به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام دکتر علیرضا قائمینیا مدیر قطب علمی فلسفه دین اسلامی پژوهشگاه در گفتوگو با ایکنا؛ در پاسخ به این سؤال که نسبت آرای دکتر شریعتی با قرآن چیست؟ گفت: مباحث دکتر شریعتی در مورد قرآن کریم و برداشتهای وی از آیات چندان عمیق و دقیق نیست و این معضل در بسیاری از روشنفکران وجود دارد، ولی مباحث جامعهشناسی دقیقی ارائه کرده است.
وی افزود: وی در تحلیل برخی مفاهیم قرآنی مانند «توحید» آن را به معنای هماهنگی انسان با جهان معنا میکند؛ همچنین در تحلیل «آیه» آن را از منظر پدیدارشناختی که نوعی تحلیل کانتی است مورد بررسی قرار داده است؛ آیه یعنی اینکه موجودات جهان نشانهها هستند نه اینکه در ذهن ما این طور پدیدار میشوند.
مدلی آرمانی در فهم آموزههای تشیع
قائمینیا با بیان اینکه شریعتی در فهم آموزههای تشیع به دنبال مدلی آرمانی است، افزود: وی مسائل دوره خود را در چارچوب تشیع علوی فهمیده و تحلیل خاصی از اسلام دارد؛ شریعتی از روش تفهمی در جامعهشناسی استفاده و استناد میکند تا تاریخ اسلام را تحلیل کند. این کار قابل تحسین است، ولی در عین حال نقدهای زیادی به تحلیلهای او به ویژه در بحث تطبیق و مصادیق و نتایجی که گرفته وارد است.
عضو هیأت علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه با بیان اینکه دینداری از منظر شریعتی یا علوی و یا صفوی است و این تقسیمبندی دوگانه و انحصار آن به همین دو مقوله درست نیست، تصریح کرد: نفس اینکه باید از مقولات جدید برای تحلیلهای دینی بهره ببریم آموزنده است، گرچه شریعتی از نظر روشی هم در این مقوله چندان جلو نرفته است و در تطبیقات هم ایراد زیادی دارد.
قائمینیا گفت: دینداری افراد را نباید در نگرشهای قومی، قبیلهای و حزبی خلاصه کنیم؛ لذا دستهبندی شریعتی به دینداری علوی و صفوی درست نیست، کما اینکه امروز تقسیمبندیهایی به دیدگاههای معرفتبخش، معیشتبخش و تجربهاندیش وجود دارد که آن هم اشکالاتی دارد.
دینداری وجودی و متافیزیکی
مدیر قطب علمی فلسفه دین اسلامی پژوهشگاه ادامه داد: دینداری انسان دارای دو مقوله وجودی و متافیزیکی است؛ یعنی شخص با مقولات دینی در متن زندگی ارتباط برقرار میکند یا در جنبه متافیزیکی و عرفان نظری رابطه دارد؛ بنابراین دینداری وقتی وارد جامعه شود، قطعاً طیف گستردهای خواهد یافت که در مقولات گفتهشده نمیگنجد.
قائمینیا در پاسخ به سؤالی درباره نسبت شریعتی با واقعگرایی، بیان کرد: واقعیت این است که متفکران آن دوره رویکردهای ایدهآلیستی نداشتند و عمدتاً واقعگرا بودند، ولی متفکران بعد از انقلاب نگاه آرمانی به مسائل دارند؛ چون متفکران امروز دغدغه اصلاح اجتماعی چندانی ندارند و عمدتاً در حیطه نظری قدم برمیدارند؛ امروز نظام اسلامی حاکم شده و نزاعها به مرحله نظری تقلیل یافته است و واقعیتهای اجتماعی تحلیل نمیشود.
روشنفکری امروز ناظر به واقعیات نیست
وی با بیان اینکه مباحث شریعتی ناظر به فرهنگ و متن واقعیات بوده است، تصریح کرد: بعد از انقلاب مباحث روشنفکری ما اعم از مذهبیها و سکولارها ناظر به فرهنگ نیست و حول و حوش مسائلی چون جواز دخالت دین در سیاست، سکولاریسم دینی و غیردینی و یکسری کلیات میچرخد.
وی تأکید کرد: روی سخن من صرفاً متفکران سکولار نیستند، بلکه روشنفکران سکولار و مذهبی، هر دو طیف به واقعیات عینی جامعه و مسائل برخاسته از فرهنگ توجهی ندارند. این مسئله به انقلاب آسیب میزند و آسیب آن هم این است که ۴۰ سال از انقلاب میگذرد و هنوز متفکران ما به واقعیات کمتر توجه دارند.
شریعتی در طیف مدرنیسم نبود
قائمینیا در مورد چرایی اقبال مردم به شریعتی نیز اظهار کرد: اولاً، نگاههای متفاوت و ادبیات وی یکی از این عوامل مؤثر در این زمینه بوده است؛ دوم، رویکرد جامعهشناختی او در تحلیل مسائل از جمله امامت رویکردی بینظیر و از دیگر عوامل پنهان مانده است. البته باید بر این نکته تأکید کنیم که در آن دوره در تقابل میان تفکر شهید مطهری و شریعتی مطالب زیادی وجود دارد که باید بازخوانی و نقد شود و این تقابل هم در گرایش به وی بیتأثیر نیست.
وی با بیان اینکه در آن شرایط تفاسیر مختلفی از اندیشه شریعتی انجام شد، بیان کرد: تفاسیر افراطی زیادی از شریعتی بیان شد که خود این مسئله آسیب است، زیرا تفکر او فراز و نشیبهای زیادی دارد تا جایی که او را در چارچوب مدرنیسم معرفی میکردند، در حالی که به یک معنا وی دگراندیش نبود و در طیف سنتی قرار داشت.
بازخوانی نزاع شهید مطهری و شریعتی
عضو هیأت علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه اظهار کرد: یکی از آسیبهایی که دیروز بوده و امروز هم هست، زدن برچسبها به افراد متفکر است؛ برچسبهایی مانند غربزده و ضد انقلاب؛ این برچسبها فضای فکری ما را آلوده میکند؛ نباید نزاع های علمی را به این حیطه بکشانیم. از دید من نکته قابل اهمیت آن است که باید در فضایی علمی نزاع میان مطهری و شریعتی که نزاعی جدی است بازخوانی شود؛ نزاع اگزیستانسیالیسم شریعتی در تقابل با دیدگاه متافیزیکی مطهری.