به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کتاب «داستانهای دیدنی!» با محوریت جنبههای دراماتیک در قصههای قرآن نگاشته دکتر حسین فرخی به همت گروه ادب و هنر مرکز پژوهشهای جوان تولید و منتشر شده است.
مخاطب در این کتاب با وجوه ساختاری۳۴ قصۀ قرآنی و کارکردهای دراماتیک آنها آشنا میشود. شخصیت پردازی، کنش، قهرمان پروری، گفتگوی نمایشی، تحول شخصیتها، کشمکش، فضای نمایشی، گره افکنی، بحران و تعلیق مواردی هستند که در این قصهها بررسی میشود. این وجوه نمایشی در بعضی از قصهها از درصد بالایی برخوردار است و در بعضی قصههای دیگر کمرنگ تر به نظر میرسد. در قصههای قرآن گفتگو به عنوان یکی از مهم ترین عناصر درام، حضوری گسترده دارد، گفتگوهای نمایشی با ظرافت و طراحی خاصی شکل گرفته است، از گفتگوی خداوند با پیامبرانش، فرشتگان و شیطان تا گفتگوی پیامبران با خداوند، مردم، فرشتگان و حتی حیوانات، در قران به چشم میخورد. این گفتگوها در واقع همان کارکردهای نمایشی را دارا هستند، در خدمت معرفی اشخاص، پیشبرد ماجرا، قصه گویی و ایجاد کنش و تعلیق و گره افکنی هستند.
سادگی و باورپذیری در روش روایت قصههای قرانی با وجود تو در تو بودن برخی از آنها، وجود درون مایههای متعدد معرفتی، انگیزش مخاطب به تعالی و پیشرفت معنوی، معرفی و ترویج آموزههای سبک زندگی الهی و در مقابل تقبیح مولفههای سبک زندگی غیر الهی به بیانی غیر مستقیم و به زبان تمثیل ویژگیهای مهمی است که ضرورت توجه بر قصههای قرآنی را گوشزد میسازد.
عنصر «تعلیق» حکایت از دلواپسی و نگرانی مخاطب نسبت به سرنوشت قهرمان قصه دارد و در واقع همذات پنداری او را تحریک میکند، هر چقدر قصه باورپذیری بیشتری داشته باشد، مخاطب احساس دلهره و تعلیق بیشتری میکند و ارتباط عاطفی دقیق تری با قهرمان قصه برقرار میکند؛ وقتی یوسف(ع) در چاه است، وقتی ابراهیم(ع) به میان آتش افکنده میشود، وقتی موسی(ع) در رود نیل افکنده میشود و… تعلیق آغاز میشود و تا مشخص شدن سرنوشت قهرمان این قصه ها ادامه دارد.
در قصههای قرآنی، شخصیت پردازی، گفتگو و فضای نمایشی وجود دارد، شخصیت ها معرفی میشوند، توصیف میگردند و تمامی ویژگیهای موجود و کارکردهای شخصیت را در آثار نمایشی دارا هستند، در این راستا، تضاد و مواجهه شخصیتها با خود یا دیگران و یا جامعه و در نهایت طی کردن مسیری که در آن حوادث و کنشهای بیشماری به وجود میآید و سرانجام پیروزی قهرمان و شکست ضد قهرمان به چشم میخورد.
در تمامی قصههای قرآن عنصر شخصیت دارای همان کارکردهای نمایشی است که در نمایشنامهها وجود دارد، اگرچه در شخصیت پردازی در نمایشنامههای مختلف، دامنۀ گستردهای برای توصیف شخصیت و رفتار و کردار و گفتگوهای او وجود دارد، ولی در شخصیتهایی که خداوند خلق میکند (پیامبران) محدودیتهایی در کنشهای اخلاقی و رفتاری دیده میشود، اما این محدودیتها نیز آنها را تبدیل به تیپ نمایشی غیرقابل تحول نکرده است، پیامبران در معرض انواع آزمایشهای الهی قرار میگیرند و دچار تغییر و تحول میشوند، مثلا در قصۀ ابراهیم(ع) مراحل رشد و نمو شخصیت محوری را از تولد تا کهنسالی ملاحظه میکنیم و تغییرات شخصیت در بیان و رفتار و کردار و نوع گفتگوها کاملا سیر رو به رشدی را طی میکند.
