پیدائی در عین پنهانی، در حضرت حق و در حضرت حجت(عج)

پیدائی در عین پنهانی، در حضرت حق و در حضرت حجت(عج)

یادداشتی از حجت‌الاسلام حسین عشاقی عضو هایأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

خداوند از شدت پیدائی ناپیدا است و از فرط ظهور، در بطون است؛ مستند قرآنی این دعوا در (۱۱۵ بقره) آمده است : «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» یعنی شما به هر سوئی روکنید آنجا چهره خداوند است؛ زیرا خداوند حقیقتی گسترده و دانا است.
جمله «إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» در آخر آیه بگونه‌ای جمله «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» را تبیین و تعلیل می‌کند؛ می‌گوید این که شما به هر چه روکنید آنجا چهره خداوند است بخاطر این است که خداوند حقیقتی گسترده است و گستره‌ی هستی حق، مجالی برای دیگری باقی نمی‌گذارد پس اصلا چیز دیگری بگونه حقیقی موجود نیست تا قابل دیدن باشد؛ پس هر آنچه دیده ‌شود و هر آنچه مورد ادراک واقع ‌گردد همان ذات حق است نه موجود بیگانه‌ای؛ ولی‌ البته خدا دانا است و می‌داند که حضرت حق چنانکه هست، شهودش امکان وقوع ندارد؛ زیرا گستره‌ی بی‌نهایت هستی او، مجالی برای غیری و بیگانه‌‌ای نمی‌گذارد تا آن بیگانه بخواهد با حضرت حق مواجه شود؛ و به او رو کند؛ بنابراین با گستره بی‌نهایت هستی حق، شاهدی و مشهودی و شهودی نیست؛ پس برای این که شهودی و شاهدی شکل گیرد تا خداوند مشهود دیده‌ها گردد باید حضرت حق، در لباس حقائق متعین و محدود جلوه‌گری کند اینجا است که او خود را در حجاب تعینات مستور کرد و خود را در قالب این تعینات محدود کننده مخفی ساخت تا با شکل گیری کثرات، روبروئی و مواجهه امکان تحقق یابد.

پس از سوئی فقط او موجود است و بیگانه‌‌ای در گستره هستی متحقق نیست تا دیده شود و بنابراین فقط او است که قابل دیده شدن است؛ اما از سوی دیگر او فقط در حجاب تعینات، قابل شهود است؛ لذا او خود را در حجاب مستوری قرار داد تا دیده شدن ممکن گردد؛ پس او است که در عین پیدائی پنهان است؛ و در عین پنهانی هواید است «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم» (۳ حدید).

خداوند این پیدائی در عین پنهانی خود را در حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه) به نمایش گذارده است؛ و آن امام همام را مظهری برای خود در این خصیصه قرار داده است؛ زیرا آن حضرت، عین حقیقت محمدی است «أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ» (الغیبه نعمانی ص ۸۶)؛ و موجودیت بالعرض او، (که از ظهور ذات حق در تعین محمدی به منصه ظهور رسید)، محیط به همه ظهورات امکانی است و نسبت او به سایر حقائق امکانی نسبت مطلق به مقیدات است؛ بنابراین هر حقیقت امکانی دیگر تحت الشعاع حقیقت اطلاقی او است و هیچ حقیقت امکانی دیگری، خارج از حریم حقیقت اطلاقی او نیست تا ظهور یابد؛ پس هر آنچه در عالم امکانی ظاهر باشد همان حقیقت اطلاقی مهدوی است نه حقیقت بیگانه‌ای؛ لذا است که در توقیع شریف حضرت حجت در دعاهای رجب آمده است که آسمان و زمین از حقیقت أئمه پر گشته است «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَک»؛ و این همان اوج پیدائی آن حضرت است.

اما در عین این پیدائی، برای این که در گستره ظهور حقیقت مهدوی، شهودی تحقق یابد، باید حضرت او، در لباس حقائق متعین و محدود جلوه‌گری کند تا شاهدی و شهودی شکل گیرد؛ اینجا است که حقیقت اطلاقی مهدوی خود را در حجاب تعینات مستور کرد و خود را در قالب این تعینات مخفی ساخت تا شهودی و شاهدی و مشهودی امکان تحقق یابد؛ و این همان پنهانی و غیبت اصلی او است؛ که غیبت صغرا و کبرای آن حضرت از سال ۲۵۵ تا کنون نمونه کوچکی از آن غیبت اصلی او است؛ پس از سوئی بیگانه‌‌ای در گستره ظهور امکانی متحقق نیست تا ظاهر گردد لذا فقط او در عالم امکانی ظاهر و هویدا است؛ و از سوی دیگر او فقط در حجاب تعینات، قابل شهود است؛ ازین‌رو است که همواره او تحت حجاب تعینات از دیده‌ها مستور است؛ پس او است که در عین پیدائی پنهان است؛ و در عین پنهانی هواید است؛ و در پهنه ماسوا در باره او می‌توان گفت «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم».