حقیقت انسان حامل ظرفیت‌­ها و استعدادهاست

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کتاب “پیش ­انگاره‌­های انسان شناختی علم سلوک” به قلم حجت‌الاسلام علی فضلی عضو هیأت علمی گروه عرفان پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه، چندی پیش به زیور چاپ آراسته شد، در راستای آشنایی هر چه بیشتر با این اثر ارزشمند، گفتگویی با نویسنده کتاب داشتیم که در متن کامل آن در ادامه خدمتتان ارائه می‌گردد:

به عنوان سوال ابتدایی بفرمائید که چرا به انسان‌شناسی سلوکی پرداختید؟

انسان شناسی سلوکی یکی از جذ‌‌اب­ترین و مهمترین مسایل فلسفۀ علم سلوک است؛ به آدمی این آگاهی را می­دهد که حقیقت انسان به قلب و روح اوست و قلب و روح مانند بدن مزاجی دارد که حاصل یک ترکیب معنوی است که نیاز به مراقبت و تربیت دارد تا به استکمال وجودی و معنوی منجر شود و گرنه دچار اختلال شده؛ بیمار می­شود. این ترکیب یک سری ظرفیت­‌ها و استعدادها را در نهاد انسان قرار می‌­دهد که می‌­تواند در یک نظام مشخص و برنامۀ سازوار سلوکی آن استعدادها را به فعلیت برساند و سلامت معنویش را تضمین کند. چنان که از جهت دیگر به آدمی این شناخت را می‌­دهد که انسان چه نیازهای اساسی در نهاد خویش دارد که باید برآورده شوند تا به آسیب‌های روحی به مبتلا نشود چه به نحو عموم برای بسیاری از افراد و چه به نحو خصوص برای کسانی که به دنبال معنویت و سلوک هستند. پس انسان‌شناسی سلوکی به آدمی این آگاهی را می‌­دهد که وی چه می‌­تواند بشود و چه می‌­تواند باشد. یعنی انسان در نهاد خویش چه ظرفیت­‌های استکمالی و استعدادهای معنوی دارد که می‌­تواند به فعلیت برساند.

حقیقت انسان حامل ظرفیت‌­ها و استعدادهاست، این حقیقت چیست؟

در فرهنگ دینی و عرفانی به حقیقت انسان حقیقت قلبی گویند که صراط سلوک است؛ یعنی سلوک از آغاز تا انجام در این حقیقت رخ می‌­دهد؛ چنان که سلوک با گذر از منازل، و منازل نیز جز با فعلیت قوای سلوکی نهفته در آن حقیقت تحقق نمی‌­یابد. پس آن کس که نقش سلوک بر جان می‌­زند و در طلب سلوک گام می‌­زند، تا حقیقت قلبی را نشناسد و لایه­‌ها و قوای آن را نشناسد، نمی‌­تواند طلب هر یک از آنان را از فراخنای حقیقت خویش بشنود و در پی اجابت هر یک از آن‌ها برآید و در ره اصلاح، تقویت و فعلیت هر یک از آنان بکوشد و عوامل و موانع رشد آنان را به دست آورد و به سلوک خویش اشتداد بخشد و به استکمال برسد. پس سلوک حقیقت انسانی فرع بر معرفت حقیقت انسانی است که به تفصیل در این کتاب به آن پرداخته شد.  این ضرورت انسان شناسی سلوکی را بازمی­گشاید.

با توجه به آنچه بیان شد، پس موضوع کتاب و به تعبیری نقطۀ عزیمت آن حقیقت قلبی است؟

بله، حقیقت قلبی موضوع و نقطۀ عزیمت این تحقیق است. لیک ساختار این کتاب با محوریت این نقطۀ عزیمت در دو بخش ترسیم شده است: یکی از منظر ارباب سلوک و معرفت و دیگری از منظر کتاب و سنت. بر پایۀ هر یک از این دو منظر، ساختاری از انسان‌شناسی سلوکی ترسیم کرده است؛ یکی ساختاری منتظم از انسان‌شناسی سلوکی در سنت عرفانی و دیگری ساختاری منتظم از انسان‌شناسی سلوکی در سنت دینی.

ظرفیت‌ها و استعدادهای نهفته در حقیقت قلبی از نگاه اهل معرفت چیست؟

در این کتاب ظرفیت­‌ها و استعدادهای حقیقت قلبی از نگاه عرفانی از سه جهت مورد بررسی قرار گرفته و هر یک در گفتاری مستقل به تبیین نشسته‌است:

اول مقامات پنجگانۀ قلبی است که از صیرورت‌­های چندگانه حقیقت قلبی در هنگام سیر از کثرت به وحدت و از تقرقه به جمعیت خبر می­‌دهند. این مقامات عبارتند از: قلب نفسی، قلب حقیقی جامع، قلب روحی قابلی، قلب جامع برزخی و قلب احدی جمعی.

