بررسی نقش عوامل فردی درونی خشونت در خانواده

کرسی علمی ترویجی «بررسی نقش عوامل فردی درونی خشونت در خانواده» توسط گروه فقه و حقوق اسلامی پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه با همکاری جامعه الزهراء(س)، روز شنبه مورخ ۷ دی ماه جاری برگزار شد.

در ادامه گزارش محتوایی این کرسی علمی- ترویجی خدمتتان ارائه می‌گردد:

حجت الاسلام دکتر محمد حسنی
عضو هیات علمی گروه فقه و حقوق پژوهشگاه و دبیر علمی کرسی
بررسی خشونت در خانواده یکی از مباحث مطرح در حوزه جامعه شناسی است که برخلاف سایر بحث‌ها در حوزه حقوق کیفری راجع به مقررات و ضمانت اجرای کیفری و مدنی نیست. به عنوان مثال وقتی خشونتی ارتکاب یافته ضمانت اجرای مدنی یا کیفری آن چیست؟!
در اینجا بحث فارغ از این مطالب است و تخصصاً از این موارد خارج است؛ راجع به علل وقوع این خشونت بوده و یکی از بحث‌های نو است که واقعاً هر چه کار علمی روی آن انجام بگیرد کم است و این مباحث برای استحکام خانواده بایستی بیشتر مطرح شود.
به نظر می‌رسد ارائه دهنده محترم با توجه به تحقیقات میدانی و توصیفی – تحلیلی که انجام داده‌اند به خوبی این بحث را پیش برده اند و در ابتدا از بیانات ایشان استفاده خواهیم کرد و در ادامه از نظرات ناقدان محترم نیز بهره خواهیم برد.

حجت الاسلام دکتر علی محمدی جورکویه
عضو هیات علمی گروه فقه و حقوق پژوهشگاه و ارائه دهنده کرسی
این کرسی علمی بخشی از تحقیقی است که در گروه فقه و حقوق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تحت عنوان بررسی جامعه شناسی خشونت در خانواده انجام داده‌ام. برای انجام این کار علاوه بر تحقیقات کتابخانه ای و استفاده از منابع دینی، سعی شده تا از تحقیقات میدانی نیز بهره کافی را ببریم. در فعالیت‌های میدانی هم از تحقیقات میدانی دیگران بهره برده‌ایم و هم سعی کرده ایم که خودمان در این راستا تحقیقات انجام دهیم.
باید اعتراف کنم که تحقیق میدانی در این مسائل بسیار سخت و طاقت فرساست. می توانیم بگوییم دو کار میدانی انجام شده است. یک کار مراجعه به دادگستری و سازمان زندان ها و از این قبیل بود ولی هر چه اصرار کردیم و پیش رفتیم در این زمینه به نتیجه ای نرسیدیم. متاسفانه به دلیل آن که ارتباط بین محقق و زندانیان تقریباً غیرممکن بود تحقیقات میدانی خوبی در این زمینه صورت نگرفت و نتایج خیلی سخت به دست آمد. در نهایت از طریق اورژانس اجتماعی و سازمان بهزیستی پیگیری کردیم و بیش از یک سال تحقیقات میدانی به طول انجامید. در نهایت از طریق رسانه، تحقیقات میدانی صورت گرفت، ولی نتایج صرفاً در خشونت هایی که به جرح و قتل انجامیده بود بدست آمد. این ها محدودیت هایی بود که بنده در این تحقیق با آن مواجه بوده ام.
یکی از مسائلی که طی چند دهه اخیر نگاه جامعه جهانی را به خود معطوف ساخته خشونت در خانواده است و طبق اعلام اداره آمار سازمان بهداشت جهانی سازمان ملل در سال ۲۰۰۰ هجوم شوهران به زنان به قصد خشونت در کشور آمریکا ۲۸ درصد، در بلژیک ۲۵ درصد، در نروژ ۲۵ درصد، در نیوزیلند ۱۷ درصد تخمین زده می¬شود. این تخمین آمار اگرچه مربوط به هجوم برای خشونت است، اما فقط مربوط به خشونت شوهر علیه همسر است و خشونت همسر علیه شوهر و نیز خشونت والدین علیه فرزندان و فرزندان علیه والدین را دربر ندارد که با افزودن آن شاید به بیش از دو برابر برسد. در ایران بر اساس آمار در سال ۱۳۸۰ کشور شاهد ۴۹۲ قتل خانوادگی بود که این رقم در ۱۳۸۶ به ۶۵۷ مورد افزایش یافت و در سال ۱۳۸۹ آمار قتل به ۲۲۷۷ مورد یعنی به حدود ۵/۳ برابر طی سه سال رسید که ۳/۲۹ یعنی حدود ۳۰ درصد آن را قتل های خانوادگی تشکیل می¬دهد. این آمار تنها مربوط به قتل است و خشونت در خانواده ابعاد وسیعی دارد و محصور در قتل نیست که به¬طور مسلم سطح وقوع دیگر انواع خشونت در خانواده بسیار گسترده¬تر است و این امر ضرورت مطالعه پیرامون عوامل این جرایم را جدیت بیشتری می¬بخشد.
از سوی دیگر، نقش خانواده در شکل¬گیری یک جامعه سالم، ایمن و پیشرو نقشی اساسی و محوری است. خانواده بهنجار نوید دهنده جامعه بهنجار است و جامعه نابهنجار نشان¬دهنده وجود نابسامانی در خانواده است. بر این اساس، برای مبارزه با ناهنجاری در جامعه باید کار را از خانواده آغاز نمود و با ناهنجاری در خانواده مبارزه کرد و از آنجایی که خشونت در خانواده یک پدیده اجتماعی است، بسان دیگر پدیده¬های اجتماعی ممکن است عوامل مختلفی در بروز آن نقش¬آفرین باشند که این عوامل می¬توانند فردی یا اجتماعی و عوامل فردی نیز می¬توانند درونی یا بیرونی باشند. تحقیق حاضر درصدد مطالعه عوامل فردی درونی خشونت در خانواده است.