توصیف صحنهها و کارکرد عناصر تجسمی و فضاهایی که قصههای قرآن در آن جا شکل میگیرند، مملو از رمز و راز و تاثیرگذاری است، فضاهای قصهها هرکدام به تناسب مضمون و محتوای قصه، کاربردی هستند؛ فضاهایی کاملا رمانتیک و هیجانانگیز مثل قصۀ سلیمان(ع) یا معراج پیامبر(ص) و یا قصۀ یونس(ع) در درون شکم ماهی، فضاهایی اندک در عالم ماوراء و متافیزیک قرار میگیرند. معجزاتی که پیامبران دارند، مثل عصای موسی(ع)، شتر قصه صالح(ع)، کشته شدن و زنده شدن پرندگان در قصۀ ابراهیم(ع) و نیز صحنههای شاخصی مثل چاهی که یوسف(ع) در ان افتاده میشود، بتخانهای که ابراهیم(ع) در آن جا بتها را میشکند، کاخ فرعون، زندان یوسف(ع)، قصر عزیز مصر، غار اصحاب کهف و… از جمله فضاهای نمایشی هستند که در قصههای قرآن با توصیف کامل بیان شدهاند.
نتیجه گیری به نوعی پایان یک اثر نمایشی است و در آن تمامی کنشها و فعل و انفعالات انجام گرفته است و مخاطب میخواهد با شادی قهرمان قصه و سرانجام آن به آرامش برسد و یا حتی با مرگ قهرمان قصه و فرجام تراژیک آن همذات پنداری کند.
نتیجه گیریها در قصههای قرآن همواره با پیروزی پیامبران و نیکان و نابودی مشرکان و ستمگران همراه است. در قصۀ نوح(ع)، پس از فرود آمدن کشتی، نوح و همراهانش خانههایی میسازند و نسل بشر از آنها گسترش مییابد، جانوران تکثیر میشوند و زندگی و شادابی و سرسبزی به بشر هدیه میشود. گویی خلقت گروهی بشر از نو شکل میگیرد. در قصههای هود(ع)، صالح(ع)، ابراهیم(ع) و لوط، نتیجهگیری در قصهها شبیه به یکدیگر است: نابودی قوم مشرک و بت پرست و پیروزی پیامبر و همراهانش.
در قصۀ یوسف(ع) اگرچه نتیجه گیری با پیروزی و رسالت یوسف(ع) همراه میشود، اما چند نتیجه گیری دیگر نیز در کنار آن وجود دارد، مهم ترین نتیجه گیری تعبیر خواب یوسف در کودکی است که رسالت او را به اثبات میرساند و پدر و برادران در مقابل خداوند سجده میکنند و رسالت یوسف تعبیر میشود. ازدواج مجدد یوسف و زلیخا، بینا شدن زلیخا و جوان شدن او، دیدار برادران و پدر و پادشاهی یوسف از جمله نتیجه گیریهای دیگر قصه هستند.
نتیجه گیری در قصۀ موسی(ع) نیز از جهاتی شبیه به دیگر قصههای قرآنی است، موسی(ع) رسالتش را به سرانجام میرساند و از خداوند میخواهد تا روح او را به سوی خود ببرد و چنین می شود. در قصۀ یونس(ع)، او پس از توبه و شناخت و بازیابی جسمی و روحی دوباره به شهر نینوا برمیگردد تا رسالت خود را ادامه دهد، پیامبر عجول و کم حوصله گذشته حالا به معرفتی تازه رسیده است که در ادامه راه رسالتش قطعا میتواند از آن بهره کافی ببرد.
در قصۀ اصحاب کهف، پیروزی موحدین و بیدار شدن (زنده شدن) آن ها پس از ۳۰۹ سال خواب به عنوان نماد و نشانهای از قدرت خداوند در حمایت از مومنان نتیجه گیری ماجرا را رقم میزند، این نتیجه گیری به نوعی رمزگونه نیز هست و جدا از پیروزی فیزیکی و ظاهری گروه موحدین، نشانهای رمزآمیز از رستاخیز و روز قیامت را نیز یادآوری میکند.