تبیین و طراحی الگوی مدیریت جهادی

کرسی علمی ترویجی «تبیین و طراحی الگوی مدیریت جهادی» توسط گروه مدیریت اسلامی پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه با همکاری انجمن مدیریت اسلامی حوزه علمیه قم، روز چهارشنبه مورخ ۲۵ دی ماه ۹۸ برگزار شد.

در ادامه گزارش محتوایی این کرسی علمی- ترویجی خدمتتان ارائه می‌گردد:

دکتر محمد اسمعیل رستمی نیا
عضو هیات علمی پژوهشگاه امام صادق(ع) و ارائه دهنده کرسی
با توجه به این که مدیریت به معنی استفاده مطلوب از همۀ منابع موجود از طریق نظام مدیریت برای رسیدن به هدفی مشخص است، قبل از بیان تعریف منتخب می‌توان از تلفیق دو مفهوم «مدیریت» و «جهاد» ، تعاریف زیر را درخصوص مدیریت جهادی نقل نمود:
یک. مدیریت جهادی، فرایند به‌کارگیری همۀ استعدادهای فردی و بن‌مایه‌های دینی و ویژگی‌های سازمانی در راه نیل به هدفی مشخص است. این مدیریت، برخاسته از فرهنگ جهادی با شاخص‌های بذل طاقت، تحمل مشقّت و صبر بر موانع و مشکلات است.
دو. مدیریت جهادی، برگرفته از مدیریت اسلامی دانسته شده که با هدف قرب به خدا و خدمت به بندگان او و گرامی داشتن مردم همراه است و هدف آن، انجام کار به شیوه مناسب و کسب رضای خدا می‌باشد تا رضایت درونی برای فرد ایجاد شود. در این شیوه، اجر معنوی قبل از پاداش دنیوی مدنظر بوده و تعهد از محوری‌ترین مؤلفه‌های آن است.
سه. مدیریت جهادی، معادل مدیریت اقتضائی گرفته‌شده، به این بیان که: مدیریت جهادی، یعنی مدیریت در شرایط غیرعادی و اقتضایی؛ به این معنی که اگر می‌خواهیم به اهداف نظام و انقلاب دست‌یابیم، نمی‌توانیم از طریق وضعیت نرمال به آن برسیم.
مقام معظم رهبری در تبیین مفهوم مدیریت جهادی می‌فرمایند: «با حرکت عادی نمی‌شود پیش رفت. با حرکت عادی و بی حساسیت نمی‌شود کارهای بزرگ را انجام داد. یک‌ همت جهادی لازم است. تحرک جهادی و مدیریت جهادی برای این کارها لازم است. باید حرکتی که می‌شود، هم علمی باشد، هم پرقدرت باشد، هم با برنامه باشد و هم مجاهدانه باشد.»
رابطه بین مدیریت با جهاد
از جهت ادبی وقتی ریشه جهاد در باب مفاعله قرار می‌گیرد، مفهوم مقابله و طرف داشتن به آن اضافه می‌شود، از این‌رو، جهاد تلاشی است که در جهت مقابله با چیزی انجام می‌شود؛ از سوی دیگر از جهت استعمالات قرآنی، واژه جهاد و مشتقات آن در اغلب موارد به‌صورت جمع به‌کاررفته است. از این نکته می‌توان استفاده کرد که جهاد در اغلب موارد مربوط به کار جمعی و گروهی است؛ پس می‌توان نتیجه گرفت که در مجموع اصطلاح جهاد در قرآن غالباً به همراه سه عنصر تلاش فراوان، مقابله با طرف مقابل و کار جمعی و گروهی به‌کاررفته است.
حال باید دید این سه عنصر چه ارتباطی با مدیریت دارند و آیا مدیریت می‌تواند متصف به وصف جهادی شود. از جهت نیاز به تلاش و کوشش، مدیریت غالباً کاری پرمشقت است که نیازمند تلاش و کوشش فراوان است. ازاین‌جهت،مدیریت می‌تواند مصداقی برای جهاد باشد. عنصر دوم در مفهوم جهاد، داشتن طرف و مقابل بود. در نتیجه، مدیریت می‌تواند مربوط به اموری باشد که دارای طرف و مقابل هستند. حتی می‌توان ادعا کرد که اساساً مدیریت در فضای دینی با توجه به تقابل دائمی حق و باطل، مدیریتی همراه با مانع و تقابل است و مدیریت دینی خودبه‌خود واجد این حیثیت مدیریت جهادی است. عنصر سوم مفهوم جهاد که از استعمالات قرآنی آن استفاده شود نیز کاملاً به مدیریت مربوط است؛ چرا که اساساً کار جمعی و گروهی نیازمند مدیریت است و ازاین‌جهت جهاد با مدیریت مرتبط است.
آنچه تاکنون اثبات شد این بود که مدیریت و جهاد دارای عناصر مشترکی هستند و می‌توان وصف جهادی را برای مدیریت به کار برد؛ اما اینکه قرآن به‌طور خاص عنوان جهاد را برای مدیریت به‌کاربرده باشد از این نکته قابل‌استفاده نیست. البته روشن است که قرآن اصطلاح «مدیریت جهادی» را به کار نبرده است؛ اما می‌توان مؤیداتی پیدا کرد که قرآن در مواردی کار مدیریت را جهاد تلقی کرده است. این مسئله را شاید بتوان در خطاب خاص قرآن به پیامبر در دو آیه ۷۳ سوره توبه و ۹ سوره تحریم که به شخص پیامبر«ص» به‌عنوان مدیر جامعه اسلامی دستور جهاد می‌دهد استفاده کرد. اینکه قرآن شخص پیامبر«ص» را به جهاد امر می‌کند، اگر به معنای ایجاد حرکت جمعی در جهاد با کفار و منافقان باشد، در این صورت چنین امری در واقع امر به مدیریت جهادی است.
در روایات نیز تصریح‌شده که یک نوع جهاد، جهادی است که مدیر در مقام اداره انجام می‌دهد. در بخشی از وصیت امیرالمؤمنین علی«ع» به فرزند خود امام حسن «ع» این‌گونه آمده است:
«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ، فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ فِی‏ سَبِیلِ‏ اللَّهِ‏ رَجُلَانِ: إِمَامُ هُدًى، وَ مُطِیعٌ لَهُ مُقْتَدٍ بِهُدَاهُ»
خدا را در نظر بگیرید. خدا را در نظر بگیرید. در بحث جهاد در راه خدا با اموال و جانهایتان، چرا که دو شخص در راه خدا مجاهده می‌کنند. امام هدایتگر و تبعیت‌کننده‌ای که به هدایت او اقتدا کرده است.
بنابراین با توجه به آیات و روایات می‌توان گفت که اطلاق جهاد بر مدیریت یک اطلاق پذیرفته‌شده از منظر قرآن و سنت است و ترکیب «مدیریت جهادی» اگرچه در تعابیر دینی به کار نرفته است، اما حقیقت آن از منظر دین پذیرفته‌شده است.