عوامل فردی درونی آن دسته عواملی است که از درون و روح و روان فرد نشأت گرفته و موجب خشونت در خانواده می‌گردد. در تعریف اصطلاحی خشونت در خانواده، هیأت وزیران اروپا می‌گوید: هر رفتاری یا کوتاهی در انجام رفتاری که در قالب خانواده رخ دهد و یکی از اعضای آن مسئولش باشد و شور زندگی، موجودیت و تمامیت روان‌شناختی یا آزادی عضو دیگر همان خانواده را تضعیف کند یا رشد شخصیت او را به‌طور جدی مختل سازد.
از نظر برخی نیز خشونت، رفتاری است که برای آسیب رساندن به دیگری از کسی سر می زند و دامنه آن از تحقیر و توهین، تجاوز، ضرب و جرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده است و شایع ترین نوع آن خشونت خانوادگی است که در محیط خصوصی به وقوع می پیوندد و چون میان افرادی رخ می دهد که به سبب صمیمیت، ارتباط خونی یا قانونی به یکدیگر پیوند خورده¬اند، جرم وابسته به جنسیت خاص محسوب می گردد که مردان به زنان روا می دارند. در واقع از رفتار جنس غالب در جامعه نشات می گیرد.
لیکن به نظر می‌رسد هر نوع رفتار خلاف هنجاری را نمی‌توان خشونت نامید؛ به عنوان مثال اگرچه ندادن جواب سلام و احوالپرسی یا پاسخ ندادن به سؤال یا اظهار گلگی یا همراه نشدن در یک مهمانی و … از طرف هر یک از زن و شوهر، خلاف اخلاق و ناپسند می‌باشد، اما نمی‌توان این‌ها خشونت نامید وگرنه باید هر امر ناپسندی در امور خانواده را خشونت بنامیم و این به معنی لوث کردن موضوع خشونت در خانواده و به شوخی گرفتن امر مبارزه با خشونت در خانواده است.
از ای‌رو، در تعریف خشونت می‌توان گفت: خشونت رفتار خلاف هنجاری است که توأم با تعرض جسمی یا جنسی و یا آسیب شخصیتی یا روحی و روانی باشد.
از آنجا که عوامل فردی درونی مؤثر در بروز خشونت در خانواده به لحاظ مؤثر بودن در بروز جرایم دیگر به دو گروه عوامل مشترک و عوامل اختصاصی تقسیم می¬شود، لذا بررسی این عوامل را در دو سطح پی¬می¬گیریم.
الف) عوامل مشترک
منظور از عوامل فردی درونی مشترک یا عام عواملی است که علاوه بر نقش¬آفرینی در وقوع خشونت در خانواده، در وقوع خشونت به¬طور کلی یا جرایمی غیر از خشونت نیز موثر می¬باشد؛ البته ما در این مطالعه فقط نقش آن را در وقوع خشونت در خانواده بررسی می¬کنیم و این عوامل عبارتند از:
۱٫ عدم رشد
یکی از رموز موفقیت انسان در زندگی خانوادگی، داشتن رشد لازم برای مواجهه با مسائل درون خانواده است. رشد به معنای رسیدن به مرحله‌ای از بزرگ شدن در ابعاد مختلف جسمی، عاطفی، عقلی و اجتماعی. توضیح این¬که، توقع داشتن زندگی خالی از مسأله امری ناشدنی است و هیچگاه زندگی خالی از مسأله نخواهد بود؛ هرچند ممکن است نوع مسائل در افراد یا مکان‌ها و زمان‌ها یا موقعیت‌ها با یکدیگر تفاوت کنند؛ یکی دچار مسائل فرهنگی است، دیگری با مسائل اقتصادی درگیر است، سومی مسائل سیاسی یا دینی را روبروی خود می‌بیند و … . لذا داشتن مسأله ایرادی نیست، مشکل و ایراد نداشتن رشد لازم برای مواجهه درست با مسأله است که بسیاری از افراد جامعه از این جهت توانا نیستند. از این‌رو، یکی از عوامل خشونت در خانواده فقدان رشد لازم بویژه در زوجین در ابعاد مختلف جسمی، عاطفی، عقلی و اجتماعی می‌باشد.
بلوغ جنسی و رشد جسمی زوجین برای امکان پاسخ¬دهی به نیاز جنسی طرف مقابل شرط لازم زندگی مشترک است، لذا عدم بلوغ جنسی و عدم رشد جسمی کافی می‌تواند زمینه‌ساز برخی مشکلات در زندگی مشترک گردد. هشام بن حکم می‌گوید: به امام صادق (ع) یا امام کاظم (ع) گفته شد: ما فرزندانمان را در خردسالی تزویج می‌کنیم؛
امام فرمود: اگر آن¬ها را در خردسالی تزویج کنید امیدی نیست که با هم انس و الفت پیدا کنند.
چنان¬که فردی به لحاظ عاطفی رشد لازم را پیدا نکرده باشد، نمی‌تواند با همسر یا شوهر یا دیگر اعضای خانواده‌اش رابطه مناسبی برقرار سازد و از درک احساسات او و توسعه حس همدلی در خانواده درمانده می‌شود.
همینطور است فقدان رشد ذهنی و عقلی در زوجین یا والدین و آن به معنای عدم توانایی آن¬ها در فهمیدن و تجزیه و تحلیل درست مناسبات مطرح در حوزه خانواده است و طبیعی است که چنین فردی نتواند به وظایف خود عمل نماید، حقوق دیگر افراد خانواده را رعایت کند و با مسائل و مشکلات خانواده مواجهه درستی داشته باشد؛ لذا یا جمع خانواده را رها می‌کند یعنی صورت مسأله را پاک می‌نماید یا تنش ایجاد می‌کند و با توسل به خشونت می‌خواهد مشکل را حل کند.
۲٫ اعتیاد
یکی از عوامل مؤثر بر رفتار خشونت‌بار در خانواده اعتیاد، به ویژه اعتیاد به مواد مخدر است. در تعریف آن گفته‌اند: اعتیاد به هرنوع وابستگی جسمی یا روانی با یک الگوی سوءسازگارانه که بتواند زندگی فرد را در محورهای جسمی، روانی و اجتماعی مختل نماید. اعتیاد به مواد مخدر بویژه اعتیاد به شیشه می‌تواند از طریق ایجاد وابستگی روانی و اثرگذاری روی مغز، مهارگیسختگی و کاهش بازداری‌ها، برون‌ریزی خشم و ایجاد اختلال شناختی از قبیل توهم و بدبینی مثلا تفسیر دیر آمدن همسر به منزل به خیانت همسر، احتمال بروز خشونت در خانواده را افزایش دهد.
