ادبیاتی که نیازمند تخاطب با جامعه است سعی میکنند با همان ادبیات حداکثری حوزوی خودشان با مردم صحبت کنند؟
مخالف نیستم اما موافق هم نیستم. اگر امروز نظام اسلامی در جریان و گردش است عمده آن به این خاطر است که همین طلبهها در اقصی نقاط کشور با توده مردم سر و کار دارند. اگر نهاد روحانیت از این جامعه برداشته شود، این نهاد روحانیتی که تحت عنوان اردوهای جهادی فعال است یا در مساجد شهر و روستا و هر کجای دیگر میرود، اگر ارتباط مردم و روحانیت قطع شود، شاید نتوان از بقای حکومت یاد کرد. اینکه ما به یک ادبیات خاصی عادت کردهایم، حرف درستی است، اما این ادبیات به این معنا نیست که ما نتوانیم ارتباط داشته باشیم، بله ممکن است برخیها به مخاطب خاص اکتفا کنند و با بقیه نمیتوانند همراهی کنند. انصاف این است که در سالیان پس از انقلاب که رویکرد رسانهای و آگاهی مردم تقویت شده است، به همین نسبت هم رویکرد طلبهها تغییر کرده است. امروز از طلبههای بسیار زیادی یاد میکنیم که در مدارس و دانشگاهها حرفهای تبلیغ میکنند، و عملا در تعامل با مردم هستند. اینکه حوزه بتواند سازوکاری ایجاد کند که این رفتار را حداکثری کند، قطعا مطلوبتر است، کارگاههای مهارتافزایی توسعه یابد، بهتر خواهد بود. وضعیت موجود، وضعیت جدایی طلبهها از مردم نیست.
بحث طلبهها فقط نه، منظور به طور ویژه ائمه جمعه هستند. چون اینها بخشی از بدنه حوزهاند و همه حوزه نیستند.
ائمه جمعه به مثابه یک روحانیت حوزه در یک شهر، برخی کارکرد حداکثری دارند و برخی خیر. یک علت این است که امام جمعه بزرگ یک شهر است، اما ظرفیت و امکانات برای این کار ندارد. یعنی الان عملا یک امام جمعه باید به یک شهر برود، بودجه و ظرفیت ایجاد کند، از این بودجه برای مصارف استفاده کند. این بحث یک کارکرد اجتماعی بسیار مضاعفی میطلبد. فراتر از بحث پاسخگویی و ارتباط است. در حال حاضر عمدتا امام جمعهها درگیر این بحث هستند که مشکل شغل مردم را حل کنند، مشکل وضعیت معیشت مردم را حل کنند، مشکل افراد ضعیف را حل کنند، حال آنکه آنها عمدتا در این سطح امکانات در اختیار ندارند مگر اینکه خودشان وساطت کنند و افرادی را جذب کنند و بتوانند نهادی ایجاد کنند و این نهاد این امور را انجام دهد. مساله مهم این است که امام جمعه عملا در این فرایند به قدری مشغول مواردی میشود که برای او موارد جزئی است، بنابراین از کارکرد اصلیاش غافل میشود. یعنی اگر امام جمعه یک شهر باید یک شهر را راهبری کند، نهادهای موازی و قوانین موجود و ساختارهای غیرمهیا اجازه این کار را نمیدهد. از طرف دیگر کمی ارتباطها هموار نیست. اینقدر گرفتار روزمرگی و حل مشکلات جزئی میشوند که کلیت را از بین میبرد و عملا هم نهاد پشتیبانی کنندهای ندارد. نهادی است که آن را نصب میکنند و باید خود عهدهدار امور شود. بودجه نیست، حتی حقوق هم نیست. تعبیر اخیر رهبری در دیدار با ائمه جمعه این بود که هنر شما همین است که بودجه و امکانات ندارید اما بروید کار کنید. انتظار حداکثری از امکانات حداقلی کار بسیار جهادی میطلبد که البته برخی از ائمه جمعه انجام میدهند. اگر برخی هم که انجام نمیدهند نه به این معنا است که کار انجام نمیدهند، این رویکرد جهادی چه بسا نشده یا آن ظرفیت رهبری اجتماعی هنوز وجود ندارد. ائمه جمعه هم مانند سایر طلبهها همه که مدیر و مدبر نیستند، همه آنها خطیب نیستند، بالاخره در میان موجودین مناسبترین افراد هستند. بنابراین، نتیجه هم تابع همین میشود. اما اگر انتظار کار خارقالعاده وجود دارد، باید امکانات خارقالعاده نیز باشد.