  • وجوه تمایز بین مدیریت رایج و مدیریت جهادی
    مدیریت رایج در غرب ریشه در مادی گرایی و اصالت نفع داشته و بر کسب سود بیشتر تأکید دارد، هر چند تحقق این هدف همراه با ترویج مصرف گرایی، اسراف، اشرافی گری و نادیده گرفتن اقشار ضعیف جامعه و محرومان باشد؛ در صورتی که در مدیریت جهادی، مدیران با تأسی از آموزه‌های اسلامی و ملاحظه ارزش‌های اخلاقی بر ساده زیستی، قناعت، عدم اسراف و توجه به اقشار ضعیف و محرومان جامعه تأکید دارند.
    مدیران جهادی برای دست یابی به اهداف فردی، اجتماعی و سازمانی هیچ گاه دست به هر کاری نمی زنند و از هر وسیله ای استفاده نمی کنند؛ به عبارت دیگر در مدیریت جهادی هیچ¬گاه هدف وسیله را توجیه نمی¬کند.
    در مدیریت جهادی، توجه مدیران به آرمان‌های الهی معطوف است، ولی در مدیریت رایج، غالباً به منافع شخصی، فامیلی و حزبی توجه می شود. در مدیریت جهادی، علاقه مسئولین به حضور در خط مقدم و عرصه عملیات است، ولی مدیریت رایج، مدیران به نشستن در ستاد و تصمیم گیری از راه دور علاقه دارند. مدیریت جهادی همراه با خودباوری در عین خداباوری و ایستادگی در برابر دشمن است، ولی مدیریت رایج تزلزل و کوتاه آمدن در برابر فشار دشمن و سازش با او را به همراه خواهد داشت. مدیریت جهادی دنبال کسب رضایت خداست، لذا مسئولانه به انحرافات و چالش‌ها متعرض می شود و کارها را منصفانه نقد می کند، ولی مدیریت رایج دنبال کسب رضایت مافوق است، تصمیمات مافوق را تمجید می کند و در برابر آن‌ها چاپلوسی و تملق می نماید. مدیریت جهادی پرشتاب در عمل و کار است و حتی تفریح خود را انجام وظیفه به مردم می داند، اما مدیریت رایج همراه با عافیت طلبی و کم کاری است.
  • نسبت بین مدیریت جهادی با مدیریت اسلامی
    به‌منظور بررسی نسبت بین مدیریت جهادی با مدیریت اسلامی،ابتدا به احتمالات¬ممکن در رابطه با مدیریت جهادی و اسلامی، اشاره و درنهایت، نظر منتخب و قابل‌قبول ارائه می‌گردد.
    چهار حالت منطقی، بین مدیریت جهادی و مدیریت اسلامی، فرض می‌شود:
    حالت اول: عموم و خصوص مطلق: به این معنا که مدیریت جهادی، زیرمجموعه مدیریت اسلامی می‌باشد. در این معنا تمام گزاره‌های نظری و عملی مدیریت جهادی، لزوماً یکی از انواع مدیریت اسلامی است.حالت دوم: عموم و خصوص من وجه: به این معنا که مدیریت اسلامی و مدیریت جهادی دارای اشتراکات و درعین‌حال تفاوت‌هایی هستند. در این حالت، بخشی از مدیریت جهادی متصور است که ذیل مدیریت اسلامی قرار نمی‌گیرد و بالعکس یعنی حالتی از مدیریت متصور است که اسلامی است ولی جهادی نیست. حالت سوم: تباین: مدیریت اسلامی و مدیریت¬جهادی هیچ نقطه مشترکی نداشته بلکه هرکدام نظریات و تجویزهای خاص خود را دارا هستند. در این حالت، آنچه مدیریت جهادی محسوب می‌شود، لاجرم مدیریت اسلامی نیست و بالعکس. حالت چهارم: تطابق: به این معنا که مدیریت اسلامی با مدیریت جهادی مترادف بوده و برهم تطابق دارند.
    از بین نسبت‌های موردبحث، حالت ۲ و ۳ و ۴ قابل‌قبول نمی‌باشند. حالت دوم مورد قبول نیست به این معنا که هر جا مدیریت جهادی تحقق داشت، قطعاً مدیریت اسلامی هم وجود دارد، ولی هر جا مدیریت اسلامی وجود داشت، ممکن است مدیریت جهادی تحقق نداشته باشد. حالت سوم نیز قابل‌پذیرش نیست و صحیح نیست که بگوییم بین این دو مقوله هیچ ارتباطی وجود ندارد، چرا که حداقل جواب به این حالت، این است که واژه جهاد بار ارزشی و دینی دارد پس بین آن‌ها تباین برقرار نیست. حالت چهارم نیز قابل‌پذیرش نیست به این دلیل که اگر مدیریت جهادی همان مدیریت اسلامی باشد، دیگر چه ضرورتی داشت که شخصی آن را مطرح کند و چه دلیلی برای تبیین و طراحی الگوی آن وجود داشت؟!
    درنتیجه نظر صحیح و منتخب منحصر در حالت ۱ می‌باشد. با توجه به این‌که مدیریت اسلامی، مبتنی بر نظام ارزشی اسلام می‌باشد و یکی از ارزش‌های این نظام ـ که در فروعات احکام نیز به آن اشاره‌شده ـ جهاد در راه خدا است، پس مدیریت جهادی در ذیل مدیریت اسلامی بحث می‌شود؛ اما نکته قابل‌تأمل این است که در برخی از شرایط همچون شرایط تحریم، تهدید، تهاجم، توطئه و خصومت دشمنان و مقابله با انبوه مشکلات و چالش‌ها در حوزه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و…، مدیریت اسلامی اقتضاء می‌کند که شرایط به‌گونه‌ای دیگر اداره شود و چون مدیریت جهادی، تابع شرایط و اقتضائات است، این شیوه مدیریتی اقتضائی می‌باشد که تا وقتی اقتضای آن وجود دارد، این شیوه از مدیریت نیز در اداره امور کارسازتر و اثربخش‌تر خواهد بود.
  • مبانی مدیریت جهادی
    مبانی مدیریت جهادی از منابع اسلامی قرآن و روایات کشف و استخراج، و با بهره از نظر علما و رهبران دینی (امام خمینی«ره»، مقام معظم رهبری و …) تشریح می‌شود. مبانی انتزاعی، ذهنی و ناظر بر هست‌هاست.
    مبانی در لغت‌نامه دهخدا چنین تعریف شده است: عمارت‌ها، بناها و بنیان‌ها، بنیادها و اساس‌ها. برای بقا و حفظ هر موضوعی باید از اصول و مبانی آن حراست نمود. مبانی بنیان و شالوده‌ای است که بر اساس مفروضات اساسی شکل گرفته است و اصول بر آن استوار می‌گردد. مبانی جریان فکری است که اصول از آن منتج می‌شوند. مبانی مدیریت جهادی در واقع مفروضات بنیادین و یک سلسله مباحث وابسته به هم و زیربنایی می‌باشند که دکترین مدیریت جهادی، بر اساس آن‌ها بنا می‌شود و برای تعیین اهداف و اصول به کار می‌آیند. برخی از مبانی مرتبط با مدیریت جهادی که از مطالعه، و تفاسیر آیات، استناد روایات و شرح علماء به‌دست می‌آید، به این شرح است: خداباوری، معادباوری، باور به حضور و آزمایش الهی، ولایت باوری، تکلیف‌گرایی، مردم باوری، توکل و باور به نصرت الهی، نگرش متعادل به دنیا و آخرت، توجه به ساحت‌های وجودی انسان و قیام برای خدا.