۳٫ اختلال روان
از دیگر عوامل مؤثر در بروز خشونت در خانواده، بیماری روانی است. اختلال یا بیماری روانی به اختلالاتی گفته می‌شود که در سلول‌های مغز و ریز ساختار‌های مغز ایجاد می‌شود و عملکرد آن را تحت تاثیر قرار می‌دهد. لذا رویکرد روان شناختی، منبع خشونت خانوادگی را در شخصیت یا اختلالات روانی جستجو می‌کند. چنان‌که برخی تحقیقات نشان می‌دهد که میزان همسرآزاری در شوهرانی که سابقه بیماری روانی دارند بیشتر از شوهران سالم است.
۴٫ عصبانیت
امروزه مشکلات اجتماعی سبب ناراحتی‌های عصبی و در نتیجه کاهش آستانه تحمل افراد جامعه شده است و این وضعیت آنان را سوی اعمال خشونت در خانواده سوق داده است یکی از عوامل مهم عدم کنترل رفتار عصبانیت و خشم است و احتمال بروز رفتار نسنجیده و خشونت‌بار از انسان گرفتار عصبانیت زیاد است. چنان‌که از پیامبر اسلام (ع) روایت شده است: الْغَضَبُ‏ یُفْسِدُ الْإِیمَانَ، کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ‏. خشم و غضب ایمان را فاسد می‌کند چنان‌که سرکه عسل را فاسد می‌کند‌‌‌‌‌ و در صورت از دست رفتن ایمان، مانعی پیش روی رفتار ناپسند انسان وجود ندارد و هر رفتار زشتی از جمله خشونت در خانواده از او سر خواهد زد.
۵٫ حرص و طمع
حرص و طمع از صفات رذیله انسان به شمار می‌آید که فراوان در آیات و روایات مورد توجه بوده و به انسان نسبت به مراقبت از خود در برابر آن هشدار داده شده است و علمای اخلاق همواره به بحث از ریشه‌ها و آثار آن و نیز راهکارهای دوری از آن پرداخته‌اند.
حرص، حالت و صفتی نفسانی است که انسان را به جمع‌آوری آنچه که نیاز ندارد برمی‌انگیزد، بدون منتهی شدن به حدّ و مقدار معینی که به آن اکتفا کند. بنا بر این، حرص و طمع در میل شدید به چیزی مشترک هستند و این میل شدید به امور دنیوی، می‌تواند منشأ بسیاری از خشونت‌ها در خانواده باشد.
این میل شدید به امور دنیوی انسان را از مسیر درست زندگی منحرف می‌سازد. چنان‌که از امام سجاد – علیه السلام – نقل شد:
حرص و آن معصیت آدم و حوا است هنگامی که خداوند – عز و جل – به آن دو فرمود: پس از هر آنچه در بهشت است بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس آن دو انجام دادند چیزی را که به آن نیازی نداشتند و این رفتار تا روز قیامت در فرزندان آن دو ماندگار شد و این است که بیشتر چیزهایی که فرزند آدم می‌خواهد نیازی به آن ندارد.
۶٫ حسادت
حسادت عبارت است از: آرزوی زوال نعمت¬های خداوند متعال از دیگری، از آن چیزهایی که صلاح او در آن‌ها است. لذا حسادت یکی از رذائل اخلاقی است که منشأ بسیاری از رفتارهای ناپسند، از جمله خشونت در خانواده می‌باشد و این حسادت می‌تواند در اعضای مختلف خانواده نسبت به یک‌دیگر بروز نماید؛ حسادت شوهر نسبت به موفقیت تحصیلی یا شغلی همسر، حسادت همسر نسبت به همسر دیگر، حسادت نامادری نسبت به توجه شوهر به فرزندی که او از همسر دیگر دارد، حسادت فرزند نسبت به توجه ویژه والدین نسبت به برادر یا خواهرش و … .
خداوند در قرآن کریم درباره داستان غم‌انگیز قتل هابیل توسط برادرش قابیل می‌فرماید:
«فطوّعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین.»( مائده: ۳۰)
نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد. او را کشت و از زیانکاران شد.
قصه حضرت یوسف و برادرانش که خداوند در آیات ۸ تا ۱۰ سوره یوسف بیان کرده است، نیز دلالت بر نقش حسادت در بروز خشونت در خانواده دارد.
۷٫ خودمحوری
انسان خودمحور خود را معیار حق و تمام خوبی‌ها می‌داند. لذا همه چیز را برای خود می‌خواهد و با هر آنچه که با خواسته‌هایش تعارض داشته باشد خواه در اجتماع و خواه در خانواده درگیر می‌شود و در این راستا از هیچ اقدامی و لو خشونت فروگذار نمی¬کند. لذا گفته‌اند: از ویژگی‌های مرتکبان خشونت در خانواده، خودمحور بودن آن¬هاست که تنها به نیازها و تمایلات خود توجه دارند. چنان‌که در تحقیقی که در سال ۱۳۸۶ روی ۵۰ زوج تهرانی صورت گرفته است به نظر مردان شرکت کننده در این پژوهش، یکی از مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز خشونت در خانواده اهمیت ندادن به خواسته‌ها و نیازهای یکدیگر است. یعنی هر یک از زوجین تنها به خواسته و نیاز خود اهمیت می‌دهد یا توجه دارد و نسبت به خواسته و نیاز طرف مقابل بی‌توجه است یا برایش اهمیتی ندارد.
۸٫ عقده‌ها و کمبودهای شدید روانی
گاه انسان بر اثر عواملی دچار حس حقارت در درونش می شود که این حس می‌تواند انگیزه تکامل او یا عامل رفتار نامطلوب از قبیل خشونت و تندخویی در او گردد؛ لذا اگر انسان در زندگی روزمره خود دچار شکست یا ناکامی گردد و با آن به‌گونه‌ای ناگوار برخورد نماید، این حس حقارت تبدیل به “عقده حقارت” می‌شود.
