حکمت متعالیه، رکن بنیادی علوم انسانی اسلامی

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت روز بزرگداشت علامه طباطبائی(ره) هم اندیشی تخصصی با موضوع “جایگاه‌ فلسفه اسلامی” توسط گروه فلسفه پژوهشگاه چهارشنبه ٢۱ آبان ماه ۱۴۰۴ به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

سرکار خانم دکتر زهرا شریف، عضو هیات علمی پژوهشکده زن و خانواده، در تبیین مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی، تأکید کرد که فلسفه اسلامی و به ویژه حکمت متعالیه، بنیادی‌ترین رکن برای استخراج این علوم را فراهم می‌آورد. به گفته وی، این مبنا با تکیه بر مفهوم «معرفت و واقعیت متواحده در انسان متعالیه» تعریف می‌شود و نسبت متعالی انسان و هستی را کانون اصلی خود قرار می‌دهد.

دکتر شریف با اشاره به اینکه انسان و جهان، هر دو اثر یک حقیقت واحد بوده و متقابلاً بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، خاطرنشان ساخت که در نگاه حکما، «انسان عالم صغیر و جهان عالم کبیر» است و وجود انسان، بازتابی از کل هستی به شمار می‌رود. وی سطوح این ارتباط متعالی را در دو مرحله اصلی تشریح کرد که سیر تکامل وجودی انسان را ترسیم می‌کند:

  1. تناظر و تعامل (انسان متکامل): این سطح مربوط به «انسان متکامل» است. در این مرتبه، تمام مراتب عالم (ماده، مثال و عقل) به صورت بالقوه در وجود انسان محقق بوده و به تدریج به فعلیت می‌رسد. در این وضعیت، همان‌طور که در عالم هست، در انسان نیز محقق است؛ با این تفاوت که انسان عالم صغیر و جهان عالم کبیر است و میان آن‌ها تعامل و تأثیرگذاری متقابل وجود دارد.
  2. تواحد و تلازم (انسان کامل): این افق، غایت نهایی سیر استکمالی و مرتبط با «انسان کامل» است. در مرتبه «تواحد»، تناظر بالفعل به همپوشانی وجودی می‌انجامد. به بیان دکتر شریف، وجود عالم و آدم هم واحد و هم متعدد است، که از جهت وحدت به معنای تلازم یا یکی بودن آن دو در عین حفظ تمایز ظاهری است.

عضو هیات علمی پژوهشکده زن و خانواده، تأثیر این مبنای فلسفی را در علوم انسانی و اجتماعی حیاتی دانست و توضیح داد که «انسانیات»—نظیر تاریخ، حقوق، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست—که تفصیل عینی انسان شمرده می‌شوند، در وضعیت طبیعی و فطری خود، در تناظر و تعامل با عینیت غیرانسانی جهان قرار دارند. وی تصریح کرد که امر اجتماعی، فرافکنده جمعیت درونی انسان است و در نتیجه، فرآورده عینی جمعی انسانی، متناظر و متعامل با نظام جامع عینی غیرانسانی قلمداد می‌شود. این دیدگاه، به طور جدی در مقابل رویکردهای غربیِ هرمنوتیکی (که ابژه را در سوژه ادغام می‌کند) و پوزیتیویستی (که سوژه را در ابژه هضم می‌کند) قرار می‌گیرد.

دکتر زهرا شریف در پایان نتیجه گرفت: «هر روشی که مقتضای قوای معرفتی انسان و سنخ موضوع مورد بحث برای علوم ناظر به انسانیات فطری و طبیعی لازم شمرده شود، یک روش کاملاً علمی و همسو با دیگر روش‌های علمی خواهد بود و نتایج آن نیز علومی واقعی و عینی است.» این امر، بر اهمیت و اعتبار روش‌های استخراجی از حکمت اسلامی در علوم انسانی، تأکیدی مضاعف می‌گذارد.