  • اصول مدیریت جهادی
    اصل به معنای ریشه، بنیاد. نژاد، گوهر، بن، پی، قاعده و قانون، مفاهیم و قواعد نسبتاً کلی، عینی، صادق، متناظر با هدف و برگرفته از مبانی می‌باشد که راهنمای عمل قرار می‌گیرد. در این فصل با استفاده از مبانی که در فصل قبل اشاره شد، برخی از مهم‌ترین اصول استخراج شده است، بنا بر تعریف، «اصول» دستورالعمل‌هایی است برای قضاوت ارزش‌ها در مسیر تحقق هدف یا اهدافی که درستی آن‌ها از قبل پذیرفته‌شده است و به دیگر سخن، اصول تکیه‌گاه حرکت منطقی در تعقیب هدف است؛ و در تعریف دیگری گفته‌شده که «اصول»، قوانین و ضوابطی است که به حوزه عملکردها نظر دارد، درحالی‌که بی‌واسطه یا باواسطه از مبانی دینی نشئت می‌گیرد. به‌این‌ترتیب، تمسک به این اصول می‌تواند زمینه‌ساز تحقق اهداف مدیریت جهادی باشد. برخی از اصول مدیریت جهادی که از تحلیل و بررسی آیات قرآن و تفاسیر ذیل آن‌ها، روایات و نظرات امام«ره» و مقام معظم رهبری به‌دست‌آمده‌اند، عبارتند از: اصل پاسخگویی، تقوی و اخلاص، ارتباط با خدا،‌ عدالت‌گرایی، رفق و محبت، توجه ویژه به محرومین، تقدم خودسازی، آمادگی مستمر با حس مبارزه، وحدت کلمه، شایسته سالاری، انطباق ایمان و عمل، سخت‌کوشی و تلاش مضاعف، فرهنگ مشارکت، توجه به کار جمعی، تندی با دشمنان و مهرورزی با مؤمنان، عدم پذیرش سلطه بیگانگان، اعتماد به نفس، دوری از سستی و تنبلی، عزم و اراده جدی و آرمان گرایی.
  • اهداف مدیریت جهادی
    هدف، نقاط مطلوب در آینده است که تمایل دستیابی به آن‌ها وجود دارد ؛ هدف مدیریت جهادی نیل به مطلوبیت هایی است که در آن تعریف شده است.
    برخی از اهدافی که به موفقیت مدیران و مدیریت جهادی کمک می‌کند و تعیین‌کننده افق حرکت آنان می‌باشد با مطالعه و بررسی آیات قرآن و تفاسیر ذیل آن، روایات، نظرات امام«ره» و مقام معظم رهبری به شرح زیر قابل برشماری است که مواردی از آن ها در ادامه ذکر شود: مقابله با موانع و دشمنان سرسخت، کسب اقتدار ملی، تحقق خدمت خالصانه، تحقق اهداف در چشم انداز بیست ساله، گسترش عدالت، تحقق آرمان های انقلاب اسلامی و تداوم ارزش های آن، مقابله با چالش‌های درونی، مقابله با خصومت دشمنان نظام و عبور از پیچ تاریخی، تحقق شعار «ما می‌توانیم»، دستیابی به پیشرفت همه‌جانبه، استفاده بهینه از ظرفیت‌های موجود، تحقق اقتصاد مقاومتی، تمدن سازی نوین اسلامی، افزایش کارآمدی حکومت دینی و نظام اسلامی در اداره جامعه، حاکمیت یافتن روحیه ایثارگری و باورها و آموزه های اسلامی، نقش آفرینی بیش از پیش مردم در فرآیند پیشرفت و توسعه، شناخت و به فعل رساندن ظرفیت های نهفته، اثربخشی حداکثری و اوج بهره وری، تولید قدرت نرم در ابعاد مختلف و خنثی سازی تهدیدات نرم، شکوفاسازی خلاقیت های فردی و نوآوری، تقویت و آمادگی برابر با نیاز و ضرورت های دهه چهارم انقلاب، درس آموزی و عبرت از کارکرد مدیریت های غیرجهادی در فرازونشیب روند انقلاب اسلامی، کاهش فاصله رشد و پیشرفت با رقبای جهانی و عبور از انباشت مشکلات در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی».
    بخش دوم این تحقیق به طراحی الگوی مناسب مدیریت جهادی و تشریح آن اختصاص دارد. ۲۳ الگوی در این بخش آورده شده و ضمن ارائه خلاصه ای از آن پیرامون رسالت و ماموریت آنها تبیین شده است. همچنان که در مقدمه تصریح شد، الگو و مدل در این متن مترادف هم فرض، و بر این اساس از سوی همکاران طرح تلاش شد که در هر متن و منبعی که ادعای طراحی مدل و الگو شده باشد جمع آوری و در این مطالعه مورد توجه قرار گیرد. این اقدام در راستای مرحله چهارم روش فراترکیب (استخراج اطلاعات از مقالات و منابع) و بخشی از مرحله پنجم (تجزیه، تحلیل و ترکیب یافته های کیفی) صورت می گیرد. از مجموعه ۴۰ اثر و مقاله شناسایی شده، ۲۳ مورد برای ادامه کار واجد شرایط شناخته شد.
    با بررسی مدل و الگوهای جمع آوری شده مشخص شد که آنها را می توان با مبناهای مختلف (منابع، موضوع، جامعه مورد مطالعه، روش تحقیق و …) دسته بندی نمود.
    از آن جایی که یک سانی روش و قالب پژوهش، زمینه انطباق محتوای الگوها و مدل ها را بیش تر فراهم می کند، از این رو روش و قالب هایی از قبیل «پارادایمی-داده بنیاد» و «تئوری سه شاخگی» به-دلیل داشتن بیش ترین فراوانی مبنای عملیات فراترکیب قرار گرفت. توزیع ۲۳ مورد الگو و مدل مدیریت جهادی به شرح ذیل می باشد:
    یک. مدل ها و الگوها با قواره داده بنیاد ۷ مورد،
    دو. مدل ها و الگوها با قواره سه شاخگی ۷ مورد،
    سه. سایر مدل ها و الگوها ۹ مورد.
    برای سهولت در تجمیع و ترکیب مؤلفه های مدل ها و الگوها ، دو اقدام؛
    یک. مرور اجمالی الگوها و مدل ها (با قواره یکسان شامل؛ مشخصات، گزیده متن، و شماتیک)
    دو. تجمیع و ترکیب الگوها و مدل ها، صورت گرفته و در پایان جمع بندی و نتیجه ای از فصل ارائه می شود.