بر اساس نظریه سیکل خشونت که بر مبنای مشاهدات بالینی لنر والکر در اواخر دهه ۱۹۷۰ ارایه گردید، خشونت پیامد ناکامی است. انباشت تنش‌ها، باعث انفجار آن در پی یک اتفاق می‌شود و این سیکل مرتب تکرار می‌شود. هرچند امکان دارد هر انفجار خشمی، دوره‌هایی از پشیمانی، پوزش‌خواهی، قول به عدم تکرار خشونت و درخواست بخشش را به دنبال داشته باشد.
بنا بر این ممکن است در هر آدمی هسته‌های ناگوار و تلخی از کودکی ایجاد شده باشد که تکامل پیدا نکرده باشند؛ هسته‌هایی که به‌نام عقده‌‌ها ایجاد می‌شوند و این عقده‌ها در بزرگ‌سالی می‌توانند سوی تمایل به اعمال قدرت معطوف شود.
ب) عوامل اختصاصی
منظور از عوامل فردی درونی اختصاصی یا خاص عواملی است که فقط در وقوع خشونت در خانواده نقش¬آفرینی دارند و این عوامل عبارتند از:
۱٫ عدم شناخت
یکی از عوامل خشونت در خانواده بویژه زوجین نسبت به یکدیگر نداشتن شناخت از روحیات و خلق و خوی یک‌دیگر است. وقتی که زن و شوهر رفتار طرف مقابل نشناسد ممکن است پیام‌های صادره از سوی او را دریافت نکند یا آن را به‌گونه‌ای دیگر تفسیر نماید و برداشت نادرستی انجام بدهد و رنجیده خاطر شود که منجر به یکی از انواع خشونت گردد. به عنوان مثال لبخند او را تمسخر تلقی نماید یا سکوت او را که علامت عدم رضایت است به رضایت تعبیر کند و همین امر موجب واکنش خشونت‌آمیز گردد. لذا از نظر برخی بروز خشونت در یک سال اول ازدواج بیشتر می‌باشد.
۲٫ انتظارات نامعقول
از دیگر عوامل اختلافات زوجین بلکه بین اعضای خانواده، انتظارات و توقعات بیرون از وظایف شرعی، قانونی و عرفی در ابعاد مختلف زندگی خانوادگی است. به عنوان مثال، وقتی زوجین از یکدیگر انتظار انجام رفتاری فوق حد متعارف در اداره امور زندگی مشترک را داشته باشند، طبیعی است که حداقل در صورت تکرار انتظارت نامعقول با واکنش منفی طرف مقابل مواجه می‌گردد و چنین رفتاری زمینه بروز برخوردهای خشونت‌آمیز را مهیا می‌سازد یا آنگاه که همسر از شوهر توقعات نامتناسب با وضعیت اقتصادی یا موقعیت شغلی مطرح می¬کند، این توقعات در بسیاری از موارد موجب ایجاد تنش و خشونت در خانواده می‌شود.
۳٫ عدم یا کمرنگ بودن مهر، محبت و گذشت
اگر بنای زندگی مشترک بر پایه مهر و علاقه نباشد یا مهر و علاقه در آن کم‌رنگ باشد، نمی‌توان انتظار محبت از آن داشت. زیرا محبت از مهر و عشق می‌جوشد وگرنه آن محبت، تکلف است که دوام نخواهد داشت. چنان‌که گذشت از خواسته خود یا خطای شریک زندگی و نیز دیگر اعضای خانواده از مهر و محبت نشأت می‌گیرد وگرنه در خانواده تهی از مهر و محبت، گذشت جلوه‌گر نمی¬گردد. اگر هم در اندک موردی گذشتی اتفاق بیفتد تحمیلی خواهد بود و از آنجایی که خشونت ضد مهر و محبت و گذشت است، هر اندازه جای این عناصر حیاتی در زندگی خانوادگی خالی باشد، خشونت جای آن را پر می‌کند. لذا اعضای خانواده بویژه زوجین به جای اینکه به یکدیگر مهر بورزند به هم کینه می‌ورزند و به جای این‌که محبت کنند دشمنی می‌کنند و بجای این‌که در برابر خطای یکدیگر گذشت نمایند انتقام می‌گیرند و راه خشونت در پیش می‌گیرند. در تحقیقی که در سال ۱۳۸۶ روی ۵۰ زوج تهرانی صورت گرفته است از نظر زنان شرکت کننده در پژوهش یکی از مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز خشونت در خانواده نبود علاقه و سستی روابط عاطفی بین زن و مرد و به نظر مردان شرکت کننده در این پژوهش نیز، یکی از مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز خشونت در خانواده کم‌بودن گذشت است.( احمدی و همکاران، ۱۳۸۷، ص ۷۰)
از نظر نباید دور داشت که منظور از مهر و عشق، مهر و عشق خیابانی و رؤیایی نیست که احساسی و موقت است. حتی ازدواج‌های سنتی که در گذشته با تصمیم بزرگترها و بدون دخالت دختر و پسر پا می‌گرفت و سپس به سوی عشق حرکت می‌کرد، کم تنش‌تر و پایدارتر از ازدواج‌هایی است که امروزه با عشق‌هایی خیابانی آغاز می‌شود و به نقل از پدر علم جرم‌شناسی ایران:
در زندگی زناشویی، عشقی قابل تقدیر است که آرام و طبیعی رشد کند، حیاتش الفت و انس و توافق خوی و اخلاق و بر و بارش ملایمت و مداومت شیرین و آرام باشد. بر اساس چنین عشقی می‌توان زندگی پایداری را شالوده نهاد و خوش و سالم زیست. عشق انفجاری همانند تب تند است که زود عرق می‌کند.(کی‌نیا، ۱۳۷۳، ج۲، ص۸۰۹)
۴٫ شکاکیت
یکی از حالات روانی که برخی از افراد دچار آن می‌گردند شکاکیت است. به جهت مخرب بودن این حالت در آموزه‌های به شدت از آن نهی شده است. در آیه ۱۶ سوره اسراء آمده است: وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً. از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند. امیر مؤمنان در هشدار از پیامدهای شکاکیت فرموده است: سُوءُ الظَّنِ‏ یُفْسِدُ الْأُمُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَى الشُّرُورِ. (اللیثى الواسطى، ۱۳۷۶ ش.، ص۲۸۳) سوء ظن امور را فاسد می‌کند و منجر به شرور می‌شود.