دوم وجوه پنجگانۀ قلبی است که از نسبت و مواجهه لایه‌­های حقیقت قلبی با مراتب هستی از عالم ماده تا عالم اله در هنگام سیر به سوی حق سبحانه خبر می‌­دهند. این وجوه عبارتند از: وجه حسی، مثالی، روحانی، سرّی و جامع.

سوم لطائف هفتگانه یا هشتگانۀ قلبی است که از حیثیات وجودی و قوای درونی حقیقت قلبی خبر می‌­دهند که در هنگام سیر و سلوک به فعلیت می‌­رسند. این لطائف عبارتند از: طبع، نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفی و اخفی. این لطائف نقش بسیار مؤثری در تعالی روحی و تربیت مزاجی دارند.

ظرفیت‌­ها و استعداد­های نهفته در حقیقت قلبی از منظر کتاب و سنت چیست؟

این پرسش در بخش بعدی کتاب مورد بحث قرار گرفته؛ نخست حقیقت قلبی تبیین شده که سلطان مملکت انسانی است و بر کل انسان حاکمیت و سیطرۀ وجودی دارد، به نحوی که همۀ اطوار وجودی و قوای ادراکی و سلوکی و اخلاقی از آن برمی­‌آیند و در دامنۀ وجودی او فعالیت دارند. این مملکت دارای دو منطقۀ وجودی است؛ منطقۀ نفسانی و منطقۀ روحانی.

منطقۀ نفسانی هویت تعلقی روح به بدن است و به نوعی احکام طبیعت بر آن حاکم است و منطقۀ روحانی هویت تجردی روح است و احکام طبیعت در آن نیست.

در منطقۀ نفسانی دو طور طبعی و نفسی وجود دارد. طور طبعی که ساحت نفس نباتی و طور نفسی ساحت نفس حیوانی است و در منطقۀ روحانی دو طور روحی و سرّی وجود دارد که طور روحی نفس قدسی و طور سرّی نفس الهی است. در مرز این دو منطقه یک طور از دو حیث فعال هستند؛ یکی حیث عقلی و دیگری حیث قلبی. به این اعتبار طور عقلی و طور قلبی نام دارند.

حقیقت قلبی در این دو منطقۀ نفسانی و روحانی از دو صنف مواد متضاد یعنی جنود عقل و جهل برخوردارند. شناخت این دو صنف نقش بسزایی در تعالی روحی و تربیت مزاجی دارند؛ حتی می­توانند نقش بسیار مؤثری در روان درمانی عرفانی ایفا کنند.

جنود عقل و جهل جنود خصالی نام دارند؛ جنود خصالی صفات و موادی هستند که در دو صنف خیر و شر در نهاد حقیقت قلبی سرشته شده­اند و فعلیت هر یک از آنان اشتداد وجودی آن حقیقت را در پی دارد و به سعادت و شقاوت اخلاقی و قرب و بعد الهی میانجامد. مانند حرص، حسد، مدارا و توکل. به دلیل وجود این دو صنف جنود خصالی بر دو قسم جنود جهل و جنود عقل تقسیم می­پذیرد. جنود عقل بر دو قسمند: جنود اخلاقی به نام فضایل و جنود سلوکی به نام منازل. جنود اخلاقی فضایل و کمالات انسانی و روحانی هستند که حسن ذاتی و عقلی داشته و در حوزۀ روابط انسان با خویشتن و دیگران نقش آفرینند. مانند مدارا با خود و دیگران.

منطقۀ نفسانی خاستگاه جنود جهل است که فعلیت آنها موجب گرایش قلب به برآوری امیال شدید قوای نفس نباتی و حیوانی شده، به نوعی که موجب پرورش رذایل شده و به تفرقۀ قوا می‌­انجامد. اما منطقۀ روحانی خاستگاه جنود عقل است که فعلیت آن موجب گرایش قلب به برآوری مطالبات قوای نفس قدسی و الهی شده، به نحوی که موجب پرورش فضایل شده و به جمعیت قوا می‌­انجامد. البته در منطقۀ روحانی جنود عقل دو گونه به فعلیت می‌­رسند؛ در ساحت نفس قدسی حقیقت قلبی به فضایل اخلاقی متصف گشته، اما در ساحت نفس الهی آن حقیقت به منازل سلوکی متصف می­‌شود.