دکتر محمدرضا احمدی
ناقد کرسی
مقدمتاً لازم می دانم از سعه صدر و روحیه نقدپذیری و تواضع علمی و تلاش مکرر جناب آقای دکتر رستمی نیا و همکار محترمشان که در جلسه تشریف ندارند تشکر کنم. نقدهای چند باره ای به کار ایشان شده و توضیحات کافی را داده‌اند. پیشنهادات اصلاحی در شورای علمی گروه داده شد که ایشان بحمدالله با روحیه ای که داشتند استقبال فرموده و تا حدود زیادی نیز اعمال کرده‌اند. البته گروه در شکل گیری تحقیق دکتر رستمی نیا نقش داشته است، چیزی که می‌خواهم عرض کنم شاید از زاویه دیگر نقد شورای علمی گروه مدیریت نیز باشد. بیشتر در این جلسه قصد یاوری دارم؛ این کار ارزشمند اگر عرائض بنده مورد توجه قرار گرفت، تکمیل تر شده و از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. نوع تحقیق بیشتر توسعه ای است تا کاربردی چون شما کار تلفیقی انجام داده اید ۲۳ الگو را گرفته و ۲۴ تا کرده اید و بیشتر کار توسعه ای انجام شده است. قبل از اینکه به صورت مصداقی وارد بحث شوم یک اشکال کلی که به چشم می خورد این است که سبقه تدوین و تلفیق در این کار بر تحقیقی بودن و نوآورانه بودن غلبه دارد و با توضیحاتی که عرض خواهم کرد اگر موافق بودند و اعمال کردند به نظر این اشکال برطرف خواهد شد.
در همین راستا جایی که می‌خواهیم کار تلفیقی انجام داده و از فراترکیب استفاده کنیم علی القاعده باید از مطالعات نظری خودمان که در فصل دوم تحقیق انجام می‌دهیم یک چارچوب مفهومی به دست داده باشیم که با استفاده از آن الگوهایی را بر اساس یافته‌های نظری خود نقد کنیم و بگوییم این محاسن را دارد و با مبانی که ما کار کردیم هماهنگ است و در اصولی که بر کارکردها منطبق است اگر یک انتخاب هوشمندانه و سیستماتیک مبتنی بر مطالعات نظری خودمان داشتیم آن وقت جنبه تحقیقی و نوآورانه بودن تحقیق نیز برجسته تر خواهد شد.
خوب است فقط جنبه نوآورانه بودن را به مطالبه مقام معظم رهبری در یک کار علمی مستند نکنیم، که از سویی تلقی سفارشی بودن و شعاری بودن ممکن است برای برخی پیش بیاید. من به ایشان پیشنهاد داده بودم که بین مدیریت جهادی به مفهوم عام و ماهیت اسلامی انقلاب و اقتضائات اسلامی بودن و اهداف و آرمان هایی که تعقیب می کند و چالش هایی که با آن مواجه است چه چالش‌های درونی و داخلی و چالشهای بیرونی اگر می‌خواهیم انقلاب اسلامی به آرمان‌های خودش پایبند باشد و اهداف خودش را محقق کند ناگزیر به داشتن الگوی مدیریت جهادی هستیم، بنابراین هم ضرورت و هم نوآورانه بودن آن به این صورت مشخص می‌شد.
انواع تبیین ها داریم، تفاوت بین تبیین، توصیف و تحلیل، تفسیر این واژه ها که به هم نزدیک هستند را خوب بود می آوردیم، انواع تبیین می توانیم داشته باشیم. نوع تبیینی که قرار است انجام بدهیم را خوب بود اینجا مشخص می کردیم. به نظر می‌رسد مناسب بود و هست که مفهوم جهاد را از جهاد اصغر، جهاد اکبر و جهاد کبیر بر اساس مبانی دینی توضیح داده و با توصیفاتی که از مفردات مدیریت ارائه دادیم این دو را کنار هم گذاشته و کلید واژه هایی انتخاب می کردیم، بعد تعریف خود را بیان می کردیم تا خواننده از این اثر استفاده بیشتری ببرد.
در بخشی از تحقیق به گونه ای رابطه بین مدیریت و جهاد را تعریف کرده ایم که اینگونه تبادر می‌کند که هر مدیریتی می‌تواند جهادی باشد! در حالی که اینگونه نیست. حتی مدیریت اسلامی به مفهوم عام خودش که در ارائه این کرسی هم اشاره کردید که مدیریت اسلامی به مفهوم عام به مثابه و مساوی با مدیریت جهادی نیست، مدیریت جهادی با توجه به مفهوم خاص جهاد در شرایط خاص برای تعقیب اهداف خاص با ویژگی‌ها و روش خاص ابزارهای خاص و نحوه عملکرد خاص می‌تواند مدیریت جهادی نامگذاری شود. شما زحمت زیادی کشیده اید مطالعات زیادی داشته و تحقیقات نظری را بررسی کرده اید و خیلی هم خوب است ما هم منتظر بودیم و هستیم و این توقع هست که این ها جمع بندی و نتیجه گیری شده و یک تحلیل نهایی از آنها ارائه شود. اگر قرار بود از ترکیب الگوهای رایج با استفاده از فراترکیب کاری انجام دهیم دیگر نیازی به این همه مطالعات نظری نبود مگر اینکه همانطور که عرض کردم از این مطالعات نظری یک تحلیل ارائه کرده و به یک جمع‌بندی برسیم که بعد از امکانات و ساختار اصلی، بحث را متکی بر این مطالعات و مبانی نظری روشن می کردیم. حتی جا داشت که در فصل دوم که ادبیات تحقیق را بررسی می‌کنیم راجع به الگو بیشتر صحبت کنیم، راجع به مدیریت و جهاد و مدیریت جهادی حرف بزنیم . الگوهای رایجی که دیگران ادعا کرده‌اند مدیریت جهادی است را بر اساس مطالعات نظری خودمان معرفی و نقد کنیم. بعد بر اساس این مطالعات یک دسته بندی کلی ارائه بدهیم، مفهوم مدیریت جهادی، ابعاد، زمینه ها و مصادیق، مبانی، اصول، اهداف و مقاصد آن را مشخص کنیم؛ ضمناً در این بخش لفظ راهبرد را نمی توانیم استفاده کنیم چون راهبردها سیال بوده و با توجه به شرایط زمان، مکان، موضوع و متناسب با آن ها انتخاب می شوند اما جایی که ما می توانیم به صورت ثابتات عرضه کنیم عنوان مناسب‌تر، رهیافت است. رهیافت‌های کلی که جنبه تئوریک و عام و ثابت دارند و در شرایط مختلف با استفاده از آنها می توانید راهبرد به اقتضای قوت و ضعف و فرصت و تهدید و موضوعی که با آن برخورد می کنید انتخاب می شود.
این اثر ارزشمند علی القاعده در شرایط فعلی تدوین شده و شاید به آن زمان بخورد و تا در اختیار جامعه علمی قرار بگیرد طول بکشد. الان در شرایطی هستیم که بیانیه گام دوم انقلاب منتشر شده و جزو مطالبات جدی جامعه انقلابی و جزء مطالبات مقام معظم رهبری نیز هست و جزء نیازهایی است که در ادامه مسیر انقلاب باید به آن بپردازیم چقدر خوب بود و هست که یک تحلیل از گام دوم انقلاب داشته باشیم نسبت و رابطه آن را با مدیریت جهادی به نوعی بسنجیم و در الگویی که ارائه می دهیم اگر باید نکته ای را اضافه یا کم کنیم حتماً به این بیانیه مهم توجه داشته باشیم.