وقتی کسی دچار این حالت روانی می‌شود هر رفتار و گفتاری را در هر زمان و مکانی به جهت اندک ارتباطی، بلکه بدون هرگونه ارتباطی، دلیلی برای بدبینی خود می‌گیرد و در سوءظنش استوارتر می‌گردد و این نوعی بیماری به نام پارانویاست که بدبینی از علائم آن می‌باشد.

۵٫ تعصب نادرست
اگرچه تعصب به دو بخش منفی و مثبت تقسیم می شود، لیکن اغلب در مفهوم منفی آن بکار می‌رود. لذا اطلاق واژه متعصب به کسی بار منفی دارد مگر اینکه قیدی همراه داشته باشد که بیانگر بار مثبت آن باشد. بر همین اساس در تعریف آن گفته شده است:
«تعصّب یعنی موضعگیری قبل از کسب اطلاعات کافی که ممکن است مربوط به یک چیز، عقیده، یا شخص معیّن و یا حتی درباره وجهی از یک کار علمی باشد.»(پورافکاری، ۱۳۷۲، ص ۱۱۶۴)
بنابر این، تعصب حداقل در بعد منفی آن یعنی پافشاری و اصرار بی‌جا و بدون دلیل و منطق بر امری یا شخصی. روشن است که این‌چنین موضع‌گیری پیامدهای منفی فردی، خانوادگی و اجتماعی بسیار زیانباری دارد. زیرا محلی برای شنیدن سخن حق و منطقی باقی نمی‌گذارد و در نتیجه، سلامت زندگی را در سطوح مذکور مخدوش بلکه نابود می‌کند.
از این‌رو، حضرت امیر مؤمنان در سخنان متعددی به خطر بزرگ این نوع از تعصب تذکر می‌دهد و در یکی از این سخنان، می‌گوید:
وَ مَنْ أَخَذَتْهُ الْعَصَبِیَّهُ جَارَ. (الکلینی، ۱۳۲۹ ق.، ج۴، ص ۱۵۷ و ۱۵۸)
و کسی که عصبیت او را فرا گیرد، ستم می¬کند.
تعصب در بسیاری از موارد همراه “مضاف الیه” می‌آید و این اضافه نوع تعصب را نه از حیث مثبت و منفی بلکه از حیث متعلق روشن می‌سازد؛ به عنوان مثال می‌گوییم تعصب ملی، تعصب قومی، تعصب مذهبی یا دینی و … .
گفتنی است در بحث بررسی عوامل خشونت در خانواده فرقی نمی¬کند تعصبی که منجر به آن می‌شود ناشی از عامل شناختی باشد یا عاطفی؛ لیکن در بحث پیشگیری از خشونت در محیط خانواده، قطعا مهم است که معلوم گردد که این تعصب ریشه در عامل شناختی دارد یا عاطفی تا بتوان برای مبارزه با آن اقدام مناسب انجام داد.

دکتر محمدعلی حاجی ده آبادی
عضو هیات علمی دانشگاه قم و ناقد کرسی
به نظر می‌رسد ما هنوز در حوزه علمیه برای خیلی از مسائل اجتماعی حساسیت لازم را نداریم. یک بحث مهم همین مسئله خشونت خانوادگی یا خشونت در محیط خانه است. اگر ارائه دهنده محترم حجت‌الاسلام محمدی به مراکز مشاوره خانواده مراجعه می‌کردند می‌دیدند که تعداد بسیار زیادی پرونده‌ مشاوره‌ای وجود دارد. گرچه به لحاظ حدود مشاوره ای، مشاوره دهنده و مشاوران ملزم به حفظ اسرار هستند تا اطلاعات پرونده ها بیان نشود اما از طریق مصاحبه خیلی از مسائلی که متاسفانه نمی تواند با رجوع به دادگاه ها به دست آید از این طریق به دست می آمد.
اگر خشونت را در محیط زندگی عادی بررسی می‌کنیم وقتی در بین جمعیتی که زن و مرد یا مرد به تنهایی یا زن به تنهایی حضور دارند مباحث متفاوت است اما وقتی در حوزه های علمیه این مباحث وجود دارد خیلی باید حساسیت داشته باشد. لذا جا دارد طلاب محترم و دانش پژوهان را ترغیب کنیم تا در باب خشونت هایی که در محیط های طلبگی وجود دارد تحقیق ویژه تری داشته باشند. متاسفانه امروزه ما حتی در محیط های طلبگی نیز شاهد این نوع خشونت ها هستیم. بنابراین به لحاظ موضوعی بسیار مهم است و از جمله مسائل مبتلابه در جامعه ما و بسیاری از جوامع بشری می باشد. ما می‌توانیم موضوعات انتزاعی که هیچ کاربردی ندارد را انتخاب کنیم یا می‌توانیم مثل این موضوع سراغ مباحثی برویم که بسیار بسیار حائز اهمیت و کاربردی برای اجتماع است؛ که به ساختار جامعه ما بر می گردد و حل آن می تواند خیلی از مشکلات اجتماعی ما را پاسخگو باشد.
نکته مهمی که وجود دارد این است که از این کرسی علمی انتظار می رود که فراتر از نگاه علمی، به این مباحث با استفاده از آموزه ها نگاه دینی و مذهبی نیز نگاه ویژه داشته باشیم.