در میان فتاوای مختلف جریانهای حوزوی نسبت به نماز جمعه، رویکرد واحدی وجود دارد، چه آنهایی که در ارتباط با مسائل حاکمیتی هستند، و چه جریانهای سنتگرا. تقریبا میتوان گفت که یک نگاه همسو در بحث نماز جمعه وجود دارد، اما در میدان عمل شاهد این هستیم که جریان سنتی حوزه که تمایل زیادی هم به کنش علمی و اجتماعی و سیاسی هم ندارد، چندان روی خوشی به مقوله نماز جمعه نشان نمیدهد و اساسا آن را به عنوان یک دغدغه اجتماعی مطرح نمیکند، ارزیابی شما از این وضعیت چگونه است؟
انتظار حداکثری از امکانات حداقلی کار بسیار جهادی میطلبد که البته برخی از ائمه جمعه انجام میدهند. اگر برخی هم که انجام نمیدهند نه به این معنا است که کار انجام نمیدهند، این رویکرد جهادی چه بسا نشده یا آن ظرفیت رهبری اجتماعی هنوز وجود ندارد. ائمه جمعه هم مانند سایر طلبهها همه که مدیر و مدبر نیستند، همه آنها خطیب نیستند، بالاخره در میان موجودین مناسبترین افراد هستند. بنابراین، نتیجه هم تابع همین میشود. اما اگر انتظار کار خارقالعاده وجود دارد، باید امکانات خارقالعاده نیز باشد.
باز هم به مقوله حکومتی باز میگردد، کسانی که عملا در فضای جمهوری اسلامی اگر مشکلاتی با حکومت داشتند، اگر این نماز جمعه را نهاد حکومتی فرض میکنند، -که میکنند- فاصله میگیرند. کسانی که دغدغه انقلاب و نظام و اسلام و اینها را دارند، شرکت میکنند. کسانی که برای نماز جمعه رویکرد تعبدی و وجوب عینی قائل میشوند، آنها نیز در نماز جمعه شرکت میکنند، اما کسانی که در فضای وجوب اختیاری هستند و الزامی هم نیست، و نسبت به حکومت و کارآمدی حکومت دغدغه ندارند، فاصله میگیرند. همچنان که برخی در فضای حوزه هستند اما وارد ادبیات حکومت نشدند، وارد حوزه انقلابی نشدند، رویکرد انقلابی به حوزه ندارند، رویکرد حداکثری به حوزه و انقلاب ندارند، همچنان در فضای سکولار زندگی میکنند، یعنی فضایی که عمدتا امور فردی را به سامان میرسانند، کاری به امور اجتماعی و حکومت ندارند. کسانی که میگویند که دین متصدی امور فردی مومنان است و به احوالات شخصی و عبادی مردم میپردازد، و کاری به امور حکومتی ندارد، لذا همچنان که وارد عرصه حکومت نمیشوند، وارد دغدغه رویکرد انقلابی نیز نمیشوند، به همین صورت وارد بحث نماز جمعه هم نمیشوند. میگویند نماز جمعه مقولهای است که از حیث وجوب، وجوب تخییری است، پس بر گردن ما نیست، از حیث حاکمیت اگر حضور پیدا کنم در ذیل انقلاب و حکومت قرار میگیرم، پس شرکت نمیکنم. لذا رویکرد فردیشان را انجام میدهند. به عبارت دیگر اگر کسی عامدانه شرکت نمیکند، این امتداد رویکرد فکریاش در بحث سکولار است. اما اگر رویکرد سکولار نداشته باشد، ممکن است برخی اوقات به علت موانعی که پیش میآید، شرکت نکند، اما بنای بر شرکت نکردن نخواهد داشت. کسی که به انقلاب و حکومت باور نداشته باشد، جز در وقتی که آن را واجب عینی فرض نکند، شرکت نمیکند.