اگر به این ترتیب که بنده عرض می‌کنم محقق محترم و همکارانشان پیش می رفتند که البته از این جهت ایشان بی‌تقصیر هستند دوباره تاکید می‌کنم به نوعی این ساختار و این فرآیند که طی کرده‌اند مصوبه شورای علمی گروه هست، فراترکیب را به این شکل گروه به گردن ایشان گذاشته و اگر ایشان مبانی نظری خود را تکمیل کنند و این ۲۳ الگو را در همان ادبیات تحقیق بر اساس یافته‌های خود نقد کرده و نقاط قوت و ضعف آنها را با تکیه بر یافته‌های نظری خودشان مشخص کند قادر هست و می تواند یک الگوی جدید که کامل تر از باقی الگوهای رایج است ارائه شود؛ که هم محققانه و نوآورانه است و هم جامع تر و کامل تر از دیگر الگو هاست. لازم و بجا بود علاوه بر معرفی دیگر الگوها در فصل دوم در بخش ادبیات تحقیق نقاط قوت و ضعف دیگر الگوها بیان می شد البته با معیار و ملاکی که از مطالعات نظری گرفته‌ایم نوع استفاده ای که از هر کدام از اینها می‌خواهیم انجام دهیم و این که چرا از این الگوها استفاده می کنیم را طبق یک انتخاب سیستماتیک و منطقی بررسی می کردیم که متاسفانه انجام نشده است. در جایی که جمع بندی کرده و پاسخ سوال های اصلی و فرعی را ارائه کرده‌اند مبانی باید با توجه به مفهوم و ابعاد مدیریت جهادی مقوله بندی شود. یعنی همین طور فهرست نکنیم مگر اینکه بگویید این ها مبانی عام هستند شامل همه اجزا و عناصر مدیریت جهادی از تعیین اهداف و تأمین منابع و سازماندهی و نظارت و شامل همه می شود که علی القاعده نباید اینگونه باشد؛ آیا این چیزی که ما اکنون به عنوان مدیریت جهادی می گوییم یک الگوی عام نظری است که هر مدیری اگر بخواهد کار جهادی در حوزه مدیریت خودش انجام دهد می‌تواند از این الگو استفاده کند یا خیر این الگو فقط برای تعقیب اهداف کلان نظام جمهوری اسلامی مناسب است؟ چون در اهداف تحقیق گفتید هدف تحقق اهداف سند چشم‌انداز و اقتدار ملی و موارد اینگونه آوردید، آن هم در سطح کلان نظام جمهوری اسلامی. در حالی که ما کار تئوریک و علمی و نظری انجام می دهیم ممکن است از این الگو بخواهند در عراق یا مالزی و در مصر استفاده کنند در بخش تولید خودرو استفاده کنند یا هر جای دیگر، آیا جهت گیری کلی تحقیق این است که الگویی را برای نظام جمهوری اسلامی ارایه می دهیم یا نه الگویی برای بخش مدیریت دولتی ارائه می دهیم یا دیگر بخش های خصوصی هم می توانند از آن استفاده کنند؟ این را خیلی روشن و واضح نفرموده اید.
خوب است توضیح داده شود که چگونه به این الگو رسیده‌ایم ، مساله این است که مقابل مبانی اصول تدوین گذاشته‌ایم می‌گوییم: تدوین، اجرا، نظارت. بیشتر شبیه این است که برای برنامه‌ریزی الگو می دهیم مثلاً با توجه به تعریفی که از مدیریت ارائه کردیم و با توجه به تعریفی که از جهاد ارائه کرده‌ایم و تعریفی که از مدیریت جهادی ارائه کرده‌ایم این الگو باید بازتاب آنها و بیانگر آنها باشد چرا مبانی اصول را جلوی تدوین گذاشتیم؟
راهبردها را جلوی اجرا گذاشتیم؟ نظارت را جلوی اهداف و پیامدها و بازخوردها این رابطه پیامدها با اهداف چیست؟ اهداف نقاطی است که نشانه روی کرده‌ایم هدف و مقصد ما در مدیریت جهادی، مقصد، رفتن و رسیدن به آنهاست پیامدها چیزهایی علاوه بر این‌هاست.

دکتر حسین بابایی مجرد
عضو هیات علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و ناقد کرسی
اولاً از جناب آقای دکتر رستمی نیا به خاطر زحمت که کشیدند تشکر می‌کنیم این کار مثبتات زیادی داشت. انسجام و ساختاری خوبی در کار حاکم بود و همه مطالب از جهت توالی و تقدم و تأخر و ترتب مطالب خیلی خوب و شسته رفته جمع آوری شده بود هم زبان بیان ایشان زبان سلیس، خوب و قابل فهم می بود. با این حال چند ابهام برای بنده باقی مانده است. احساس می‌کنم در گروه مدیریت به شکل مفرطی در صورت بندی مطالب دچار همسانی یا تقلید شده ایم مثلاً همه از مبانی می‌گوییم، از اصول و اهداف می‌گوییم این تعدد، تکثر و تکرر صورتبندی محل سوال است! چه ضرورتی احساس کرده و می‌کنیم که این گونه عمل می‌کنیم؟ چرا باید بیش از نیمی از کارهای گروه مدیریت پژوهشگاه به مبانی و اصول و اهداف و امثالهم صرف می شود؟ نکته دوم که شاید اشتباه باشد و شاید به نوع نگاه بستگی داشته باشد این است که معمولاً در فضای دانشگاه نیز این نگاه رایج است که هدف متناظر با سوال طراحی می شود معنای این را نمی فهمم! به نظر نوعی تقلیل و فروکاست است اگر هدف را متناظر با سوال تعریف کنیم. هدف مرتبه عالی تطور نظری و عملی محقق در فضای پژوهش است و یک امر عالی است. اگر رویکرد ما مبتنی با هدف و هدف محور باشد، مسائل موانع تحقق این هدف خواهد شد. در این حالت سوالات می‌شوند آنچه مستفاد و مستخرج از مسئله هست. سوال دو سطح از هدف پایین تر است حال اینکه چرا سوالات با اهداف مناظر و متناسب طراحی می شوند این همیشه در پژوهش هایی که انجام می دهیم، چه در پژوهشگاه ها چه در دانشگاه‌ها در حد سوال باقی است که چرا این گونه باید باشد؟