گرچه درصد قابل توجه از کاری که حجت الاسلام محمدی انجام داده‌اند ممزوج با آموزه‌های دینی هست گرچه می توانست مباحث دیگر نیز مطرح شود لذا باید از ایشان متشکر باشیم و از این حیث نیز کار را متمایز و قابل توجه بدانیم
با توجه به اینکه قرار است موضوع این پژوهش حقوقی و وسیع‌تر کار شود انتظار می‌رفت که در یک مقاله و یا یک کرسی علمی، خشونت خانوادگی را خیلی محدود تر بررسی کنیم. خشونت خانگی خشونتی است که می‌تواند از جانب شوهر نسبت به همسر و یا از طرف همسر به جانب شوهر و یا از جانب والدین نسبت فرزند و یا فرزندان نسبت به والدین صورت پذیرد و یا در خانواده‌های گسترده از جانب بستگان نسبت به یکدیگر انجام شود. اگر می توانستیم موضوع را محدودتر بررسی کنیم نتایج، قابلیت بهره برداری بیشتری داشت و چه بسا یافته ها نیز دقیق تر بود. گستره فراگیر موضوع کار را برای ارزش داوری سخت می‌کند. به نظر می رسد خوب است تحقیقات را به صورت محدود تر بررسی کنیم تا نتایج قابل اتکا باشند و از روایت بیشتری برخوردار باشد. به طور مثال در تحقیقی که سالیان پیش از سوی دانشگاه تهران انجام شد خشونت خانوادگی در دو استان کشور کاملاً متفاوت و برعکس نسبت به سایر استان‌ها بود یعنی در استان‌هایی از جانب همسر به شوهر بود ولی در استان‌های دیگر از جانب شوهر نسبت به همسر اتفاق می‌افتاد. خوب بود تحقیق را محدود تر هم به لحاظ جامعه بحث می‌کردید مثلا حوزویان، دانشگاهیان یا سایر اقشار و همینطور خشونت از جانب کدام رکن خانواده نسبت به سایر ارکان انجام پذیرفته بود.
شما بر اساس این تقسیم بندی که از قضا درست هم هست عوامل جرم زا را به عوامل فردی و عوامل اجتماعی تقسیم کردید. عوامل فردی را هم به عواملی مربوط به جسم فرد و یا روح و روان فرد تقسیم کرده اید. البته قصد داشتید نوآوری داشته باشید چراکه عوامل را به صورت عمومی و عوامل اختصاصی در نظر گرفته اید، از این حیث که به دنبال نوآوری هستید کار بسیار ارزشمندی است اما مواردی که مقایسه می‌شود گاهی برخی موارد اختصاصی هم می توانست در دسته عمومی ها تقسیم بندی شود.
شناخت چیزی هست که می تواند نسبت به همه جرایم مطرح شود نه فقط نسبت به خشونت خانوادگی اما مواردی نیز وجود دارد که عوامل فردی درونی هست و متاسفانه در تحقیق من ملاحظه نکردم. مثلاً بخشی از عوامل درونی بیولوژیکی هست، ریشه های خشونت گاهی اوقات به ساختار زیستی فرد باز می گردد، به ترشح غددی که در بدن وجود دارد! گاهی دو زوج باهم دعوا دارند یکی زیاده خواه جنسی است دیگری نمی‌تواند مطالبات او را پاسخ دهد عمدتاً هم باز می گردد به اینکه زیاده خواهی جنسی او که در خشونت جنسی خود را نشان می‌دهد به ترشحات بیش از حد غدد مربوط است که باید با یک قرص یا دارو درمان شود تا تعادل رفتاری برقرار گردد.
یا مثلا در مراجعات نیز دیده ایم ریشه خشونت ها به زمانی باز می گردد که زنان در حالت بیولوژیکی خاصی قرار دارند
به همین دلیل خشونت خانوادگی اتفاق می‌افتد که به عوامل بیولوژیکی بستگی دارد. یا برخی موارد در ساختار بیولوژیکی به نوع وراثت فرد بستگی پیدا می کند مثلاً فرزندانی وجود دارند که پدر و مادر افراد پرخاشگری هستند فرزندان نیز به همین طریق پرخاشگر می‌شوند. اینکه در روایات ما اینقدر تاکید شده که مادر در دوران بارداری تغذیه مناسب داشته باشد مثلا برای افزایش بردباری خرما مصرف کند به این نمونه ها اشاره دارد. مگر اینکه به مرور زمان با توجه به تغییر در تغذیه روندها تغییر کند که بنده نیز در کتاب تغذیه و جامعه به آنها اشاره کرده ام.
در همین بحث عوامل فردی بر آن تاکید دارد که ریشه بسیاری از جرایم به خدا فراموشی باز می گردد این بحثی درونی است مثلاً من در روح و روان خود خدا را حاضر و ناظر می‌دانم و این در جرایم نیز تأثیر دارد ولی وقتی من خدا را ناظر بر اعمال خود نمی بینم باعث می شود که در جرایم من تاثیر بسزایی بگذارد در جرم شناسی دینی نسیان خدا منشاء بسیاری از جرایم است. بنابراین می توان مواردی را داخل بحث در نظر بگیرید که کامل تر بشود. نکته دیگری که در تکمیل بحث بسیار کمک می کند در عوامل فردی درونی اگر کتاب هایی که در حوزه روانشناسی جنایی وجود دارد را تورق کنید بحث ناکامی ها مورد توجه است. ناکامی و پرخاشگری بخش زیادی از فعالیت های روانشناسان جنایی در حوزه رابطه ناکامی و پرخاشگری را به خود اختصاص می‌دهد. وقتی فرد با شکست در حوزه‌های مختلف زندگی مواجه می شود از طریق خشونت آن را بروز می دهد این ناکامی ها درست است منشاء بیرونی دارند ولی در جرم شناسی محض نمی‌توانیم صرفاً روی عوامل درونی یا فقط روی بیرونی تکیه کنیم. می‌گوییم یک تعاملی بین عوامل درونی و بیرونی وجود دارد تا عوامل درونی درکنار عوامل بیرونی نباشند نمی توانند کارایی و اثربخشی خود را داشته باشند لذا مباحث زیادی در محور ناکامی وجود دارد.
می توانستیم بحث را جور دیگری پردازش کنیم. در روانشناسی امروز می‌گوییم رفتار محصول بینش و احساسات است
که در بستر ارتباطات اجتماعی به وجود می‌آید. بینش هایی که منشأ خشونت خانوادگی هستند و احساساتی که منشاء خشونت های خانوادگی هستند و من روی این دو تاکید دارم. هنوز حتی در بخش عظیمی از جامعه حوزوی هم که مراجعه کنیم نگاهی که آنها به جنس زن دارند نگاهی که اسلام می‌گوید نیست. مثلاً درحالی به روایات مراجعه می کنیم که فهم دقیق و درستی هم از آنها نداشته ایم مثلاً اینکه گفته شود زنها ناقص العقلند چه مبنایی دارد که برخی ها به دین نسبت می دهند و از آن استنباط و نتیجه گیری می کنند؟ این شناخت غلط که یک عامل فردی درونی است خود منشاء بسیاری از رفتارهای خانوادگی را تشکیل می دهد. یا اینکه گفته شود زن ها خلق شدند برای اینکه نیاز های مردان را پاسخگو باشند. در حقیقت بینش های غلط می توانند منشاء بسیاری از نتایج باشند. متاسفانه ما هنوز روایات را در یک روند تدریجی بررسی نکرده ایم و هر روایت را در جای خاص خودش در نظر نگرفته ایم و صرفاً به معنی روایات توجه داشته ایم. مثلاً پیامبر گرامی اسلام در زمانی که خشونت علیه زنان به حد اعلا رسیده بود در حدیثی می‌فرمایند زن ها اسیر شما هستند باید با اسیر خود به مدارا رفتار کنید اگر این حدیث را در جای خود مورد مطالعه قرار ندهیم می گوییم لفظ اسارت برای زنان مناسب نیست ولی وقتی از مقوله احساسات و عطوفت با اسیر نگاه کنیم می توانیم استنباط خوبی از آن داشته باشیم. شما مسائلی را در زمینه ازدواج در سنین پایین مطرح کرده اید البته شاید کسی سوال کند خانواده‌های سابق که در سنین پایین ازدواج می کردند شاید کسی ادعا کند در گذشته وقتی دختران در آغاز سنین بلوغ در ۹ سالگی ازدواج می کردند چسب زندگی بسیار و به مراتب بیشتر و محکم تر از امروز بود که سنین ازدواج بالاتر رفته است. البته جای بحث نیز دارد. می خواستم عرض کنم تحقیق جنابعالی در این بخش ابهام دارد و دعوایی که در این زمینه در کشور وجود دارد بحث کودک همسری هست که زوایای فقهی بیشماری نیز دارد. مثلا آیت الله مکارم شیرازی می‌گویند برای دختران کمتر از ۱۳ سال امکان ازدواج وجود ندارد. ما باید این را روشن کنیم ازدواجی که دین و شریعت توصیه می کند چه ازدواجی است؟ ازدواجی که از روی عشق باشد، زمینه های این ازدواج که خشونت کمتری دارد چیست؟ یکی ازدواج را تکلیف شرعی می‌داند و منظورش این است که اگر ازدواج نکند مرتکب گناه خواهد شد. ازدواج دیگری از روی تکلیف شرعی نیست و روی الزام خانواده است اینها گونه‌های مختلف ازدواج است که در جامعه ما رواج دارد و هر کدام به یک وضعیت درونی متفاوتی باز می گردد. ما در بحث آسیب شناسی اجتماعی خیلی نمی‌توانیم بگوییم که فقط عامل درونی کارساز است چراکه همه در تعامل با عوامل بیرونی هستند و اگر عوامل بیرونی هم باشند با عوامل درونی در تعامل خواهند بود. ممکن است من در یک محیط جرم زا سکونت دارم ولی چون به خداوند ایمان و اعتقاد دارم مرتکب جرم و گناه نشوم. داستان حضرت یوسف علیه السلام نیز به همین مطلب اشاره دارد. اگر در تکمیل تحقیقات خود این مباحث را نیز دخیل کنید ممکن است باعث تکمیل و ارتقاء موضوع گردد.

حجت الاسلام دکتر غلامرضا پیوندی
مدیر گروه فقه و حقوق پژوهشگاه و ناقد کرسی
با توجه به حیطه کاری بنده در گروه فقه و حقوق پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی از نزدیک شاهد تحقیقات میدانی و طاقت فرسای حجت‌الاسلام محمدی در موضوع تحقیق بوده ام. این مبحث از موضوعات کاربردی مهم و حیاتی برای کشور در حوزه آسیب‌های اجتماعی است، گرچه جای کار بسیار زیادی در این زمینه وجود دارد. نکته مهمی که می خواهم اشاره کنم قلمرو این تحقیق است و آن اینکه اگر بصورت جزءی تر و حتی عوامل را محدود بحث می کردیم بیشتر می‌توانستیم عمیق تر هم به روایات و آموزه های دینی بپردازیم.
این مقاله اگر بخواهد مثلا در ده عامل مورد بررسی قرار گیرد در یک مقاله بیست صفحه ای قطعاً و تا حدی ناقص خواهد بود حتی معتقد هستنم برخی از این عوامل خود می‌توانند طی یک تحقیق مستقل و مجزا بررسی شوند مثلاً مسئله شناخت که جناب آقای دکتر حاجی ده آبادی نیز مطرح کردند به ناکامی ها و احساسات باز می‌گردد که در این مقاله آمده اند ولی هر یک به تنهایی می‌تواند موضوع یک پژوهش کلان باشد. شما بر اساس آموزه های دینی تحقیق کرده اید در حالی که در مقدمه مواردی را آورده اید که متناسب با محورهای آموزه‌های دینی نیست در بسیاری از مباحث موضوع تحقیق می‌توان وارد موضوعات روایی و بحث سیره ائمه و آموزه های دینی شد، در تحقیق اصلا به آن اشاره نشده است در بحث خانواده نحوه تعامل پیامبر اکرم(ص) با همسرانشان، نحوه تعامل بین ائمه با فرزندان و همسران شان می توانست بیشتر در تحقیق مورد توجه قرار بگیرد. هرچند محدودیت فضا و ظرفیت تحقیق می تواند دلیلی باشد برای این که بطور کامل به این موارد توجه نشده است. نکته مهم دیگر در تقسیم بندی، رابطه عوامل فردی شما در تحقیق با مقوله اخلاق است. علمای ما در این موضوعات در حوزه اخلاق آثار بسیار خوبی دارند و بحث‌های خوبی کرده اند. مثل خودمحوری، حسادت، برخی از مصادیقی که شما به عنوان عوامل فردی آورده‌اید رابطه وسیع با اخلاق دارند این که منشاء آنها کجاست و چرا و چگونه به وجود آمدند؟