نکته سوم این است که تحقیق به شدت بی مسئله است یعنی بی مسئله بودن تحقیق خیلی در ذوق می زند. شاید دکتر رستمی نیا تحلیل خاصی دارند که چرا باید این گونه باشد ما چه در رویکرد هدف محور چه در رویکرد مسئله محور در هر دو رویکرد در فضای پژوهشی مسئله محوریم یعنی مسئله مبناست مبنا بودن مسئله در رویکرد حول به این معناست که موانع تحقق هدف را اصطیاد کنیم در رویکرد دوم یک نگاه کلینیکی و پاتولوژیک داریم یعنی پیکره موجود را آسیب‌شناسی می‌کنیم و آسیب‌ها را به عنوان مسئله شناسایی و حل می کنیم ولی در هر دو رویکرد مسئله موضوعیت دارد. نکته دیگر آنکه در ضرورت هم مشابه دکتر احمدی ایراداتی به نوع ضرورت بندی و ضرورت مندی این بحث دارم برخی از کج کارکردها را ایشان مطرح و آنها را ثمره مدیریت رایج قلمداد کردند این لفظ مدیریت رایج نیز زیاد تکرار شده و منظور عمل مدیریتی رایج یا علم مدیریتی رایج است؟ یعنی علم متعارف مدیریت یا علم غربی مکاتب غربی مدیریتی مد نظر است؟ اگر چه به عمل چه به علم برگردد یک مقدار محل تأمل است. به عنوان مثال یعنی مکاتب امروزی مدیریت و مدیریت غربی بروکراسی حشو و زائد در فضای علمی دارند؟ الان فضای بروکراسی نصفه‌نیمه موجود در کشور به چه باز می گردد؟ نظریه مشکل دارد یا نوع تقلید ما یا چیزی شبیه به این؟ اثبات کردن این مقداری سخت است. نکته دیگر در مورد پیشینه شناسی اثر است. فرمودید تحقیق، اثر نویی در فضای طراحی الگوست البته قبلاً من کارهایی دیده بودم کاری هم خود شما معرفی کردید چند پایان نامه هم دیدم که همه تبیین الگو و الگو پردازی و الگوسازی در حوزه مدیریت جهادی است یعنی این کار در کنار آن کارها کار متأخری است و یک نسبت سنجی باید بشود که چرا خود را به عنوان کار نو معرفی می‌کند؟
در روش تحقیق ماهیت روش را ملفق از عقل و نقل دانسته‌اند اما در مقام تحلیل فرمودید روش من فراترکیب است می خواستم بدانم چه نوع جمع کردن و چه مدل جمع کردنی بین این رویکرد تلفیقی عقلی و نقلی با رویکرد تحلیلی دارید؟ در فراترکیب مدل های انجام شده و تحقیقات انجام شده را تحلیل کیفی می کنیم. اینجا کجا عقل و نقل می‌خواهد خود را نشان بدهد؟ این مدل نیازمند توضیح است همانطور که جناب آقای دکتر احمدی نیز مطرح کردند مدل شما در فراترکیب چگونه است؟ چگونه می خواهید از این رویکرد و از این منظر و مدل برای تبیین و طراحی الگوی مدیریت جهادی خود استفاده کنید؟
در مورد نوآوری پژوهش نیز متوجه نشدم که به چه بر می گردد در مورد جامعیت پژوهش است؟ این پژوهش از مناظر مختلف امر مدیریت جهادی را بحث کرده است اگر این است به نظرم نوآوری نیست از همه چیز گفتند انگار از هیچ چیز نگفتن است و می طلبد در عین حال که شما یک نگاه جامع به مدیریت جهادی دارید در نقطه‌ای متمرکز شده و به صورت جزئی نکته‌ها را مورد بررسی قرار دهید. شاید نوآوری‌هایی بتوان در آنها دریافت کرد.
نکته دیگر درباره مبادی تطوری است که در پژوهش شما مورد توجه قرار گرفته و در جای‌جای پژوهش تک تک لغات را تعریف کرده اید. یعنی از الگو، مبانی، مدل، اصول همه چیز تعریف شده است این حد از تعریف‌ و این گستردگی تعریف وجه آن باید معلوم شود چرا ما در برخی از الفاظ ارتکازاً حرف می‌زنیم؟ قبلا هم خدمت شما عرض کرده‌ام که وِبِر در کتاب روش شناسی خود وقتی لفظ “بی‌طرفی اخلاقی” را بحث می کند نزدیک به ۴۰ صفحه این بحث را کندو کاو کرده و توضیح می دهد، چرا؟ چون می‌خواهد رویکرد انتقادی خود را بررسی کند این لفظ آنجا اثر می کند یعنی دامنه مفهومی و مفهوم پردازی می‌خواهد خود را آنجا معنا کند. لفظ عینیت را نیز به همین طریق تعریف می‌کند و بعداً اثر آن را در تحقیق او می‌بینیم. این بحث گسترده از لغت و الفاظ چه وقت در کجا می خواهد مطرح شود ضمن اینکه در همان هم محل بحث است. مثلاً در تبیین وقتی بحث کرده‌اید لغات همنشین و جانشینان را به بحث نکرده اید مثلا تبیین در کنار توصیف در کنار تحلیل تبیین به این معنا یعنی بینابین، اینها را مشخص کردند یا به قول اساتید بینا نیت بین این معانی را مطرح کردن. اگر می‌خواهیم تبیین کنیم باید مشخص شود که بین این دو معنا چه فاصله و چه حد و چه رسمی وجود دارد؟ این را مقداری تدقیق کنیم تا مخاطب متوجه شود که فرق بین این معانی چه اثری می تواند در فضای پژوهشی ایجاد کند. در مورد الگو و مدل هم به همین شکل من احساس کردم این بیانات گسترده خیلی اثر بخش و اثر مند در فضای پژوهشی نیست.
در مورد تعاریف دیگر هم به همین شکل مثلاً در تعریف مدیریت جهادی از آقای سپهر تعریف آورده‌اید ایشان که انسان علمی نیست، اصلا یک فرد اهل علم نیست و امثال ایشان آقای حسینی و دیگر حضرات کسانی که به آنها ارجاع و استناد می‌شود چهره‌های علمی نیستند و در فضای علمی محل توجه نیستند من بیشتر می پسندیدم که رویکرد جناب آقای دکتر احمدی انجام می شد مثلاً شما لفظ مدیریت و جهاد را باهم ترکیب می کردید و دریافت‌های خودتان را مطرح می‌کرد این قابل اتکا تر بود تا اینکه از امثال این حضرات چیزی آورده و به آن استناد شود.