البته برخی را اشاره کرده اید ولی بیشتر از این می توانست به آن پرداخته شود. برخی از مباحث به دلیل گسترده بودن جنبه‌های مختلفی دارند مانند رشد اجتماعی، رشد عقلی، رشد عاطفی و رشد اخلاقی. چون جنبه های مختلف دارند در مقاله به صورت گنگ و مبهم از آنها رد شده است بعضی جاها به رشد اجتماعی توجه کرده اید، بعضی جاها به رشد های عقلی و عاطفی توجه کرده اید، می‌شد این مباحث با سازماندهی بهتری پرداخت. خود محوری بحث مهمی است که حتی در پایان نیز به آن اشاره خوبی شده است. در حوزه عوامل اختصاصی که اشاره کرده اید اشکالی وجود دارد غیر از اشکال صحیحی که جناب آقای حاجی ده آبادی فرمودند، اشکال دیگر این است که اگر می شد در این عناوین عوامل اختصاص را نشان می دادید بهتر بود. مثلاً عدم شناخت زوجین یا اعضای خانواده. می شود گفت که این عامل اختصاصی است ولی این عدم شناخت یک مقدار به عمومی نزدیک تر است تا اختصاصی و سایر عناوین در تقسیم بندی اختصاصی این اشکال را دارند. مثلاً بحث شکاکیت که یک عامل مهم جرم زا است. یا بحث سوءظن آیا اینها یک بحث است و یا دو بحث متفاوت هستند؟ البته شما یکی گرفتید. در هر حال شکاکیت عامل درون‌زا است اما در حوزه خانواده چگونه اختصاص دارد؟ از این جهت در تحقیق مقداری ابهام وجود دارد. نکات جناب آقای حاجی ده آبادی بسیار کامل و با ظرافت بود و با نظرات بنده نیز مشترک بود. امیدواریم در آینده شاهد تکمیل نظریه شما در این حوزه باشیم چرا که جزء تحقیقاتی است که انجام شدن آنها برای جامعه و برای همه و حتی برای محیط ها و فضاهای حوزوی نیز بسیار مفید است.

حجت الاسلام دکتر علی محمدی جورکویه
عضو هیات علمی گروه فقه و حقوق پژوهشگاه و ارائه دهنده کرسی
دوستان به محدود کردن بحث اشاره داشتند. محدود کردن جهات مختلفی می‌تواند داشته باشد. می توانیم بگوییم فقط خشونت شوهر نسبت به همسر را بررسی می کنیم آن وقت تمام عوامل را بررسی می کردیم. خوب از این جهت از یک سو گستردگی دارد و از جهت دیگر با محدودیت مواجهیم البته من با این مساله موافق هستم برای اینکه مباحث مفیدتر باشد محدودیت ایجاد کنیم تا به نتایج دقیق تری برسیم. به عنوان مثال خوب است بحث تعصب، بحث شکاکیت و یا بحث عدم رشد را به صورت مستقل بررسی کنیم و به نتایج مشخصی برسیم. در حوزه تقسیم بندی مباحث نکات بسیاری وجود دارد، اینکه موارد را فردی بدانیم یا اجتماعی، درونی بدانیم یا بیرونی؟ اگر اجتماعی دانستیم، فرهنگی، اقتصادی، جغرافیایی یا محیط اجتماعی بدانیم یا خانوادگی بدانیم؟ اینها مطالبی است که بحث در آنها پایان ناپذیر است و اختلاف دیدگاه بسیاری در این حوزه وجود دارد ممکن است شما از یک زاویه این بحث را نگاه کنید ولی بنده یا شخص دیگری از زاویه دیگر به آن بپردازیم. مثلاً عوامل بیولوژیکی را من به عنوان عوامل فردی بیرونی آورده‌ام یا وراثت و جنسیت را بحث کرده ام اما با نگاهی که داشتم و شاید اشتباه هم باشد ولی به عنوان عوامل فردی بیرونی تقسیم بندی کرده ام به عنوان آنچه به جسم انسان بر می گردد؛ لذا اگر چیزی به غدد انسان برمی گردد من آن را به عوامل فردی بیرونی تقسیم بندی کرده ام با این حساب بحث ناکامی‌ها را توجه دارم، بحث خدا فراموشی را که جناب آقای حاجی ده آبادی فرمودند در بخش پیشگیری آورده ام. یعنی یکی از مباحث پیشگیرانه را توجه به خداوند متعال دانسته ام در بخش سه گانه پیشگیری، پیشگیری وضعی، پیشگیری اجتماعی و پیشگیری کیفری یا اصلاح درمان آورده ام. یا بحث بینش‌ها را به درستی فرمودند ولی من اینها را در بخش فرهنگ عمومی در بخش مباحث اجتماعی جای داده ام.
اینکه فرمودند این عوامل خود عوامل زیر شاخه دارد درست است ولی در نظر داشته باشید ما برای اینکه بحث را جمع کنیم باید از یک شاخه به شاخه دیگر نرویم و بتوانیم کلیت بحث را به سرمنزل مقصود برسانیم. در خصوص مراجعه به شورای حل اختلاف که گفته شده بود من دو تحقیق بررسی جرایم جرم‌شناسی جنسیتی و بحث خشونت را داشته‌ام و بارها به این مراکز مراجعه کرده‌ام آشنایان و دوستان زیادی دارم، نامه‌نگاری کرده ام ولی متاسفانه محدودیت‌ها، اختلاف سلائق و موانع وجود دارد. این مراکز توجیه خاص خودشان را دارند و ممکن است این تحقیقات ایجاد آسیب برای این مراکز کند؛ البته باید اعتراف کنم در حوزه استفاده از مراکز مشاوره قصور صورت گرفت و انشالله در تکمیل تحقیقات در آینده حتماً از داده های این مرکز استفاده کافی را خواهد برد. البته ذکر این نکته شایان توجه است ما بحثی را شروع کردیم که نیازمند تکمیل و ارتقاء از سوی محققان مختلف است خصوصاً در جامعه الزهرا طلاب و پژوهشگران می‌توانند هر یک از زیرشاخه ها را در مباحث مختلف طی مقالاتی بررسی کنند و در مجلات به چاپ برسانند ما به عنوان راهنمایان جامعه در برخی موارد خودمان با ابهام مواجه هستیم انشالله روزی برسد که ابتدا خودمان را اصلاح کنیم و بعد بتوانیم جامعه را نیز اصلاح کنیم.