به عنوان نکته آخر عرض می‌کنم در هنگام استفاده از آیات و روایات برداشت ها و دریافت‌های حضرتعالی را ملاحظه کردیم مثلا از یک فرد استناد کرده بودید که میان مدیریت و جهاد در سه مقام جمع کرده بود: احیاناً نظر ایشان مورد پذیرش شما بود ولی از آن گذشتید و گفتید ایشان ادعا کرده که در قرآن مدیریت جهادی نداریم ولی شما ادعا کرده بودید که می توان در قرآن نیز مدیریت جهادی را دریافت و برای اینکه مدعای خودتان را اثبات کنید به دو آیه از سور مبارکه توبه و تحریم اشاره کرده بودید. آیاتی که مشترکاً می‌فرماید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ / اى پیامبر! با کافران و منافقان ستیز کن و بر آنان سخت‌گیر وخشن باش که جایگاهشان دوزخ است و بد سرنوشتى دارند.(توبه / ۷۳)
اینجا حضرت‌رسول مورد خطاب هستند. شما فرمودید چون حضرت رسول تنها و یک تنه مورد خطاب قرار گرفته احیاناً می توان تلقی کرد که در فضای مدیریتی نیز ایشان می توانند دیگران و دیگر امت را درگیر آن معنا و درگیر جهاد کنند. برای این دریافت اگر از ابتدای آیات و سیاق سوره مبارکه تحریم را نگاه کنید از ابتدای آیات فضای نزول سوره تحریم بر این بوده که زنان پیامبر به ایشان ایراد می گرفتند که چرا در ارتباط با دیگر زنان عدالت را برقرار نمی کنند سیاق آیات در سوره تحریم سیاق تنهایی پیامبر است قبل از آیه یا ایها النبی خداوند می فرماید: یا ایها الذین آمنو توبوا الی الله… یعنی مومنین را خداوند به صورت جمعی به برگشت دعوت می‌کند. یعنی مومنین پیامبر را تنها گذاشتند تمام سوره در این سیاق است که مومنین برگردید به سوی پیامبر. یعنی اصلا بحث سر این نیست که پیامبر با مجموعه است اما شخص پیامبر مورد خطاب قرار گرفته و این خطاب باید عمومی شود. اصلاً بحث سوره و سیاق آیات این نیست یعنی پیامبر موحداً و منفرداً مورد خطاب این آیه است کما اینکه دیگر آیات نیز این را تایید می کنند.
لذا دریافت‌ها محل بحث است حتی حدیثی که از حضرت امیر فرمودید که دو گروه هستند که جهاد می‌کنند امام هادی و تابعین امام هادی فرموده بودید آن هم محل بحث است. ما در جهاد بذل جان و مال می کنیم، طبق آیه مبارکه وقتی نفسمان را بذل می کنیم در چه مقامی و در مقابل چه چیزی صحبت می‌کنیم در قبال شخص امام معصوم و پیامبر است. توسعه دادن این به همه مدیران و سازمان را درگیر کردن جای تامل دارد. معمولا در آیاتی که مصداق اتم به حضرات برمی‌گردد مفسران دست و پا شکسته حرکت می‌کنند یعنی احتیاط می‌کنند و جوانب احتیاط را رعایت می‌کنند که فقط دامنه این حکم حضرات معصومین را در بر بگیرد؛ لذا محل تأمل است، یعنی دریافت هایی که از آیات شده را می‌توان شک کرد.
نکته آخر اینکه فکر می‌کنم فراترکیب در مورد تحقیقات تقریباً ضعیفی که در مدیریت جهادی انجام شده شاید خیلی موضوعیت پیدا نکند، بنده سال‌هاست در حوزه مدیریت جهادی می بینم، می شنوم و در جلسات مختلف شرکت می‌کنم احساس می‌کنم در این حوزه ما خیلی ضعیف هستیم، هرچند تحقیقات خوبی هم در این زمینه انجام شده مثلاً کار آقای سعدآبادی در این زمینه کار قوی است اما عموم کارهایی که در این زمینه انجام شده کار های ضعیفی هستند. شاید فراترکیب در این فضا خیلی موضوعیت نداشته باشد اما اگر جنابعالی در همین فضا نقاط خلا آن کارها را دریافت می کردید کما اینکه فراترکیب می خواهد ما را به سمت همین معنا حرکت بدهد شاید می‌شد بعضی از همین نقاط خلا را دریافت و بر اساس مبانی که خوب ساخته و پرداخته شده آنها را به نحوی پر کرد شاید اگر به این صورت عمل می شد می‌توانستیم کار قوی‌تری انتظار داشته باشیم.

حجت الاسلام دکتر علی آقا پیروز
مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و مدعو کرسی
شما راجع به مدیریت جهادی تعریف اولیه داشتید انتظار ما این است که چون سوال شما تبیین مدیریت جهادی است در انتهای تحقیق نیز یک تعریف ثانویه از مدیریت جهادی داشته باشید و اینکه این مدیریت جهادی چه نسبتی با مدیریت اسلامی دارد؟
آیا همان است، متفاوت است چه امتیازاتی نسبت به مدیریت اسلامی دارد؟ چون از ما سوال می کنند آیا مدیریت جهادی همان مدیریت اسلامی است؟ نظر من این است که بله همان است ولی ویژگی های خاص خودش را دارد.
آیا مبانی و اصولی که مطرح کردید همان مبانی و اصول مدیریت اسلامی است؟ یا مدیریت جهادی متفاوت است؟ نکته دیگر اینکه مبانی که ذکر کردید از جمله خداباوری، معادباوری و توکل، همه باور هستند، اینها به چه ملاکی جزء مبانی دسته بندی شده‌اند؟ مبانی را اینگونه تعریف کرده اید که آنها باور هستند اصول ارتباط با آن باورها دارند. خواننده خیلی منتظر است که شما این دو را به هم پیوند بزنید و بگویید این اصلی که می‌گویم در راستای آن مبناست. اصول از مبانی نشأت می‌گیرند اگر اینگونه است باید این دو را به یکدیگر متصل کرد. اگر همین ها را به هم لینک کرده و مستند به آیات و روایات می‌کردید خود با ارتباط برقرار کردن میان عناصر، مبانی، اصول، اهداف و رهیافت (یا راهبرد) اگر ارتباط این‌ها برقرار شود یک الگوی هرمی خوبی درست می شود.
اشکال کار این است که همان طور که آقای دکتر احمدی فرمودند بخش دوم از بخش اول منقطع است. در شورای علمی گروه مدیریت بحث شد و مدل های مختلف مورد بررسی قرار گرفت و در آن جلسه اینگونه تصویب شد که خودتان ببینید اقتضای بخش اول تحقیق چیست، مبانی، اصول، اهداف و به شما چه می‌گوید و شما را به کدام مدل می‌رساند بعد تصمیم بگیرید نه اینکه الان تصمیم می گیرید که از چه مدلی استفاده کنید و وقتی می‌بینیم که انتخاب نکرده‌ایم می‌گوییم پس از فراترکیب استفاده کنیم. ولی واقعاً بخش دوم از بخش اول کاملا منقطع است و این یک اشکال اساسی به این تحقیق است. با همه خوبی هایی که دارد و کار قشنگی که خیلی منظم و ساختارمند است اگر کسی فهرست این اثر را بخواند ذوق دارد که همه آن را نیزمطالعه کند و این از ویژگی‌های مثبت آن است ولی قسمت اول با قسمت دوم کاملاً بی ارتباط است و ممکن است اصل تحقیق را به چالش بکشد. شما باید از ۲۳ مدل یکی را انتخاب کرده و بگویید که چرا آن را انتخاب کرده‌اید؟ یگویید چون در راستای مبانی، اصول و اهداف بخش اول است. یا خودتان یک مدل تعریف کنید، نواقص را برطرف کنید و بگویید این در راستای بخش اول است، اگر این ارتباط برقرار شد تمام است و الا این انقطاع خیلی کار را سخت می‌کند.

وحید وثوقی راد
دبیر علمی کرسی
استفاده از روش فراترکیب باید یک مناطی داشته باشد. شاید اشاره ای که اساتید بزرگوار نیز داشتند مقداری به این برگردد. در فراترکیب سوالات مناط ما و خط کش ما هستند که حتی انتخاب منابع را هدایت می‌کنند که از چه منابعی استفاده کنیم؟ کدام منابع؟ چه کارهایی شده باشد؟ فراترکیب دقیقاً از سنخ مطالعات مروری است و یک ویژگی خاص دارد. این مطالعات هدفمند هستند و شما می خواهید یا نظریه را توسعه دهید یا نظریه جدیدی ارائه کنید یا فقط می‌خواهید نظریه ای که وجود دارد را تبیین کنید. ممکن است ما بگوییم از بین ۲۳ مدلی که انجام شده شاخص اصلی ما قرآن محور بودن است. الگوها و مدل هایی که از قرآن استخراج شده را انتخاب کرده و روی آنها کار کنیم. یا مناط های دیگر. ممکن است شما بگویید میزان مقبولیت این مدل در جامعه علمی یک مبنای مهم است. مهم است که مناط انتخابی ما چه باشد که در آخر این سوال برای همه پیش بیاید که ما از این مدل استفاده کردیم شاخص استفاده ما از آن چه بوده است؟ سوالات بود؟ یا شاخص خاصی تعیین کرده و بر اساس آن پیش رفتیم؟
بحث دیگر این است که مدل هایی که انتخاب کردیم همه از یک سنخ نیستند. از حیث محتوایی به این شکل است مثلاً کسی گفته شایستگی ها در مدیریت جهادی، ابعاد مدیریت جهادی، یعنی هر کدام از این مدل‌ها معنای کلی مدیریت و الگوی کلی مدیریت جهانی را ندارد. مثلاً برنامه ریزی در مدیریت جهادی، فراوانی نگاه ها در مدل ها چگونه باید جمع شود؟ برای آن باید تبیینی وجود داشته باشد.
بحث خیلی مهم دیگر این است که مدل های مایا مدل های فرایندی هستند یا مدل های صرف برنامه است که به سمت کاربردی می رود یا مدل‌های مفهومی هستند. در مدل‌های مفهومی مولفه ها و اجزایی دارید که ارتباط بین آنها را می سنجید، در مدل های فرآیندی نیز ارتباطی وجود ندارد ولی مراحل، گام به گام وجود دارد همانطور که در مدل آخر آورده اید بحث نگاه به خط مشی گذاری و برنامه ریزی داشت. در کاری که جنابعالی کرده‌اید، ما مدل ندیدیم، بحث فراترکیب در بخش اول کار شماست، یک سری مبانی، اصول، اهداف را که در بخش تبیین هم آورده اید از مدل‌های دیگران استخراج کرده اید و البته اشکالی هم ندارد ممکن است شما بگویید از این مدل ها برای جنبه تبیینی استفاده شده است.

دکتر محمد اسماعیل رستمی نیا
عضو هیات علمی پژوهشگاه امام صادق(ع) و ارائه دهنده کرسی
نکته ای که آقایان محترم هم به آن اشاره داشتند ناظر به این است که ابتدا چه تصمیمی در مورد تحقیق گرفته شده و در نهایت به چه انجامیده است. گاهی کار به صورتی انجام می‌شود مسیر اشتباه طی می‌شود و در نهایت حتی منجر به تغییر اسم تحقیق نیز می‌گردد. از یک سال گذشته بنا بر این شده که با فراترکیب کار کنیم ممکن است الان گفته شود که اصلاً فراترکیب استفاده نشده است. قالبی که عرض کردیم: سه شاخه گی داده بنیاد و آنهایی که در این قالب نگنجید اند این سه دسته ناظر به همان است که جناب آقای دکتر احمدی فرمودند. در بخش اول متن خیلی خوب از آنها استفاده شده است، البته ممکن است دکتر وثوقی از این منظر این اشکال را وارد کنند که شما قرار بود از ۲۳ الگو با فرایند دقیق فراترکیب استفاده کنید و قرار نبود از این سه شاخه استفاده شود و تلفیق و ترکیب شده و به آنها استناد شده است. یکی از دوستان فرمودند که اگر می شد اولویت بندی کنیم بهتر بود. این نقص کار است که اگر مثلاً ۲۰ نفر کار کرده‌اند و مولفه‌های مختلف را بررسی کردند یک مولفه خاص مثلاً ۱۶ بار در این ۲۰ تحقیق تاکید شده است ما قصد نداریم که روش را با مدل ها بررسی کنیم. ما از فراترکیب به عنوان یک روش استفاده کردیم و اصلا به عنوان مدل مطرح نبوده است. اما اینکه می‌فرمایید بخش اول و دوم از هم منقطع است نه اینکه منقطع نیست بلکه با این توضیح من یک پیوستگی قرص و محکمی پیدا کرده است. ممکن است زیر سوال باشد ولی برای اینکه نشان بدهم بخش اول و دوم به هم پیوستگی دارند عرض کردم که از این سه شاخه بهره برده شده است. البته بخشی از نکاتی که دکتر احمدی و دکتر بابایی فرمودند این بود که مطالب باید خوب نتیجه گیری می شده و نتیجه گیری خوب انتخاب نشده است و تعریف منتخبی ارائه نشده است.
از باب خوشحالی دوستان عرض می کنم این فضا برای من باز است و پیش‌بینی را کرده ام که در بخشی از تحقیق، جمع بندی هایی که تفاوت بین این مدل را با مدل‌های دیگر بررسی می کند اضافه کنم. نوآوری شاید از این جهت بوده باشد که ما خواستیم بگوییم این حرفهایی که افراد بصورت پراکنده گفته اند هر کدام یک ارزشی داشته اما اینها را یک جا در قالب شماتیک نشان دادن چیز دیگری است. جای این کار از این منظر خالی بود . از این منظر نوبود. به خاطر این که روش نیز همین را به ما دیکته می کند و از اول هم دنبال همین بودیم. جالب است عرض کنم که به تاثیر از همین روش خوب در مورد مدل های کلیدی مدیریت اسلامی قرار بود پنجاه مدل را انتخاب و کار کنم که جزو پروژه‌های آتی ماست.
خوبی کار این است که ما آنها را به صورت خلاصه کنار هم آورده ایم اما به عنوان یک هنر دیگر می توان اشاره کرد و گفت این ۵۰ نفری که این مدل‌ها را استفاده کرده اند از تجمیع آنها چه مدل برتری می شود ارائه کرد؟ ما این مدل ها را در کنار هم آورده و نقد می‌کنیم و در نهایت می‌گوییم که نقص آنها چیست و نیاز به ارتقاء و تکمیل دارد و به تنهایی پاسخگوی مدیریت جهادی نیستند. مسئله این است که برداشت های مختلف باید عرضه شده و خبرگان بتوانند برداشت خوب را استخراج و به میزان صحت آن کمک کنند. البته قبول دارم که ما فقط این مدل ها را کنار هم آورده ایم خوب بود بخش نقد را نیز به این مدل ها اضافه می کردیم.